eitaa logo
متن سیمای حرم
13.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
6 ویدیو
0 فایل
🎙کانال رسمی فیلم، فیش روضه دفتری، سبك و صوت های مداحی و سخنرانی‌ وابسته به کانال باب الحرم 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi 🔸کانال متن روضه باب‌الحرم↶ @babolharam_net 🔸فروشگاه حرز حرم↶
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ... ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند این ملتِ حسینی، علمدار زینبند *كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...* زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم قرآن و دین، نتیجه‌ی پیکار زینبند فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند *یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...* مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب آنان مطیعِ سید و سالار زینبند از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند *عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.! گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا می‌زد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند... صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش والله اولیاء، هوادار زینبند بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست اهل‌ِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند دستی، به نورِ معجرِ زینب نمی‌رسد تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند در کوفه، صوتِ حیدری‌اَش انقلاب کرد عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند از کربلا و کوفه و شام و مدینه امروز اهل درد، عزادار زینبند بی‌اِذنِ او، کسی به شفاعت نمی‌رسد محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند آنانکه می‌دهند، خدا را به او قسم روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد‌ دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این‌ خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید. دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق می‌کنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب... خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را می‌شناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، هنده حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین... هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی می‌خواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک می‌کرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..* من کجا مجلس بیگانه کجا من کجا گوشهٔ ویرانه کجا من کجا مجلس اغیار کجا من کجا کوچه و بازار کجا *خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّد، یا اِمام َالغَریب، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب، اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله" *امشب سرو کار ما با کریمِ، سفره دار امشب امام‌حسن مجتباست... مریض دارا، گرفتارا، اونایی که امشب برات کربلا میخوان بسم الله، آقامون کریمِ، یعنی قبل از اینکه درخواستی بکنیم برامون مینویسه...* ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم گوشِ این طایفه آوازِ گدا نشنیده ست... *من میگم خدارو چه دیدی شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه ی امام حسن، آقا ویزای اربعینِ کربلا رو برات نوشته باشه... یادت باشه اربعین رفتی کربلا توی راه یاد امام حسن هم باش، توی حرم امام حسین هم تونستی یه روضه ی امام حسن برا داداشش ابی عبدالله بخون... حسین حسین میگی زیز قبه ی ابی عبدالله، حسن حسن بگو‌...* حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن برای این که حسین است سوگوار حسن محرم و صفر اندوهگین غربت او دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن ضریحِ کرب و بلا نقرهِ داغِ تربتِ او زهیر و حُر و حبیبند داغدارِ حسن اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است امام ها همه جمعند در کنارِ حسن... مزارِ خاکیِ او شد ابوترابیِ محض از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن *نوشتن یه کنیزی یه شاخه گُل داد به آقا امام حسن مجتبی، آقا گل رو گرفت، فرمود: تو در راه خدا آزادی، دیگه نمیخواد کنیزِ این خانه بشی... گفتن:آقا! یه شاخه گل داد آزادش کردید؟ فرمود:آری او به اندازه کَرَمِش به ما عطا کرد،ما هم به اندازه ی کَرَمِمون... یا امام حسن! به ما هم یه کربلا بده... دلِ ما پرپر میزنه برا کربلا... به داداشت حسین سفارش مارو بکن،شما برادر بزرگِ حسین هستید،شما امام او هستید..* عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن برایِ غربت او بی قرار می گریم شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن * ای خدا! چی میشه ما یه غروب هفت صفر پشت پنجره های بقیع باشیم، اصلاً قول میدیم داد نزنیم، قول میدیم بلند گریه نکنیم،همین جوری فقط به سینه بزنیم،بگیم:ای غریب آقا....* برایِ غربت او بی قرار می گریم شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن *بعضیا نوشتن: امروز تشت و پاره هایِ جگر امان حسن، داخل تشت جلو امام مجتبی بود، اما تا شنید خواهرش زینب داره از در میاد، اشاره کرد فرمود: تشت رو ببرید .. زینب نبینه .. زینبم طاقت نداره .. همه مراعاتِ حالِ زینب رو کردن .. باباش امیرالمومنینم وقتی با سر خون آلود داشتن میاوردنش جلو در خونه، فرمود: حسنم حسینم زیر بغلم رو، رها کنید با پای خودم وارد شم .. زینب طاقت نداره منو با این حال ببینه .. مادرش زهرا هم مراعاتش رو میکرد .. همه مراعات کردن، برا اینکه میدونستن چه لحظه ی سختی رو زینب بايد كربلا ببينه، كدوم لحظه؟ برا اون لحظه ای که اومد بالا تل زینبیه ایستاد .. چه صحنه ای دید که رو کرد به حرم جدش رسول الله .. صدا زد : صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ هذا حُسَینٌ ... چی دید زینب؟ توی گودال دور حسینش حلقه زدن، فِرقةٌ بِالسُيوف، فِرقةٌ بِالرِّماح، فرقةٌ بالحجارةِ و فرقةٌ بالخَشَبِ وَالعَصا.." یه عده با شمشير ميزن، یه عده با سنگ میزدنن، یه عده با چوب میزدن، پیرمردها اومده بودن با عصا بر بدن ابی عبدالله...ناله بزن بگو: حسین... خدایا به غربت امام حسن مجتبی السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما.... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الْوَکیلُ نِعمَ الْمَولى‌ وَ نِعمَ النَّصیرُ اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن *یا صاحب الزمان! آقاجانم!.‌‌* این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن *یا صاحب الزمان! اگه این شب جمعه ای زیر قُبه ی جدتون ابی عبدالله دعا کردید، مارو هم فراموش نکنید، خیلی ها امشب اومدن گرفتارن، دکتر جواب کرده دارن، هنوز خیلیا مدینه و کربلا رو ندیدن آقاجانم! ...* کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است باز روضه، تو نخوان، فکرِ دلِ مادر کن *شب جمعه ست با امام زمانمون بریم کربلای معلی، کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود: مادرم فاطمه حاضر میشه نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین، اولین کاری که مادرم میکنه اینه: "فَتَستَغفِر لَهُم ذُنُوبَهُم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست، امشب اگه گوش دل داشته باشی صداي ناله ي "بُنَیَّ..." اگه کربلا بلنده...* آید ز حرم ناله ی زهرا شب جمعه غوغا بشود عرش معلا شب جمعه یک هفته نگه داشته غم های دلش را تا لحظه ی دیدارِ پسر تا شب جمعه زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه پیراهن خونی شده بر دست بگیرد بر پا بشود محشر کبری شب جمعه گوید پسرم موی تو را  شمر بهم ریخت ترکیب سر و روی تو را شمر بهم ریخت *یا صاحب الزمان! آقاجان معذرت میخوان، سادات منو حلالم کنید امشب اینجوری روضه میخونم، اگه شب جمعه نبود نمیگفتم...* با دسته ی خنجر به سر و صورت تو زد زیبایی ابروی تو را شمر بهم ریخت بر صورت خود چنگ زدم داد کشیدم هربار که گیسوی تورا شمر بهم ریخت آمد به سرت آنچه سر مادرت آمد با پازد و پهلوی تورا شمر بهم ریخت ترسید که نفرین نکنی بر دهنت زد لبهای دعاگوی تورا شمر بهم ریخت حالا هر کی دلش کربلایی شده بسم الله، هر کی دلش میخواد با من بیاد حرم بسم الله: امام سجاد فرمودند: هر موقع خواستي به زيارتِ پدرم بري، با سر و صورت آشفته برو، با شكمِ گرسنه، با لبايِ تشنه...چرا آقا؟ آخه پدرم با لبايِ تشنه شهيد شده، گرسنه بود كشتنش، اونقدر بابام رو تويِ گودال چرخوندن، سر و صورتِ بابام خاكي شد...هر جا نشستي برو كربلا، ناله بزن: حسين...* ای خسته تر از خسته ای تشنه تر از تشنه کی راه گلوتو بست با سرنیزه و دشنه یه مسلمون پیدا نمیشه غارتت بی رحمانه میشه التماسش کردم ولی شمر از روی سینت پا نمیشه امام زمان تو‌ زیارت ناحیه مقدسه فرمودن: وَ الشِّمرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ" شمر ملعون با دوتا چکمه اومد، نشست "قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِیَدِهِ" محاسن حسین رو گرفت..زانوش رو‌ گذاشت تو‌ گودی گلوش ... * آه تا دل مادرمو شکست حرمت معجرمو شکست با ته نیزه یه بی حیا دم گودال سرمو شکست ای زخمی تر از زخمی ای تنها تر از تنها ‌مظلوم بلا ناصر ای مقطع الاعضا غربتت اشکم رو در آورد تو زمین خوردی خواهرت مرد تو شلوغیِ غارتِ تو سرتو خولی با خودش برد آه جَوُون و پیر میزدن تو رو وقت تکبیر میزدن تو رو تو گرسنه بودی دشمنا یه دل سیر میزدن تو رو ای خورشید رو نیزه ای قرآن روی خاک بی غسل و کفن موندی عریان با تن صد چاک آه زیر رو رو شد بدنت حسین خاک و خونه کفنت حسین ساربون داره میره کجا با عقیق یمنت حسین آخر مقتل روضه ی بازه ده سوارِ با نعل تازه میگیرن واسه پیکر تو دم عصری تشیع جنازه آه ابی‌عبدالله... عمر سعدِ نانجیب صدا زد:« چه کسی حاضره بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! ده نفر سوار بر مرکب شدند، اینقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن... سه بار رو بدنش رفتن یه بار روی سینه اش، یه بار رو‌ی پهلوش، یه بار رو‌ی کمرش... "نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ" روي بدن ابي عبدالله تاختن، بدن جوري شده بود كه خواهرش نمي شناخت برادر رو، هي ميگفت: آيا تويي برادر من؟ آيا تو حسينِ مني؟... بيار دستت رو بالا، بالحسينِ الهي العفو....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحمَةِ اللهِ الوَاسِعَة "اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ اللَّهِ وَ عَلَى الاَرواحِ الَّتى حَلَّت بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ العَهدِ مِنّى لِزِیارَتِکُم * جوری سلام بده، مثل اونایی که الان رسیدن کربلا، مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش، مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛ مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛ دستت رو روی سینه بگذار، با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الحُسَینِ وَ عَلى عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلى اَولادِ الحُسَینِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین" ره وا کنید قافله سالار میرسد یک قافله اسیرِ عزادار میرسد *زینب داره میاد، امام زین العابدین داره میاد، اُم کلثوم داره میاد ...* برخیز یا حسین سری دست و پانما دلبر برایِ دیدنِ دلدار میرسد سِّرُ الحسین سینۀ سَینایِ زینب است آری حقیقتِ همه اسرار میرسد هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست زینب غمین از آن همه آزار میرسد رسیدن به یه جایی بی بی زینب بشیر رو صدا زدن.. بگین بشیر بیاد. بله بی بی! بشیر! اینجا کجاست؟ میخوام ببینم دقيقاً اینجا کجاست..گفت: خانم جان! دقيقأ دو راهی کربلا و مدینه است. این ور میره کربلا این ور میره مدینه..بی بی حالش منقلب شد. فرمود: می بینم بوی حسین داره میاد. بشیر ما رو ببر کربلا..اومدن تا رسیدن کربلا همه خودشون رو انداختن پایین، هر یکی کنار یه قبری نشستن. عمهٔ شما سیدا آمد کنار قبر داداشش حسين... حسین چهل روزه غم چهل ساله دیدم حسین جان غم و اندوه دیدم ناله دیدم داداش نمیدونی چی به روزم آمد.داداش پاشو ببین مثل مادرمون شدم..داداش ببین کمرم تا خورده، ببین خواهرت پیر شده، حسینِ من یادته همینجا توي گودال نشناختمت، اگه حالا تو هم بلند شی نگاه کنی دیگه منو نمیشناسی... * بالا بلند بودم و حالا خمیده ام پُر غم ترین زمانۀ دیدار میرسد * این جمله زبان حاله...داداش ! یادته وقتی بچه هامو از میدان آوردی هر چه نگاه کردی زینبو ندیدی برا اینکه خجالت نکشی برادر... امروز تو هم بیا تلافی کن همهٔ بچه هاتو سالم آوردم اما سراغ سه سالتو از زینب نگیر... خرابه شام گذاشتمو آمدم...* عباس کو که صبرِ عقیله سر آمده ناموسِ حق زکوچه و بازار میرسد بر رویِ قبر پیرهنت پهن می‌کنم جانم به لب زگریۀ بسیار میرسد تکرارِ صحنه ها شده در پیش دیده ام نیزه به دستِ لشگرِ اشرار میرسد گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ... *یادمه من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن...* گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ... آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم قبرت به رویِ سینه‌ام این بار میرسد آه رباب و قبرِ بهم خورده ی علی لالایی اش از آن دل غمدار میرسد تو این چند روز پیاده رویِ اربعین، اونایی که سالهای قبل رفتن میدونن، تو این چند روز کربلا، اونی که خیلی به چشم میاد اینه: همه جا آب فراوانه، اصلا چیدن روی هم بطری های آب آماده، خُنَک، موکب دارا نمیذارن زائر اربعین یه لحظه هم تشنگی بکشه .. محال کسی آب بخواد و آب پیدا نکنه ... کافیه بگی آب کجاس؟ کافیه بفهمن تشنه ای، همه میان طرفت، بهت آب تعارف میکنند .. خیلی عجیبه این راه ... خصوصا اگه ببین یه مادری بچه بغلشه، ببینن یه مادری طفل شیرخواره داره بیشتر آب بهش تعارف میکنند، میگن این آب برا خودت این آب واسه بچه ات ... بچه تو این آفتاب و گرما تَلَف نشه ... بعضی ها دلشون زودتر از من رفت توی روضه، چی میخوام بگم؟ اما بمیرم برا اون حسینی که چهل روز قبل بچه شو روی دست گرفت ... ببینید ببینید گلم رنگ ندارد اگر آمده میدان سر جنگ ندارد *کربلا نمیذارن زائرا تشنه باشن .. اما یه روزی کربلا به جای اینکه یه شش ماهه رو سیراب کنند ... فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ...* دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!... برای فرج امام زمانت، شفای مریضا، نابودی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، پیروزی و سربلندی مردم غزه و لبنان بازم ناله بزن بگو: يا حسين!... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیناً حَتَّى تُسکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا هرچه خوبیست، تو داری و به آن محتاجم آنچه داری ز معارف،‌ به همان محتاجم تو اباصالحی و من پسر این پدرم عمل صالحم افزون، که به آن محتاجم *آقای من! پسر فاطمه!...* به سلامی دل خود را به سحر خوش کردم به علیکِ تو به هنگام اذان محتاجم یابن الحسن ... چشم بر داری از این بنده ز پا می افتد به نظر های تو پیدا و نهان محتاجم من به دربار تو خدمت نکنم می میرم به غلامی تو تا عمر جهان محتاجم میروی پای پیاده به حرم آقا جان اربعین کرببلا، سینه زنان محتاجم ... خوش به حال اونایی که الان کربلان، خوش به حال اونایی که با پای پیاده رسیدن کربلا، خوش به حال اونا که حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه رو پیاده رفتن کربلا... خواستم این اربعین را کربلا باشم،نشد از نجف پای پیاده کربلا باشم،نشد رفقا ما جا موندیم، اونایی که باید اربعین برن کربلا رفتن، امشب به حال خودمون گریه کنیم... شب اربعین رسید، همه رفقامون رفتند کربلا دوباره ما جا موندیم... بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا حالا ما هم از همین راه دور با پای دلمون هم نوا با زائرین اربعین، کنار قدم های جابر بریم کربلا... کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فداییِ زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم لبیک یابن الزهرا...یابن الزهرا... جابر بن عبدالله انصاری با عطیّه آمد زیارتِ قبر امام حسین، اومد توی شریعه ی فرات غسلِ زیارت کرد، مثل اینکه میخواد بره طواف خانه ی خدا، آهسته آهسته قدم بر میداشت، چون چشماش جایی رو نمیدید به عطیّه گفت: دستِ من رو روی قبر حسینم بگذار، دستش رو روی قبر گذاشت، انداخت خودش رو روی قبر، آنقدر گریه کرد، حسین حسین گفت، غش کرد، به هوش اومد صدا زد: یاحسین! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" آیا دوست نباید جوابِ دوستش رو بده؟ بعد خودش جواب خودش رو داد، جابر! عجب انتظاری داری از کسی که بینِ سَرِ مطهر و بدنش چهل منزل جدایی افتاده، چگونه جواب دهد کسی که سَرِ مطهرش بالای نیزه رفته.. جابر مشغول زیارت بود، بهش گفتن: جابر! صدای زنگ قافله داره میاد، غلامش رو فرستاد برو ببین چه خبرِ، معلوم شد اهلبیتِ امام حسین هستند که دارن میان کربلا.جابر صدا زد: بلندشید زینب داره میاد، صاحب عزا داره میاد. دو مرتبه توی همین ماه محرم و صفر اهلبیت ِ امام حسین اومدن کربلا، بار اول روز دوم محرم بود، وقتی که رسیدن این بچه ها بابا داشتن، مَحرم داشتن، با چه احترامی از ناقه ها پیاده شدن، خصوصاً زینب کبری سلام الله علیها که حسین داشت، اباالفضل داشت، دو تا پسراش بودن، اباالفضل زانوش رو رکاب مرکب کرد، اما مثل روز اربعین هیچ کسی رو نداره، بچه ها بابا ندارن، فقط یه مَحرم دارن اونم امامِ سجادِ، حتی کسی نبود این ناقه هارو بخوابونه، تعبیر مقاتل اینه: مثل برگِ خزان زده هر کدوم هر جوری میتونستن از بالای ناقه ها روی زمین افتادن، هر کسی دنبال قبرِ عزیزش میگرده، ولی دو نفر بی قرارتر از همه بودن. یکی خانوم رُبابِ، هی این و اون ور میگشت، هی صدا میزد: عزیزِ دلم! اصغرم قبرت کجاست مادر؟ امام سجاد با یه جمله ای آرامش کرد، صدا زد: رباب! نگران نباش، علی اصغرت خوب جایی دفن شده، خودم با این دستام بچه ات رو روی سینه ی بابام حسین گذاشتم... دومین نفر سکینه است، همانطوری که روز عاشورا اباالفضلِ العباس از سکینه خجالت می کِشید، هنوز هم که هنوزِ میگن: تویِ حرمِ اباالفضل اسمِ سکینه رو نبرید، آخه اون لحظات آخر صدا زد: حسینِ من! تا من زنده هستم بدنم رو خیمه نبر، من از رویِ سکینه خجالت می کِشم، آخه بهش وعده ی آب دادم. اما مثل روزِ اربعین سکینه خجالت می کِشید، می گفت: من مشک خشکیده و خالی رو به عموم عباس دادم، من خبرِ تشنگی بچه هارو به عموم دادم، من عموم عباس رو روانه ی نهر علقمه کردم... این دستات رو بیار بالا، به نیت خوشنودی دلِ مادرشون فاطمه، سه مرتبه همه ی زن و مرد بگید: یاحسین!...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... صَلَّى اللهُ عَلَیکَ يا اَباعَبدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِناَّئِک السَّلامُ عَلَى الحُسَينِ المَظلُومِ الشَّهِيد السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ العَبَرَات... شب اربعین، شب زیارتی ابی عبدالله، دلا بره کربلا، فرمودند: اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین، سه مرتبه بگین: صَلَّ الله علیک یا اباعبدالله ... اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور...السلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب... نگاهِ گریه داری داشت زینب چه گامِ استواری داشت زینب دلِ با اقتداری داشت زینب ببین چه اعتباری داشت زینب اگر چه غصه دارد آه دارد به پایش خستگیِ راه دارد *پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری،به پاهات فشار میاد، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند، پذیرایی کنند، مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، حالا تصور کن آدم بزرگ،جوان،نیرومند، این طور تحلیل میره،اما دلا بسوزه برا بچه های حسین، نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم براتون، کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره، ای حسین.... رسیدم کربلا ای داد ای داد حسین سر جدا، ای داد ای داد چهل روز است گریانم حسین جان چو مویِ تو پریشانم حسین جان *این چهل روز برا زینب چهل سال گذشت، میخوام روضه بخونم برات، چهل روز نذاشتن زینب یه دل سیر گریه کنه، داداش زینبت رو نگاه کن ببین پیر شدم* چهل روز است می خوانم حسین جان حسین جانم حسین جانم حسین جان همین جا شیرخواره گریه می کرد ربابِ بی ستاره گریه می کرد گهی بر گاهواره گریه می کرد گهی بر مشکِ پاره گریه می کرد خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده ... همین جا دورِ اکبر را گرفتند زِ ما شبه پیمبر را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند همین جا بود که سقایِ ما رفت به سمتِ علقمه دریای ما رفت پناهِ عصمتِ کبرای ما رفت پی او گوشواره هایِ ما رفت ... همین جا بود که دل ها گرفتو کسی رویِ تن تو جا گرفتو سرت را یک کمی بالا گرفتو و از پشتِ سرت سر را گرفتو همین که بر گلویت خنجر آمد صدایِ نالۀ زهرا در آمد .... همین جا بود اَلِف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سّم مرکب چال کردند *عزیز دلم ، یادم نمیره همین جا بود اومدم شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو از روی بدنت کنار زدم، نازنین بدنت رو دیدم، پاره پاره، غرق به خون، صدا زدم : آیا تو برادر منی !؟ ... حسین من! * بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دستِ ساربان شد طلایِ من نصیب کوفیان شد همین جا بود افتادند تن ها همین جا بود غارت شد بدن ها تمامی کفن ها، پیرهن ها بدون تو کتک خوردند زن ها همین جا بود تازیانه باب گردید رخ ما در کبودی قاب گردید ز خجلت خواهر تو آب گردید که معجر بعد تو نایاب گردید ز جا برخیز غم خواری کن عباس دوباره خیمه را یاری کن عباس برای عزتم کاری کن عباس علم بردار علم داری کن عباس سکینه می کند زاری ابالفضل چه قبر کوچکی داری ابالفضل وقتي همه دورِ قبر آقامون امام حسين نشسته بودن، گريه هاشون رو كردن، يه وقت ديدن بي بي سكينه با يه كاسه ي آب اومد، به امام سجاد گفت: داداش! قبرِ عمو جانم عباس كجاست؟ همه بلند شدن، اولين دسته ي عزاداري راه افتاد"یاعباس! جیبِ المای لِسکینه" عباس! پاشو برا سكينه آب بيار... تويِ نخلستون ها دارن ميرن، يه وقت رسيدن به يه قبرِ كوچيك، امام سجاد فرمود: اينجا قبرِ عموجانم عباسِ، همه با تعجب نگاه كردن...* حكايت ميكند اين قبرِ كوچك كه مردي را خجالت آب كرده سكينه شروع كرد روضه خوندن: عمو جان! جات خالي بود، مجلسِ شراب بردن مارو، جات خالي بود با انگشت مارو به هم نشون ميدادن... روضه ی من همین بیت و از همه التماس دعا خبر داري سَرِ بازار رفتم ميانِ مجلسِ اغيار رفتم  به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّه، یا رَحمَةٌ لِلعَالَمِينَ‏، یا اَشرف الأَنْبِيَاءِ و المُرسَلِينَ، یا خَیر النَّاسِ یا مُحَمَّدٍ الْمُصطَفَى، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا الزَهرا ... *شب رحلت و شهادتِ رسولِ خداست، شبِ یتیمیِ فاطمه ست، دلهامون رو از همین راه دور ببریم مدینه زیر گنبد خضرا، کنار قبر آقا رسول الله اونجا عرض ادب کنیم، الان چه خبره خونه ی پیغمبر، دلها بسوزه برا بی بیِ دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها...* قدِ رعنایِ رسول الله آخر سر شکست پایه هایِ عرش ازین داغِ درد آور شکست رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست *کم ما برای پیغمبر گریه کردیم، خدایا این شبا چشمایِ ما رو گریان قرار بده مثه چشمانِ فاطمه...* جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست گوشه ای از شهر غوغایِ سقیفه شد بلند جسم او جان داشت اما حرمتِ منبر شکست خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است مردکی پرخاش کرد و قلبِ پیغمبر شکست *فرمود یه کاغذ و قلم بیارید بنویسم،راه رو گم نکنید، دومی صدا زد «ان الرَجُل لِیَهجُر» استغفرالله ؛ گفت پیغمبر داره هذیان میگه ...* بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست بعد پیغمبر شرر بر خانۀ عصمت زدند در میانِ غربت این شهر نیلوفر شکست در میان دود و آتش با لگد بر در زدند در شکست و سر شکست و حرمتِ مادر شکست بار شیشه دارد این بانو ، کمی آرام تر پشت در اصلاً چه شد؟آیینه سرتاسر شکست پیش چشمانِ ولی الله زهرا را زدند پیش همسایه غرورِ فاتح خیبر شکست کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد * دو نفر مثل فردا وارد حجرۀ پیغمبر شدن، از دیدن یکی شون پیامبر فرمود تعجب نکنید، زهرا جان این فقط از شما اجازه میگیره وارد میشه، این برادرم عزرایئلِ... اما یه آقازاده ی دیگه هم واردِ حجره شد، ابی عبدالله عادت داشت وقتی میومد پیشِ پیغمبر، میرفت رو سینۀ رسول الله، حضرت رو زمین میخوابید، حسین رو سینه ش قرار می گرفت، ابی عبدالله هم به عجله و عادتِ همیشه اومد رو سینۀ رسول خدا، امیرالمومنین دست برد حسین رو برداره، آخه محتضر باید سینه اش سبک باشه، یه وقت پیغمبر چشماش رو باز کرد، فرمود علی جان صبر کن ، بذار حسین رو سینۀ من باشه، حسین آرامِ جانِ منه...* زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد داد زد زینب کبری : به روی سینه نرو گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد سر او تا که جدا شد زره اش را بردند زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد کاش انگشتری اش تنگ نبود، اما بود عاقبت نیمۀ سبابۀ او پیدا شد؟ حضرت زهرا سلام الله علیها کنارِ بسترِ پیغمبر مثلِ باران داره گریه میکنه، پیغمبرِ خدا خودش بهش دلداری میداد ، علی دلداری میداد ... فرمود زهرا جان گوشِت رو نزدیک بیار، کنارِ گوشش یه جمله ای گفت، زهرا آرام شد ... یه وقت دید آرام آرام چشمایِ پیغمبر بسته شد ... دیگه رسولِ خدا نفس نمی کشید ... یا الله ... امیرالمؤمنین آماده شد، رسولِ خدا رو غسل داد، کفن کرد، بر پیغمبر نماز خواند .... یا الله ... نانجیب ها علی رو اینجا هم تنها گذاشتن ... پیغمبر داشت جان میداد اونا تو سقیفه نشسته بودن، برایِ حکومت داشتن نقشه می کشیدن، چند نفر بدنش رو برداشتند یه روایت دیگه هم هست که شب پیغمبر رو دفن کردن،سلمان اباذر،دیگران ... وقتی از دفنِ پیغمبر آمدن،زهرایِ مرضیه استقبال کرد ازشون ... فرمود چگونه دلتون اومد رو بابام خاک بریزید؟ چگونه دلتون اومد پیغمبر رو زیرِ خاک قرار بدید؟ میخوام بگم: بي بي جان! بابات رو با احترام کفن کردن، تشییع کردن، دفن کردن، اما امان از کربلا، بدنِ حسینت رو پاره پاره کردن، سر رو یه طرف بردن، بدنش رو زیرِ سمِ اسب قرار دادن .. ای حسین ... خدايا به اربابمون ابي عبدالله فرجِ امامِ زمانِ مارو برسان، آقامون از ما راضي بفرما، خيلي ها گرفتارن،حاجتمندن، حاجت روا بفرما، اين دست هاي ما كه به سويت بلند است، خالي برمگردان، اين دست ها به ضريحِ سيدالشهدا برسان، دشمنانِ ما خار و ذليل بگردان، همه مرضامون شفايِ عاجل مرحمت بفرما، اموات و گذشتگانمون سَرِ اين سفره بهره مند بفرما، مشكلات و گره هاي زندگيمون مرتفع بفرما، آنچه گفتيم و نگفتيم و تو بهتر ميداني در حقِ اين جمع به اجابت برسان... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ سْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ... هر عاشقي ست در طلبت، أيها الرّسول اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت، أيها الرّسول عالم هنوز تشنه ي درکِ حضور توست أرض و سماست در طلبت أيها الرّسول روشن شده است تا به ابد، عالمِ وجود از سجده ي نماز شبت، أيها الرّسول تو مي روي و در دلِ هر کوچه جاري اَست عطر متانت و ادبت، أيها الرّسول گفت: سلمان!‌ این کوچه ای که رد می شدم هر روز بر سرم یه جوانی از بالا زباله می ریخت، دو سه روزِ نیستش، پیداش کن، برو ببین چی شده، اومد گفت: یارسول الله! مریض شده، گفت:سلمان! بریم عیادتش، آی رحمةالله!... به جوان خبر دادن پیغمبرِ اسلام داره میاد تو خونه ات وارد میشه...روپوشی که داشت کشید رو صورتش، گفت: من خجالت می کشم، چند وقتِ آشغال میریزم رو سرش... پیغمبر اومد گفت: چطوری؟ چرا مریض شدی؟ گفت: یا رسول الله! باهات حرف نمیزنم، مگر اینکه شهادتینی که به همه گفتی به منم بگی، بعد روپوش از صورتم بر میدارم...* تو مي روي و در دلِ هر کوچه جاري اَست عطر متانت و ادبت، أيها الرّسول آماده ي سفر شدي و با وصيتت جانها اسير تاب و تبت، أيها الرّسول گفتي رضايِ فاطمه، شرط رضاي توست خشم خداست در غضبت، أيها الرّسول اما تو چشم بستي و يک شهر درد و داغ شد سهم ياسِ جان به لبت، أيها الرّسول اَجر رسالت تو ادا شد ولي چه زود بي تو نصيب فاطمه شد، چهره اي کبود .. یوسف رحیمی روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ، سفره داره جمع میشه... آماده ای روضه بخونم یا نه؟ یه جمله عرض توسل و از همه التماسِ دعا... هنوزِ آبِ غسلِ پغمبر خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! ببين با دخترت چيكار كرد...* من میرمُ ای فاطمه جان پشت دَرِ خونه ات هیزم میارن پا رویِ حقِ مرتضی و پا رویِ چادرت میزارن بهشتو با بال و پرت میسوزونن به پیشِ چشم همسرت میسوزونن ای وای تو رو با پسرت میسوزونن، فاطمه جانم می مونه این فاجعۀ تلخ برا همیشه تویِ تاریخ دردِ تو رو باید بپرسم از پنچه هایِ سُرخ یک میخ قامت کمون دنبالِ مرتضی میری نفس نفس زنون تو کوچه ها میری زهرایِ من به زیرِ دست و پا میری روضه ها رو دارم میبینم دلم از این قصه ها خونه این دم آخری بزار تا، حسین رویِ سینه ام بمونه *آخه اومدن حَسَنین خودشون رو روی سینه پیغمبر انداختن میگن محتضر باید لحضه جون دادن رو سینش سبک باشه حتی دگمه اشو باز کنید..اومدن آقا زاده ها رو بردارن پیغمبر فرمود: نه کارشون نداشته باشید... اینا آرام جان من هستند، من با حسینم راحتر جان میدم.‌‌. دل همه تون رفت کربلا یا نه؟ " یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ وَ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ".. یا اباعبدالله! یه روز روی سینه پیغمبر بودی، یه روزی هم روی خاک داغ کربلا...* امان از گودال به پا شد جنجال ببخشن سادات تنت شد پامال میون اعدا، غریب و تنها رو خاک افتادی، زدی دست‌ و پا نانجیبا از راه رسیدنو پیکر زخمیتو کشیدنو هرکی با هرچی می‌شد تورو می زد اشکای زینب تو ندیدنو بی هوا میزدنت، از جفا میزدنت پیرمردا همگی، با عصا میزدنت *یا رسول الله! همه ی ما شنیدیم، وقتی رو سر و صورت شما خاکستر می ریختند، وقتی به شما سنگ می زدند، جسارت می کردند، حضرت خدیجه می اومد جلو، خودش رو سپر می کرد، مبادا سنگی به پیغمبر بخوره... زینب هم ارث بُرده بود... دید یه پیر زنی داره رو زمین دنبال سنگ می گرده، اول پرسید سر حسین کدومِ؟ نانجیب چنان سنگی به سرِ ابی عبدالله زد... زینب تا این صحنه رو دید، دوید خودش رو سپر کرد... میدونی یاد کجا افتادم؟ بالا بلندی ایستاد، دید شمر داره میره توی قتلگاه...* به سمت گودال از، خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من *بگم کِی رسید؟ یه وقتی رسید...* یکی عصا میزد یکی به روی صورت تو با دو کف پا می زد *" یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه،یَا بابَ نَجاةَ الاُمه...رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین... فرج امام زمان، سلامتی رهبر، نابودی اسرائیل و آمریکا بازم ناله بزن: یاحسین!* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... "اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک" اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللّهِ یا نَبِی اللّهِ یا مُحَمَّدَُ بنَ عَبدِ اللّه یا خاتَِمَ النَّبِیینَ وَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حَسَنَ بنَ عَلِی اَيُّهَا المُجتَبى یَا بنَ فاطِمَةَ الزَّهراَّءِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه صاحبِ مجلسِ امشبِ ما مادرِ سادات حضرت زهرا سلام الله علیهاست، هم مجلس روضه ی باباشون رسول خداست و هم میوه ی دلش امام حسن مجتبی علیه السلام، لذا امشب رو خوب عرض ارادت کنیم، خوب ناله بزنیم، خوب اشک بریزیم انشالله خدا بخواد چنین ایامی رو مدینه باشیم حرم نبوی، قبرستان بقیع اونجا مجلس روضه برپا کنیم و به سر و سینه بزنیم. خوش بحال اونایی که رفتن مدینه رو دیدن انشالله هرچه سریعتر پایِ شیعه‌ها باز بشه مثلِ کربلا، مثل حرمِ امام رضا، اما این روزها حرمِ پیغمبرِ خدا خیلی خلوته، خیلی غریبه، اما بمیرم خلوت تر و غریب تر قبرستان بقیعِ... دعا کنید مدینه رفتید شب نرسید، برا چی؟ آخه می بینید همه جای مدینه روشنه اما قربستان بقیع تاریک و خاموشه...حتی یه زائری هم نداره. هی چشم می‌چرخانی اما گنبدی نیست گلدسته‌ای صحن و سرایی مرقدی نیست از نوحه‌خوان و خادم و زائر ردی نیست یک چندومه باب الرضا رفت آمدی نیست درسته شبِ رحلت پیامبرِ، اما مطمئن باش پیامبرم امشب میگه جانم حسن! جانم حسن... برا چی میگم؟ آخه اون روز وقتی داشتن تو خونه با ابی عبدالله به اصطلاح ما کشتی می گرفتن و بازی می کردن مادرشون فاطمه دید همۀ خونه میگن: حسین! فقط پیامبر میگه: حسن! حسن!... بي بي صدا زد: باباجان! یارسول الله! همه ما بچۀ کوچکتر حسين رو تشویق میکنم!! اما چرا شما حسنم رو تشویق میکنید؟ صدا زد فاطمه جان دخترم حق داری گلایه کنی، نگاه کردم دیدم مُلک و مَلَکوت همه میگن حسین! حسین! اما کسی نبود حسنم رو صدا کنه .. دیدم حسنم غریبِ، حسنم یاری نداره. یا رسول الله! کجا بودید ببینید بعدِ شما میوه ی دلت حسن غریب تر هم شد، یه روزایی رسید، جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ المُؤمِنِین" ای کسی که مؤمنین رو ذليل کردی، عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن، يا رسول الله!...* با سر انگشت خزان سخت ورق برگردید به حسن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید *بذار من اینجوری بگم دادت بلندشه: غریب اون کسی نیست که زائر نداره، غریب اون کسی نیست که حرم نداره، غریب به کسی میگن جلو چشمشش مادرش رو بزنن ، اما چون سن و سالی نداره نتونه کاری بکنه. یارب نصیبِ هیچ غریبی دگر مکن دردی که گیسوانِ حسن را سپید کرد با صد امید حامی مادر شدم ولی سیلی زد و امید مرا نا امید کرد یه وقت بی بی زینب سلام الله علیها وارد شد دید پاره های جگر حسنش بالا اومده، روضۀ من همین یه جمله ست، اینقدر به سر و صورت زد، یه وقت دید حسن سرش رو بالا آورد، لبها خونیِ، یه نگاه کرد صدا زد: زینب جان! دیگه راحت شدم، دیگه چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته. میباره خون برای تو چشم من الهی که برات بمیرم حسن یکی نبود بگه به اون بی حیا یه مادر و جلوی بچه اش نزن یا رسول الله! مثل فردایی یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره، اینقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. ابي عبدالله فرمود:حسن جان! دیگه بعد تو عطر نمیزنم، دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم. داداش! غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه، دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن، عباسش دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته، یه دفعه دست به کمر گرفت، صدا زد:"الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی" عباس جان حالا دیگه کمرم شکست. دیگه بعدِ تو بیچاره شدم... ای حسین  خدايا! اين قليل توسلات از ما بپذير، ذخيره ي قبر و قيامتِ ما قرار بده، فرجِ امام زمان برسان، از فتنه هاي آخرِ زمان مارو محفوظ و مَصون بدار، مملكت ما، دينِ ما رهبرِ ما، علماي ما در پناه خودت محافظت بفرما، ثوابي از اين محفل به روي گذشتگان، شهدا، امام،والدينِ مون،اموات بد وارث و بي وارث عايد و واصل بگردان...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء، یا أنِیسَ النُّفُوس، أیّها المَدفون بِأرضِ طوس، اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَن عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ علی آبائک الطّیِبینَ الطّاهرین و عَلی اولادِکَ المَعصومین وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَکاتُه شب شهادت آقا و ولی نعمتمون امام رضاست، خودت رو تو حرم آقا ببین .. بگو یا امام رضا محرم و صفر هم تموم شد من هنوز کاسه ی گداییم خالیه، من هنوز امامِ زمانم رو ندیدم، من هنوز برات کربلام امضا نشده، من هنوز شهادت نامه ام امضا نشده... امشب هر چی میخوای از این آقا بگیر معلوم نیست تا سال آینده زنده باشیم بگو یا امام رضا بحق میوه ی دلت امام جواد، مارو از این پرچم سیاها و روضه ها جدا نکن، آقاجان مرگ مارو توی همین روضه ها قرار بده، چه زود گذشت، نمی دونم بعدِ دو ماه چه جوری باید از این روضه ها دل بکنم... چه جوری وداع کنم... پیرهن سیاه، خدانگهدارت شالِ عزا، خدانگهدارت امام رضا، خدانگهدارت دلم گرفته... *یا امام رضا قربون خودت، قربون بچه هات، قربون زائرات، قربونِ مهمونات، قربونِ گریه کنات...* اگه که گریه کردم این شبها اجازه داده مادرت زهرا حالا شبا کجا برم آقا؟ من تازه عادت کرده بودم .. غریبیِ تو ما رو عاشق کرد برا تو مادرِ تو هق هق کرد آخه سه ساله تو خرابه ها دق کرد هنوز صدایِ نالۀ زینب میونِ روضه ها میاد هر شب یه شش ماهه تو گهواره تب کرد برات بمیرم... از علقمه میاد صدا زهرا به خاک و خون کشیده شد سقا که تشنه پر کشید لبِ دریا برات بمیرم .. به زیر دست و پا علی اکبر یتیمِ مجتبی زده پرپر میونِ قتلگاه اومد مادر... يا امام رضا! قربونِ غریبیت برم، اومد كه از مدینه بياد بیرون، گفت بذارید با زن و بچه م برم، گفتن: نه نمیشه، حضرت فرمود: اجازه بدید جوادم با من باشه، گفتن: نه. آقا رو از آقازاده ش جدا کردن همچین که اومد حرکت کنه، به خانواده ش فرمود برا من گریه کنید .. گفتن: آقاجان! شما فرمودید پشتِ سر مسافر گریه خوبیت نداره ؟.. فرمود برا مسافری که امیدِ برگشت داشته باشه .. من این بار برم دیگه برنمیگردم ... الهی برات بمیرم ، صدا زد اباصلت اگه اومدم که هیچ اما اگه دیدی عبا به سر کشیدم با من کاری نداشته باش فقط درِ حجره رو باز کن .. اباصلت میگه، دلم شور زد هی منتظر بودم تو کوچه دیدم از دور یکی انگار هی میشینه هی بلند میشه .. همچنین که نزدیکتر شد دیدم یه صدایی به گوشم میخوره هی میگه: جیگرم داره میسوزه... گاهی دست رو دیوار میگذاشت میگفت وای مادرم .. همچنین که در حجره رو باز کردم، حضرت وارد حجره شد مثلِ مارگزیده به خودش میپیچید .. به سختی دیدم فرشایِ حجره رو کنار زد سئوال کردم: آقاجان! قربونت برم چرا این کار رو میکنید؟ فرمود: اباصلت من دیگه از دنیا میرم میخوام مثلِ جدم رو خاکا جون بدم .. اباصلت میگه همچین که آقا بی حال شد یه وقت دیدم یه آقایِ زیبا رو آمده، سرِ امام رضا رو به دامن گرفته ... آقا شما کی هستید؟ فرمود اباصلت من جواد اِبن الرضا هستم. آقاجان درِ حجره بسته بود چطور وارد شدی؟ فرمود همان خدایی که قادر است مرا از مدینه تا طوس بیاورد ، قادرست مرا از درِ بسته وارد کنه ... میگه دیدم سرِ امام رضا رو، روی پاهاش گذاشته از گوشۀ چشم امام رضا اشک جاریِ ... دیدن جواد الائمه بابارو توي بغلش گرفته، هی دستش رو توی موهایِ امام رضا میکشید هی میگه: بابایِ قشنگم .. بابایِ مظلومم .. تو غریب بودی بابا ... زخمِ زبون بهت زیاد زدن ... خیلی دلم تنگت شده بودم ... اینجا جواد الائمه سرِ بابا رو بغل گرفت عرضم تمام، یه شب هم تو خرابه .. سر بریده رو آوردن .. یه دختری سرِ بابا رو بغل گرفت ... زیانِ حاله: بابا همیشه تو موهایِ منو درست میکردی .. حالا این بار من موهای تو رو درست می کنم ... بابا هميشه تو سر منو بغل ميكردي اما حالا من سَرِ تو رو بغل گرفتم، بابا اول به من بگو کی رگایِ گردنت رو بریده .. کدوم نانجیبب چوب به لب هات زده ... بابا شنیدم تنور خولی بردنت .. ای حسین... خدایا به نازدانه ی ابی عبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها، به عظمت و غربت، آقامون علی بن موسی الرضا، فرج امام زمان را معجل بفرما... مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان در سایه لطفش محافظت بفرما، انقلاب ما به انقلابش متصل بگردان، آمریکا و اسرائیل نابود بگردان... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غَرِيبَ الْغُرَبَاء  سلام بر اون آقایی که در غربت به شهادت رسید.  السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِيَالَهُ بِالبکاء عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْمَوت... سلام بر اون آقایی که وقت رفتن از مدینه اهلبیتش و جمع کرد، فرمود پشت سر من گریه کنید. عرض کردند: آقا گریه پشت سر مسافر میمنت نداره، فرمود: آری، برای مسافری که امید برگشت داشته باشد. این دیگر آخرین دیدار من با اهل و عیالمِ. اینا دیگه منو نمی بینند... میخوای با امام رضا گریه کنی بسم الله، دیگه سفره‌ی محرم و صفر رو جمع کردن، خود امام رضا فرمودن اگه خواستید برا هر چیزی گریه کنید برا جد ما حسین گریه کنید... توی اخبار آوُردن: امام رضا باهمه یکی یکی خداحافظی کرد، اما این خداحافظی حال یه خواهر رو از همه بیشتر بهم ریخته.. هی امام رضا میرفت، هی برمیگشت حضرت معصومه رو‌میدید... چشما پر از اشک‌..یه جمله میخوام بگم، امام رضا که رفتن، دیدن حضرت معصومه سلام الله علیها رفت بالای پشت بام خونه ایستاد هی میدیدم برادرشون امام رضا دارن دور میشن... منم یه خانوم سراغ دارم هرچی حسین دور میشد، هی صدا: میزد "مهلاً مهلا..." یا حضرت معصومه اومدی بالای بلندی قشنگ ببینی رضارو اما دیگه کسی امام رضارو دوره نکرد... زینب اومد بالا بلندی دید دور گودال شلوغه ..نیزه دارمیره‌ جلو برمیگرده شمشیر دار میره جلو برمیگرده، یه عده دامان رو پرسنگ کردن میرن‌جلو برمیگردن، میگن به نیت قربة الی الله بزنید....دیدن یه عده پیرمردا عصا زنون دارن میان یکی یکی عصارو بالا میبرن ... چه خبره ؟بگم همه دادبزنید....* جنجاله، مادرِ تو وسطِ گوداله زیر اسبا بدنت پاماله توی دست دشمنا خلخاله شمشیرِ بدنت، پُر از سنان و تیره نیزه با پهلوی تو‌ درگیره یه نفر میگه بِبُر که دیره میبُرن رگای حنجرتو میبرن دارن از پشت سرتو میبرن حسین حسین حسین .... میدُزدن دارن از هم، سَرِ تو‌ میدُزدن سرآب آور‌ تو‌ میدزدن ..حسین معجر خواهرتو میدُزدن حسین یابن شبیب عمه ما راه دور رفت میخواست قتلگاه بماند به زور رفت آتش گرفت چادرش اما کسی ندید پنجاه وپنج سال قدش را کسی ندید یابن شبیب عمۀ ما احترام داشت چندین امام زاده و چندین امام داشت .. یا بن شبیب بس که زمین خورد جان نداشت میخواست راه علقمه گیرد توان‌نداشت یابن شبیب مشک‌ گرفتار تیر شد یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد گفت تلاش کرد نیفتد ولی زپا افتاد شبیه مادر خود بین کوچه ها افتاد چه خوب شدکه مسیر عبور خلوت بود کسی ندید که آقای ما کجا افتاد شبیه چادر خاکی عبا شده خاکی به پای خویش نیوفتاد بی هوا افتاد کسی مزاحم جان دادن امام‌نشد به یاد چکمه وگودال کربلا افتاد میان آن همه قاتل یکی جلو آمد به ضرب نیزه او شاه از صدا افتاد کنار گودی گودال مادرش میدید محاسن پسرش دست بی حیا افتاد به اسبها همگی نعل تازه کوبیدن به این دلیل بدن بین بوریا افتاد میان کوچه و بازار بسکه رقصیدن سَرِ بریدۀ آقا زنیزه ها افتاد میون کوچه و بازار کار از کار گذشت زینب از میونِ انظار گذشت از سر کوچه و بازار گذشت مرحوم محدث قمی نقل میکنه: بدن امام رضا رو هم شبونه دفن کردن، عروسای نوغان داشتن میرفتن خونه ی بخت، دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشییع میکنن، همین که فهمیدن بدنِ جگر گوشه ی زهراست، به شوهراشون گفتن: مهریه های ما حلال و آزاد، هر چی هدیه براشون آوُردن نذر امام رضا کردن، بدن امام رضا رو گُل بارون کردن، رفتن یه عده گُل آوُردن بریزن رویِ تابوتِ آقا، درستش هم همینه، بدنِ بچه ی زهرا احترام داره، کربلا هم بدن عزیزِ زهرا حسین رو گُل باران کردن؟ نه! بی بی زینب سلام الله علیها اومد تو گودال، متحیر، به جای گُل، نیزه شکسته ها رو کنار زد، شمشیرها رو کنار زد، یهو دید رو یه بدنی خیلی سنگ ریخته، پشت و روی بدن معلوم‌نیست، از نای بریده ای هی ندا میاد" اِلَیَّ اُخَیَّ" زینبم بیا، خواهرم بیا... فرج امام زمان، سلامتی رهبری، شفای همه ی مریضا، برآورده شدن همه ی حاجات، نابودی آمریکا و اسرائیل بلند ناله بزن: حسین..* ...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّد یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يَا سَفِينَةَ الْحِلْم، يَا أَبَا الْإِمامِ الْمُنْتَظَر يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ أَوْلِيَائِهِ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَ ابْنَ حُجَجِهِ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُه... باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه‌خوان باشد.. شيعه ها مثل امشب وارد حرم امام حسن عسكري توی سامرا ميشن صدا مي زنند، آجرك الله، يا صاحب الزمان... خدا صبرتون بده آقاجانم!... ما هم امشب با پای دلمون بریم سامرا به آقامون سر سلامتی بدیم... ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه‌خوان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم، زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد امشب مخواهیم درِ خونه ی اون آقایی بریم، که بیشتر عمرش رو تحت نظر در زندان گذراند، اينقدر آزار و اذيت ديده بیست و هشت سال بیشتر عمر نکرده... وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خون دلت از کنج لب‌هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد یا امام عسکری! خیلی اذیت کردن شمارو، یا امام زمان شما هم خیلی غربت کشیدید، درستِ شما چهار ساله بودید باباتون رو شهید کردن، بارها حُرمت باباتون رو نگه نداشتن... اما بمیرم برا اون بچه های قد و نیم قدی که بعد از پیغمبر همه دور مادر رو گرفتن برا پیغمبر عزاداری می کنن، مثل همین روزا بود که ریختن تو خونه، دَرِ خونه رو آتیش زدن، دستای باباشون رو بستن... علامه امینی گریه می کرد، گفتن: آقا! چرا اینجور گریه می کنید، گفت: الان تو این فکر بودم اگر برا مادر اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به بابا، اگه برا بابا یه اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به مادر، تو کوچه بچه ها به کی پناه بردن؟ یکی علی رو می کِشه یه عده حرومی یه مادر رو می زنن. بعضی روضه ها گریه داره، اما بعضی روضه ها داد داره، بلدی داد بزنی یا نه؟ یه کاری کردن مادرِ سادات مثل پیر زنها راه می رفت، می دونی چرا مثل پیر زنها راه می رفت؟ از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم دلم می خواست چشمانم نمی دیدند جایی را که خونِ محسن خود بر در و دیوار می بینم آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب‌های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد یه شربتی است آقا فرمود برا من آماده کنید، تا این شربت رو آوُردند، به دست آقا دادن دستان حضرت لرزش داره نتونست از اون شربت بخوره، لحظاتی بعد صدا زد: مهدیم رو بگید بیاد. تا چشمش به جمال مهدیش روشن شد، هی داره قربون صدقه مهدیش میره،پسرم! میخوام از دست تو آب بنوشم، آقامون برای پدرشون ظرف آبی آوردند، چقدر لذت بخشِ برای یه بابا از دستان فرزندش آب بخوره،اما عرضم اینِ آقا جان! کربلا کار بر عکس شد، دیدن علیِ اکبر از وسط میدان صدا زد: " يَا أبَه! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي"...بابا تشنگی منو داره میکُشه. رسم اینه پسر سر بابا را بغل کنه، اما بین همه یه استثنا وجود داره، کربلا رسمِ عالمُ عوض کرد، فقط یه بابا سراغ دارم خودش سر پسرش رو بغل گرفت، بغل کرد. «مُنْتخب طُرَیْحی»می نویسه: وقتی تو مجلس عبیدالله اون ملعون یه نگاه به سر کرد، صدا زد: حسین من تو رو قبلِ کربلا دیده بودم، اینقدر پیر نبودی حسین، چی شده همه موهات سفید شده؟ میگن تا این حرفُ زد، بي بي زینب سلام الله علیها بلند شد، صدا زد: من میدونم داداشم کجا پیر شد، داداشم کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبر پیر شد، ای حسین... نمک زندگی من پسرم بود نمک زندگی ام را به زمین پاشیدند آمدم جمع کنم زندگی ام‌ را از خاک دسته جمعی به من و گَشتن من خندیدند کربلا رسم عوض شد، به جای اینکه علیِ اکبر سر بابا رو بغل کنه، یه دختر سه ساله سر بابا رو بغل کرد، اما این دختر تو خرابۀ شام سر بابا رو بغل کرد، دید همۀ رگ ها پاره شده، همه دندونا شکسته، لب ها ترک خورده، موها سوخته، صدا زد: بابا! تو همیشه من رو بغل می کردی، الان کار برعکس شده من باید سرت رو بغل کنم، یه مرتبه دیدن سر از توی دستای این بچه یهو افتاد رو زمین، بچه یه طرفه، سَرِ بابا هم یه طرف... فرج امام زمان، سلامتی رهبری، شفای همه ی مریضا، برآورده شدن همه ی حاجات، نابودی آمریکا و اسرائیل بلند ناله بزن: حسین! ...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram