بوق شیپور و طبل ماتم را
هرکسی میشنید میلرزید
شمر آمد ...ولی همه دیدند
دستهایش شدید میلرزید
شمرِ تعزیه بغض کرد و گریست
گفت: لعنت به من اگر که تو را....
خنجر از دست او زمین افتاد
گفت: دستم بریده باد آقا...
@shokoohsher✨
#محمدجواد_الهیپور🌱
#محرم #شعر_عاشورایی
✨شکوهِ شعر✨
بوق شیپور و طبل ماتم را هرکسی میشنید میلرزید شمر آمد ...ولی همه دیدند دستهایش شدید میلرزید شمرِ
غرق خون وقت صحنهی آخر
بین گودال داشت جان میداد
با نفسهای گرم و بی رمقش
دل حضار را تکان میداد
مادری در میان هق هق و اشک
مشت بر سینه میزد و با درد
یک نگاهش به سمت مقتل بود
یک نگاهش به چهرههایی زرد
آتش از خیمهها که بالا رفت
روضه خوان داشت نغمه سر میداد
گفت: او میدوید و من... انگار
از غمی بی امان خبر میداد
دانههای سفید برف آرام
مثل یک دستهی عزا از راه
آمدند و شدند تسکین
عطش کودکان ثارالله
آتش خیمهها فروکش کرد
دل ولی همچنان تلاطم داشت
مرد قصه میان خون، اما
گوشه چشمی به سمت مردم داشت
بوق شیپور و طبل ماتم را
هرکسی میشنید میلرزید
شمر آمد ...ولی همه دیدند
دستهایش شدید میلرزید
شمر تعزیه بغض کرد و گریست
گفت: لعنت به من اگر که تو را....
خنجر از دست او زمین افتاد
گفت: دستم بریده باد آقا
#
تعزیه ختم شد، همه رفتند
باز او ماند و صحنۀ گودال
بعداز آنکه سکوت جاری شد
ساربان آمد و .... زبانم لال...
@shokoohsher✨
#محمدجواد_الهیپور🌱
#محرم #شعر_عاشورایی