#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #سبک_حضرت_ام_کلثوم
#⃣ #وفات_حضرت_ام_کلثوم
#⃣ #حضرت_ام_کلثوم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
می نویسم به اِذن ثارُالله
از زنی با وقار همچون ماه
راوی صادقِ بنی هاشم
از علوم خفیِ حق آگاه
مَهد علم و مفسر قرآن
کوه عصمت، مقرب درگاه
چون حسین و حسن سخاوتمند
مثل زینب صبور آل الله
مثل زینب بلا چشیدن را
ام کلثوم بوده خاطرخواه
با صلابت مبارزه می کرد
با سلاح دعا و اشک و آه
خطبه مانند مرتضی می خواند
خطبه هایی پر از غم جانکاه
مدح او را بس است چون بوده
دختر فاطمه، سخن کوتاه
دختر دوم ولی خدا
ام کلثومِ حضرت زهرا
آن قدر داغ و دردسر دیده
قد کمان و نحیف گردیده
بعد داغ غم رسول الله
یاس را در دل شرر دیده
وسط کوچه ی بنی هاشم
یک نفر به چهل نفر دیده
خاک غم روی چادرش مانده
چون شکاف سر پدر دیده
جگرش پاره شد کنار حسن
طشتِ لبریز از جگر دیده
چادرِ خواهرِ بزرگش را
وسط خیمه شعله ور دیده
لب گودال بر زمین خورده
غارتِ جسمِ مُحتضر دیده
کوفه و شام پر بلا رفته
بر سر نیزه ها قمر دیده
*چی گفته؟...*
نیزه ها را ببر از این جا شمر
دور کن چشم بی حیا را، شمر
با دلی پُر شراره و گریان
لقمه ها را گرفت از طفلان
#شاعرمحمدجوادشیرازی
* این خانومی است که تمام روضه هارو پا به پای زینب دیده، گودال دیده، شام غریبان دیده، روز یازدهم دیده، مجلس اِبن زیاد دیده، مجلس شراب دیده...
خدا برا هیچ خواهری نیاره ببینه داداشش غریب شده، همه رفتن، نه علی اکبرِ، نه عباسِ، دید بدن داداشش پُر از تیرِ...*
تير از بس كه خورده بود حسين
بر تنش مثل پيرهن شده بود
نيزه هاشان تمام شد كم كم
موقع سنگ ريختن شده بود
نفسش بين راه بر ميگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمي رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تكه اي را ربود هر كس كه
روبه رو با حسين ِمن شده بود
هرچه كردند رو به قبله نشد
يعني آنقدر پاره تن شده بود
زير انداز خانه هاي دهات
كفن شاه بي كفن شده بود
✍ #علي_اكبر_لطيفيان
به گریه گفت که گودال سرّ ناگفته ست
لهوف گوشه ای از اتفاق را گفته است
به گریه گفت که رنگ زمین به خون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
ندیده هیچ کسی تا بیاورد بر لب
در آن میانه فقط شمر بوده با زینب
در این مسیر زنی می نشست و برمی خواست
نمی نشست نه او می شکست و برمی خواست
نشان نداشت از او غیر بوی پیراهن
رسید بر بدن او ولی کدام بدن
ولی کدام بدن پاره پاره و پرپر
هزار مرتبه رحمت به پیکر اکبر
✍ #سیدحمیدرضابرقعی
*پشت روی بدن معلوم نمیشد..."نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهر" اول یه بار با حوصله با اسب از پشت بدن ابی عبدالله رد شدن، بعد دوباره با حوصله بدن ابی عبدالله رو برگردوندند، دوباره از رو سینه اش رد شدن، یه کاری کردن دخترش نشناخت، صدا زد:"هذَا نَعشُ مَن؟" این بدنِ کیه؟...*
ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله ى وا مانده
*ای حسین...*
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #شهادت_امام_هادی
