#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_پیامبر
#⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جینا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
دلم گرفته غم از گونهام سرازیر است
هوای آخرِ ماه صفر چه دلگیر است
یابن الحسن! آقای من!
و با گذشتن هر هفته میتوان فهمید
زمین چقدر بدون تو از زمان سیر دست
به شیشه ی غمت اینقدر سنگِ وصل مزن
دلا بسوز ز دوری، فراق تقدیر است
برای من که پُر از بی کسی است امروزم
اگر نیایی هر روز دیگری دیر است
بیا و روضه بخوان تا که باز گریه کنم
مس وجود مرا اشک روضه اکسیر است
چه میشود که ببینم لحظه ای را که
مدینه شاهد فریاد های تکبیر است
*اولین کاری که حجت خدا امان زمان رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعَالَمیِنَ لِتُرابِ مَقْدَمِه اَلْفدَاء میکنه، میاد مدینه اون دو نانجیب رو از خاک بیرون میاره،آرزوی دیرینِ همه ی اهل بیت بوده،آرزویِ آقا رسول الله هم همینه... آخه مرحوم شیخ طوسی رحمة الله علیه میفرمایند:مسموم کردند پیغمبر رو، حالا تو بستر افتاده، میگه: بیایید دوات بیارید، یه پوستی بیارید روش بنویسم،به اشتباه نیوفتید،نانجیبِ ملعون،گفت: پیغمبر داره هزیون میگه... از همین جا دیگه تمام روضه ها و مصیبت ها شروع شد
اولین سوالی که امام زمان از اون دومی نانجیب میپرسه،میفرماید: چرا سیلی تو صورت مادرم زدی؟چرا دَرِ خونشو آتیش زدی؟ نانجیب نگاه تو صورت حجت خدا میکنه، مثل همیشه دروغ میگه،میگه: من آتیش نزدم،من تو این واقعه کاره ای نبودم... حضرت نامه ای رو بیرون میاره، میفرماید: بخوان،دستخط خودتو که میتونی بشناسی، انکار نمیتونی بکنی، میبینه نامه ی خودشه به معاویه ی ملعون نوشته: معاویه اومدم پشت در،صدا نفس کشیدنای فاطمه رو میشنیدم...،اما چنان با لگد به در زدم،صدا شکسته شدن،استخوان های سینه ی فاطمه رو شنیدم... یا زهرا! یازهرا!...
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
زهرا به خانه و مَلَکُ الموت پشتِ در
از بهر قبض روحِ شریف پیامبر
از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش
محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر
*آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حَسن و حسین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....
یه مرتبه بی بی دو عالم فاطمه شنید صدای درمیآد، جلو در اومد دید یه پیرمرد خوش سیما اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم باز اومد در زد، بی بی فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم فاطمه جلو بیا، می دونی این کیه داره در میزنه؟ صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم بهخاطر عظمتِ تو به احترامِ تو... خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟ الله اکبر
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا دیدن..و الشمرُ جالسٌ عَلَی صدْرِه... شمر نشست روی سینه ی ابی عبدالله... ناله بزن: یا حسین!...
الهی! یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا ذالاحسان بحق الحسین...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعة و المستشهدین بین یدیه...
خدايا مرگ مارا شهادت رقم بزن، رهبرمان حفظ بفرما، اموات ما ببخش و بیامرز، پرچم شیعه را بالا ببر، پرچم کفر سرنگون بگردان، مرضای ما لباس عافیت بپوشان، ما را به کربلا برسان، داغ مدینه بر این دلها مَگُذار، ما را حسینی زنده بدار حسینی بمیران، در نسل و ذریه ی ما بی تفاوت به قرآن و اهلبیت قرار مده...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_پیامبر
#⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
از بس که در فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام غربت و غم تیره تر شده
یابن الحسن!
آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دردسر شده
تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعایِ من ز گنه بی اثر شده
از شام هجرِ یار بسی توشه می برد
آن کس که اهلِ ذکر و دعایِ سحر شده
بودم مریض و روضۀ تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماهِ صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمانِ ندبه به داغی دگر شده
یثرب برایِ فاطمه نقشه کشیده است
یثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده
باید که بعد از این به غم مادرت گریست
فصلِ شروع ماتم خیرالبشر شده
از شعله های پشتِ در خانۀ علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده
آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهرۀ دختر نمی زدند
*رسولِ خدا تو بستر افتاده انگار همۀ این روزا رو داره میبینه، فاطمه جان! انگار دارم میبینم بی حرمتی و خاری دیگه وارد این خونه میشه به جایِ اون عزتی که شما داشتید .. انگار دارم میبنم حرمتت رو دارن میشکنن .. حقت رو ازت میگیرن ...*
رسید موعد داغی که سخت سوزان بود
غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود
رسید لحظه و ساعات آخر مردی
که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود
رسید روز وداعِ رسول خوبیها
همان که بر همگان رحمتی فراوان بود
به یاد ام ابیها گفتنش به پیغمبر
دوچشمِ ام ابیها عجیب گریان بود
*همه دور بستر پیامبر گریانند ولی گریه های فاطمهٔ زهرا یه جور دیگه است خیلی بیقراره.پیغمبر طاقت نیاورد و صداش زد:
دخترم نزدیک بیا، نزدیک بستر شد
آروم درِ گوشش یه چیزی گفت. یه وقت امیرالمومنین دیدن فاطمه اشک هاشو پاک کرد یه لبخندی زد از کنار بستر بلندشد...
امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی بابات بهت گفت؟اینطور بیقرار بودی و حالا داری میخندی؟فاطمه صدا زد: علی جان بابام گفت: عزیزم اینقدر بیقراری نکن اولین شخص میان این جمع تو هستی که به من ملحق میشی،چیزی نمیگذره بابا..*
رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع
امان زِ حال علی، سخت نا به سامان بود
رسول رفت و در این خانه چادرِ زهرا
میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود
رسول رفت و علی را کشان کشان بردند
بتول در عقبش بین راه بی جان بود
رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند
همان دری که در آن کوچه راه بندان بود
*وقتی امیرالمومنین بدنِ رسول خدا رو داره غسل میده ، مولا میگه خواستم پیراهن از تنش بیرون کنم، ندا اومد علی جان! پیراهن از تنش بیرون نیار .. از زیرِ پیراهن بدنُ غسل بده .. وقتی بدنُ به صورت میخواست بخواباند پشتِ حضرتُ غسل بده باز خطاب اومد رسولِ خدا رو به صورت رویِ زمین نگذار، این بدن احترام داره، بدن رو رویِ شانه قرار داد بدنُ غسل داد... باید بگیم یا امیرالمومنین! حق هم همینه بدن پیامبر و حتی فرزندان پیامبر احترام داره، نباید بهش بی حرمتی بشه، اما الهی بمیرم برا اون آقایی که امام زمان در ناحیه مقدسه میگه: «السلام على الخد التريب ، السلام على البدن السليب ..» قربونِ اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن، اسب ها بر اون بدن تاختند، جوری شد که پشت و روی بدن معلوم نمیشد، عمه ی سادات هی صدا میزد: أاَنت اخي؟ آیا تو برادر من حسینی؟... ناله بزن حسین....
خدایا فرج امام زمان(عج) ما را برسان،در ظهور ارباب و ولی نعمت ما تعجیل بفرما،قلب حضرت رو از ما راضی و خوشنود بگردان،چشمان آلوده و گنهكار ما رو به دیدار حضرتش روشن و منور بگردان ،دستان آلوده و گنهكار ما رو به ضریح شش گوشه اباعبدالله الحسین علیه السلام برسان،رهبر مارو در سایه لطف آقا امام زمان مصون و محفوظش بدار،بر توفیقاتش بیفزای ،طول عمر با عزت به ایشان عطا بفرما،انقلاب مارا به انقلاب امام زمانمان متصل بگردان،این قلیل توسلات رو از ما قبول و ذخیره شب اول قبرمان قرار بده،از بانیان خیر به احسن وجه قبول بفرما،ما را تا نیامرزیده ای از این دنیا مبر،گناهان ما بریر آبروی ما مریز،شهداء،امام شهداء، اموات ما،اونایی كه تو این مجلس خدمت كردن الان سر به سینه ی تراب نهادند،اموات،بانی مجلس الساعه برسرسفره احسان اباعبدالله الحسین مهمان بفرما...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_پیامبر
#⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَه
صَلَّى اللّهُ عَلَیْکَ یا اَبَاالْقاسِمِ یا رَسُولَ اللّهِ یا اِمامَ الرَّحْمَةِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ
دل فاطمه غوغاست چشای علی دریاست
سر حسین و حسن روی سینهٔ طاهاست
صدا میاد از دو لب های پیمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی!من برم در خونه ات آتیش می گیره
یا علی!من برم یکی پشت این در می میره
پیامبر فرمود: علی جان! بیا عزیزم کنار من بنشین با اشاره آرام آرام ..لبهای پیغمبر تکان میخورد.امیرالمومنین گوش مبارک رو آوردن کنار لبهای رسول خدا، رسول خدا آرام آرام حرف میزد.علی شونه هاش تکان میخورد زیر لب علی فرمود: چشم! شاید فرموده باشند: علی جان! حق تو را غصب میکنند، باید صبر کنی گفت: چشم... اشکش جاری شد چند لحظه ای پیامبر صحبت کرد باعلی.
علی لنگر زمین و آسمونه..هی میگه چشم... فاطمه داشت نگاه میکرد. دوباره علی فرمود: چشم.. شاید رسول خدا فرموده باشد علی جان در خانهات رو آتش میزنن... اما یه دفعه آرام آروم رنگ صورت مولا تغییر کرد بر افروخته شد.صورت در هم رفت رگ غضب شیر خدا متورم شد دستاش رو فشار میداد سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه کردگفت: چشم..شاید گفته باشند علی جان فاطمه ات رو میزنند.. چادرش آتش میگیره..هی نگاه به فاطمه میکرد... شاید داره روضه میخونه برا علی، علی جان محسنت رو هم میکُشن..*
چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم
پیشِ او بود علی، صبر نکردند این قوم
شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد
یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد
یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت
یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت
آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد
شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد
بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد
وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد
در عزای پدرش بود که سیلی را خورد
سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد
تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند
تا کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند
*خبر شهادتِ رسول خدا كه رسيد، باديه نشين ها اومدن بيان تسليت بگن، ميگه: چند روزي تويِ راه بودم، رسيدم مدينه، رسمِ عرب اينه، خونه اي كه عزادار باشه، تنور روشن نمي كنه، ديدم از محله ي بني هاشم، دود به آسمان بلند شده، با خودم گفتم: الحمدالله، اشتباه خبر اومده كه رسولِ خدا از دنيا رفته، مگه ميشه رسول خدا رفته باشه تنور خونه ي بني هاشم روشن باشه، نه، خودم رو زود رسوندم، اما كاش چشم نداشتم نمي ديدم، ديدم دَرِ خونه آتيش گرفته، يه طناب به گردنِ علي بستن، از يه طرف چهل نفر ميكِشن، يه خانومي از يه طرف...همين حين يه حرامي صدا زد: قنفذ! چرا ايستادي، دستش رو كوتاه كن... یا زهرا!...*
دخترت پشتِ در و آتش و دود و مسمار
خوب فرمانِ مُوَدَّت به خدا اجرا شد.
خبرِ پَر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا
تشنه لب، شاه غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارت معجر ز سَرِ زن ها شد
*نشسته رويِ منبر پيامبر داره خطبه ميخونه، همه ي اعراب نشستن، همه محو كلامِ پيامبر، يه وقت يه بچه ي سه ساله يا چهار ساله، از دَرِ مسجد داخل شد، دوان دوان، پاش گير كرد به جايي زمين خورد، ديدن پيامبر منبر رو رها كرد، پسر رو رويِ زانو نشانده، هي پاش رو ميتكونه، صورتش رو مي بوسه به سينه مي چسبونه، اومدن به رسول الله گفتن: برا يه بچه منبر رو رها كرديد؟ فرمود: آري، خدا من رو به اين كار امر كرد، آخه حسينِ، "حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن"...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بردند
زره اش هیچ،سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
🔖 دسترسی سریع به مطالب کانال
👈 برای دسترسی سریع به مطالب، هشتگ مربوطه را لمس کنید.
🔻هشتگ های فیش روضه:📋
#فیش_روضه_پیامبر
#فیش_روضه_امیرالمؤمنين
#فیش_روضه_حضرت_زهرا
#فیش_روضه_امام_حسن
#فیش_روضه_امام_حسین
#فیش_روضه_امام_سجاد
#فیش_روضه_امام_باقر
#فیش_روضه_امام_صادق
#فیش_روضه_امام_کاظم
#فیش_روضه_امام_رضا
#فیش_روضه_امام_جواد
#فیش_روضه_امام_هادی
#فیش_روضه_امام_حسن_عسکری
#فیش_روضه_شب_جمعه
#فیش_روضه_حضرت_عباس
#فیش_روضه_علی_اکبر
#فیش_روضه_علی_اصغر
#فیش_روضه_حضرت_زينب
#فیش_روضه_حضرت_رقيه
#فیش_روضه_حضرت_معصومه
#فیش_روضه_حضرت_سکینه
#فیش_روضه_ام_البنين
#فیش_روضه_حضرت_خدیجه
#فیش_روضه_حضرت_حمزه
#فیش_دعای_عرفه
#گریز_دعای_عرفه
#گریز_زیارت_عاشورا
#فیش_زیارت_عاشورا
#فیش_روضه_اربعین
#گریز_زیارت_اربعین
#فیش_روضه_امام_خمینی
#فیش_روضه_رمضان
#فیش_مراسم_قرآن_بر_سر
🔻هشتگهای متن و سبک ها: 📋
#سبک_مناجاتی
#سبك_رحلت_پیامبر
#سبک_مبعث
#سبک_میلاد_پیامبر
#سبک_شهادت_امیرالمؤمنين
#سبک_میلاد_امام_علي
#سبک_ازدواج_آسمانی
#سبك_عید_غدیر
#سبک_میلاد_حضرت_زهرا
#سبک_شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_میلاد_امام_حسن_مجتبی
#سبک_شهادت_امام_حسن
#سبک_امام_حسین #سبک_اربعین
#سبک_میلاد_امام_حسین
#سبک_میلاد_امام_سجاد
#سبک_شهادت_امام_سجاد
#سبک_شهادت_امام_باقر
#سبك_میلاد_امام_باقر
#سبک_شهادت_امام_صادق
#سبک_میلاد_امام_صادق
#سبک_میلاد_امام_کاظم
#سبک_شهادت_امام_کاظم
#سبک_امام_رضا
#سبك_میلاد_امام_رضا
#سبک_میلاد_امام_جواد
#سبك_شهادت_امام_جواد
#سبك_ميلاد_امام_هادي
#سبک_شهادت_امام_هادی
#سبک_میلاد_امام_عسکری
#سبک_امام_حسن_عسکری
#سبک_ميلاد_امام_زمان
#سبک_میلاد_حضرت_زینب
#سبک_شهادت_حضرت_زینب
#سبك_میلاد_حضرت_معصومه
#سبک_وفات_حضرت_معصومه
#سبک_وفات_حضرت_سکینه
#سبک_حضرت_ام_البنين
#سبک_حضرت_عباس #سبک_میلاد_حضرت_عباس
#سبک_میلاد_علی_اصغر
#سبک_شهادت_علی_اصغر
#سبک_میلاد_علی_اکبر
#سبک_شهادت_علی_اکبر
#سبک_میلاد_حضرت_رقيه
#سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#سبك_تخريب_بقيع
#سبك_حمزه_سیدالشهدا
#سبك_عبدالعظیم_حسنی
🔻هشتگهای مناسبت ها: 📋
#متن_کامل_روضه #متن_کامل_شعر
#شب_جمعه #مناجات_با_خدا
#روز_عرفه #مناجات #ماه_مبارک_رمضان
#پیامبر_اکرم #عيد_مبعث
#شهادت_امام_علي
#میلاد_امیرالمؤمنین #عید_غدیر #مدح_امیرالمؤمنين #امیرالمؤمنین
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
#مولودی_حضرت_زهرا
#میلاد_امام_حسن #شهادت_امام_حسن #مدح_میلاد_امام_حسن
#پیاده_روی #صفر #اربعین #شهادت_امام_حسین #حضرت_عباس
#تاسوعا #میلاد_سرداران_كربلا
#حضرت_زینب #امام_سجاد
#شهادت_امام_باقر #شهادت_امام_صادق
#امام_موسی_کاظم #شهادت_امام_كاظم
#وداع_محرم_صفر
#شهادت_امام_رضا #میلاد_امام_رضا
#ميلاد_امام_جواد #شهادت_امام_جواد #شهادت_امام_هادي #میلاد_امام_هادی
#امام_حسن_عسکری
#امام_زمان_عج #میلاد_امام_زمان
#مدح_ميلاد_امام_زمان
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#ميلاد_علي_اصغر
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
#حضرت_سكينه #حضرت_خدیجه #سالروز_ازدواج #حضرت_عبدالعظیم
#حضرت_معصومه #حضرت_ام_البنين
#میلاد_حضرت_رقیه #حضرت_رقیه
#تخريب_قبور_بقيع #شهادت_حضرت_حمزه #وفات_عبدالعظیم #میلاد_حضرت_معصومه #عروسی_حضرت_زهرا_امام_علی
#رحلت_امام_خمینی
🔻هشتک های محرم🏴
#طلیعه_محرم
#سبک_مسلم_بن_عقیل
#فیش_روضه_حضرت_مسلم
#سبک_ورود_به_کربلا
#فیش_روضه_ورود_به_کربلا
#سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#فیش_روضه_حضرت_رقیه
#سبک_اصحاب_امام_حسین
#سبک_طفلان_حضرت_زینب
#فیش_روضه_طفلان_زینب
#سبک_شهادت_حضرت_عبدالله
#فیش_روضه_حضرت_عبدالله
#سبک_شهادت_حضرت_قاسم
#فیش_روضه_حضرت_قاسم
#سبک_شهادت_علی_اصغر
#فیش_روضه_علی_اصغر
#سبک_شهادت_علی_اکبر
#فیش_روضه_علی_اکبر
#سبک_شهادت_حضرت_عباس
#فیش_روضه_حضرت_عباس
#سبک_امام_حسین
#فیش_روضه_امام_حسین
#فیش_روضه_شام_غریبان
#سبک_ویژه_اسارت_آل_الله
#فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_پیامبر
#⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّه، یا رَحمَةٌ لِلعَالَمِينَ، یا اَشرف الأَنْبِيَاءِ و المُرسَلِينَ، یا خَیر النَّاسِ یا مُحَمَّدٍ الْمُصطَفَى، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا الزَهرا ...
*شب رحلت و شهادتِ رسولِ خداست، شبِ یتیمیِ فاطمه ست، دلهامون رو از همین راه دور ببریم مدینه زیر گنبد خضرا، کنار قبر آقا رسول الله اونجا عرض ادب کنیم، الان چه خبره خونه ی پیغمبر، دلها بسوزه برا بی بیِ دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها...*
قدِ رعنایِ رسول الله آخر سر شکست
پایه هایِ عرش ازین داغِ درد آور شکست
رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید
صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست
*کم ما برای پیغمبر گریه کردیم، خدایا این شبا چشمایِ ما رو گریان قرار بده مثه چشمانِ فاطمه...*
جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود
در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست
گوشه ای از شهر غوغایِ سقیفه شد بلند
جسم او جان داشت اما حرمتِ منبر شکست
خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است
مردکی پرخاش کرد و قلبِ پیغمبر شکست
*فرمود یه کاغذ و قلم بیارید بنویسم،راه رو گم نکنید، دومی صدا زد «ان الرَجُل لِیَهجُر» استغفرالله ؛ گفت پیغمبر داره هذیان میگه ...*
بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید
سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست
بعد پیغمبر شرر بر خانۀ عصمت زدند
در میانِ غربت این شهر نیلوفر شکست
در میان دود و آتش با لگد بر در زدند
در شکست و سر شکست و حرمتِ مادر شکست
بار شیشه دارد این بانو ، کمی آرام تر
پشت در اصلاً چه شد؟آیینه سرتاسر شکست
پیش چشمانِ ولی الله زهرا را زدند
پیش همسایه غرورِ فاتح خیبر شکست
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
* دو نفر مثل فردا وارد حجرۀ پیغمبر شدن، از دیدن یکی شون پیامبر فرمود تعجب نکنید، زهرا جان این فقط از شما اجازه میگیره وارد میشه، این برادرم عزرایئلِ...
اما یه آقازاده ی دیگه هم واردِ حجره شد، ابی عبدالله عادت داشت وقتی میومد پیشِ پیغمبر، میرفت رو سینۀ رسول الله، حضرت رو زمین میخوابید، حسین رو سینه ش قرار می گرفت، ابی عبدالله هم به عجله و عادتِ همیشه اومد رو سینۀ رسول خدا، امیرالمومنین دست برد حسین رو برداره، آخه محتضر باید سینه اش سبک باشه، یه وقت پیغمبر چشماش رو باز کرد، فرمود علی جان صبر کن ، بذار حسین رو سینۀ من باشه، حسین آرامِ جانِ منه...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری : به روی سینه نرو
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بردند
زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
کاش انگشتری اش تنگ نبود، اما بود
عاقبت نیمۀ سبابۀ او پیدا شد؟
#محمد_جواد_شیرازی
حضرت زهرا سلام الله علیها کنارِ بسترِ پیغمبر مثلِ باران داره گریه میکنه، پیغمبرِ خدا خودش بهش دلداری میداد ، علی دلداری میداد ... فرمود زهرا جان گوشِت رو نزدیک بیار، کنارِ گوشش یه جمله ای گفت، زهرا آرام شد ... یه وقت دید آرام آرام چشمایِ پیغمبر بسته شد ... دیگه رسولِ خدا نفس نمی کشید ... یا الله ... امیرالمؤمنین آماده شد، رسولِ خدا رو غسل داد، کفن کرد، بر پیغمبر نماز خواند .... یا الله ... نانجیب ها علی رو اینجا هم تنها گذاشتن ... پیغمبر داشت جان میداد اونا تو سقیفه نشسته بودن، برایِ حکومت داشتن نقشه می کشیدن، چند نفر بدنش رو برداشتند یه روایت دیگه هم هست که شب پیغمبر رو دفن کردن،سلمان اباذر،دیگران ...
وقتی از دفنِ پیغمبر آمدن،زهرایِ مرضیه استقبال کرد ازشون ... فرمود چگونه دلتون اومد رو بابام خاک بریزید؟ چگونه دلتون اومد پیغمبر رو زیرِ خاک قرار بدید؟
میخوام بگم: بي بي جان! بابات رو با احترام کفن کردن، تشییع کردن، دفن کردن، اما امان از کربلا، بدنِ حسینت رو پاره پاره کردن، سر رو یه طرف بردن، بدنش رو زیرِ سمِ اسب قرار دادن .. ای حسین ...
خدايا به اربابمون ابي عبدالله فرجِ امامِ زمانِ مارو برسان، آقامون از ما راضي بفرما، خيلي ها گرفتارن،حاجتمندن، حاجت روا بفرما، اين دست هاي ما كه به سويت بلند است، خالي برمگردان، اين دست ها به ضريحِ سيدالشهدا برسان، دشمنانِ ما خار و ذليل بگردان، همه مرضامون شفايِ عاجل مرحمت بفرما، اموات و گذشتگانمون سَرِ اين سفره بهره مند بفرما، مشكلات و گره هاي زندگيمون مرتفع بفرما، آنچه گفتيم و نگفتيم و تو بهتر ميداني در حقِ اين جمع به اجابت برسان...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_پیامبر
#⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ سْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ...
هر عاشقي ست در طلبت، أيها الرّسول
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت، أيها الرّسول
عالم هنوز تشنه ي درکِ حضور توست
أرض و سماست در طلبت أيها الرّسول
روشن شده است تا به ابد، عالمِ وجود
از سجده ي نماز شبت، أيها الرّسول
تو مي روي و در دلِ هر کوچه جاري اَست
عطر متانت و ادبت، أيها الرّسول
گفت: سلمان! این کوچه ای که رد می شدم هر روز بر سرم یه جوانی از بالا زباله می ریخت، دو سه روزِ نیستش، پیداش کن، برو ببین چی شده، اومد گفت: یارسول الله! مریض شده، گفت:سلمان! بریم عیادتش، آی رحمةالله!... به جوان خبر دادن پیغمبرِ اسلام داره میاد تو خونه ات وارد میشه...روپوشی که داشت کشید رو صورتش، گفت: من خجالت می کشم، چند وقتِ آشغال میریزم رو سرش... پیغمبر اومد گفت: چطوری؟ چرا مریض شدی؟ گفت: یا رسول الله! باهات حرف نمیزنم، مگر اینکه شهادتینی که به همه گفتی به منم بگی، بعد روپوش از صورتم بر میدارم...*
تو مي روي و در دلِ هر کوچه جاري اَست
عطر متانت و ادبت، أيها الرّسول
آماده ي سفر شدي و با وصيتت
جانها اسير تاب و تبت، أيها الرّسول
گفتي رضايِ فاطمه، شرط رضاي توست
خشم خداست در غضبت، أيها الرّسول
اما تو چشم بستي و يک شهر درد و داغ
شد سهم ياسِ جان به لبت، أيها الرّسول
اَجر رسالت تو ادا شد ولي چه زود
بي تو نصيب فاطمه شد، چهره اي کبود ..
#شاعر یوسف رحیمی
روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ، سفره داره جمع میشه... آماده ای روضه بخونم یا نه؟ یه جمله عرض توسل و از همه التماسِ دعا...
هنوزِ آبِ غسلِ پغمبر خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! ببين با دخترت چيكار كرد...*
من میرمُ ای فاطمه جان
پشت دَرِ خونه ات هیزم میارن
پا رویِ حقِ مرتضی و
پا رویِ چادرت میزارن
بهشتو با بال و پرت میسوزونن
به پیشِ چشم همسرت میسوزونن
ای وای تو رو با پسرت میسوزونن، فاطمه جانم
می مونه این فاجعۀ تلخ برا همیشه تویِ تاریخ
دردِ تو رو باید بپرسم از پنچه هایِ سُرخ یک میخ
قامت کمون دنبالِ مرتضی میری
نفس نفس زنون تو کوچه ها میری
زهرایِ من به زیرِ دست و پا میری
روضه ها رو دارم میبینم دلم از این قصه ها خونه
این دم آخری بزار تا، حسین رویِ سینه ام بمونه
*آخه اومدن حَسَنین خودشون رو روی سینه پیغمبر انداختن میگن محتضر باید لحضه جون دادن رو سینش سبک باشه حتی دگمه اشو باز کنید..اومدن آقا زاده ها رو بردارن پیغمبر فرمود: نه کارشون نداشته باشید... اینا آرام جان من هستند، من با حسینم راحتر جان میدم..
دل همه تون رفت کربلا یا نه؟ " یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ وَ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ".. یا اباعبدالله! یه روز روی سینه پیغمبر بودی، یه روزی هم روی خاک داغ کربلا...*
امان از گودال به پا شد جنجال
ببخشن سادات تنت شد پامال
میون اعدا، غریب و تنها
رو خاک افتادی، زدی دست و پا
نانجیبا از راه رسیدنو
پیکر زخمیتو کشیدنو
هرکی با هرچی میشد تورو می زد
اشکای زینب تو ندیدنو
بی هوا میزدنت، از جفا میزدنت
پیرمردا همگی، با عصا میزدنت
*یا رسول الله! همه ی ما شنیدیم، وقتی رو سر و صورت شما خاکستر می ریختند، وقتی به شما سنگ می زدند، جسارت می کردند، حضرت خدیجه می اومد جلو، خودش رو سپر می کرد، مبادا سنگی به پیغمبر بخوره... زینب هم ارث بُرده بود... دید یه پیر زنی داره رو زمین دنبال سنگ می گرده، اول پرسید سر حسین کدومِ؟ نانجیب چنان سنگی به سرِ ابی عبدالله زد... زینب تا این صحنه رو دید، دوید خودش رو سپر کرد...
میدونی یاد کجا افتادم؟ بالا بلندی ایستاد، دید شمر داره میره توی قتلگاه...*
به سمت گودال از، خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
*بگم کِی رسید؟ یه وقتی رسید...*
یکی عصا میزد
یکی به روی صورت تو
با دو کف پا می زد
*" یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه،یَا بابَ نَجاةَ الاُمه...رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین... فرج امام زمان، سلامتی رهبر، نابودی اسرائیل و آمریکا بازم ناله بزن: یاحسین!*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_پیامبر
#⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسن
#⃣ #شهادت_امام_حسن
#⃣ #امام_حسن_مجتبي
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
"اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک"
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللّهِ یا نَبِی اللّهِ یا مُحَمَّدَُ بنَ عَبدِ اللّه یا خاتَِمَ النَّبِیینَ وَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حَسَنَ بنَ عَلِی اَيُّهَا المُجتَبى یَا بنَ فاطِمَةَ الزَّهراَّءِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه
صاحبِ مجلسِ امشبِ ما مادرِ سادات حضرت زهرا سلام الله علیهاست، هم مجلس روضه ی باباشون رسول خداست و هم میوه ی دلش امام حسن مجتبی علیه السلام، لذا امشب رو خوب عرض ارادت کنیم، خوب ناله بزنیم، خوب اشک بریزیم انشالله خدا بخواد چنین ایامی رو مدینه باشیم حرم نبوی، قبرستان بقیع اونجا مجلس روضه برپا کنیم و به سر و سینه بزنیم.
خوش بحال اونایی که رفتن مدینه رو دیدن انشالله هرچه سریعتر پایِ شیعهها باز بشه مثلِ کربلا، مثل حرمِ امام رضا، اما این روزها حرمِ پیغمبرِ خدا خیلی خلوته، خیلی غریبه، اما بمیرم خلوت تر و غریب تر قبرستان بقیعِ... دعا کنید مدینه رفتید شب نرسید، برا چی؟ آخه می بینید همه جای مدینه روشنه اما قربستان بقیع تاریک و خاموشه...حتی یه زائری هم نداره.
هی چشم میچرخانی اما گنبدی نیست
گلدستهای صحن و سرایی مرقدی نیست
از نوحهخوان و خادم و زائر ردی نیست
یک چندومه باب الرضا رفت آمدی نیست
درسته شبِ رحلت پیامبرِ، اما مطمئن باش پیامبرم امشب میگه جانم حسن! جانم حسن...
برا چی میگم؟ آخه اون روز وقتی داشتن تو خونه با ابی عبدالله به اصطلاح ما کشتی می گرفتن و بازی می کردن مادرشون فاطمه دید همۀ خونه میگن: حسین! فقط پیامبر میگه: حسن! حسن!... بي بي صدا زد: باباجان! یارسول الله! همه ما بچۀ کوچکتر حسين رو تشویق میکنم!! اما چرا شما حسنم رو تشویق میکنید؟
صدا زد فاطمه جان دخترم حق داری گلایه کنی، نگاه کردم دیدم مُلک و مَلَکوت همه میگن حسین! حسین! اما کسی نبود حسنم رو صدا کنه .. دیدم حسنم غریبِ، حسنم یاری نداره.
یا رسول الله! کجا بودید ببینید بعدِ شما میوه ی دلت حسن غریب تر هم شد، یه روزایی رسید، جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ المُؤمِنِین" ای کسی که مؤمنین رو ذليل کردی، عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن، يا رسول الله!...*
با سر انگشت خزان سخت ورق برگردید
به حسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
*بذار من اینجوری بگم دادت بلندشه: غریب اون کسی نیست که زائر نداره، غریب اون کسی نیست که حرم نداره، غریب به کسی میگن جلو چشمشش مادرش رو بزنن ، اما چون سن و سالی نداره نتونه کاری بکنه.
یارب نصیبِ هیچ غریبی دگر مکن
دردی که گیسوانِ حسن را سپید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
سیلی زد و امید مرا نا امید کرد
یه وقت بی بی زینب سلام الله علیها وارد شد دید پاره های جگر حسنش بالا اومده، روضۀ من همین یه جمله ست، اینقدر به سر و صورت زد، یه وقت دید حسن سرش رو بالا آورد، لبها خونیِ، یه نگاه کرد صدا زد: زینب جان! دیگه راحت شدم، دیگه چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته.
میباره خون برای تو چشم من
الهی که برات بمیرم حسن
یکی نبود بگه به اون بی حیا
یه مادر و جلوی بچه اش نزن
یا رسول الله! مثل فردایی یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امامحسین دونه دونه تیرا رو در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رودوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره، اینقدر امام حسین امروز تو مدینه گریه کرد.
ابي عبدالله فرمود:حسن جان! دیگه بعد تو عطر نمیزنم، دیگه بعد تو محاسنم رو خضاب نمیکنم. داداش! غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه، دید همه ی بدن رو تیرها فرا گرفتن، عباسش دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته، یه دفعه دست به کمر گرفت، صدا زد:"الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی" عباس جان حالا دیگه کمرم شکست. دیگه بعدِ تو بیچاره شدم... ای حسین
خدايا! اين قليل توسلات از ما بپذير، ذخيره ي قبر و قيامتِ ما قرار بده، فرجِ امام زمان برسان، از فتنه هاي آخرِ زمان مارو محفوظ و مَصون بدار، مملكت ما، دينِ ما رهبرِ ما، علماي ما در پناه خودت محافظت بفرما، ثوابي از اين محفل به روي گذشتگان، شهدا، امام،والدينِ مون،اموات بد وارث و بي وارث عايد و واصل بگردان...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram