#یافاطمةالزهرا (سلاماللهعلیها)
روضهخوان ( استغفرالله) از عذابَالنّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت
واژهها از روضهها گفتند جای روضهخوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت
باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
(هیزم از شرمِ نمکنشناسیاش هر بار گفت)
من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
(در، به خون آغشته، زیرِ چکمهی کفار گفت)
گِل شدم با اشکهایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد...، (دیوار گفت)
کاشکی سرنیزهای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش...، (مسمار گفت)
مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
(یک جهود از روزگارِ حیدر کرار گفت)
کاش میکوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بیمسمار، در میساختم...، (نجّار گفت)
آنطرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف «اَلجار ثُمَّ الدّار» گفت...
@shokoohsher✨
#رضا_قاسمی🌱
#السلام_علیک_ایتها_الصدیقة_الشهیدة
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#یافاطمةالزهرا
#السلام_علیک_ایتها_الصدیقة_الشهیدة
بردم پناه از شب سرما به #فاطمه
از درهی درندهی دنیا به فاطمه
آویختم به رشتهی نوری که میرسید
از چار سو به ساقهی طوبی به فاطمه
رازی که هیچوقت نگفتم به هیچکس..
آهی شدم که بسپرم آن را به فاطمه
من، ابرسنگ ساکت تنها، گریختم
از کوه و دشت و جنگل و دریا به فاطمه
افتاد دانه دانهی اشکم به دامنش
نزدیک بودم این همه آیا به فاطمه؟
*
آنقدر روشن است و درخشان که دادهای
ای عشق نام نامی زهرا به فاطمه
"من سردم است" در ته این ظلمت نمور
دست مرا بگیر خدایا به فاطمه...
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند ☘️
#یافاطمةالزهرا 💚
هوا خوب شد خشکسالی سر آمد
به صحرای سوزنده نخلِ تر آمد
به گلزارها،سرخِ پر جنب و جوشی
به جوبارها،آبیِ جوهر آمد
پرستو پرستو پرستو پرستو
بهاری به پاییز هر دفتر آمد
من آوردهام مژده،کشتینشینان!
به دریای شب کوکبی دیگر آمد
یتیمی که آزرده و خسته بودی!
به غمخواریات باز یک مادر آمد
رسولی که دلتنگ عطر بهشتی!
بهپاخیز عطر خدا از در آمد
بخوان کو به کو سورهی تازهات را
که ای تشنگان! تشنگان! #کوثر آمد
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند 🍃
تقدیم به دختر پیامبر
#یافاطمةالزهرا 💚
تو آمدی به جهان کآفتاب را بتکانی
که از دوپلک زمین گردِ خواب را بتکانی
تو آمدی که از اندام نقرهداغ بیابان
به یک اشارهی چشمت، سراب را بتکانی
درختها همه چشمانتظار دستِ کریمت
که با عصای پیمبر، سَحاب را بتکانی
غمی به شانهی مردانهاش چگونه بماند؟
اگر تو پیرهنِ بوتراب را بتکانی
تو ای قرارِ دلِ مرتضی! نمیشود آیا
که از زمانهی ما اضطراب را بتکانی؟
تویی قیامت کبری که با خِطابهی غرّاء
غبارِ غفلتِ قوم از کتاب را بتکانی
تو بس که پاک و زلالی بعید نیست که اول
برای دیدن خود، حوضِ آب را بتکانی
و چیست درّه و دریاچه؟ کاسههای گدایی
که باز سفرهی نان و گلاب را بتکانی
@shokoohsher✨
#سعید_مبشر 🌱