#⃣ #حضرت_امام_هادي
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
*امام زمان!*
گذري كن دمی به روضه ي ما
چشم با اين گدا، قدم با تو
دست با من ، به سر زدن با من
زدن ِخيمه و علم با تو
روضه خواندي تو اي امام غريب
جَدِّ ما تشنه بود يَابنَ شبيب
جَدِّ مارا سوارها كشتند
بين گودال بارها كشتند
خواهرش را پس از بريدن سر
خنده ي نيزه دارها كشتند
واي از عصر ِ روز ِ دهم
واي از ضربه ي دوازدهم
✍️ #جواد پرچمي
تنها امام سامره تنها چه ميكني؟
در كاروان سراي گداها چه ميكني؟
دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم
پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند
روي سر ِتو از در و ديوار ريختند
مردِ خدا كجا و اينهمه تحقير وايِ من
بزم شراب و آيه ي تطهير وايِ من
هرچند بين ره بدنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد
باران نيزه، نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد
اين سينه ات مكان نشست كسي نشد
ديگر سر تو دست به دست كسي نشد
✍️ #علي_اكبر_لطيفيان
جای تو مجلس شراب نبود
الامان از حکایت دنیا
در میان حرامیان بودی
روضه خوان غریب کرب و بلا
در دل آن همه جسارت و رنج
بود کارت مرور این غم ها
زینب و اضطراب و نامحرم
خیزران و حسین و تشت طلا
✍️ #محمدحسین_رحیمیان
یک نگاهی به خواهرت بنداز
غیر لطمه و زخم ناخن نیست
شد زمان غروب اذان گفتند
همه رفتند شمر ول کن نیست
همه رفتند خواهرت مانده
خواهرت مانده بين اين مردم
چقدر نيزه در تنت كردند
عوض چند كسيه گندم
آنقدر نیزه زدند تا که اسیرت کردند
آنقدر تیر زدند شکل حصیرت کردند
حسین....
*یا امام هادی،آقاجانم،میخوام بگم شمارو وارد بزم شراب کردند،روایته که بهت شراب تعارف کردند،نانجیبا، ولی دیگه زن و بچه ات رو نیاوردن تو مجلس نامحرما،فرقش میدونی چیه؟آقاجان!دیگه به لب و دهن و دندونت چوب خیزران نزدن؛بازم بگم فرقش رو؟آقا دیگه کسی به چشم کنیزی به دخترت نگاه نکرد،حسین....
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_زينب
#⃣ #حضرت_زينب
#⃣ #شهادت_حضرت_زينب
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
السَّلامُ عَلَیکِ یا مُهجَةَ قَلبِ البَتول، وَقُرَّةَ عَینِ الرَّسول، یا حَبیبَةَ خَیرِ خَلقِ الله، وَرَبیبَةَ بَیتِ وَحیِ الله، وَشَقیقةَ السِّبطَین، الحَسَنِ وَالحُسَین، وَعَمَّةَ الأئِمَّةِ المَیامین، مِن آلِ طهَ وَیاسین، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
بر جلوه ی صبر و استقامت صلوات
بر مظهر والای امامت صلوات
بفرستد هر آن کس که شفاعت طلبد
از زینب کبری به قیامت، صلوات
*شب وفات شهادت گونه ی عمه ی سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیهاست، دلهامون از همین راه دور روانه ی حرمش کنیم و پای دلم و با اشک چشم اونجا عرض ادب کنیم...*
پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان تر خوردم
گُلی هستم که از شش جهت به خار برخوردم
شب شهادت چه خانومیِ؟ همون خانومی که داداشش ابی عبدالله داشت میرفت میدان، دیگه محرمی براش نمونده بود...
