eitaa logo
متن سیمای حرم
13.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
6 ویدیو
0 فایل
🎙کانال رسمی فیلم، فیش روضه دفتری، سبك و صوت های مداحی و سخنرانی‌ وابسته به کانال باب الحرم 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi 🔸کانال متن روضه باب‌الحرم↶ @babolharam_net 🔸فروشگاه حرز حرم↶
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... شب قدر کجا روضه داری تو شنیدم همش گریه داری تو تو کوفه چقدر بی قراری تو با بچه یتیما نشستی یا به سر میزنی از غم بابا یا خیمه زدی تنها تو صحرا یادت نره آقای من خط بکش رو گناهام از همون رو سیاهام آقای من مارو امشب کربلا،میری دعا کن ما رو آقای من یه کاری کن قد خدا شم بذار من تا زائر کرب و بلا شم خداحافظ ای کوفه ی غم ها خداحافظ ای شهر تهمت ها خداحافظ ای بچه یتیما خداحافظ ای زینب بابا خداحافظ ای ثانی زهرا خداحافظ ای وارث زهرا ای دخترم تو مدینه،دیدی دستای بسته با پهلوی شکسته،تو مدینه،دیدی مادر افتاده محسن پرپر افتاده ... ای دخترم ... بمیرم گل تو رو با غم سرشتن بمیرم کرب و بلا برات نوشتن بمیرم که دیدی سرم خونین نمیخوام عزیزم بشی غمگین زده بر سرم ضربه ای سنگین عزیزم بیا امشبو بغضتو نشکن اخه بعد من میزنه دشمن آتیش به جیگر حسن من داداش تو،تو مدینه دیده ماه و ستاره رو زمینه داداش تو دیده یه گل پر پر سیلی خوردن مادر تو مدینه تو سنگ صبور غربت و غمش باش همیشه تو غریبیا همدمش باش عزیزدلم حسن پاره جیگر میشه بابا چقدر غم میبینی تو این دنیا تا که میرسه ظهر عاشورا اگه دیدی رفت رو نی ها،سر اگه رفت به غارت نبود معجر خدا با تو میمونه تا آخر اون روز میشه حسین من پهلوش مثل مادرش فرقش مثل پدرش حسین من صدپاره میشه تنش میبرن پیرهنش حسین من ... بمیرم دستاتو مثل من میبندن بمیرم به اشکای چشمت میخندن... میان آن همه لشکر چو بی کسم دیدند به اشک بی کسیم ناکسانه خندیدند.. *دید اُم اَیمَن زانوهاش رو بغل کرده خانوم حضرت زینب...اُم ایمن چی شده؟! گفت:خانوم بابات امشب یه حرفی به من زده بیچاره شدم...چی گفته؟!! نگاه به بی بی کرد گفت:ام ایمن یه روزی میاد این زینبو با دست بسته کوفه بر میگردونند...گفتم:حسینش چی میشه؟گفت:حسینشو میکشن سرشو به نیزه ها میزنند...زود دوید پیش باباش...بابا ام ایمن چی میگه؟! دستای منو میبندن؟ منو تو این شهر وارد میکنند؟! صدا زد دخترم آره اون روز میرسه...مردم یه روز زینبو وارد همین کوفه کردند...دستاش بسته...چه وضعی بوده بمونه...اما یه وقت نگاه کرد دید سر ابی عبدالله روی نیزه...صدا زد حسین جان این جوری که نمیشه...اگه بچه هاتو،تو کربلا کشتن بچه های منم کشتن...داغ دیدی منم داغ دیدم...عطش کشیدی منم تشنم بود....اما نمیشه سر تو رو نیزه شکسته باشه سر زینب سالم بمونه...راوی میگه:سر رو به چوبه ی محمل زد... امشب افضل اعمال زیارت کربلاست... صدا بزن حسین ...* 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
‌#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... شکر خدا که نام علی در اذان ماست ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست ذکر علی عبادت مختص شیعه است این اسم اعظم است که ورد زبان ماست با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام این یاعلی همیشه رفیق لبان ماست از یا علی زبان و دهان خسته کی شود؟ اصلا زبان برای همین در دهان ماست شکسته باد دهانی که بی علی باز است بریده باد زبانی که بی علی گویاست ... *شب آخر عُمر مولا علی ... دیگه همین ساعتا بود همه دور بسترشو گرفتن ... شب یتیمی من و تو هم هست ... چه جوری باهاش حرف زدند برات میگم ... هم دخترا آمدن ... هم حسنین اومدن ... قمربنی هاشم اینجاست همه دور بسترش حلقه زدند ...* پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر * ها!! کیه گل پرپر ؟! * پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر حرف سفر و داغ مکرر گل پرپر *چقدر برای بچه ها تداعی شده خاطره ی شب آخر مادرشون ...* پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر حرف سفر و داغ مکرر شب آخر اشکی شده نذر غم فاطمه سی سال انگار شده چند برابر شب آخر *اومد خدمت امام صادق علیه السلام گفت : آقاجان خضاب کردن مگر سنت پیغمبر نبوده ؟ فرمود: بله ... آقا پیغمبر خودش خضاب کرده امام مجتبی،ابی عبدالله ... اما هر چی نگاه کردم دیدم امیرالمومنین خضاب نمی کرد علتش چیه آقا؟! فرمود:از اون روزی که پیغمبر بهش فرمود : علی جان به زودی محاسنت به فرق سرت خضاب میشه حضرت دیگه با چیزی غیر از خون خضاب نکرد ... همه ی محاسنش سفید شده برخلاف پیغمبر ، که وقتی از امام صادق پرسیدند آقاجان هم پیغمبر ۶۳سالگی از دنیا رفت هم جدتون علی ؛ اما نوشتند پیغمبر فقط 17 تار موی سپید در محاسنش بود اما جدت علی همه ی محاسنش سپید شده بود ... ان شاالله هیچ وقت چه در جوانی چه در پیری خجالت ناموس نکشی ....* حالا شب وصل است ولی با سر خونی شرمنده نمانده ست ز همسر، شب آخر با اشک غریبانه ی خود گفت سخن ها از بی کسی آل پیمبر ، شب آخر از کرب و بلا گفت و حکایات غریبش از داغ برادر به برادر شب آخر آن شب علی با زینبش رازی مگو داشت گویی سخن از بوسه ی زیر گلو داشت *شب زیارتی ابی عبدالله هستا ...* آن شب علی با زینبش رازی مگو داشت گویی سخن از بوسه ی زیر گلو داشت آن شب حکایت از یزید و ملک ری بود صحبت ز قرآن خواندن بالای نی بود *حسین ...* 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
‌#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... سحر بود و غم و درد سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد که آرام در آن کوچه به روی لب خود زمزمه می کرد غریب و تک و تنها در آن شهر، در آن وادی غم ها دلی خسته تر از هر دل شیدا دلی زخم و ترک خورده پر از غصه ي زهرا شبِ راحتیِ شیر خدا از همه ي مردمِ دنیا عجب شام عجیبی ست روان بود سوی مسجد کوفه قدم می زد و با هر قدمش عرش به هم ریخت در آن شب و لرزید به هر گام، دلِ حضرت زهرا، دلِ حضرت زینب غریب و تک و تنها نه دیگر رمقی مانده در آن پا نه دیگر نفسی در بدن خسته ی مولا به چشمان پر از اشک و قدی تا پُر از وصله، عبایش پُر از پینه دو دستان عطایش رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق نوایش علی گرم اذان ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش گُل ِ خلقتِ حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیر زنان ساکت و خاموش، زمین، رام، زمان محو تماشا، همه ذرات جهان باز در آن بذم ِ اذان ناله ی محزون و آهسته ی یک مادري قامت کمان گفت عجب شام غریبی شده امشب امان از دل زینب و گلبانگ اذان گشت تمام و شده بی تاب دل خاکیِ محراب بُوَد منتظر مَقدَم ارباب علی آمد و مشغول مناجات زمین گرم مباهات در آن جلوه ی میقات عجب راز و نیازی عجب سوز و گدازی "مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ، مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْغَنِیُّ وَاَ نَا الْفَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ اِلا الْغَنِیُّ" عجب سوز و گدازی عجب مسجد و محراب و عجب پیش نمازی علی بود و خدا بود خدا بود و علی بود علی گرم دعا بود خدا گرم صفا بود علی بود به محراب عبادت علی رکن هدایت همان مرد غریبی که به تاریکیِ شب ها به یک شانه ي خود نان و یکی کیسه ی خرما بَرَد شامِ یتیمان عرب را *عجب يتيم نوازي كردي علي جان،تو اين كوفه،همين يتيم ها بزرگ شدن،يه روزي هم يتيم هاي تو اومدن تو اين كوفه،عجب تلافي كردن،نون و خرماها شد سنگ و كلوخ،محبت ها شد ني سوخته و خاكستر* همان مرد غریبی که به تاریکیِ شب ها به یک شانه ي خود نان و یکی کیسه ی خرما علی بود همان خانه نشین، شاهِ عرب، همسر زهرا علی بود و نماز و دل محراب، پر از عطر گل یاس *چرا عطر گل ياس؟معلومه بي بي دلواپس شده،بي بي از عرش آمده،يه گوشه ي محراب ايستاده،علي جان دلم برات شور مي زنه* در آن لحظه ی حساس قیامی که تجلاّش بُوَد روز قیامت رکوعی پُر ِ از بارش انگشتر خیرات و کرامت چه زیباست کلامش قعودش و قیامش ولی لحظه ی زیبای علی با شرری یک دفعه پاشید از آن سجده که در آن بدن فاطمه لرزید لب تیغ ستم بر سر خورشید درخشید فرود آمد و شیرازه ی توحید فرو ریخت علی ناله زد و آهِ علی با نفس فاطمه آمیخت: که ای وای خدا، جانِ علی آمده بر لب امان از دل زینب دوباره بدن خونی و رخساره ی زرد و غم ِبی تابیِ دختر دوباره نفسی سوخته و غربت و بستر دوباره به دل زینب کبری شده تازه غم و غصه ی مادر کنار بدنِ خسته ی حیدر فضای در و دیوار پُر از درد و محَن بود نه صبری، نه قراری، به دل زینب و کلثوم و حسن بود علي ديده بلافصله بگشود و اينگونه بفرمود كه اي دختر غم ديده ي من زينب كبري تو اي محرم بابا هنوز اول راهی بیا همدم بابا *بي تابي نكن زينب جان، حالا حالاها كار داري زينب جان،اشكاتو نگه دار زينب جان* كه پس از من تو مي ماني و يك عمر بلا دختر بابا تو و کرب و بلا، دختر زهرا تویی و بدن بی سر دلدار تويي و به سر نيزه سر يار تو و يك قوم اذيت تو و يك طايفه آزار نه عباس و حسينند كنار تو درآن كوچه و بازار *زينب جان،الان حسينت هست،حسنت هست،عباس،عون جعفر برادرات هستن عزيز دلم،يه روزي تو رو وارد همين كوفه مي كنند،ريسمانها به بازوي تو، از در و ديوار سنگ و چوب به سر و صورتت مي باره. اما چرخ و فلك گرديد، زينب وقتي وارد كوفه شد،داره خطبه مي خونه،با عتاب و خطاب،واي بر شما مردم،نه از سنگشون ترسيده،نه از چوبشون نه از هلهله شون، اما يه وقت ديدن لحن سخن زينب عوض شد،يه صداي نرمي عرض كرد:عزيز برادر،هلال يك شب من،سه شبانه روز نديدمت،همه رو بابام بهم گفته بود، همه رو مي دونستم،اما باورم نمي شد،يه روزي بياد،سر زينب رو بدنش باشه،سر تو بالاي نيزه، كي پيشونيت رو شكسته حسين،راوي ميگه نديدم زينب سر به چوبه ي محمل بزنه، اما ديدم از گوشه ي مقنعه ي زينب، خون تازه جاري شد،حسين... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
‌#⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... سي سال غم هايي مگو چون استخواني در گلو چون خار در چشمان او با روضه اي دشوار بود ياد خزان و لاله اش ياد پر و پروانه اش آتش گرفته خانه اش ياد در و ديوار بود يك شهر گرم ائتلاف با شعله سر گرم ِ طواف با ضربه هايش با غلاف قنفذ مگر بيكار بود *اگه مي خواي گريه كني،سفره ي علي پهن ِ، تو هم با حسين و حسنش گريه كن* بر خاك خود را مي كشيد از چادرش خون مي چكيد لبخند محسن را نديد تقصير آن مسمار بود سی سال لب گزیدم و كابوس ِ كوچه ها لحظه به لحظه بال و پرم را شكسته است تیغی كه بین سجده شكسته سر مرا قبلاً غلاف او كمرم را شكسته است 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram