eitaa logo
معارف شکوه مادری
805 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
23 فایل
این کانال وابسته به جای نیست، بانوان بدون حمایت مالی انجام وظیفه می کنند. ۱_معارف قران وعترت علیهم السلام ۲-- تجربیات خاطرات , پرسش و پاسخ احکام @ZBakhshandeh راهکارها و پیشنهادات ارتباط با مدیر کانال @F000000n .مشاوره پزشک متخصص کودکان @saba64
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.009.mp3
1.41M
✨ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ 🌸 از حجت الاسلام قرائتی 🍃شمین رضوی قم 🍃 شکوه مادری🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
❇️با سلام و احترام؛ دوره آموزشي شمين رضوي:چهارشنبه ها ساعت 15، لینک ورود به کلاس: www.tv.razavi.ir/fa/str1 و : https://webinar.aqr.ir/banovan/ مركزامور بانوان وخانواده
یه دختر مهربون ‌کنار مامان یعنی یه روز پر انرژی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.010.mp3
995K
✨ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ🌸 از حجت الاسلام قرائتی 🍃شمین رضوی قم 🍃 شکوه مادری🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا می دانید نازایی به معنای کلمه دیگر وجود ندارد.. از این پس ما در کنار شما هستیم از مشکلات ناباروری از ابتدای مراقبت های بارداری در کنار تولد نوزاد شما از بدو تولد فرزندتان بدون دریافت هیچ هزینه ای در کنارتان هستیم. با پزشکان مجرب و فرهیخته و متدین متخصص زنان و زایمان و نازایی همچنین در زمینه طب سنتی و روش های نوین:🌺🌺🌺 خانم دکتر دانش خانم دکتر فرید نیا متخصص نوزادان و کودکان خانم دکتر مرتضوی 🌱🌱 قابل توجه اعضا محترم کانال:👇 امکان مراجعه حضوری تعدادی محدود برای خانم دکتر فرید نیا هم فراهم شده است. راه ارتباطی خانم رودبارانی https://eitaa.com/Roodbarany 🌱🌿 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
انشالله که این روزها رو بچه های ما هم داشته باشن😔 روزهای پر از صدای بچه و شاد😊 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ خدمت شما و خانم دکتر سلام و خدا قوت دارم. می‌خواستم بپرسم چه راهی هست بچه هفت ماهه ام موهایش بیشتر شود؟ 👈خانم دکتر مرتضوی متخصص کودکان پاسخ می‌دهند: سلام علیکم موی کم اشکالی ندارد. اگر رشد بچه خوب باشد و کم خونی نداشته باشد. می توانید از شربت زینک روزی دو بار هر بار یک قاشق مربا خوری بدهید. # شمین_ رضوی # شکوه_ مادری https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288🌱🌱
۲۳ سلام و خدا قوت می خواستم بپرسم چرا گاهی در مدفوع پسرم که هشت ماهه است رگه های خون می بینم؟😔 خانم دکتر مرتضوی پاسخ می دهند: سلام علیکم 👈گاهی به علت یبوست رگه های خونی روی مدفوع دیده می شود که باید يبوست برطرف شود. 😒در صورتی که یبوست ندارد و رگه خون داخل مدفوع دیده می‌شود باید از نظر پولیپ روده بررسی شود. https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخ_پزشکی ۲۴ سلام خانم رودبارانی بنده عضو شمین هستم.سوال پزشکی دارم. تازه ازدواج کردم و چهل سال دارم. مشکل تیروئید دارم و قرص هم اذیت می شوم بخورم. الان می خواستم بدانم برای پایین آوردن تیروئید و بی نیاز شدن به دارو راهنمایی کنید. خانم دکتر دانش متخصص طب سنتی و زنان پاسخ می‌دهند: سلام علیکم ما‌ در طب سنتی افراد را از داروی شیمیایی محروم نمی کنیم، 👈بلکه در کنار آن به اصلاح مزاج می پردازیم تا شاید کم کم داروی شیمیایی کم شده و قطع گردد. 🧐چون شما سنتون بالا است نباید فرصت را از دست بدهید بلکه طبق دستورات متخصصین زنان عمل کنید. 👈 در عین حال اگر دوست داشتید ویزیت طب سنتی برای اصلاح مزاج شوید. در غیر اینصورت سعی کنید تا سبک زندگی را صحیح رعایت کنید( خواب زود شب ، کنترل استرس و ...) سوالات پزشکی را اینجا بفرستید👇 https://eitaa.com/Roodbarany 🌱🌿 🌿🌱 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.011.mp3
871.3K
✨ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ از حجت الاسلام قرائتی 🍃شمین رضوی قم 🍃 شکوه مادری🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
❣️ امام زمانم، امام مهربانم❣️ بی هرگز عددی صد نشود بر هر که نظر کنی دگر نشود تو دعا کن که بيايد زيرا اگر دعــا کنی رد نشود .. 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ✨✨🌸✨✨ اَللّهُمَّ صَلِ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💐 🍃شمین رضوی قم 🍃 شکوه مادری🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
منم عاشق توام امام خوبم
🔷💠🔷💠🔷💠 🔮 من مظلوم‌ترین‌ هستم. اسم جوان ما شهیدیوسف‌ داورپناه هست. در۱۵ تیرماه سال۱۳۴۴هجری شمسی، در شهر کرمان به دنیا آمد.  در رشته برق فارغ التحصیل شد و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. پس از آن که گروهک‌های تجزیه طلب وتروریست درغرب کشور اقدام به آشوب واغتشاش کردند و شهرهای کردنشین ایران رااشغال کردند،شهید یوسف داورپناه داوطلبانه رهسپارکردستان شدو با پیوستن به گروه ضربت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درشهرستان پیرانشهر از توابع استان آذربایجان غربی به مبارزه با گروهک های تروریست کردی پرداخت. بگذارید خود مادر شهید تعریف کند : یوسف بعداز انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائما به منطقه کردستان رفت وآمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، ماه مبارک رمضان ازطرف سپاه آمدند و گفتند که یوسفت زخمی شده وحالا در بیمارستان امام تبریز بستری است. افطارنکرده راهی تبریزشدم. دربیمارستان از دور یوسف راشناختم، مادرقربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته بود و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود. ازدورصدایش زدم وخود را دوان دوان به آغوشش رساندم، صدای شیون و زاری ام بیمارستان رابه هم زد، همه داشتند ما را نگاه میکردند، مادری که مدت هاس پسر دلبندش راندیده و یوسفی که مجروح درآغوش مادرش آرام گرفته... یوسف گفت:مادر! تورابه خدا آرام باش! گریه نکن،من را ازآغوشت بیرون بکش؛ بچه هابادیدنت یاد مادراشان می افتند و دلشان میگیرد... رنگ به رخسار نداشت. بعدازچندروزاز بیمارستان مرخص اش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق ارومیه. درمنطقه همه او را میشناختند، ضد انقلاب و دمکرات کینه عجیبی ازیوسف درسینه داشتند، چندین نفراز سرکرده هایشان راغافل گیر و دربند کرده بود. شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدارشدم، دیدم دموکرات ها روی دیوارهای خانه با چراغ به یک دیگرعلامت میدهند. پدرش رابیدارکردم، گفتم: دمکرات هابیرون خانه هستند. گفت:آن ها هیچ کاری نمی توانند بکنند. آقایوسف بیدارشد،گفت : مامان چه خبره؟ گفتم: چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضوگرفت، رکعت اول نمازش راخوانده بود که دمکرات ها واردخانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن هانمازش راخواند و تمام کرد. اسلحه رابه سمت من گرفتند، گفتند: لامصب! توهم حزب اللهی هستی؟ یوسف تفنگ را ازپیشانیم کشید و گفت: شمابرای گرفتن من آمده اید، پس با مادرم کاری نداشته باشید، میخواستند یوسف را ببرند. یوسف گفت: مرا ازپشت بام ببرید! گفتند:می ترسی که ازنگاه های مردم روستا شرم سارباشی؟ گفت: می ترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دلهایشان را فرابگیردو فکرکنند که شمابه منطقه مسلط شده اید! گفتند: تونمازمیخوانی؟ برای رهبرت است؟ این نماز برای خدا نیست واین عبادت ها قبول نیست. گفت:نام رهبرم را به زبان نیاور، من برای رهبری  میجنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا میکنند، در این حال یکی از زنان دمکرات با قنداق تفنگ ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق درخون شد.خلاصه یوسفم رابردند... صبح شد پیغام آوردند که یوسف را شهیدکرده ایم؛ پدرومادرش را برای تحویل جنازه به مقر حزب بیاورند. پدرش باشنیدن این خبر همان جادق کرد وجان سپرد. من وبرادرش به آن سوی رودخانه رفتیم؛ یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضدانقلاب رابه هلاکت رسانده بود؛ جلوی چشمم بستند به گاری وسربریدند؛ دستان وپاهای یوسفم راباساتورقطعه قطعه کردند؛ انگشتانش رابریدند؛ جگرش رادرآوردند. اعضاو جوارحش را ازهم پاشیدند. به من گفتند:به امام توهين کن. امتناع کردم گفتند: حال که چنین است او را با جنازه فرزندش دراین اتاق تنها بگذارید‌ تا دق کند گفتند:اجازه نداری ازاینجا خارج شوی. دو روز من و جنازه پاره پاره فرزندم در آن اتاق بودیم. صبح آمدند برام آب وغذا آوردند. بیاد شهید تشنه لب کربلا افتادم. بعد من وجنازه فرزندم رابردند در یک بیابان وگفتند: همین جا بادستان خودت زمین رابکن و دفنش کن... 👇👇👇 در حالی که اعضای ضدانقلاب به صورت مسلح بالای کوه ایستاده بودند، و من که رمق و نای هیچ کاری را نداشتم به سختی با دست هایم زمین را چنگ می زدم و میکندم، گویی خیل دستانی دیگر هم کمکم میکردند و زمین زودتر از آنچه که فکر میکنی کنده می شد. همینکه قبر آماده شد یک مرتبه باخود گفتم خدایا کفن ندارم فرزندم را کفن کنم "دلم رفت کربلا" خدایا ببین فرزندم را تشیع نکردند و بر پیکرش نماز نخواندند باید غریبانه به خاک بسپارم. بغض گلویم را فشرد و اشک از چشمانم جاری شد؛ چادرم را پهن کردم سر بریده و پاره پاره های بدن یوسفم را در چادرم پیچیدم و با دستان خودم درقبری که کنده بودم گذاشتم، یک مهر کربلا همراهم بود، خرد کرده و روی تکه های جسدش پاشیدم...و گفتم:👇