تا قبلش هی می گفت:کجا میخوای بری؟مارو به کی میسپاری؟ ابی عبدالله زینب رو آرام می کرد،تا دستش رو گذاش رو قلب زینب..زینب گفت:برو قربونت برم...*
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
در این یکسال و اندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم
*عبدالله سئوال کرد از کنیزِ بی بی،حالِ همسرم زینب چطوره؟ بهتر شده؟ چند وقتِ لب به آب و غذا نمیزنه... کنیز نگاه کرد به عبدالله بن جعفر،گفت:آقا خیلی حالش خرابه، هر کاری می کنیم آروم نمیگیره،عبدالله ثروتمند بوده،یه روز نشست مقابل زینب،خانوم! بریم یه باغی یه بستانی حالت بهتر بشه،خیلی اصرار کرد خانوم قبول کرد،اومدن باغ و بستان،یه لحظه نگاه کرد دید زینب کنار جوی آب نشسته،هی به این آب نگاه میکنه،خانوم!چی شده؟اومدیم اینجا آروم باشیم،دیگه دست از گریه بردار..عبدالله! چه کنم دست خودم نیست، آب می بینم یاد حسین می افتم..لباش به هم می خورد،هی می گفت:جیگرم میسوزه...گلارو می دید گریه می کرد،عبدالله! همه گلام رو کربلا پرپر کردن...*
منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم، حالا نظر خوردم
به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم
*میرزای شیرازی نشسته بود براش روضه بخونن،روضه ی بی بی حضرت زینب سلام الله علیها... روضه خون شروع کرد روضه خواندن "السلام علیکَ یا اباعبدالله"جمله اول صدا زد: "دَخَلَت زِینَبُ عَلَیٰ اِبنِ زیاد" یه وقت دیدن میرزای شیرازی داره تو صورتش میزنه، از هوش رفت،به هوش اومد،گفتن:آقا! هنوز روضه شروع نشده؟ گفت:دیگه چی میخوای بگی؟ زینب کجا؟مجلس ابن زیاد کجا؟....*
نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم
شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم
تو و پیراهن پاره، من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى،من از صدها نفر خوردم
*گفت: هر جا سرهای بریده رو وارد می کردن روی نیزه،عمه ی سادات اول سر بريده ي ابي عبدالله رو نگاه می کرد، ریاض القدس نوشته: نگاه می کرد ببینه سر چطوره..گفت: هر جا مارو وارد کردن دیدم چشاش باز بود،حواسش به دختراش بود، به زن ها بود، فقط یه جا دیدم چشاش رو بست، اونم وقتی مارو از دروازه ساعات وارد کردن،گفت:نگاه به سر بریده کردم،دیدم چشاش رو روی هم گذاشته،یعنی دیگه نمی تونم ببینم...*
ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده
فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
عبدالله بن جعفر هر چی التماس می کرد،خانوم! چرا اصرار داری بسترت رو تو صحن خونه زیر آفتاب پهن کنم،دیگه جونی برات نمونده،چرا زیر سایه نمیآی؟
فرمود:عبدالله! آخه تو که نبودی ببینی، جلو چشمام،بدن حسینم زیر آفتاب،روی خاک ها،اجازه ندادن کنار بدنش قدری عزاداری کنم...
اشکاتو روی دست بگیر،دستای گداییت رو بالا بیار ،الهی بحق زینب، خدایا به اضطرارِ عمه ي سادات به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #مدح_میلاد_امام_حسن_مجتبی
#⃣ #ميلاد_امام_حسن_مجتبی
#⃣ #میلاد_امام_حسن
🎤 #محمدرضا_بذری
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
نشسته ام بنويسم گدا گدا آقا
چقدر محترم است اين گداي با آقا
نشسته ام بنويسم حسن ، كريم ، كرم
مدينه ، سفره ي آقا ، برو بيا ، آقا
نشسته ام بنويسم به جاي العفوم
الهي يا حسن يا كريم يا آقا
تو مهرباني ات از دستگيري ات پيداست
بگير دست مرا هم تو را خدا آقا
دخيل هاي نبسته شده زياد شدند
چرا ضريح نداري ؟ چرا چرا آقا
تويي كريم كرم زاده ، من گدا زاده
مرا خدا به تو داده تو را به من داده
همه فقير تو هستند ما گدا ها هم
گداي لطف تو هستند خضر و موسي هم
سه بار زندگي ات را به اين و آن دادي
هر آنچه داشته بودي و گيوه ات را هم
قسم به ايل و تبارت - قسم به طايفه ات
غلام قاسم و عبدالله توآم با هم
عجيب نيست بگردد فرشته دور سرت
عجيب نيست بگردد علي و زهرا هم
من از بهشت به سمت شما سفر كردم
كه من بهشت بدون تو را نمي خواهم
بدون عشق مسلمان شدن نمي ارزد
بدون مهر تو انسان شدن نمي ارزد
نديده اند افاضات آفتابت را
نخوانده است كسي سطري از كتابت را
به دستهاي گدايان فقط دعا دادند
به چشم هاي تو دادند استجابت را
چرا غلام نداري ؟ مگر كه ما مرديم
نشسته ايم ببينيم انتخابت را
تو تكسواري حتي كسي شبيه حسين
عجيب نيست بگيرد اگر ركابت را
نه كه نظر نخوري- نه - مدينه ميميرد
اگر كه دست علي وا كند نقابت را
نقاب خويش بيفكن مرا دچار كني
نقاب خويش بيفكن كه تار و مار كني
نشسته ام بنويسم كه قامتت طوباست
نگات مثل علي و صدات مثل خداست
نشسته ام بنويسم علي است بابايت
نشسته ام بنويسم كه مادرت زهراست
نشسته ام بنويسم هزار اي والله
هنوز هم كه هنوز است پرچمت بالاست
سكوت كردي اما حسين شهر شدي
سكوت كردن تو كربلاست - عاشوراست
اگر كه جلوه نكردي همه كم آوردند
نبود دست تو آري خدا چنين ميخواست
قرار بود كه در صلح - كربلا بشوي
سكوت پيش بگيري و لافتي بشوي
نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو
هميشه بيشتر از حد انتظاري تو
به دست با كرمت مي دهي كريمانه
به سائلان حسينت هر آنچه داري تو
تو نيمه ي رمضاني ولي شب قدري
مرا به دست خداوند مي سپاري تو
اگر بناست بسوزم به هيزم فردا
قسم به چادر زهرا نمي گذاري تو
نخواستم بنويسم ولي نفهميدم
چطور شد كه نوشتم حرم نداري تو
نوشتم از سر اين كوچه رد مشو اما
نگاه كردم و ديدم چگونه داري تو .....
.... تلاش ميكني از مادرت جدا نشوي
تلاش ميكني او را حرم بياري تو
ميان كوچه به دنبال توست مادر تو
ميان كوچه به دنبال گوشواری تو
مگر چهدیده ای از زندگی تو سیر شدی
چقدر زود شكسته شدي و پير شدي
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_اربعین
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #اربعین
#⃣ #شهادت_امام_حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
صَلَّى اللهُ عَلَیکَ يا اَباعَبدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِناَّئِک السَّلامُ عَلَى الحُسَينِ المَظلُومِ الشَّهِيد السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ العَبَرَات...
شب اربعین، شب زیارتی ابی عبدالله، دلا بره کربلا، فرمودند: اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین، سه مرتبه بگین: صَلَّ الله علیک یا اباعبدالله ...
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور...السلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب...
نگاهِ گریه داری داشت زینب
چه گامِ استواری داشت زینب
دلِ با اقتداری داشت زینب
ببین چه اعتباری داشت زینب
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگیِ راه دارد
*پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری،به پاهات فشار میاد، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند، پذیرایی کنند، مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، حالا تصور کن آدم بزرگ،جوان،نیرومند، این طور تحلیل میره،اما دلا بسوزه برا بچه های حسین، نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم براتون، کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره، ای حسین....
رسیدم کربلا ای داد ای داد
حسین سر جدا، ای داد ای داد
چهل روز است گریانم حسین جان
چو مویِ تو پریشانم حسین جان
*این چهل روز برا زینب چهل سال گذشت، میخوام روضه بخونم برات، چهل روز نذاشتن زینب یه دل سیر گریه کنه، داداش زینبت رو نگاه کن ببین پیر شدم*
چهل روز است می خوانم حسین جان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
همین جا شیرخواره گریه می کرد
ربابِ بی ستاره گریه می کرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
گهی بر مشکِ پاره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده، پیر کرده ...
همین جا دورِ اکبر را گرفتند
زِ ما شبه پیمبر را گرفتند
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
همین جا بود که سقایِ ما رفت
به سمتِ علقمه دریای ما رفت
پناهِ عصمتِ کبرای ما رفت
پی او گوشواره هایِ ما رفت ...
همین جا بود که دل ها گرفتو
کسی رویِ تن تو جا گرفتو
سرت را یک کمی بالا گرفتو
و از پشتِ سرت سر را گرفتو
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدایِ نالۀ زهرا در آمد ....
همین جا بود اَلِف را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سّم مرکب چال کردند
*عزیز دلم ، یادم نمیره همین جا بود اومدم شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو از روی بدنت کنار زدم، نازنین بدنت رو دیدم، پاره پاره، غرق به خون، صدا زدم : آیا تو برادر منی !؟ ... حسین من! *
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دستِ ساربان شد
طلایِ من نصیب کوفیان شد
همین جا بود افتادند تن ها
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها، پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
ز جا برخیز غم خواری کن عباس
دوباره خیمه را یاری کن عباس
برای عزتم کاری کن عباس
علم بردار علم داری کن عباس
سکینه می کند زاری ابالفضل
چه قبر کوچکی داری ابالفضل
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
وقتي همه دورِ قبر آقامون امام حسين نشسته بودن، گريه هاشون رو كردن، يه وقت ديدن بي بي سكينه با يه كاسه ي آب اومد، به امام سجاد گفت: داداش! قبرِ عمو جانم عباس كجاست؟
همه بلند شدن، اولين دسته ي عزاداري راه افتاد"یاعباس! جیبِ المای لِسکینه" عباس! پاشو برا سكينه آب بيار... تويِ نخلستون ها دارن ميرن، يه وقت رسيدن به يه قبرِ كوچيك، امام سجاد فرمود: اينجا قبرِ عموجانم عباسِ، همه با تعجب نگاه كردن...*
حكايت ميكند اين قبرِ كوچك
كه مردي را خجالت آب كرده
سكينه شروع كرد روضه خوندن: عمو جان! جات خالي بود، مجلسِ شراب بردن مارو، جات خالي بود با انگشت مارو به هم نشون ميدادن... روضه ی من همین بیت و از همه التماس دعا
خبر داري سَرِ بازار رفتم
ميانِ مجلسِ اغيار رفتم
به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #سبک_میلاد_امام_عسکری
#⃣ #امام_حسن_عسکری
#⃣ #مدح_خوانی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق هم
یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
لطف شماست اینکه تمامی انبیا
بالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها که پای منت چشم کریمتان
بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند
این بالهایی که زیر بت عشق سوختند
خاک تبرک در و دیوارتان شدند
نفرین به آنکه مِهر تو را سرسری گرفت
یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت
ای جلوه خدایی بی انتها حسن
خورشید روشن سحر سامرا حسن
بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است
نور خدا مکمل توحید ما حسن
امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن
در بین خانواده زهرای مرضیه
باید شوند تمام علی زاده ها حسن
زنجیره ی محبت زهراست دین من
با یک حسین و چهار علی و دوتا حسن
سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت
روی زمین اگر حسن عسگری نداشت
آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی
یک التماس پشت درم میکند تویی
آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها
با یک سلام معتبرم میکند تویی
آنکه برای پر زدن سامرایی ام
هرشب دعا برای پرم میکند تویی
آنکه مرا برای خودش خانه خودش
با یک نگاه ، در به درم میکند تویی
آنکه تو را همیشه صدا میکند منم
آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی
شکرخدا گدای امام حسن شدم
خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم
امشب دعا کنید ظهوری کند مرا
تا اینکه میهمان حضوری کند مرا
امشب دعا کنید بیاید نگار ما
آیات روشنایی شبهای تار ما
امشب دعا کنید بیاید در این خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا کنید بیاید گل خدا
تا اینکه این بهار بیاید به کار ما
امشب دعا کنید بیاید ز راه دور
مرکب سوار آل علی تک سوار ما
آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود
حتی نبود سجده ی سجاده یار ما
زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا
زهرا کند دعا که بیایی کنار ما
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #زمزمه
#⃣ #امام_زمان_عج
#⃣ #امام_زمان
#⃣ #مناجات_مهدوی
#⃣ #مناجات_انتظار
#⃣ #سبک_امام_زمان
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
برگرد ای توسلِ شب زنده دارها
پایان بده به گریۀ چشم انتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد می زنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمی کنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها ..
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram