eitaa logo
متن سیمای حرم
5.8هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🎙کانال رسمی فیلم، فیش روضه دفتری، سبك و صوت های مداحی و سخنرانی‌ وابسته به کانال باب الحرم 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi 🔸کانال متن روضه باب‌الحرم↶ @babolharam_net 🔸فروشگاه حرز حرم↶
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ #⃣ #⃣ همچین که علی اومد بالا سر فاطمه دید روپوش رو صورتش کشیده.. همچین که روپوش رو کنار زد دید هنوز، دستش رو صورتشه نمیخواد علی کبودی رو صورتشو ببینه.. علی خیبر شکن،علی عَبدوَدکُش، هی میخورد زمین، بلند میشد میگفت: زهرا! جواب منو بده من علی ام.. اینجا میدونی کی به دادش رسید؟..علی داره گریه میکنه یه وقت حس کرد یه دست کوچولو اومد رو شونه اش، برگشت دید زینبه... این دست رو شونهٔ علی اومده، زانوی علی قوت گرفته بلند شده.... این دست رو شونه ی امام حسن اومده وقتی که پاره های جگرش بالا اومد... رسید کربلا..جَوُونِ حسین بال بال میزد هر چی صدا زد: ولدی!صورت رو صورتش گذاشت، یه وقت دیدن، یه دستی اومد رو شونه اش، برگشت دید زینبه.‌‌.. 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ در سرم جز هوای دلبر نيست آنكه بی او دمی مرا قرني ست دل به دستِ خیالِ او دادم چه كنم؟ چاره‌ايم ديگر نيست غم به ما هم عنایتی دارد روزیِ ما مگر مُقدر نیست در گلستانِ عشق قانونی ست گل نباشد - گلی که پرپر نیست گفتم ای یار گوشۀ چشمی گفت حاشا که این مُیسّر نیست اولین حرفِ یارِ من این بود حرف اول که حرفِ آخر نیست عصمت پاك حق! نجابت ناب!‌ چون تو در بحرِ عشق گوهر نیست نیستم کافرِ کرامتِ تو تو سخایت به حدِ باور نیست *میشه یکیش رو بگی؟ شبِ عروسیش دارن میبرنش ، برو بپرس یه عروس دلخوشیش شبِ عرویسش لباسِ عروسیشِ .. آی قربونت برم مادر جان .. عروسُ دارن با عزتُ جلال میبرن .. سائِلِ اومد بی بی عجب لباسِ زیبایی داری .. (عجب مادریِ ..) بعضیا اینجوری گفتن ، میگن برگشت لباسِ نو رو داد لباسِ کهنه رو تنش کرد ، پیغمبر یه لحظه چشمش به دخترش افتاد بابا کو لباسِ عروسیت .. بابا به سائلی هدیه دادم .. پیغمبر اشک ریخت هی میگفت بابات فدات بشه* روزِ محشر که میدَمَد خورشید زان افق میدمد که خاور نیست شاعر : ________ فاطمه! ای زبانِ دردِ علی داغِ تفسیرِ آهِ سردِ علی *این گوشه کنار عقب نمونی .. شبایِ آخرِ عمرِ مادرمونه .. خدا مادرتُ حفظ کنه ،چیزی نمونده شبایِ سختِ علی و بچه هاشِ .. کارِ این خانم به جایی کشید ازین پهلو به اون پهلو نمیتونه بچرخه .. آی قربونِ بچه هایِ قد و نیم قدت برم خانم .. این شبا یه پرستار داره .. زینب بالاسرِ مادرِ .. خدا این خانم چهار پنج ساله این شبا پلک رو هم نمیزاره .. مگه مادرش چه بلایی سرش اومده .. هم پهلوش شکسته ،هم بازوش شکسته ، هم همش دستش رو صورتشِ یا ریشه هایِ معجرش رو صورتشِ .. نکنه علی جایِ دستِ اون دومی رو ، رو صورتش ببینه .. آی مادر .. آی مادر .. دیدی صیاد یه صیدی رو میزنه ، دنبالِ ردِ خونُ میگیره .. میرسه بالاسرِ صید ببینه هدفُ خوب زده یا نه .. نیومدن حالِ مادرمونُ بپرسن .. اومدن ببینن مسمار کارشُ کرده یا نه .. آی نَنَه .. در زدن ، علیِ مظلوم درُ باز کرد یه وقت دید اون دو نفر اومدن .. علی اومدیم دیدنِ خانومت ، حضرت اومد فرمود بی بی جان فلانی و فلانی اومدن ، گفت بگو برگردن .. زبانِ حال بگم داد بزنی علی اینا بچه مُ کشتن ،حقِ تو رو غصب کردن (بگم ؟) علی نبودی یه جوری تو کوچه زد تو صورتم .. هر چی از تو بغض داشت تو دستش جمع کرد .. هر کجایِ جلسه نشستی (نکنه روضۀ فاطمه بخونن آروم گریه کنی ، باید داد بزنی ..) اومد گفت فاطمه شما دوتا رو به حضور نمی پذیره .. گفتن علی ما تو رو واسطه قرارمیدیم ، اومد گفت فاطمه منو واسطه کردن یه وقت این مادرِ باوفا گفت علی البَیتُ بَیتُک وَ الحُرَّة اَمَتُک .. علی جان خونه خونۀ توِ منم کنیزِ توام ..اومدن کنارِ بستر (ببین چه خبر بوده) نمیدونم مادرمون اون دو تا ملعونُ دید چه حالی شد .. فقط گفت فضه بیا صورتمُ برگردون .. کار به جایی رسیده این مادرِ هجده ساله صورتشم نمی تونه برگردونه .. گفت زهرا :* باور نمیکنم که تو بی بالُ پر شدی خسته شدی شکسته شدی مختصر شدی شرمنده ام به خاطرِ من زخم خورده ای از بس که در مقابلِ دشمن سپر شدی این شهر چشمِ دیدنِ ما را نداشتند از دستِ هم محلیِ خود خون جگر شدی آتش زبانه می زد و در نیمه باز بود فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی شاعر : *گفت دستاش از شکافِ در بیرون اومده بود ، دومی ملعون انقده با تازیانه زد .. صدا نالۀ مادر بلند شده .. نانجیب هیچ اعتنایی نکرد ، آنچنان با لگد به در زد .. میگه یه ناله زد کاَنَ مدینه به لرزه افتاد .. میگه یه لحظه رفت دلم به حالش بسوزه ، یاده جنگ آوری هایِ علی افتادم ، کینۀ علی تو دلم شعله ور شد .. رفتم جلو دیدم پشتِ در خودشُ جمع کرده یه جوری سیلی به صورتش زدم ..* (بریم کربلا ..) پسرشم از بالا ذوالجناح با صورت رو خاک افتاد .. هر جوری بود بلند شد .. یکی رسید به کتف و شانه و پهلو ضربه زد .. هی آقا زمین میخوره هی پا میشه .. دیدن سنان اومد ، گفت برید کنار این صیدِ خودمه .. با نیزه به سینه ش زد .. حسین .... میگن هنوز جون داشت با اسب از رو بدنش رد شدن .. یکی میگفت پیرهنش برا منِ .. یکی میگفت انگشترش برا منِ .. ای حسین .. 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ علامۀ مجلسی می نویسه:امیرالمؤمنین نمازش رو توی مسجد خوند، از مسجد آمد بیرون،تا خَمِ کوچه رو رد کرد دید یه عده از این کنیزا در حال گریه دارن نگاش میکنن، امیرالمؤمنین صدا زد: "مَا الْخَبَر؟" چی شده؟ یهو یکی روش بشه،نشه،صدا زد: آقا! اگه میخوای فاطمه ات رو ببینی عجله کن..." فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا" امیرالمؤمنین دوان دوان خودش رو رسوند، وارد حجره شد،" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا ... وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالا" دید فاطمه داره از درد به خودش رو زمین می پیچه... "فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِه" عمامه رو برداشت، زانو زد زمین، سَرِ فاطمه رو از زمین بلند کرد گذاشت تو بغلش "وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ" صدا زد:یا زهرا! با من حرف بزن...اما جوابی نشنید...یه بار دیگه صدا زد: فاطمه! عزیزم!" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ " آی مردم! باورتون میشه این علی است؟ باورتون میشه این همون علی است که دَرِ خیبر ازجا بلند کرده؟ همه ی قدرتش رو آقا جمع کرد، برای بار آخر صدا زد:" فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي" زهرا جان! من به کسی التماس نمی کنم، اما الان دارم تو رو التماس می کنم "كَلِّمِينِي" كَلِّمِينِی، یه کمی حرف بزن علی نمیره كَلِّمِينِي، حرفِ رفتن نزن علی میمیره كَلِّمِينِی، بگو تو کوچه چی اومد سرت كَلِّمِينِی، چیزی که به من نمیگه پسرت سر تویِ بغلِ امیرالمؤمنینِ،آقا خم شده رو صورتِ بی بی، تا صدا زد: "كَلِّمِينِي" زهرا! امیدم تو بودی، میخوای جواب ندی؟...صدا زد:" فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب" تا گفت من علی هستم... "فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْه" چشماش رو فاطمه باز کرد و یه نگاه به امیرالمؤمنین کرد...روایت میگه: تا نگاه کرد: "وَ بَكَتْ وَ بَكَى" هم زهرا و هم علی هر دو زدن زیرِ گریه.... می میرم برات، تو فقط گریه نکن پیشِ بچه هات، تو فقط گریه نکن میخندم برات، تو فقط گریه نکن 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت باشی هِی گفتم از دردات هِی گفتی چیزی نیست *مادر وقتی حالش خوب نیست بچه ها هول میکنند...مادرِ...میگه چیزی نیست...من خوبم...غصه نخورید...من خوبم...بعد مهر فاطمه به علی قابل وصف نیست...هیچ جای عالم نمیشه با چیزی مقایسه کرد...هی میگفت:چیزی نیست...آقا چیزی نیست...* اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت باشی هِی گفتم از دردات هِی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میُفتی چیزی نیست *چیزی نیست...تو ۱۸سالته...چرا اینطور راه میری...* تو دست به دیواری گفتی یکم خستم دیدم قنوتت رو گفتی یکم دستم... این بچه ها سایه رو سَر میخوان بانو تا وقت دامادی مادر میخوان بانو از رفتن و از من کمتر بگی ای کاش مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش چشمِ پر آب تو نقشِ برآبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم مویِ زینب هم خونَم بهم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره هی میگه دیواره هی میگه گوشواره زینب با دل شوره هی روتو میبوسه شونه که می اُفته بازوتو میبوسه *ای واااای...ای واااای....ای واااای...* تو خسته ای من میدونم من خسته ام تو میدونی خونم با سیلاب شد خراب تو این شبای بارونی *اونقدر آروم حرف میزد...تا میومد صدا گریه بلند بشه میگفت:حسینم بدخواب میشه...بچه هام بیدار میشن...شاید اولین کسانی که آستین به دهن گریه میکردند خودِ خانوم و مولا بودند...ولی کار به یه جایی رسید دید علی داره می میره...گفت:آقاجان! راحت گریه کن...* تو خسته ای من میدونم من خسته ام تو میدونی خونم با سیلاب شد خراب تو این شبای بارونی یادت میاد اون روزایی که خواستگاری کردم و تو عمرِ من اون روزی بود که بی قراری کردم و یادت میاد اون روزی که قدم گذاشتی رو چشام همون شبی که اولین نگاهت افتاد تو نگام یادت میاد دست تورو بابات گذاشت تو دست من میگفت علی جان، فاطمه است تموم بود و هست من میگفت که باید کم کنی بارِ غم از شونِ علی فاطمه جان از این به بعد جونِ تو و جونِ علی فاطمه جان ممنونتم باتو دلم غمگین نبود تموم نه سال زندگیم هیچی مِثِش شیرین نبود *اما از اولش قرار بود من محرم راز تو باشم...تو محرم راز من...* کار تو بی حکمت که نیست که رو گرفتی فاطمه اگه حالت خوب نیست چرا به من نگفتی فاطمه؟! بمون بهار من بمون بمون کنار من بمون سپر نمیخواد شوهرت ای ذوالفقارِ من بمون بمون عزیزم حیدر تو فتنه ها تنها نذار ایشالا خوب میشی نرو رو قلبم پا نذار ✍شاعر:محمدجواد پرچمی 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ جزداغ تو،هیچ کس مرا پیرنکرده است اینگونه،شکسته و زمین گیر نکرده است بچه یتیمایِ خانم، تسلیت می گم بی مادر شدنتون رو ... آی خانم .. آی خانم ... اصلا نیاز به خواننده و روضه خوان ندارید ... آدمی که اومده کنار قبر مادرش ؛ نه تنها نیاز به روضه خوان نداره دیگران میان هی آرامش می کنن ... آی حسین .. آی حسن .. آی زینب .. آی ام کلثوم ... کار یه جوری می شد کنار قبرِ فاطمه ، بچه ها می اومدن زیر بغلِ علی رو می گرفتن ... بابا ؛ ما که بی مادر شدیم نکنه می خوای ما رو بی بابا کنی ... خوش به حالتون ، دلاتون می سوزه برا زهرایِ مرضیه(س) ...* جزداغ تو،هیچ کس مرا پیرنکرده است اینگونه،شکسته و زمین گیر نکرده است کاری که غم تو کرد ، با سینۀ من شمشیر و سپاه و نیزه و تیر نکرد *شاید وقت گریز نباشه،اما ما تابع این قوانین نیستیم دلمون هر جا بره دنبالش میریم ،حقیقتش رو بخوای حسین هم تو گودال همین رو می گفت .... مادر... کاری که غم تو کرد،با سینۀ من شمشیر و سپاه و نیزه و نعل اسبُ ... برگردم مدینه ... شب آمد و به سرت آمدم،برار سری ... *فاطمه جانم ... رفتی چراغ خونم رو خاموش کردی ...* شب آمد و به سرت آمدم،برار سری ... *یه حرفی با من بزن ... دلم برات تنگ شده زهرا جانم ... هم گریه کن باش هم روضه خوان ...* شب آمد و به سرت آمدم،برار سری ... نبود شرط وفا خود رَوی ، مرا نبری ... *برا اهل محبت،خدا شاهده کشنده ست ، چه کردند با آقامون علی .. اون سید بزرگوار بعد از سال هایِ طولانی عمر وقتی می پرسند چرا سکوت می کنی ؟ می گه همش تو این فکرم اینا با بابام چه کردند ... اینا با مادر ما زهرا (س) چه کردند ... یکیش رو بگم ، فاطمه جانم ...* به روز لحظه شماری کنم که شب برسد ... *ای آقام .. ای آقام .. یعنی چی علی جان؟ یعنی می ترسم روز بیام کنار قبرت جای قبرت رو پیدا کنند .. اینا خیلی بی تربیت اند فاطمه جان .... چی می دید علی ؟ .. علی می دید اون روزی که اینا جای بدن حسین رو پیدا کردند ... ده نفر داوطلب شدند گفتند یه کاری کنیم دیگه از این بدن چیزی باقی نمونه .... حسین ...... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ ای كه میگی به روضه خون روضه ات رو اینجوری نخون منم میگم با دلِ خون خدا كنه دروغ باشه میگن كه گوشواره شكست میگن روی زمین نشست مونده هنوز جایِ یه دست خدا كنه دروغ باشه به زخم تو نمک زدن به خاطر فدک زدن مادرمُ کتک زدن خدا كنه دروغ باشه دنیا به ما وفا نکرد دردامونُ دوا نکرد قنفذ چرا حیا نکرد خدا كنه دروغ باشه جاریِ اشکش مثه رود بینِ در و آتیش و دود گناهِ محسنش چی بود خدا كنه دروغ باشه تو کوچه هایِ بی سپر تنها میونِ رهگذر چهل نفر به یک نفر خدا كنه دروغ باشه *از اینجا وصل شیم علقمه، از اونجا روضه بخونم،علقمه هم همین اتفاق افتاد،چهل نفر نه،چهار هزار نفر به یک نفر،اما اون یک نفر عباس بود،اون یک نفر پسرِ امیرالمؤمنین بود،چهارهزار نفر رو کنده ی زانو همه هدف گرفتن عباس رو،الله اکبر،اول دست هارو قطع کردن،وقتی بازوش رو زدن،ابی عبدالله داشت رجز میخوند،تا این اتفاق افتاد،ابی عبدالله،از اون ورِ میدان صدا زد: " اَنَا بنُ فاطِمه" یعنی عباس یادت نره،بازوی مادرِ من رو هم تو کوچه ها زدن...تو مَردی،تو پهلوانی،تو عباسی،اما مادرِ من یک زنِ هجده ساله...مگه دستش چقدر توان داشت،چهل نفر دورش حلقه بزنن....امام باقر فرمود: سبب شهادت مادرِ ما همون ضربه های غلاف بود...یه جوری زد... علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت دری شکست در آن دَم، فتاد بر رویت شرار آتش ظلم زمان زبانه کشید رسید آتشِ نمرودیان به گیسویت جراحتی است به روی پرت از آن ایام نشانه ای ز ملاقات میخ و پهلویت هوا ز جور مخاف چو قیرگون گردید نشست سایه ی دستی سیاه بر رویت شاعر : *مدینه با غلاف زدن،کربلا هر کی هرچی داشت دور حسینش حلقه زد،" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ" امام باقر فرمود:جدِّ مارو به پنج وسیله کشتن،یه عده شمشیر زدن،یه عده تیرزدن،یه عده نیزه زدن،یه عده سنگ زدن....{ اما این آخری رو تا قیامت نمیشه باورش کرد...خیلی باورش سخته} امام باقر می فرمایند:" وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛" پیرمردها با چوب و عصا میزدن ... بگو : حسین ... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ توی نامه اش نوشت: معاویه! وقتی فهمیدم فاطمه پشت درِ یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم، چنان با لگد به در زدم...* بو بُرد که پُشتِ دری..محکم لگد زد با پا تو را کوبید آن کافر به مسمار این میخ با جسم نحیفِ تو چه‌ها کرد افتاده کار بانویی لاغر به مسمار! یک ضربه خوردی، هر دو پهلویت کبود است! اینور به آتش خورده ای آنوَر به مسمار تو شیشه‌ی‌ عُمر علی بودی..،شکستی برخورد کرد آئینه سرتاسر به مسمار خیلی تقلّا کردی امّا ول‌کُنَت نیست... زورت نچربیده است آخر سَر به مسمار تو زیرِ در بودی که دشمن رد شد از آن بی اعتنایی کرد یک لشکر به مسمار یک‌ سوم سادات را از دست دادیم لعن تمام شیعه تا محشر به مسمار در کربلا تیرِ سه‌شعبه شد همین میخ... شد دوخته نایِ علی‌اصغر به مسمار ✍ 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ كبوديِ بدنِ مادرم مرا كشته سياه كرده جهان را سفيديِ مويش فدايِ چادرِ آتش گرفته ات زهرا درونِ شعله چه آمد به روزِ گيسويش *روضه بخوانم: هيزم رو ريختن پايِ در، در شعله ور شد، با همه ي زورش فاطمه، در رو گرفت، شعله بالا رفت، يه صدايي مدينه رو پُر كرد: سوختم…* چه ضربه اي، چه صدايي، چه دستِ سنگيني سه ماه فاطمه پوشيه بسته بر رويش شبيه كِشتيِ پهلو گرفته مي ماند شكسته شد به لگد، دنده ها و پهلويش “رويِ گُل كه با پا نميزنن چهل نفري يك زن رو تنها نميزنن اي قنفذ! بس كن، با تهِ غلاف اينجوري رويِ بازويِ زنها نميزنن مادرم رو كُشتيد، ولش كنيد اي حروميا چي سرش آوُرديد، كه يهو داد زد: فضه بيا با چه دستي زده كه جايِ كبودي از گوش يكسره تا به لبِ توست، خدا رحم كند” و يك غلاف كه دستِ چهل نفر چرخيد همين غلاف گرفته توانِ بازويش فدايِ دخترِ مادر، گريزِ روضه زدم ببين به دستِ زنِ حرمله، النگويش   *با اسب رفتن تو خيمه ي زنها، زنها مي دويدن، با اسب دنبالِ دختر سه ساله كرد، گوشواره ي بچه رو كشيد، حسين…* 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ داغ تو را بهانه گرفتم ، گریستم.. از قبرِ تو نشانه گرفتم ، گریستم.. *الله اکبر از این همه غربت .. هزار و چهارصد ساله بچه سیدا دارن دنباله قبر مادر میگردن .. مادر :* یک گوشه از محلّۀ غم آشنایِ تو با یادت آشیانه گرفتم گریستم *یعنی چی ؟! یعنی همین کاری که شما ها میکنید .. میگردید ببینید روضه ی بی بی کجاست .. یعنی همین حسینیه ها و روضه ها .. هرجا میبینم روضه ست میرم یه گوشه میشینم آرام آرام زمزمه میکنم .. مادرِ جوان مرگم .. خوش به حاله اون کسی که گوشه نشینِ مصیبتِ زهراست .. خوش به حالِ اون کسی که افسردۀغم و غصۀ زهراست .. ان شالله یه روز همه مون برا فاطمه دق کنیم .. چه جور تحمل کنیم یه بی سرو پا سرِ مادرِ ما داد زده باشه ..* یک گوشه از محلّۀ غم آشنایِ تو با یادت آشیانه گرفتم گریستم *وای نَنَه .. وای نَنَه .. وای مادر .. مگه شما بچه یتیم هایِ زهرا نیستید؟! چرا یتیمانه گریه نمیکنید؟!.. بچه یتیم ندیدید چه طور گریه میکنه؟!.. یه گوشه کز میکنه آستین به دهان میگیره ، آرام میگه من مادرمُ میخوام ..* از کوچه هایِ شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم *راهم افتاد به کوچه بنی هاشم .. گفتم خونۀ مادرم؟! یه درِ سوخته نشونم دادن ..* با ماجرای هیزم و آتش دلم شکست یک روضه محرمانه گرفتم گریستم *گفت علی جان هبچ کسی رو خبر نکن .. شب غسلم بده .. شب کفنم کن .. مخفیانه و محرمانه گرفت روضه رو علی .. اسماء تو آب بریز من بدنشُ شستشو بدم .. وقتی یه کسی از دنیا بره و مجروح بوده اول باید جراحت ها رو بشورن .. گفت فاطمه جان : برایِ شستنِ تو از کجا شروع کنم؟! اسماء میگه من آب میریختم علی شستشو میداد .. دیدم از زیرِ بدنشِ بی بی خون آبه جاریِ ... * گوشم شنید آه تو را بین شعله ها تا ردّ تازیانه گرفتم گریستم مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود بر موی خود که شانه گرفتم گریستم مضمون تو عنایت محض است بی گمان تا حسّ شاعرانه گرفتم گریستم شاعر : محمدحسن بیات لو 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ فاطمه جانم ... خانومم ... با این صدای خسته ، علی را صدا بزن چند شب دیگه بیشتر از عمر مادرمون باقی نمانده ... اگه شب آخر عمر مادر خودت باشه ، چه جوری میگی وای مادر ... هر جا نشستی کمک بچه هاش کن ... بگو وای مادرم ... آی ننه ... مثل اونائی باش که مادرشون یه شب بیشتر عمر نمیکنه ... میگن مادرت دیگه خوب نمیشه ها ... خیلی حساب باز نکن ، تمومه ... هی با حسرت به مادرت نگاه میکنی ... میگی خدایا میشه یکبار دیگه بلند بشه راه بره ... این بیشتر میسوزونه که مریض داشته باشی (ببخشید دیگه با گل روضه شروع میکنم) بعد روز آخر بلند بشه کار کنه ، بعد بگی خوب شد دیگه ... تمومه ... بعد وقتی بهت خبر بدن از دنیا رفت ، میگی این که خوب شده بود ... وقتی به علی خبر دادند گفت صبح که پا شد ... امروز خودش گیسوان زینب رو شانه کرد ... (بلند گریه کن) امروز خودش برای بچه هاش نون پخت ... هرچه بادا باد ... میگم دیگه ... وقتی در زدند ، گفت کیه؟! ... بی بی جان علیه ... گفت امروز خودم براش درو باز میکنم ... گفتند خانوم ! تازه یه روز حالتون یذره خوب شده ... گفت نه ! شنیدم سلام میده صورتهاشونو برمیگردونن ... امروز میخوام دربو باز کنم بگم علی سلام ... ای خانم جان ... فضه یه طرف زیر بغل بی بی رو گرفته ، أسما یه طرف ... دیدن این پنجه پاها روی زمین میکشه ... ان شا الله حسن ندیده مادر چه جوری راه رفته ... جوان ننه ....... جوان قدکمان ننه ... آی خانوم صبح علی الطلوع زنی وارد خونه علی شد ، پرستارِ ... اومد کنار بی بی ... بی بی جان ! منو احضار کردید؟! ... فرمود بله بیا ... خانوم جان در خدمتم ... گفت بچه هام خوابیدند ... صبح علی الطلوعِ ... این زخم بازومو باز کن یذره مرهم بذار ... این زخم پهلومو یذره شستشو بده دوباره ببند ... این برای روز آخر حضرت زهراست ... گفت بی بی جان! من انجام میدم اما فضه، أسما هم که بودن ... گفت اینها تا میبینن ، گریه میکنند ... اینقد گریه میکنن زینب غصه میخوره ... میگه معلومه دیگه این مادر برای ما مادر نمیشه ... معلومه دیگه این بازو بالا نمیاد ... یا زهرا .... میگه از زخم بازو شروع کردم ... دیدم دندانهاشو بهم فشار میده ... داره درد میکشه اما میترسه حسن بیدار بشه ... میگه بذار بچه هام راحت استراحت کنن ... میگه هرجور بود تحمل کرد ... زخمو باز کردم ... شستشو دادم ، بستم ... اما تا دستم خورد به این پهلو دیدم داد میزنه ... میگه این مسمار بدجوری فرو رفت (یا الله یا الله ) نزن ! نزن ! به پیش حسن نزن ! نزن ! نزن تو سیلی به زن ای وای ای وای ... مادرِ مارو غریبانه تو خاک گذاشتند ... آی ننه آی ننه ....... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ امام صادق علیه السلام فرمود: آخر الزمان جوونایی میآن، وقتی روضه ی مادر ما رو میشنون ضجه میزنن، مثل مادرای جوان مُرده فریاد میزنن... امشب شما بلند بلند گریه کنید، اگه اشکت هم نمیآد ناله بزن، برا مادری که بچه هاش نتونستن براش بلند گریه کنن، زینبش آستین به دهان میگیره، همش به در و دیوار نگاه میکنه، همين جا بود مادرم افتاد... مادرِ ما زهرا برا راه رفتن دست به ديوار ميگیره، باید زیر بغلاش رو بگیرن، توی ذهن آدم یه خانومِ هفتاد و هشتاد سال تداعی میشه، اما مادرِ امام حسن اول جوانی قدش تا خورده، اگه گوش دلت بشنوه صدا ناله ی امام حسن میآد... دل من به غم اسیره مادرم داره میمیره *اما از زبون خودِ بی بی، بی بی جان! چه خبر؟...* این روزها دلم به خنده وا نمیشود مثل شکوفه ای که شکوفا نمیشود از لحظه ای که ضربه به بازوی من زدن دستم زکار مانده و بالا نمیشود *پهلو، کتف و سینه، بازو، صورت، اینا همه بمونه...* مظلومیِ علی نَفَسم را بریده است در سینه ام غمی غم مولا نمیشود گاهی به خاطر دلِ او کار میکنم خواهم بایستم به روی پا نمیشود * دست امام حسن به دست مادرش بود، یه نامردی اومد راهش رو گرفت، آقا داره نگاه میکنه، میخوای چیکار کنی؟ مادر هی عقب میره، اون نامرد جلو میاد، مادرم به دیوار کوچه رسید، اون نانجیب اومد جلو، دست نحسش رفت بالا...* برو، برو گم شو از دور و بر من چی میخوای ز جانِ مادرِ من *یه کاری کرد امام حسن شروع کرد بال بال زدن...* نزن که مادرم از پا نشسته نزن که مادرم پهلوش شکسته 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ حسن تب دارد و در خواب گويد نزن سيلي ستمگر درد دارد *به امام صادق عليه السلام عرض كردند: آقا، انسية الحوراء چيه؟ چه ويژگیِ داره كه به مادرتون زهرا ميگن:انسية الحوراء؟ حضرت حالشون يه جوري شد،فرمودند:ببين فقط همين قدر بهت بگم،حوريه كه مادر ما خانم همه ي اوناست، ويژگي هايي داره،من جمله اينقدر لطيف خدا آفريدش،اينقدر خداوند عالم اين موجود ِ نوراني و آسماني رو لطيف آفريده كه،اگه برگ گلي، جدا شه بشينه روي صورتش ردش مي مونه.* برو گم شو تو از دور و بر من چه مي خواهي زجان مادر من *اون نامرد هي مياد جلو مادر ميره عقب،كار به جايي رسيد آقا بال مي زد.* نزن كه مادرم از پا نشسته نزن كه مادرم پهلوش شكسته آي مادرم،مادرم،مادرم يه عالمه زخم،يه عالمه دود يه عالمه هيزم،يه ياس ِ كبود خدايا ببين شكستن اين ها حرمت ها رو چه زود *اين روضه رو مرحوم علامه ي اميني نقل ميكنه::هرجوري بود از كوچه اومدن ،زير بغل هاي مادر رو گرفت بلند كرد،مادر بيا بريم ميكشن تو رو، اين خيلي بي حياست،اين خيلي نامرد ِ،هر جوري بود علامه ي اميني ميگه:اومدن خونه،تو حجره، بي بي تو همين حس و حال يه وقت نگاهش افتاد به حسنش، ديد اين بچه يه گوشه نشسته،اين زانوهاش رو بغل كرده،سرش رو روي دستاش گذاشته،گاهي همين جوري زير چشمي صورت مادر رو نگاه ميكنه، دوباره باز سرش رو ميذاره روي صورت،فضه رو بي بي صدا زد:فضه،جانم بي بي،فضه برو برام يه روسري بزرگ بيار، ديگه رو گرفتن آغاز شد.* مي لرزه صداش،ميسوزه تنش چه قدر ميون كوچه ها زدنش زیر ِ پاها بود،گمونم انگار نمی دیدنش دیدم شده پُر رد ِ پا ،چادر و پیرهنش 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ کفن کرد بی بی فاطمه رو صورت رو باز گذاشت، فرمود یتیمای فاطمه بیایید "هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّکم" بیایید با مادرتون وداع کنید، دیدار به قیامت، این بچه یتیما اومدن دور جنازه ی مادر، هر کدوم به یه زبونی التماس مادر رو میکنن، مرو مادر... اما ابی عبدالله، آروم آروم، اومد پایین پای مادر، صورت گذاشت کف پای مادرش، مادر من حسینم، اگه جوابم رو ندی دق میکنم مادر... در بیت الاحزان شیخ عباس قمی اومده، امیرالمؤمنین می فرمایند: خدا رو شاهد میگیرم دیدم دستای فاطمه از کفن بیرون اومد، بچه یتیماش رو تو بغلش گرفت، هاتفی ندا داد علی بچه هارو از رو بدن مادر جدا کن، ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارن... اما میخوام بگم این ملائکه کربلا کجا بودن؟... ای حسین!... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ بیمار چندین روزۀ این خانه دارد در پیش چشمانِ علی جان می سپارد برو مدینه این جا نباش ، مرحبا به تو شیعه ی مادری ، شیعه مادری ِ، آی اونایی كه با كنایه بهتر گریه می كنید ، ببینم با كنایه پیدا می كنید، شخص مورد نظر این بیتُ ... شب ها كنار بستر او یک فرشته كیه این فرشته ؟ آی كربلایی ها،گرفتی كیه ؟ وقتی مادرش می خوابه ،آروم آروم میاد كنار بستر مادر،آروم ملحفه رو از رو صورت مادر كنار می زنه ، بابا من دارم می گم ، آروم ملحفه رو كنار میزنه ، شما بلند بلند گریه میكنید ، مگه شما می دونید زینب چی میدیده؟ خوب چه میكنه این فرشته؟ بگم یا نه ؟ آره میگم شب شهادت ِ، امشب مُردیم هم ، مُردیم ، خوب چی می خوای بگی ، بگو راحتم كن؟ شب ها كنار بستر او یک فرشته می آید و زخم تنش را می شمارد این مشتت رو گره كن بكوب به سینه ات، بگو وای مادر ... تا چشمش به صورت مادر می افتاد ، ناله اش در می اومد ، تا دستش به بازوی مادر می رسه ، اشكش سرازیر میشه ، وای از اون زمانی كه چشمش می افتاد به سینۀ مادر ... این ها دارن میشنوند بعد هزار و چهارصد سال ، طاقت نمیارن ، چه كردی با دل علی ، بگم رفقا؟ پهلو به پهلو .... آدمی كه دنده اش شكسته باشه،نفس كشیدن براش مرگ ِ،وقتی می خواد بخوابه چند نفر باید بگیرن،آروم بخوابوننش،هر وقت می خواد از این پهلو به اون پهلو بشه:فضه،اسماء،زینب نفهمه،بیا،بیایید زیر پهلوم رو بگیرید،این پهلو فقط شكسته نبوده،این پهلو مجروح بوده. پهلو به پهلو می شود وقتی به بستر امكان ندارد لاله ی سرخی نكارد روضۀ بی بی می خونیم اما بعضی ها ناخداگاه میگن حسین ، زینب رو این یه زخم پهلو بیچاره كرد ، هی لباس مادر رو عوض میكنه ، تا مادر پهلو به پلو میشه لباس دوباره غرق خون میشه ، اما لا یوم كیومك یا ابا عبدالله ، حسین ..... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ان شالله هیچ وقت نبینی مادرت دست به دیوار بگیره، یه مادری که همه عُمرش هجده سال باشه... مادر چرا به محنت و غم خو گرفته ای از بهر چیست دست به پهلو گرفته ای آی مادرِ جوانم! امشب بلند بلند گریه کنید، مدینه بچه هاش نتونستن بلند بلند بگن مادر، شبی که اسماء آب میریزه، علي بدن رو غسل ميده، بچه هاش آستین به دهان گرفتن، اینقده امام مجتبی بلند دوست داشت بگه: مادر! شما هم عین مادر مرده ها بگید: مادر!... ای مادری که هستی ما پای بست توست از ما چه دیده ای که زما رو گرفته ای * از روزی که رفتی کوچه برگشتی دیگه صورتت رو ندیدیم مادر!... گفت: علی!...* نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا برای دادن جان هم توان نمانده مرا نه اینکه درد سر من شده است درد سرم ز درد پهلو و بازو امان نمانده مرا *گفت: علي! هي ميگی بمون، هی برا شفام دعا میکنی... اما علی یه نگاه توی صورت من کن...* خودم در آینه خود را به جا نیاوردم چنان زدند که از من نشان نمانده مرا دو قدم راه نرفته نَفَسم میگیرد سِنی از من نگذشته جوانم چه کنم ملعون ثانی پشت قنفذ را تکان داد وانگه بازوی مادر را نشان داد قنفذ به جان مادر بیمار افتاد زدنت کبود شده همه بدنت زدنت جلوی چشمای حسنت دلم آتیشه که میگفتم همیشه حسن باهات باشه کسی مزاحمت نمیشه اونا که مَردن تو روضه کوهِ دردن پیرای ما برای جَوونیِ تو گریه کردن جلو حسن زدنت خجالت از حسن میکشی جلو حسن زدنت که محنت کفن میکشی زدنت کبود شده همه بدنت زدنت جلو چشای حسنت نزن ببین که مادرم جَوونه دلش گرفته از زمونه نزن ببین که بار شیشه داره ببین شکسته گوشواره برین کربلا... بریدی دوختی اندازه کردی لطف ها کردی اگر محسن نپوشد اصغر شش ماهه میپوشد نه کفنی نه سری روی بدنی علی اصغرم... نه کفنی نه سری روی بدنی راحت بخواب حالا که رو دست منی یه قطره آب میخواستی زبون نداشتی جواب غیر از تیر و کمون نداشتی میخواستی که جون بدی تو جون نداشتی داد میزدم سر پسرم رو نَبَر راستی علی از روی نیزه چه خبر این عروس پسر دختر پیغمبر ماست داغ او دیدن آب است مراعات کنید نیزه ی راس علی اصغر او را ببرید اینکه اینجاست رباب است مراعات کنید نگذارید به سر حرمله نزدیک شود بی حیا مست شراب است مراعات کنید آواره ام میان هر شهر کرده ای شیرت نداده ام نکند قهر کرده ای گلایه از کمان و از تیر دارم بیا پایین ز نیزه شیر دارم *سنگ دل ترین دشمن رو مختار بیرون کشید، گفت: بگو ببینم نانجبب! شد تو هم جایی دلت برا حسین بسوزه، گفت: بله امیر! نه اینکه دلم سوخت، بلکه من برا حسین گریه کردم، اونجایی که دیدن حسین بچه رو زیر عبا گرفته، هی یه قدم میره سمت خیمه ها باز برمیگرده، دیدم یه خانومی جلو خیمه ها ایستاده، به گمانم مادر اون شیرخواره بود، دیدم حسین رفت پشت خیمه ها، با سر غلاف شمیر یه قبر کوچیکی کند... ای حسین 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ وقتی هوای روضه ما باز مادری است حال و هوای گریه ما جور دیگری است وقتی که مادر همه ماست فاطمه حسی که بین ماست، همانا برادری است مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است *کار ما نوکریست....دیشب بعضیاتون میگفتید کاش تو کوچه ما بودیم....مارو میزدن...مگه مادر ما چه گناهی کرده بود...؟!* شاهان روزگار به ما غبطه می خورند این نوکری خودش به خدا عین سروری است این اشک ها نشان دل بی قرار ماست عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است ✍ *بعضیا میگن چه خبره؟خبر نداره بچه شیعه ها دارن بی مادر میشن...اگه بهت گفتن چرا صدات گرفته؟بگو داد زدم...رفیقت تو دانشگاه و...گفت چرا صدات گرفته؟ ...بگو داد زدم...اگه گفتن چرا داد زدی؟بگو آخه مادر ما رو زدن....* *میخوام بدون مقدمه وارد روضه بشم...* شنیدم خبر از کوچه ی بنی هاشم که سوخته جگر از کوچه ی بنی هاشم اگر که کوچه ی معشوق سرشکستن داشت شکسته شد کمر از کوچه ی بنی هاشم اعوذباللَه اگر بین روضه ی زهرا درآوریم سر از کوچه ی بنی هاشم ستاره ای به روی خاک کوچه افتاد و... کبود شد قمر از کوچه ی بنی هاشم *داشتیم می اومدیم...یه هو نامرد گفت:کجا داری میری زهرا؟! مسیرِ رفتنِ تا خانه را دوچندان کرد مصیبتِ گذر از کوچه ی بنی هاشم *واای مادر...* فقط نه حرمت مادر شکسته شد آنجا شکسته شد پسر از کوچه ی بنی هاشم حسن گرفت به زحمت دو بال زخمی را *ان شاالله نگیری چی گفتم...* حسن گرفت به زحمت دو بال زخمی را وَ جمع کرده پَر از کوچه ی بنی هاشم... *اول چیزی که بعد از بلند کردن مادر از زمین برداشت میدونید چی بود؟گوشواره ی شکسته...* سه ماه پیش علی روی خود نمیپوشاند نمیرفت اگر از کوچه ی بنی هاشم گمان کنم که برای دل علی نبود داغی بیشتر از کوچه ی بنی هاشم به کربلاست همان آتش در و دیوار به نیزه رفته سَر از کوچه ی بنی هاشم *میدونی بچه های زهرا کجا کشته شدند؟همون جایی که داشتند می دیدند...آی هیاتیا...آی حسینیا...میخوای اوج مصیبت رو برات بخونم؟میگن واقعه ی کوچه بعد از در و دیوار بوده...یعنی وقتی مادر سیلی خورد،پهلوش شکسته بود...با زحمت،حسن بلند میکرد مادر رو...مادر بیا بریم،میکُشنت...هم مادرو زدن هم پسرو زدن...گره ی دل من میدونی کجاس؟الان بهت میگم...سر رو آوردن...هم زینبو زدن...هم بچه ها رو زدن...حسین.....حسین....* 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ سایۀ سوختنِ خیمه به دیوار افتاد ... گذرِ زینب از این کوچه به بازار افتاد ... پای آتش به دَرِ خانۀ گُل ها وا شد غنچه ای سوخت،به پهلوی گُلی،خار افتاد *گریه برا حضرت زهراسلام الله علیها با ناله خوبه .. امام صادق علیه السلام فرمود : خدا رحمت کنه شیعه ای که برا مادر ما بلند گریه کنه ..* کینه و بغض و حَسد دست که دادند به هم دستِ مادر وسطِ معرکه از کار افتاد ... تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین مادری پیشِ نگاه همه صد بار افتاد *نمیخوام علی زمین بخوره .. من هزار بار زمین بخورم عیبی نداره .. علی خیبر شکنِ و یدالله ... علی زمین نخوره ... روضه بگم صدا ناله ت بلند شه .. خانم جان ، ندیدی علی زمین بخوره .. نمیخواستی علی زمین بخوره .. اما چه کنم بزارید بگم فاطمیه ست .. سه جا سراغ دارم علی خورد زمین .. یکبار وقتی خبر دار شد ، زهرا شو از دست داده ... نوشتن جلو دَرِ مسجد دید بچه ها دارن میلرزن ،حسنم ،حسینم .. چی شده بابا ..؟ تا گفت بابا .. مادر از دنیا رفت .. سلمان میگه دیدم « فسقط علی وجهه » علی جلو چشم همه با صورت افتاد .. هیچکی تا حالا این صحنه رو ندیده بود بدر و اُحُد و خیبر و احزاب .. تو سخترین نبردهای تن به تن ، کسی زمین خوردن علی را ندیده بود .. خورد زمین .. یه جا دیگه هم خورد زمین .. {( خدا هر کی عزیز داره براش نگه داره.. بعضی ها داغ میبینن ، اما یه جور داغِ که میتونه آدم باهاش کنار بیاد ، خانواده های شهدا را ببینید .. ندیدن بدن عزیزشون چه بلایی سرش اومده . چقدر سخته آدم نباشه مسافرت باشه ، بره مثلا یهو صبح بهت خبر بدن پاشو بیا بری ببینی عزیزت جنازه ش تو سرد خونه اس ، به لحظۀ آخرش نرسی .. چقدر سخته ، داغ ، داغِ سخته ، اما یه وقتی آدم با اون عزیزش حرف میزنه لحظۀ آخر اینقدر باهش حرف میزنی خودت چشماشو میبندی خودت پارچه روی صورتش میکشی با هاش کنار می آیی.. اما نباشی ، مریض باشی یه جای دیگه باشی یک دفعه بهت خبر بدن یک دفعه بفهمی ..)} وای از دلِ علی که اومد تو حجره دید پارچه رو صورت فاطمه اس ... اسماء میگه دیدم زانوهاش لرزید .. خورد زمین .. هی میخواست بلند شه این چند قدم رو تا بدن راه بره .. نتونست .. میگه دیدم علی با زانو اومد کنارِ بدن .. یه جای دیگه ام زمین خورد .. اونم کنارِ قبر .. وقتی بدنِ زهرا رو بغل کرد ... علی جان سه مرتبه زمین خوردی ... اما هیچکدومش با نیزه نبود .. با سنگ نبود .. با شمشیر نبود .. حُسِینت بالایِ ذوالجناح ... حسین .... «فَوقفَ یَستریحَ ساعه» ایستاد رویِ اسب یه مقدار استراحت کنه .. به نیزه تکیه داده بود .. نانجیب گفت هر کی سنگ داره بیاره .. حسینتُ سنگ باران کردن .. پیشونیش رو شِکوندن .. پیراهنش رو بالا زد .. حرمله روی کُندۀ زانو نشست .. قلبشُ هدف گرفت ... حسین .... اینجا مرحوم مفید میگه : هر کاری کرد تیرُ از روبرو در بیاره نشد .. کمر رو خم کرد .. تیرُ از کمر بیرون کشید .. خون مثل ناودان میریزه .. هر کاری کرد خودشو رویِ اسب نگه داره نشد .... آخ ... با صورت از بالایِ ذوالجناح ... بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد .. حسین ..... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است *بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان* دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز *بست نیست زدی؟!* دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است *چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده* دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است *بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو بدم، یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ... گفت: فاطمه،یادته ...* میان کوچه تو را پیش من کتک میزد یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است یازهرا ... *بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده، طوری نیست، همین که به خودت میزنی، گریه کن، برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا، آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم، مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده* فاطمه جان! سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی *نه یکبار،نه دوبار* سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟ *اینو میخونم برای حاجت دارا ...اینو بگم و روضه بخونم ...* صدا زد فاطمه جان ... ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است *تند تند بگم دیگه* دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم بدون شک همه اش، کار نیش مسمار است یا زهرا ... *یه کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ... بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت: فاطمه!... میخوام گریز بزنم ... اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت، راه صاف... کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟! مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ... اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش، با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ... نزن ظالم،حسین مادر نداره حسین ... قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد: دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو دخترم ... خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو.. دخترم... خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من *بگم؟ آماده ای؟* صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو میخوای بازش کنم ؟! خیز و از جا،آبرویم را بخر *چی شده!؟* عمه را از بین نامحرم ببر *گفت پاشو، عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ... حسین ... گفت دخترم ... بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من بوسه های دم گودال و برادر،مال تو زخم بستر مال من *زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله* زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو قصه ی میخ در و *آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید* قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من *یا الله* غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو حسین ... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
 #⃣ #⃣ #⃣ شب معراج به پیغمبر خبر دادن از آینده: وَ أمَّا ابْنَتُکَ، فَـتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ ... اما دخترت فاطمه بهش ظلم میشه ... از حق خودش محروم میشه ... وَ یُؤْخَذُ حَـقُّها غَصْباً الَّذی تَجْعَلُهُ لَها ... فدکی که خودم بهت دستور دادم به فاطمه بده ... فدک رو به زور ازش میگیرند ... دیگه چی؟! یُدْخَلُ عَلَیْها وَ عَلی حَریمِها وَ مَنْزِ لِها بِغَیْرِ إذْنٍ ... بدون اجازه و بدون اذن وارد خونه ی فاطمه میشن ... ای کاش فقط وارد بشن ... ثُمَّ یَمَسُّها هَوانٌ وَ ذُلٌّ ... فاطمه دخترت مانع ورود اونها میشه ... رد بشم از این عبارت ... وَ تَطْرَحُ ما فی بَطْنِها ... دخترت زهرا بارداره ... تُضْرَبُ وَ هِیَ حامِلٌ ... مراعاتش نمیکنند ... اونقدر میزنند ... وَ هِی تَمُوتُ مِنْ ذلِکَ الضَرْبِ ... اونقدر بین در و دیوار دخترت رو میزنند که دخترت بستری میشه و به همین ضربات از دنیا میره ... از پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن اینجوریه یا نه؟! ... اگه کسی در بزنه هیچکس زنش پشت در نمیره ... از پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه آمد جای حیدر پشت در ؟! دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمنها شده گفت باید پیش امواج خطر یار گردد بهر یار خود سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیشمرگ حیدرم اولین قربانی حیدر منم آن که باشد مرد این سنگر منم هرکی میخواد فاطمه رو بشناسه ، بشناسه ... چشم پوشیدم ز جان خویشتن ای مغیره، هرچه میخواهی بزن این در کاشانه ، این پهلوی من این قلاف تیغ ، این بازوی من همینقدر بگم بلائی بر سر صاحب خانه آوردند ... آنقدر گویم من در بیت خدا قل هو الله گشت از قرآن جدا آرزوی حیدر آنجا کشته شد هم پسر ، هم مادر آنجا کشته شد همه دارند میبینند ... اولین ناله ای که زهرا زد پیغمبر رو صدا زد ... یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله ِ هکَذا یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ ... یعنی بابا کجایی ببینی با حبیبه ات چه کردند .... بچه های قد و نیم قد فاطمه دارند میبینند ... زینب اینجا پنج سال بیشتر نداره ... داره عملکرد مادرو رصد میکنه ... دید مادر توی این دود و آتش ، توی بین نامحرمها ، توی هجوم مهاجمین به پیغمبر استغاثه میکنه ... این درس رو یادگار برای خودش نگه داشت ... کربلائی ها ... پنجاه سال بعد ، روز یازدهم اومد کنار گودال قتلگاه ... دید یه بدنی إرباً إربا روی خاک گرم کربلا ... بی سر ، بی عمامه ، بی نعلین و لباس و انگشتر ،... چه کرد ؟! رو کرد به سمت مدینه و پیغمبر ... درس مادرو اینجا عملی کرد ... صدا زد ... یا جَدّاه صَلّىٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء ... زینب هم به پیغمبر استغاثه کرد ...  هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الْأَعْضاءِ ، مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ... همه ناله بزنیم یا حسین ... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
 #⃣ #⃣ #⃣ افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضه های فاطمه است درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است هیچ کس با پایِ خود در مجلس روضه نرفت هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است *میبینم من هنوز روضه نخواندم ،چشما همه گریانه .. خدا این اشک برا فاطمه رو لحظه به لحظه زیادتر کنه ..* خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود نار، جای منکرینِ بی حیای فاطمه است بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است» *باورم نمیشه تو کوچه ها کتکت زدن .. باورم نمیشه لگد به پهلوت زدن .. یا فاطمه الزهرا .. وقتی بی بی رو صدا میکنی همه بچه هاش میان .. امام حسن میاد ، امام حسین میاد .. امیرالمومنین میاد .. از همه بالاتر صاحب الزمان میاد .. دم در می ایسته میگه خوش آمدید مجلس مادرم فاطمه .. هرجا نشستی صدا منو میشنوی صدا بزن : یا فاطمه الزهرا .. * بود و نبودم زهرا چرا ورم گرفته بازوت میریزه خون همش از پهلوت ترک نشسته رویِ اَبروت باسِ کبودم زهرا داره میسازه حیدر تابوت چرا میخندی تو بر تابوت امان از دلِ حیدر .. سه ماهِ رو میگیری ببین سه ماهِ نا آرومم چه پرپری گلِ معصومم کنارِ من بمون خانومم .. دردِ دل من زهرا دیگه بدون تو با چاهِ نصیبِ من همیشه آهِ غم نبودنت جانکاهِ امان از دلِ زینب .. روضه بخوانم و از همه التماسِ دعا .. صدا زد اباذر به همۀ مردم بگو برن خانه هاشون ، همچین که مردم متفرق شدن اسماء رو صدا زد .. اسماء مقداری آب گرم کن میخوام بدن زهرامُ غسل بدم .. تو خونه آرام آرام آب گرم کرد .. به بچه هاش گفت بلند بلند گریه نکنید .. بچه های با ادبِ فاطمه آستین به دهان گرفته بودن .. علی آماده شد غسل دادن .. یه موقع اسماء میگه دیدم مولا شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. آقا مگه شما نفرمودید آرام گریه کنید ؟! .. فرمود اسماء دستم به بازوی شکستۀ زهرام خورد .. اسماء، زهرا به من نمیگفت .. به هر طریقی بود بدن رو غسل داد ، کفن کرد .. یه مرتبه خطاب رسید علی اجازه بده بچه ها برا آخرین بار با مادرشون وداع کنن .. همین که فرمود بچه ها برید با مادرتون وداع کنید .. روایت داره دستای فاطمه از کفن بیرون آمد بچه هاش رو در بغل گرفت .. زینب خودش رو روی سینۀ مادر انداخت .. حسن بالاسرِ مادر نشست .. اما ابی عبدالله رفت پاهای مادر رو در آغوش گرفت .. صدا اومد هاتفی ندا داد ، علی عرش به تلاطم افتاده .. بچه ها رو از رو بدنِ مادر جدا کن .. همۀ روضه ها باید ختم به کربلا یشه .. بریم کربلا .. من نمیدونم اینجا سخت بود زینبُ از رو بدن جدا کردن ؟! یا وقتی سنان و خولی اومدن زینبُ از بدنِ حسین جدا کردن .. ای حسین ... از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ *امشب روضه مو اینجوری شروع می کنم،روز مادرانو و همسران شهداست،مجلس به پاست به یاد بی بی اُم البنین مادرشهید،همسر شهید...امشب با یاد شهدا بریم درِ خونه ی اُم البنین... شهید علی اکبر رضایی منش،سال شصت و دو مفقود شده در کردستان،تا الان مادرش دَرِ خونه رو نمی بنده،میگه:عزیزم از سفر میاد،پسرم بر میگرده..میگن:وقتی بارون میاد،از خونه میاد بیرون..بهش میگن: مادر!بیا سردِ...میگه:نه الان پیکر بچه ام زیر بارونِ...وقتی برف میاد،ازخونه میاد بیرون..مادر! مریض میشی،حالت بد میشه...میگه:شماها نمی فهمید،من مادرم،بدن بچه ام الان زیر برف و بورانه.... یه مادری هم مدینه منتظربود مسافرش برگرده،ولی نه مسافر خودش،از بچگی براش مادری کرده،حسینم! من خدمت گذار شمام.... گفت:اون مادر شهید،احمدش رفت،والفجر مقدماتی شهید شد،همسایه ها فامیل اومدن گریه می کردن،چیزی نمی گفت،عملیات بعد ابوالقاسمش رفت شهید شد،دو تا پسر داد،به شوهر گفت:چرا نشسته ای؟پاشو اسلحه ی بچه هام رو بردار،همه دارن آماده میشن، رفت،والفجر هشت شد،همه اومدن،زن ها اومدن،فامیل اومدن توی خونه،خیلی بی تابی می کردن،جوانات رو از دست دادی،شوهرت رو از دست دادی..میگن:یه وقت بلند شد به سینه میزد،می گفت:* تموم زندگیم مال حسینِ دلم همواره دنبال حسینِ *خودش رفت،توی اون حج خونین سال شصت و شش،گفته بود: حالا نوبت منِ،رفت،صف اول برائت از مشرکین شهید شد، "شهیده کبری تلخابی"... عرض روضه من باشه،منم یه مادری رو میشناسم،همش صدا می زد:تموم زندگیم مال حسینِ..... امشب مدینه ات رو بگیر،از بی بی اُم البنین مدینه بگیر،بری بین الحرمین،سر به دیوار بذاری براش روضه ی اباالفضل بخونی...* این گدا سوی مدینه سفری میخواهد... تا بیاید حرمت راهبری می‌خواهد سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش سلام من به بقیع و چهارقبر رفیعش *مرحوم مامقانی نوشته در کتاب تنقیح المقال...: وقتی بشیر آمد وارد مدینه شد،مردم رو جمع کرد،بی بی ام البنین آمد،بی بی جان! بچه هات رو کشتن....از حسینم چه خبر؟ دستای علمدار کربلا رو جدا کردن..از حسینم چه خبر؟ بی بی جان! نبودی عمود آهن به سر پسرت زدن... از حسینم چه خبر؟ بی بی جان با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن... یه وقت صدا زد ای بشیر! " قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی " بندهای دلم رو پاره کردی..." أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین " همه ی زندگیم فدای حسین...همه ی بچه هام فدای حسین...* تموم زندگیم مال حسینِ دلم همواره دنبال حسینِ 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ دم دروازه ساعات خدا رحم کند به دل عمه سادات خدا رحم کند محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟ گريه دار است ملاقت خدا رحم کند با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند كو علمدار حرم؟ آبرويم در خطر است وسط اين همه الوات خدا رحم كند سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره پر شدی تو ز جراحات خدا رحم کند *واقعا همین بوده،من که ميگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میذاشتن، دوباره صبح به نیزه ميزدن ...وای وای ...... حسین ....... چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند ✍ *میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر، نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت .... به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...." حسین ...... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد...چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن...لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد... رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد...خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد... دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟ یکی اومد گفت:ام البنین! پسرات رو کشتن...حسین کجاست؟ یه وقت دید یه پیرتر ازخودش.. مگه پیر زن میدوه؟دید یه پیرتر از خودش داره میدوه،نزدیک شد،ای وای زینبِ،بغلش رو باز کرد،افتاد تو بغل ام البنین،مادر!مادر!...کتکم زدن...گفت:مادر امونم رو بریدن،بغض کرده بود،ام البنین می زد به کمرش،گریه کن دخترم، چی شده؟ گفت: نامحرم.....پرده ی محملم رو.... ام البنین یه فریادی زد،مگه بچه ام مرده بود؟ صدا زد نه اتفاقاً داشت می دید،رباب دوید صدا زد:خوب شد نبودی اُم البنین،آره نگاه می کرد،اما از رو نیزه... صدا زد رباب:ام البنین! دوتا سر رو نیزه وانمی ایستاد،یکی شیر خوار.....یکی سر علمدار... گفت: رباب!سر شیرخوار،سر علمدار.... گفت: مگه خبر نداری؟ عباس عمود تو سرش اومد،سر واشد شد،هر کار کردن سر رو نیزه وانمی ایستادبا روسری سر رو.... سر بچه ی من هم که از نوک نی کوچک تر بود، با هر سنگ می افتاد.حسین.... 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ باغِ گُل یاس سلامٌ علیک مادرِ عباس سلامٌ علیک ای همه از خود سفرت تا حسین *میدونی اِذن دخول حرم اُم البنین چیه؟ میدونی چی باید بگی وارد بشی؟* ای همه از خود سفرت تا حسین اِذن دخول حرمت یا حسین سایه‌نشینِ حرمِ آفتاب غرق شده در کرمِ آفتاب فاطمه‌ی دوم حیدر شدی مادر یک ماه و سه اختر شدی طوبی، طوبی لَکَ زین احترام دختر زهرا به تو گوید سلام قدر تو گوی شرف از ناس بُرد ارث ادب را ز تو عباس بُرد جز تو که بر شیر خدا شیر زاد؟ جز تو که بر شیر علی شیر داد؟ *کی میتونه عباس به دنیا بیاره؟ کی میتونه صلابت و اُبهت و محبت و معرفت رو همه ی جهات رو توی یک وجود جمع کنه؟ کی می تونه؟فقط کار،کارِ اُم البنین ِ و بس... وقتی بچه اش رو داد دست امیرالمؤمنین،فقط تو چشمای علی نگاه می کرد،اولین پسر اُم البنینِ،اولین بچه ی علیِ،تصور کن خونه ای که داغ دیده،ماتم دیده،خونه ای که درِ سوخته دیده، خونه ای که ماتم بی مادری کشیده،از همه بالاتر،اولین اتفاق خوشایند،اولین خبر خوب برا بچه ها اینه،خدا بهشون برادر داده،دیدن بابا بغلش کرد، اول از همه بندای قنداقه رو باز کرد، دیدن دارن دستای این بچه رو در میاره، هی به بازوهاش نگاه کرد،هی بوسه زد،هی گریه کرد،کی دلش میاد اینارو جدا کنه،شادی مبدل به عزا و روضه شد....* جز تو که در کرب و بلای حسین چار پسر کرده فدای حسین؟ *نه یه شهید،نه دو شهید،مادر چهار شهیدِ* چار پسر دادی و زین افتخار شد حرم چار امامت مزار پاسخ آن وفا و احساس تو فاطمه شد مادرِ عباس تو چار پسر داشتی ای جان پاک رفت غریبانه تنت زیر خاک *معمولاً اگر یه مادری از دنیا برِ،اگه تشییع جنازه اش خلوت باشه،میگن:پسر نداشته،پسر ِ که ارتباط عمومیِ،دوست،فامیل میان،وقتی می بینند تشییع جنازه شلوغِ،میگن:برا پسرش اومد سر سلامتی بگن....میخوام بگم:فردا میخوان بدن این مادر رو زیر خاک کنند،ای کاش یکی از پسراش زنده بود،ای کاش لااقل یکی از بچه هاش زیر تابوت رو می گرفتند* دیده ی اوتاد برایت گریست حضرت سجاد برایت گریست نیست عجب اینکه به ترفیع تو فاطمه آید پی تشییع تو باز هم ای ماه شهادت فروز مراسم دفن تو می‌بود روز *باز جای شکرش باقیِ،اگه پسرات نبودن،لااقل تو روز بدنت رو برداشتن،بی بی جان!جای شکرش باقیِ...* بر دَرِ بیت تو شرارت نشد بر گُل روی تو جسارت نشد ضربه به بازوت نزد هیچکس لگد به پهلوت نزد هیچکس *اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای.... چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم: یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین.... یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین.... دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین... صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین... 👈صوت این متن 👉 ....ـــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ آخ بابا سلام ... *من از شما عذرخواهی می کنم،عرضم تمام" گریه ام نکنی برا من بسه،من اینو برا امام رضا امشب می خونم ....* آخ بابا سلام برگشتی ....؟!!! *کدوم بچه به باباش اینجوری سلام میده؟اول میگه سلام" چرا میگه آخ بابا!!دیگه لب و دندونی برام نمونده* آخ بابا سلام برگشتی سفرت خوش گذشت باباجان؟!! مثل یک هاله ی نور می ماند سر تو توی تشت باباجان عمه میگفت زود می آیی .... سرزده سر زدی چرا حالا؟ تو نبودی خلاصه میگویم یک نفر گوشواره هایم را .... *ان شاالله تو حرمش زمزمه کنیا ...* یک نفر زد به صورتم سیلی چشم خود را بدوز معلوم است چند روزی گذشته است اما جای دستش هنوز معلوم است * بابا * کمرم درد می کند اما نگرانم نباش چیزی نیست باید عادت کنم چنین دردی توی این خانواده موروثی ست *الله اکبر ...* دستی از پشت خیمه ها آمد ناگهان راه چاره ام گم شد در هیاهوی غارت خیمه ناگهان گوشواره ام گم شد ..... تا رسیدیم شام دخترها همه من را اشاره میکردن میشنیدم صدای نجواشان صحبت از گوشواره میکردن ..... تو رفتی و رقیه پژمرد .... کتک زدشمن فدک خورد .... در آن شبی که تو نبودی بگو تو با عمویم عباس نیلوفری شده گل یاس زبس که شمر دون مرا زد حسین ...... وای ........ *شب زیارتی مخصوصه ی ابی عبدالله هستا،چه گفتی چه نگفتی تموم شدا .... حسین ...... وای ........ 👈صوت این متن 👉 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram