هدایت شده از پرویزن
"اشارهای دربارهی مجموعهغزل اشاره"
#مرتضی_حیدری_آل_کثیر از شاعران شناختهشده در روزگار ماست. عمدهی مخاطبان، او را با #اشعار_مذهبی فارسی و عربیاش میشناسند؛ اما انتشار مجموعهی #اشاره که ۶۰ غزل عمدتا عاشقانهی او را در بر گرفته؛ تصویری متمایز از او را به مخاطب نشان میدهد. این مجموعه، دفتری پیراسته از شاعر است که در زمان انتشار مقبولیتی نسبی یافته و نامزد کتابسال جمهوری اسلامی نیز شده است. در این یادداشت کوتاه، برخی ویژگیهای این مجموعه واکاوی و نقد شده است.
الف_ وزن: ۱۶ گونهی وزنی در این مجموعه کاربرد داشته که نشاندهندهی تنوعی نسبی در بافت عروضی اشعار است؛ همچنین از منظر استفاده از وزنهای جویباری، کوتاه، بلند و دولختی، موسیقی غزلها گوناگونی دارد. یک چهارم غزلها در وزن "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و گونههای "فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" و "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن"، دیگر اوزان اصلی این دفتر است. در مجموع ۳۲ غزل در این سه وزن سامان یافته که کلیشهای متوسط را در مجموعه نشان میدهد.
ب_ غزلها در تعداد ابیات، طولی متوسط دارد و همه در ۵ تا ۸ بیت سروده شده است. از آن میان، ۲۵ غزل ۶ و ۱۷ غزل ۷ بیتی است؛ هرچند افراط کلیشگی مربوط به غزل جوان مضمونگرا در این مجموعه جلوه نیافته و شاعر حالتی میانه را در طول اشعار تجربه کرده است.
ج_ ردیف: ۴۰ درصد غزلها ردیف تکفعلی دارد؛ این ویژگی موید اهمیت روایت عاشقانه در ابیات است. ردیفهای مرکبِ فعلی نیز کارکردی مناسب در اشعار دارد؛ اما هرچه شاعر به تجربهی ردیفهای چندکلمهای و ردیفهای اسمی تمایل مییابد؛ التزامی دشوار بر غزلها سایه میافکند و گاه پیوند قافیه و ردیف به سستی میگراید. از آنجمله است کاربرد ردیفهایی چون:
"گریستهاست" (ص ۱۶)، "مرا واکند کسی" (ص۳۴)، "را قیچی کنم" (ص ۳۹) و "نخنما" (ص ۷۳) در برخی ابیات غزل.
د_ قافیه: تنوع موسیقایی و واژگانی قافیهها در مجموعه، نسبی است. از ایرادهای محسوس در اشعار، تکرار ناخوشایند واژههای قافیه است که در غزلهای ۷، ۱۰، ۱۹، ۲۶، ۳۱ و ۴۸ نمود دارد؛ هرچند شاعر آگاهانه این تسامحات را به کار بسته است.
ه_ حشوهای اندکِ آوایی و موسیقایی: شاعر ناگزیر شده به ضرورت وزن چون غالب شاعران، در خوانش برخی کلمات تصرف ایجاد کند. از جمله، بلندخوانی چندبارهی "به" (ص ۱۷، ۴۶ و ...) و کارکرد غیرمصطلح "منرا به جای مرا" (ص ۵۳ و ۴۶).
و_ برخی سکتههای موسیقایی که بر اساس نامآشنا بودن شاعر و تسلطش بر وزن، قاعدتا خطاهای تایپی است که لازم است در تجدید چاپ مجموعه بر طرف شود؛ از جمله در غزل ۱۵ که بیت سوم یکهجای اضافه و بیت آخر یکهجای کم دارد یا در غزل ۳۸ که قاعدتا در مصرع "که دست دوستی دادهاند با هر باد"، صورت اصلی "دست دوستیای" بوده است.
ز_ دایرهی واژگانی مجموعه متناسب و زبان غزلها عمدتا سالم و یکدست است. بهندرت دودستگی زبانی غیرشاعرانه و بدون تمهید در برخی از شعرها دیده میشود؛ برای مثال کارد همزمان "نباش و مباش" در غزل ۴۱ که محتملا خطای تایپی است؛ تنوع جنس برخی کلمات و نداشتن سنخیت در غزل ۳۹، اضافه بودن "ها" در مصرع پایانی غزل ۳۲ از منظر زبانی و ... .
ح_ یکی از ایرادهای پنهان در این مجموعه، کمرنگی خودِشاعرانهی مرتضی حیدری آل کثیر است. فردیتی که در شعر مذهبی او بیشتر نمود دارد. با اینحال در برخی از غزلها دو عنصر اشارات مذهبی و برخی جلوههای بومی در غزلها انعکاس یافته که سبب شده، سبک فردی شاعر در ابیات نمایان شود. (بنگرید به غزلهای ۵۳، ۴۵، ۳۵، ۳۰ و ...).
خواندن این مجموعهی غزل که از مجموعههای عاشقانهی موفق در دههی گذشته بوده، به مخاطبانی که تا کنون آن را نخواندهاند پیشنهاد میشود.
#غزل_معاصر
#نقد_شعر
#مجموعه_های_خواندنی
#سیب_نارنجی
@mmparvizan
جانا دلم ببردی و جانم بسوختی
گفتم بنالم از تو، زبانم بسوختی
اول به وصل خویش بسی وعده دادیام
و آخر چو شمع در غم آنم بسوختی
چون شمع نیمکشته و آورده جان به لب
در انتظار وصل چنانم بسوختی
کس نیست کز خروش منش نیست آگهی
آگاه نیستی که چه سانم بسوختی
جانم بسوخت بر من مسکین دلت نسوخت
آخر دلت نسوخت که جانم بسوختی
تا پادشا گشتی بر دیده و دلم
اینم به باد دادی و آنم بسوختی
گفتم که از غمان تو آهی برآورم
آن آه در درون دهانم بسوختی
گفتی که با تو سازم و پیدا شوم تو را
پیدا نیامدی و نهانم بسوختی
یکدم بساز با دل عطّار و بیش از این
آتش مزن که عقل و روانم بسوختی
#با_بزرگان_ادب_فارسی
#عطار_نیشابوری
#شعر
#سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
"درنگی بر کتاب هشترود: مجموعهی نقد هشت شاعر"
محمدکاظم کاظمی از نامآوران شعر و نقد انقلاب اسلامی است که تاثیر او در سادهکردن مفاهیم نظری شعر برای شاعران و نوجویان ادب، بر هیچیک از شاعران انقلاب پوشیده نیست. این تاثیرگذاری را پیش از این در کتابهای "روزنه" و "ده شاعر انقلاب" بهوضوح دیدهایم و کتاب "هشت رود"، از تازهترین آثار نقد و نظر ایشان است که در سال ۱۴۰۰ بههمت شهرستان ادب منتشر شده و در کتابسال جمهوری اسلامی تقدیر شده است. ضمن دعوت از شعردوستان به مطالعهی این اثر ارجمند، چندملاحظه دربارهی این کتاب مطرح میشود:
۱_ سطح شاعران معرفی شده در هشترود در مقایسه با ده شاعر انقلاب، بهناچار فروتر است و این مساله، کمی نویسنده را در نقد دچار دشواری کرده است.
۲_ هشت شاعر انتخابی: عبدالملکیان، فرید، میرشکاک، سهیل، ساعد، اخلاقی، قزوه و اسفندقه، همه از نامآوران شعر انقلابند؛ اما با ملاکمند بودن انتخاب میشد نامهایی دیگر بر این فهرست افزود و حتی یکی دو تن از شاعران را از این مجموعه خارج کرد.
۳_ عنوان فرعی کتاب" ارزیابی و نقد" است؛ اما متانت و منش جناب کاظمی و پرهیز از صراحت در نقد، سببشده، بیشتر حجم کتاب صرف معرفی و توصیف و تعریف از شاعران شود؛ هرچند نقدهایی پوشیده و ظریف هم در این اثر نمود یافته است.
۳_ زبان نثر صمیمی و پیراسته و ویراسته است؛ هرچند نوع مخاطب مدّ نظر، سبب شده، لحن نقد را کمی روزنامهنگارانه شود.
۴_ نقدها کاربردی و تجربی و دیدگاهمند و در خدمت رشد شاعران نوجوان و جوان است.
۵_ در منابع به نقدهای متعدد موجود دربارهی شاعران یادشده توجه نشده است.
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"دریچهای بر عددِ وزنی"
انسانها در طول تاریخ از زوایایی گوناگون به اعداد نگریستهاند؛ شاید در سیر تاریخی مواجهه با اعداد باید خود را مدیون فیثاغورث(فیثاغورس) بدانیم که جهان را متشکل از اعداد دانسته است. پس از او نیز بسیاری گروهها و افراد به اعداد از نگاه خود نگریستهاند؛ از عالمان علوم خفیّه و ابجدشناسان گرفته تا افرادی چون بوعلی سینا که مطالعاتی در حوزه ی معانی حروف و اعداد انجام داده یا بسیاری از اهل عرفان که تاویلهایی متنوع از اعداد ارائه کردهاند.
در شیمی، اعداد یادآور جدول تناوبی و عدد اتمی است و در فیزیک و علوم متمایل به ریاضی؛ هر عدد معنا و هویتی خاص خود دارد. اما آنچه در این یادداشت به آن اشاره میشود، مربوط به #عدد_وزنی است. اگر وزن عروضی را حاصلِ مواجهه.ی عددی با زمان بدانیم، هر هجا نماد میزانی از کشش در زمان خواهد بود و بر همین اساس، هر رکن عروضی معادل عددی و هر وزن نیز القاگر عددی است. ویژگیای خاص از علم عروض که زاییدهی پیوند آن با ریاضیات است.
حال اگر بر اساس قواعد این علم، هر هجای کوتاه را معادل x و هر هجای بلند را 2x بدانیم، عدد وزنی هر رکن یا وزن را میتوان بهراحتی محاسبه کرد.
برای مثال عدد وزنی رکن فعولن برابر است با: x+2x+2x که حاصل آن 5x است و اگر x واحد پایهی حد اقل کشش وزنی باشد(چیزی بین یک پنجم تا یکچارم ثانیه)، عدد فعولن ۵ (کشش آوایی حدود یک ثانیه) خواهد بود.
همین گونه مفاعیلن(۷)، مستفعلن(۷) و فاعلاتن(۷)، مفاعلن(۶)، فعلاتن (۶)، مفعولن(۶)، مفتعلن(۶) و به همین سیاق. البته یکسان بودن عدد وزنی به معنی یکی بودن نیست و برای کاربرد اوزان علاوه بر تساوی عددی، سنخیت موسیقایی(یا رعایت ترتیب طول هجاها در ترکیب) نیز لازم است.
بر اساس قاعدهی اعداد وزنی، هر وزن عروضی عددی دارد که حاصل جمع تعداد هجاهای آن است. مثلا عدد وزنی ابیات شاهنامه ۱۸، عدد دوبیتی ۱۹ و عدد وزنی رباعی ۲۰ است.
حال اگر ۲۴ گونهی وزنی رباعی را که از هزج اخرب و اخرم مستخرج شدهاند از منظر تعداد هجا و عددوزنی با هم مقایسه کنیم، خواهیم دید که هرچند تعداد هجاها از ۱۰ تا ۱۳ شناور است؛ عددوزنی در تمام اوزان ۲۰ است.
به همین دلیل است که وقتی برخی شاعران نوگرا در رباعی معاصر تلاش میکنند وزنهایی تازه به رباعی بیافزایند موفق نیستند؛ زیرا در نمونههای تفننی آنان عددوزنی عمدتا ۱ یا ۲ شماره کمتر یا زیادتر از ۲۰ است(بنگرید به معدودی از رباعیات جلیل صفربیگی). دربارهی نقش عددوزنی در درست بودن اختیارات عروضی نیز می توان مواردی مطرح کرد که نیاز به مجالی گستردهتر دارد.
#عدد_وزنی
#رباعی
#عروض
#اختیارات
#محمد_مرادی
#ادبیات_و_ریاضی
@mmparvizan
هدایت شده از مجتبی خرسندی
"کانال یادداشتها و گفتارها و نقدهای محمد مرادی"
شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی
رئیس دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز
#نقد #درباره_شعر #ادبیات_دینی
#ادبیات_شیعی #غزل_جوان #شعر_معاصر #جریان_شناسی #ادبیات_کودک_و_نوجوان
#نسخه_خطی #تصحیح
#گفتارها
آدرس در ایتا
https://eitaa.com/mmparvizan
آدرس در تلگرام
@drmomoradi
هدایت شده از پرویزن
«مشهورترین شاعر دینی در ادبیات کهن اسلامی»
در تاریخ ادبیات کهن اسلامی، از میان شاعران دینی هیچیک به اندازهی حسّان بن ثابت انصاری (ف بین 35 تا 54)، شاعر رسول(ص)، شهرت نداشته است. او از مشهورترین شاعران اسلامی است که اشعاری در دفاع از پیامبر(ص) و هجو دشمنانش سروده و ابیاتش در ماجرای غدیر شهرتی ویژه دارد؛ هرچند دربارهی موضعگیریهای او پس از وفات رسول(ص) خردهگیریهایی بر زبانها جاری است.
شهرت او در شعر متعهد و ادبیات اسلامی بهاندازهای فراگیر بوده که شاعران فارسیزبان نیز از او در جایگاه نمونهی شاعری یادکردهاند. این شهرت، از قرن چهارم تاششم در ادب فارسی بسیار فراگیر است.
حسّان، تنها یار پیامبر(ص) است که در دیوانهای شاعران عصر سامانی حضور دارد؛ نکتهای که مویّد جایگاه او در هنر شاعری است. رودکی از نخستین شاعرانی است که در مقام شاعری، خود را به حسّان مانند کرده و در قصیدهی مشهور "مادر می" از او یاد کرده است.
در شعر عصر غزنوی نیز اشاره به نام او بسیار فراگیر است؛ به.طوری که او دومین صحابهی رسول(ص) است که در دیوانها به او تلمیح شده است. حسّان در مدایح غزنوی جنبهای اندك دینی یافته و این در مواضعی است که شاعران در مفاخره، ممدوح خود را به محمد(ص) مانند کردهاند و خود را حسّان او شمردهاند. برقراری پیوند جناس بین حسّان و احسان ممدوح نیز از این دوره وارد شعر فارسی شده است.
حسّان در شعر این دوره، شخصیت ویژهی اشعار شاعران درباری است که تنها در اشعار عنصری، فرخی و منوچهری حضور دارد. پیوند حّسان و رسول(ص) در شعر فرخی و منوچهری بهضوح قابل پیگیری است.
در شعر سلجوقی به سبب افول نسبی دوران شعر درباری ، از حضور حسّان در دیوانها کاسته شده و تنها شاعرانی چون: قطران، مسعودسعد، معزی و سنایی به شیوهی شعر غزنوی و در مدایح خود به او اشاره کردهاند. تنها ناصرخسرو است که با بیانی دینی، از حسّان به عنوان مداح منقبتخوان آل رسول یادکرده و چند بار خود را با او مقایسه کرده است:
خود را ز بهر مدحت آل رسول
گه رودکی و گاهی حسان کنم
(دیوان)
#حسان
#شعر_دینی
#شعر_شیعی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"وزن و شتاب خوانش سطر در زمان"
مهمترین مقدمهای که در تعریف وزن شعر باید در نظر گرفت، پیوند آن با زمان است؛ مسالهای که در گفتار "وزن عددی" و ارتباط عروض و ریاضیات به آن اشاره شد.
قدیمترین تعریف موجود از وزن، تعریف آریستوخنوس شاگرد ارسطوست که در کتاب "اصول نغمه"، وزن را نظمی معیّن در ازمنه(زمانها) دانسته است. (بنگرید به خانلری، وزن شعر فارسی، ص۲۳)
اگر تعریف خانلری را بر اساس نظر منتقدان بپذیریم که "تناسب اگر در مکان واقع شود آن را قرینه میخوانند و اگر در زمان واقع شد، وزن خوانده میشود"(همان، ص۲۴)؛ اولین نکتهای که باید در خوانش شعر و رسیدن به وزن در نظر گرفت، سرعت ابتدایی تالیف یا خوانش متن در زمان سرودن یا روایت شعر است.
در وزن عروضی فارسی، با سطرهای عمدتا ۱۰ تا ۱۶ هجایی، هر مصرع اگر در فاصلهی تخمینی ۴ تا ۷ ثانیه خوانده شود، ایقاعات و تناسبهای موسیقایی بهدرستی به مخاطب القا میشود.
بر این اساس اگر راوی یا شاعر، مصرع "الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها" را با سرعت و کشش هجایی متناسب با دامنهی وزنی آن بخواند؛ وزن شعر به مخاطب القا میشود؛ اما اگر سرعت خوانش کندتر یا تندتر از الگوی یادشده باشد، وزن به مخاطب (درست) القا نمیشود.
بسیاری از شاعران، در هنگام خواندن شعر خود در محافل، به دلیل انتخاب نکردن سرعت مناسب، مخاطب را در تشخیص موسیقی اشعارشان دچار اشتباه یا ابهام میکنند.
به این نکته نیز باید اشاره کرد که سرعت خوانش کلمات، در وزن شعر عامیانه/ لهجات و رسمی و اشعار تصنیفی و گونههای عروضی/ هجایی/ تکیهای و...، متفاوت است.
بر این اساس، شاعران عمدتا سرعتی یکدست را برای القای موسیقی در شعر خود بر میگزینند. برخی اختیارات عروضی و زبانی در وزن(مثل حذف نون/ همزه/ کشش هجای کوتاه/ یکدستی هجای پایانی و...) هم تابع امکان تغییر الگوی سرعت در دایرهی زبان رسمی همان وزن است؛ بیآنکه ذهن مخاطب دچار لغزش یا احساس ناخوشایند شود.
در شعر سنتی دهههای اخیر، برخی شاعران، در بخشی از شعر خود برای رسیدن به وزن، سرعت خوانش کلمات را کُند یا تند میکنند. برای مثال در مصراعهای "ساعت درست یازده شب، گل، حیات، ماه...(رضا علیاکبری) یا: گمان کنید دارید از فرشتگان خطّی (مجتبی صادقی) و هزاران نمونه از این دست، برخی کلمات مثل "یازده/ دارید" باید سریعتر از الگوی زمانی دیگر واژهها خوانده شود تا وزن شعر حفظ شود. این قبیل تسامحها گاه در ذهن مخاطب پذیرفته میشود و گاه باعث دودستگی زبانی و القای موسیقیای دودسته و لغزنده به خوانندگان و شنوندگان شعر میشود.
#نقد_شعر
#وزن
#عروض
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«به یاد تنگستان و رئیسعلی دلواری»
یکی از مفاهیم پربسامدِ منعکس در شعر شاعران جنوب ایران، بهویژه اهل سخن استان بوشهر و جنوب فارس، اشاره به جلوههای طبیعی و تاریخی و فرهنگی محدودهی جغرافیایی نزدیک خلیج فارس و فضای دریایی_ بیابانی آن است. از میان غزلسرایان و سنتیگویان جنوب، این دست اشارات مضمونی و تصویری، بیش از همه در سرودههای محمدحسین انصارینژاد و محمدرضا احمدی و خلیل ذکاوت و همنسلان آنان دیده میشود. از برجستهترین مفاهیم اقلیمی متجلی در اشعار این شاعران، واژهها و مفاهيم مربوط به «تنگستان» است. از منظر واژگانی، برخی از این مفاهیم بازماندهي شعر شاعرانی چون: «فایز» و مفتون است و در آنها دو واژهي «شروه – شروا» و «تش باد» بیشترین نمود را دارد:
بر کدامین شب بگریم غربت تنهاییام را
خلوتی کو تا بنالم شروهي شيداي امرا؟
(ذکاوت، 69:1377)
میتوفد آسیمهسر اسب، طوفانی از شن بهپا کرد
میپیچد آیات ظلمت، تشباد، و هوهوی صحرا
(انصاری نژاد، 24:1381)
در تله تشبادم و در پنجهي پاییز
بفرست نسیمی خنک از سمت بهارم
(ذکاوت، 55:1377)
از دیگر جلوههای بومی مربوط به این اقلیم، یادکرد از «مفتون»و «فایز» است:
بیفایزم افسوس، بیشروه و فانوس
باید «دل ای دل» خواند، از روی ناچاری
(انصاری نژاد، 14:1386)
مثنوی در مثنوی فریاد مولاناییام
هرچه میخواهی بخوان از دفتر مفتونیام
(احمدی فر، 96:1385)
یک شروه از احساس فایز را با شوق خواند و ناگهان دیدم
پیشانی باران ترک برداشت بارید بر بام زمین در باد
(منصوری، 29:1381)
از دیگر تجلّیات فرهنگی- تاریخی تنگستان که در شعر انقلاب بازنمود دارد، ستودن قهرمانان تاریخی آن دیار و اشاره به مبارزات آنان است. از میان این نامها، رئيسعلي دلواري بيش از ديگران در اشعار شاعران جنوب، ستوده شده است؛ چنانکه برخی شاعران به صورت گذرا به نام او در اشعار پایداریکشان اشاره کردهاند:
هلاکه وارث دلواري به خواب و خلسه نخواهي ديد
سري که پاي سفر تابد دلي که آينهور باشد
گذشت قافلهي مردان، غريبوار ز تنگستان
دگر به جاده نميرويد يکي که مرد خطر باشد
(کافي، 1378: 24)
برخی شاعران نیز اشعاری مستقل در ستایش او سرودهاند:
در موج ميپيچد امروز، پژواک فريادهايش
مردي که ديروز ميرفت، تا آسمانها صدايش
آنسوي پرچين ماندن، ميسوخت از شوق رفتن
رفت و در اين شهر پيداست، اين روزها ردّپايش
طوفان و طوفان و طوفان، فرياد و فرياد و فرياد
تنها همين بود سهمِ دلوار و ديوارهايش
يک روز آن مرد عاشق تا انتهاي خودش رفت
امروز اما همين جاست، هر چند خالي است جايش!
(احمدي فر، 1385: 18-17)
"برگرفته از جریانشناسی غزل شاعران جنوب ایران: محمد مرادی"
#نقد_شعر
#شعر_پایداری
#غزل_جنوب
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
ریشهشناسی واژۀ «دایه»
واژۀ دایه در فارسی نو به معنی زنی است که بچۀ دیگری را شیر دهد (ر.ک. فرهنگ دهخدا و سخن ذیل "دایه"). این واژه در فارسی میانه به صورت dayag (دایَگ)، از ریشۀ da- (دا) به معنی «مکیدن و شیرخوردن» آمده و این ریشه به همین معنی در زبان سنسکریت به صورت dha- (دْها) ذکر شده است. همۀ اینها در اصل از ریشۀ dheH1-i-* هندواروپایی، باز هم به همان معنی، اخذ شدهاند. میتوان احتمال داد در دوران کهن، این فرد که قطعاً زن بوده، از طریق شیر دادن به نوزاد، نقش خود را در پرورش و رشد او ایفا میکرده و به همین سبب واژۀ بیانگر نقش او از چنین ریشهای گرفته شده است. ظاهراً واژۀ «دایة» عربی و daye ترکی نیز ریشۀ ایرانی دارند.
منابع:
- فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمد حسندوست، جلد دوم، مدخل 2247
- Etymological Dioctionary of the Iranian Verbs, Johnny Cheung, page 47
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
" در تمایز منبر دانشگاه با کرسی تلویزیون و بلندگوی شب شعر"
این روزها، هر دقیقه و هر ثانیه منتظریم که خبری خوب و بد از دانشگاه بشنویم. در این شرایط به هم ریخته گاه همهچیز با هم آمیخته میشود و ذهن علاقهمندان شعر و ادبیات هم طبعا به هم میریزد.
در راس اتفاقات دانشگاهی مربوط به ما، این روزها ماجرای یکی از دانشکدههای ادبیات و علوم انسانی مرکزنشین قرار گرفته که هفتهای نیست یا ماهی که رئیس شمشیرآختهی آن جریانی نیافریند و بحثی برنیانگیزاند؛ آنطور که حواشیاش اغلب به دیار شعر، شیراز هم کشیده میشود: از قضاوت دربارهی رشتههای هنر گرفته تا فرصتهای مطالعاتی دانشجویان؛ از برکشیدن نالایقان محبوب تا ماجرای استادان فرهیختهی مغضوب.
آخرین خبرها، ماجرای استادان یکی از دانشگاههای معتبر در مقطع ارشد ادبیات پایداری است که اسباب سوء تفاهمهایی را برای همگان بر انگیخته است؛ خاصه برای من که چند کتابی در این حوزه به داغ جگر نگاشتهام، گاه علم شعر پایداری برداشتهام.
این سوء تفاهم زاییدهی تضاد قانون رسمی به کارگیری استادان حقالتدریس در مقطع کارشناسی ارشد است که بر اساس آن، مدرسان علاوه بر مدرک دکترای تخصصی رشتهی مربوط و حداقل مرتبهی استادیاری، باید سابقهی تدریس در مقطع کارشناسی نیز داشته باشند. علاوه بر آن، در موارد استثنا، برای استفاده از دانش متخصصان، در دانشگاهها زمینهای فراهم شده که در مقاطع کارشناسی یا دروس عمومی یا به عنوان استاد مهمان، از فعالان حرفهای ادبیات و صنعت و فرهنگ استفاده شود؛ اما پر واضح است که همانگونه که هر استاد زبان و ادبیات فارسی شاعر یا نویسنده نیست (که عمدتا هم شاعر یا نویسنده نیستند)، هر شاعر و نویسندهای هم لایق منبر استادی نیست. البته امکان به اشتراکگذاری دانش نظری و تجربهی عملی این دو گروه، در جامعه و دانشگاه، چیزی است که باید در بستر مناسب به آن پرداخت.
حال جای شگفتی است که در دانشگاهی که بزرگان ادبیات دانشگاهی پایداری چون: دکتر محمدرضا ترکی و استادان تراز اول و متخصصی چون: دکتر محمدرضا سنگری در آن به تدریس مشغولند یا خواهند بود؛ باید نام کسانی در جایگاه استادی مطرح شود که فاصلهای بسیار با عوالم علم و پژوهش و تخصص دانشگاهی دارند و بیشتر آنان را در قاب تلویزیون یا در قالب شبهای شعر، به عنوان گرمکنندگان مجالس(که اجرشان با خداوند) دیدهایم؛ اتفاقی نامبارک که ممکن است به ادبیات دفاع مقدس و انقلاب نیز آسیب بزند که:
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
والسلام
#دانشگاه
#ادبیات_فارسی
#ادبیات_پایداری
https://eitaa.com/mmparvizan