eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
223 دنبال‌کننده
441 عکس
52 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی که شهر با تو بهاری است ماه من! دیگر چه فرق می‌کند اردیبهشت و دی؟ 🍃 @shokoohsher
✨شکوهِ شعر✨
وقتی که شهر با تو بهاری است ماه من! دیگر چه فرق می‌کند اردیبهشت و دی؟ #سعید_مبشر 🍃 @shokoohsher✨
بانوی خوب! عطر شبانگاه مُشک و مِی! ای مرجع تمام خطابات عالم! ای! دستت اجابتی است که بعد از پیمبران کار فرشته‌های خدا را گرفته پی _ بی‌واژه، با صدای غریبان آشنا _ در من بِدم که از تو بخوانم شبیه نی بوسیده‌ام تو را بگو اما کی و کجا؟ رقصیده‌ای برای من اما کجا و کی؟ از شوق می‌پرد به هوا، های و هوکنان با شیطنت به گوش درختی بگو که: «هی!» وقتی که شهر با تو بهاری است ماه من! دیگر چه فرق می‌کند اردیبهشت و دی؟ این جاده‌ها؛ لبت، دهنت، گونه‌ات، چه روز با بوسه‌های ممتد من می‌شوند طی؟ @shokoohsher🍃
‏لَوْ كُنتُ مَيْتاً ونادَتْني بِنَغْمَتِهَا لَكُنْتُ لِلشَّوْقِ مِنْ لَحْدِي أُلبِّيهَا وقتی با صدای زیبایش مرا صدا بزند حتی اگر مرده باشم، از شدت اشتیاق از گور برمی‌خیزم و ندای او را پاسخ می‌دهم... 🍃 @shokoohsher
حدیث چشم مگو با جماعت کوران••• 🌱 @shokoohsher
زمانی فکر می‌کردم یکی از فیلسوفانم چه کار خنده‌داری، می‌نشستم فکر می‌کردم! ☘️ @shokoohsher✨ 🗿مجسمه در پاریس اثر
✨شکوهِ شعر✨
زمانی فکر می‌کردم یکی از فیلسوفانم چه کار خنده‌داری، می‌نشستم فکر می‌کردم! #اعظم_سعادتمند☘️ @shokooh
به دنبال کسی در این خیابان‌ها نمی گردم فقط این قدر می‌دانم که دراین شهر ولگردم دلم راضی نشد از خواب خوش بیدارشان سازم اگر هرگز به دنیا کودکانم را نیاوردم زمانی فکر می کردم یکی از فیلسوفانم چه کار خنده داری می‌نشستم فکر می‌کردم چه باید کرد با یک روح سرماخورده در باران چقدر از زندگی،از عشق حتی شعر دلسردم برایم نسخه ای با سادگی از دود می پیچی که بهتر می شود با آتش سیگار سردردم! که گفتی!می توانی پا به پایم دربه در باشی! ولی من با کسی غیر از خودم دیگر نمی‌گردم ☘️ @shokoohsher
ای دل من! سر مزن بر سینه این‌سان ناشکیبا لحظه ای دیوانه جان! آرام بنشین خواهد آمد... @shokoohsher🍃
بگو به باران ببارد امشب بشوید از رخ غبارِ این کوچه باغ‌ها را که در زلالش سَحَر بجوید ز بی‌کران‌ها حضورِ ما را به جست‌وجوی کرانه‌هایی که راهِ برگشت از آن ندانیم من و تو بیدار و محوِ دیدار سبک‌تر از ماهتاب و از خواب روانه در شطّ‌ِ نور و نرما ترانه‌ای بر لبان بادیم به تن همه شرم‌و‌شوخِ ماندن به جانِ جویان، روانِ پویانِ بامدادیم. ندانم از دور و دور‌دستان نسیمِ لرزانِ بالِ مرغی‌ست و یا پیام از ستاره‌ای دور که می‌کشاند بدان دیاران تمام بود و نبودِ ما را. درین خموشی و پرده‌پوشی به گوشِ آفاق می‌رساند، طنینِ شوق و سرودِ ما را. چه شعرهایی که واژه‌های برهنه امشب نوشته بر خاک و خار و خارا چه زادِ راهی بِه از رهایی شبی چنان سرخوش و گوارا! درین شب پای مانده در قیر ستاره سنگین و پا‌به‌زنجیر کرانه لرزان در ابرِ خونین تو دانی آری، تو دانی آری دلم ازین تنگنا گرفته. بگو به باران ببارد امشب بشوید از رخ غبارِ این کوچه باغ‌ها را که در زلالش سَحَر بجوید ز بی‌کران‌ها حضورِ ما را @shokoohsher☘️ تهران، ۱۳۴۹ دفتر «مثل درخت در شب باران»
با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز... @shokoohsher🌱
می‌خوام برات یه کم مزه بریزم خیلی می‌خوامت مامان عزیزم تو واسه من پا رو دلت گذاشتی چه آرزوهای بلندی داشتی اینستا تو یه دیقه خاموش بکن بشین به حرف دل من گوش بکن تو یخچالت بجز رژ و کرم نیست غذا نمیپزی؟! نپز! مهم نیست خدا به داد گشنه‌ها رسیده واسه چی تخم‌مرغ و آفریده؟! مامان چرا همه‌ش ازم شکاری تو که پسرهای باحالی داری من و سگت! که اونو پارک می‌بری غذای آماده براش می‌خری همون سگه که روی پات می‌ذاری منو با وق وقش می‌ده فراری همون سگه که هی بهش می‌رسی پشماشو می‌کنی همش وارسی نگی چرا پا رو دمش گذاشتم تحمل دیدن‌شو نداشتم قاطی نکن، حرف تو من می‌دونم درسامو از شنبه دیگه می‌خونم سلاح سرد دمپایی تو وردار ولی نزن همونجوری نگهدار درسته خیلی اهل ریخت و پاشم مرتباً عوض میشه کراشم یه خواهشی ازت دارم که این‌بار بین من و توله سگت فرق بذار سگ که برات عصای دس نمی‌شه حیوونکی که هم‌نفس نمی‌شه نذار برم تو گوشی ویلون بشم اسیر دست هرچی شیطون بشم گوشی برام پشت و پنا نمی‌شه هیشکی برام مامان بابا نمی‌شه فجازی یک چیز و نشون نداده فضای واقعی خانواده @shokoohsher☘️