eitaa logo
متن سیمای حرم
13.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
6 ویدیو
0 فایل
🎙کانال رسمی فیلم، فیش روضه دفتری، سبك و صوت های مداحی و سخنرانی‌ وابسته به کانال باب الحرم 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi 🔸کانال متن روضه باب‌الحرم↶ @babolharam_net 🔸فروشگاه حرز حرم↶
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 دسترسی سریع به مطالب کانال 👈 برای دسترسی سریع به مطالب، هشتگ مربوطه را لمس کنید. 🔻هشتگ های فیش روضه:📋 🔻هشتگ‌های متن و سبک ها: 📋 🔻هشتگ‌های مناسبت ها: 📋 🔻هشتک های محرم🏴
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اللهم صل علی فاطمة و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین...   اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلیّک...    چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم به سمت آسمان رو می کنم هر روز می پرسم کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم *مولای من!* تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی مارا نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم  فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است مُحرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم *من اگه هزار سالم گریه کنم مثل شما نمیشه،شنیدم شب و روز برا جدت گریه می کنی...* چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم خدا می کرد چون زینب پریشانم، نمی دانم حضرت زینب سلام الله دوتا فرزندش رو آماده کرد. دوتاشون رو‌خواست، عون‌ومحمد! آبروی من رو نبرید من خیلی جلو‌ داداشم آبرو دارما. تمیزشون کرد، سُرمه تو‌چشماشون کشید، با دستای خودش موهاشون رو‌شونه کرد. گفت خودتون دوتایی برید با دایی تون‌ حرف بزنید.هرجوری هست راضیش کنید نبینم‌ دست خالی برگردید. دوتایی بدو بدو اومدن‌ تو‌ خیمه ی حسین، دایی جان! ما رو‌ مادر فرستاده. برا چی اومدید؟ دایی جان یه چیزی میگیم نه نیار، دایی ما که میبینیم دیگه یار نداری، تنها شدی ...ما اومدیم فداییت بشیم، ابي عبدالله دست رد به سينشون زد، اذن ميدان بهشون نداد... يه وقت بي بي زينب ديد آقازاده هاش دارن با چشم گريون از خيمه ي دايي ميان، چي شده مادر؟ چرا داريد گريه مي كنيد؟ چرا برگشتيد؟ گفتن: مادر! هر كاري كرديم دايي قبول نكرد بريم، دایی ما رو‌ نپذیرفت، مارو‌قبول نکرد. گفت شما باید کنار خواهراتون، کنار مادرتون وکنار این زن وبچه ها باشید. بی بی دست دوتا بچه هاش رو‌گرفت..رفت خیمه ی حسین‌. داداش! قرار ما این نبود. چرا این دوتا بچه رو رد می کنی؟ حالا که نوبت به بچه های من رسید میگی باید بالاسر ما باشن، خوبه اینا ببینن دستای من رو میبندن. خوبه اینا باشن ببینن مادرشون بین نامحرماست، داداش! به حق مادرمون زهرا روم رو زمين نزن... بعضي نقل ها نوشتن: ابي عبدالله كوهِ عاطفه است، تا اومدن دوتايي افتادن رو پاهاي حسين، دست و پاي دايي رو مي بوسن، هي ميگفتن: جانِ مادرت فاطمه بذار بريم؛ اجازه گرفتن، پَر پرواز گرفتن، اومدن شروع كردن با مادر وداع كردن، لباس جنگي به تنشون نمي رفت، كلاه خود نداشتن، زره نداشتن، سپر نداشتن تمام مقاتل نوشتن اين دوتا برادر با هم رفتن ميدان، دو تا برادر ديگه اي هم با هم رفتن، اين يه معني داره، وقتي دو تا برادر خيلي به هم وابسته باشن، از هم جدا نميشن، محمد و عون هم با هم رفتن ميدان، گفت: تو با قرآن خوندنت اين لشكر رو نصيحت كن، من ميجنگم، پشت به پشتِ هم، دو تايي دارن با هم ميجنگن، اول قاريِ قرآن عون رويِ زمين افتاد، داشت نصيحت مي كرد، اينقدر با سنگ زدنش، بچه زخمي افتاد روي زمين، عون افتاد، محمد ايستاده، كارش سخت شد، دوتا كار داره، كارِ اولش اينه با دشمن بجنگه، كارِ دومش اينه مواظبِ بدنِ برادرش باشه، چرا مواظبِ بدن؟ مبادا بيان به بدنش جسارت كنن، مبادا بيان بدنِ برادرش رو غارت كنن، خدارو شكر محمد بود، تا زخمي شد و ايستاد، ابي عبدلله داره ميبينه، به سرعت خودش رو رسوند، اين دو تا آقازاده رو بغل كرد به سينه چسبوند، برگردوند به خيمه، يه جمله بگم ناله بزنيد؛ خدارو شكر يه برادر زنده بود از بدنِ برادر مراقبت كنه، اما كاش تو گودال قتلگاه يه نفر كنارِ بدنِ ابي عبدالله مي موند، حسين! ابي عبدالله جنازه ي بچه هارو آوُرد سمت خيمه ها، اما مادرشون زينب از خيمه ها بيرون نيومد، همه منتظرن زينب هم بياد، آخه هر شهيدي رو ابي عبدالله آوُرد، زينب رفت به استقبال، اما اينجا ورق برگشت، ديدن اين مادرِ شهيد نيومد بيرون، هي بهش گفتن: پاشو، بچه هات رو آوُردن، اما نيومد بيرون، هيچ جايي هم ننوشتن چرا بيرون نيومد، اما دل ميگه: شايد حسين خجالت بكشه، اينجا زينب نيومد، سراغ بچه هاش رو نگرفت، اربعين كربلا اومد كنارِ قبر حسين، گفت: داداش! يادته، سراغ بچه هام رو نگرفتم، الان هم تو سراغِ دخترت رو نگير، سراغ رقيه رو از من نگير، بيار دستت رو بالا، به نيت فرج بگو: ياحسين!...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک وَ سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور... امشب از بچه هاي بي بي زينب بخونيم، از زينبي كه هم دخترِ شهيدِ، هم خواهر شهيدِ، و هم كربلا مادرِ شهيد شد، اونم دوتا شهيد... زینبی که دو تا شاهزاده اشو داد در راه ابی عبدالله خم به ابرو نیاورد. بیاین امشب بجای اون مادری که تو خیمه ها نشست. نکنه ابی عبدالله چشمش بهش بیفته بخواد از زینب خجالت بکشه اشك بريزيم. امام زمان عجل الله در اون تشرفاتشون تاكيد داشتن كه وقتي براي عمه ام زينب گريه مي كنيد، براي فرج و ظهور من هم دعا كنيد، توي گريه هاتون برا عمه ام زينب، برا منم دعا كنيد...* بهترین بنده ی خدا زینب هَل اَتی زینب، اِنّما زینب ریشه ی صبرِ انبیا زینب تا ابد در دلِ بلا زينب بانی روضه های غم زینب تا ابد مبتلای غم زینب   *هر مصيبتي رو كه ورق مي زنيم، يه طرفش زينبِ، بي خود نيست ميگن: " اُمُّ المَصائب زينب " توي مدينه كنار مادر و دَرِ سوخته، كنار فرق شكافته، كنار جگر پاره پاره، توي كربلا هم زينبِ... و چه بچه هايي داشت زينب، يكي از بچه هاش قاري قرآن بود، صدايِ خوشي داشت، وقتي اومد تو ميدون، قرآن ميخوند دشمن رو نصيحت مي كرد، اينا هم نوه هاي اميرالمؤمنين بودن و هم نوه هاي جعفرِ طيار... از اين جا به بعد از زبانِ زينب كبري است: گفت ای مصطفای عاشورا ای فدای تو زینب کبری *داداش!..* تو علی هستی و منم زهرا همه دار و ندارم از دنيا سر خواهر فدای این سر تو بچه هايم فدای اکبر تو *تا دید برا برادرش دیگه یاور نمونده، اومد خیمه، آقازاده هاش رو فرمود برید امام زمانتون رو یاری کنید، اگه ابي عبدالله اجازه ميدان بهتون نداد دایی رو به حق مادر پهلو شکسته اش قسم بدید اجازه ميده...  من هوای تو را به سر دارم به هوای تو بال و پر دارم از غریبیِ تو خبر دارم دو پسر نه، دو تا سپر دارم در دل خیمه خسته اند این دو دل به لطف تو بسته اند این دو ای فدایت تمامی سرها سر چه باشد به پای دلبرها از چه در اشتیاقِ خواهرها تو نظر می کنی به دیگرها آخرش یا اجازه می گیرم یا همین کنج خیمه می میرم *اومدن هر جوري بود از داييشون اجازه گرفتن برن ميدون، رفتن ميدان مثل يل صف شكن، آخه نوه هاي اميرالمؤمنينن... جنگ نماياني هم كردن، اما بذار از اون ساعتي بگم كه اين دوتا برادر رو زمين افتادن، وقتی  دو تا بچه‌های حضرت زینب تو میدان افتادن زمین خبر شهادتشون رسید به خیمه‌ها.. زینب پاشو از خیمه‌ها بیرون نذاشت. اما علی اکبر که افتاد رو زمین اولین نفر زینب از خیمه ها دوید بیرون... بعدِ كربلا حضرت زينب سلام الله عليها رسيد مدينه، همسرش عبدالله بن جعفر وقتي بی بی رو شناخت گفت بی بی جان،یه سئوالی اگر ازت نپرسم آروم نمی گیرم،چرا بالا سر بچه هامون نرفتی؟چرا گذاشتی بچه هام غریب جون بدن؟یه نگاه كرد به عبدالله فرمود: چه توقعی از من داشتی عبدالله، والله ترسیدم حسین نگاهش به من بیوفته،از من خجالت بكشه، اما داداشم حسین برا من تلافی كرد عبدالله، وقتی رفتیم كربلا ،اربعین رسیدم كنار قبر حسینم، گفتم:حسین! حالا روز تلافی كردن توست، اگه می خوای زینب خجالت نكشه، سراغ رقیه رو از من نگیر، اي حسين.... با زینب ناله بزن...حسین.... اشك هات رو روی دست بگیر،دست گدایی رو بالا ببر،بگو خدا:به اشك های زینب ِ كبری سلام الله علیها، فرج امام زمان ما برسان، رهبرمان در پناهش حفظ بفرما، شر اسرائیل و آمریکا به خودشون برگردون... مردم مظلوم لبنان و فلسطین یاری بفرما...مرگ مارا شهادت قرار بده... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ http://eitaa.com/simaye_haram ✓حرز حرم↶ https://eitaa.com/herze_haram