#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه_ام_حبیبه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_كوفه
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
......ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
یا ربَّ الزِّينب بحقّ الزِّينب إشفِ صَدرَ الزِّينب بظهور الحجّة
بي مقدمه بریم دروازه ي کوفه ببینیم چه خبره .. یا اباعبدالله ...
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
*کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت میکرده ... *
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد"
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
تا رسید اُمّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار، امان از کوفه
✍ #عبدالحسین_میرزایی
*اُم حبیبه، نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافلهی اُسرا از هر جایی که میارن نان و خرما پخش کنه بینشون ...
مثل همیشه قافله ای از اُسرا که وارد کوفه شد شاگردان اُم حبیبه اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اُسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه "اِنَّ صَدَقَةَ عَلَینا حَرام .."
ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش اُم حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافلهتون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه میکنه .. ام حبیبه من زینبم ..
باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست؟... دیدن زینب داره نگاه میکنه .. فرمود: اُم حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه سر برادر من حسينِ... ناله بزن: حسين...*
وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبون...
خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعزِيزُ مَسنَا وَأَهلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
يا رب الحسین، بحق الحسین، اشف صَدر الحسین، بظهور الحُجُّة...
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
امام زمان در ناحیه مقدسه عرضه میدارد به جدش غریبش حسین: لأَندُبَنَّک صَباحاً و مَساءً و لأَبکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
یا جَدّا یا اباعبدالله! هر صبح و شام برا تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم...
فرمود: آقا جان یا صاحب الزمان !شما برا کدوم روضه فرمودید اشک چشمم خشک بشه خون گریه میکنم؟ روضه جده غریبت ابا عبدالله؟ فرمود: نه..روضه عموجانت ابوالفضله؟ نه.. روضه شیرخواره ست؟ نه.. کدوم روضه ست آقا جان؟ فرمود: من برای روضه اسارت عمه جانمون اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم کجای روضه ؟ سه روز و سه شب عمه ی ما رو پشت دروازه ی ساعات معطل نگه داشتن...
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز، پا به پای تو خون گریه میکنم
✍ #رضا_قاسمی
*عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها یه نگاهی به آن سر خاکستری و خون آلود کرد .... ای هلالِ زینب! ... الله اکبر چه کردن با این آقا .... بعضی ها نوشتن فقط هجده ضربۀ کاری به صورت خورده بوده ... ای هلالِ یک شبۀ زینب چرا این گونه غروب کردی ... بعد فرمود: اگه با من حرف نمیزنی با این طفلی که در دامن من نشسته داره نگات میکنه حرفی بزن، هی میپرسه عمه! این سرِ کیه داری باهاش اینجوری حرف میزنی .... فرمود این طفل قلبش داره آب میشه ...لااقل با این بچه حرف بزن .... داداش!
راس تو میرود، بالایِ نیزه ها
من زار میزنم، در پایِ نیزه ها
آه ،اِی ستاره ی، دنبالِه دارهِ من
زخمی تَرین سَرِ، نیزهِ سَوارِ من
پاشو داداش ،نگاهی کن
که دارن ،به منِ غمزَدهِ میخندن
دارن پایِ ،سَرِ عباس
جلو چشمِ همه، دستمو میبندن
حسین جانم..حسین جانم ....
کاروان اسرا چند روز دیگه به شام میرسن، سهل ساعدی میگه: دیدم شهر رو آذین کردن همه لباس نو پوشیدن دارن تبریک به هم میگن، گفتم خدایا چه جشنیه؟ چه عیدیه من خبر ندارم؟
یه عده ای دور هم داشتن صحبت می کردن رفتم جلو سلام کردم امروز چه جشنیه؟ چه عیدیه؟ مردم دارن شادی می کنن؟ گفت بنده ی خدا خبر نداری تعجب می کنیم چرا زمین اهلش رو در خودش فرو نمیبره...چی شده خوب؟یه وقت یه ناله ای زد و گفت اهل بیت حسین ابن علی رو وارد شام می کنن به اسم خارجی وارد شهر می کنن، سرای بریدشون رو آوردن مردم براشون جشن گرفتن اومدن برا تماشا...گفتم از کدوم دروازه وارد می شن گفتم از دروازه ساعات شلوغ ترین دروازه شهر...رفتم خودمو رسوندم، دیدم یه عده ای رو دارن وارد می کنن مردم هلهله می کنن دورشون جمع شدن یه عده نیزه به دست گرفتن و دارن میارن...آخ یه سر بین این سرها خیلی خود نمایی می کنه رفتم جلو و نگاه کردم دیدم سر خونین و خاکستر آلود حسینِ... نسیم محاسن آقا رو هی حرکت میده یه وقت دیدم یه آقایی رو با غل و زنجیر روی یه ناقه برهنه بستن، رفتم جلو نگاه کردم دیدم آقام امام سجاده سلام کردم گفتم من از صحابه پیغمبرم آقا جان سهل ساعدی ام، قربونتون برم چی شده چه اتفاقی افتاده با شما چیکار کردن؟
میخوای ناله بزی بسم الله، بعضی وقتا روضه روضه ي تیغه، شمشیره، خنجره، سر بریده است، تازیانه است.. اما اینی که من میخوام بگم هیچ کدوم نیست، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل...آقا یه نگاه به سهل ساعدی کرد فرمود: سهل ساعدی اونقده برات بگم از کربلا تا کوفه از کوفه تا اینجا اولین کسی که سلام کرده به من تویی.... هر جا رفتیم هلهله کردن، هر جا رفتیم این دامناشون رو پر سنگ می کردن... ای حسین!..
اَللهم عَجل لِوَلیِکَ الفَرَج….خدایا نسل ما ذریه ی ما زیر سایه ی حسین، حسینی ثابت قدم قراربده...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #مصائب_کوفه
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ..
صلی الله علیکِ یا عَقیلةُ العَرب
یا کعبة الرزایا، یا شریکة الحسین
یا جَبل الصبر؛ عٰالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَه یا زینب الکبری...
مادرِ گریه، مادرِ غم ها
جانِ از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین!
السلام علیکِ یا زینب!
*اسوهٔ صبره این بی بی، كوه صبره اين خانوم...
یه روزی پرده محمل را کنار میزد یا برادرش عباس رو میدید، یا علی اکبر رو میدید، یا داداشش حسين رو میدید.
اما این شب و روزا یک طرف سر بریده بالای نیزه میبینه، دورتا دورش نامحرما، شمر و حرمله، سنان و خولی، یک طرف میبینه بچه ها رو تازیانه میزنن، یک طرف نگاه میکنه میبینه زین العابدین در غُل و زنجیره..اما یک صحنه ای پیش آمدکه دیگه زینب سلام الله علیها نتونست طاقت بیاره، کجا؟دم دروازه ي کوفه... وقتی دید مردم کوفه دارن به آسمان اشاره میکنن سرش رو از محمل بیرون آورد یه نگاه کرد دید سر بریده ی برادرش حسین رو نشون میدن.. حســـــین ...
دست خدا، دو دست علمدارِ زینب است
قلب سلیم، یکسره بیمارِ زینب است
شیعه تمام عمر گرفتارِ زینب است
عاشق شدن فقط و فقط کارِ زینب است
هر کس حسیني است، بدهکارِ زینب است
زینب نبود، مُحرِم هیئت نمیشدیم
گمراه میشدیم، هدایت نمیشدیم
در کوی یار صاحبِ قیمت نمیشدیم
این زن نبود، مَرد طریقت نمیشدیم
اسلام تکیه داده به دیوارِ زینب است
بعد از حسین روح دمید انقلاب را
بر دوش خود نشاند غم بیحساب را
زنده نمود نهضت ختمي مآب را
محكم نمود عفتِ این زن حجاب را
خورشید سربرهنه، عزادارِ زینب است
*هر کاری کردن زینب رو آرامش کنن نشد، دید داره همه بساط اینارو بهم میریزه، آخه زینب شروع کرد خطبه خواندن، قدیمی ها گفتن: علی زنده شده! لحنِ صدا، صدایِ علی است، استقامت، استقامتِ علی است، خم به ابروش نمیآره، دیدن داره بساط ظلمشون رو بهم میریزه، گفتن: یه راه بیشتر نداره، اگه میخواهید آرومش کنید سَرِ داداشش رو براش ببرید، یه وقت نگاه کرد دید سَرِ برادر بالایِ نیزه، لحن صحبت کردنش عوض شد، شروع کرد با سَرِ داداشش حرف زدن...
سر تو را به روی نیزه آشیان دادند
مرا به مجلس نامحرمان مکان دادند
حسین من!
جماعتی که نمک خوردهی علی بودند
به خواهرت سر بازار کوفه نان دادند
نانجیبا یاد گرفتن، هر جا بخوان این خانواده رو آروم کنن، باید با سَرِ حسین آروم کنن، لذا کُنجِ خرابه، تا صدایِ سه ساله بلند شد، تا دیدن نمیتونن بچه رو آرومش کنن، گفت: سَرِ حسین رو براش ببرید، تا سَر رو مقابل دختر قرار دادن" وَضَعَت فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف " لباش رو گذاشت به لب های خونینِ بابا، یه وقت زینب ببینه، سر یه طرف، رقیه یه طرف، ای حسین...
با این حال و توجهی که داری برای فرج آقامون به پیشگاه خدا دعا کنیم، که خودِ حضرت اشاره کرده؛ اگه میخواید در خونه خدا برا ظهور من دعا کنید، خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدید...
خدایا به اضطرار عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها فرج امام زمان ما برسان، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمون قرار بده، رهبر عزیزمون حفظ بفرما، شر آمریکا و اسراییل به خودشون برگردان، مردم مظلوم لبنان و غزه را نصرت عنایت بفرما،
گناهان ما را ببخش و بيامرز ... تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسین
#⃣ #فیش_روضه_شب_جمعه
#⃣ #شهادت_امام_حسین
#⃣ #شب_جمعه
#⃣ #متن_کامل_روضه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.."
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
*دلمون ميخواست مثل همچین شب جمعه ای کربلا باشیم، یا اباعبدالله ..به همه ی ما توفیق بده دوباره عرض ادب کنیم، بخدا دلمون تنگ شده برا کربلات حسین جان، ما هم دوست داریم بیایم بین الحرمین، دوست داریم بیایم بالای تل زينبیه، دلمون تنگ شده برا خیمه گاه، برا قتلگاه، برا حرم ابالفضل العباس...*
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
*هر کس که بمیرد از شیعیان ابی عبدالله، امام حسین به بالینش میاد، امام صادق اشاره کرد به اون یارش که داشت از محبت ابی عبدالله گریه میکرد، فرمود: بخدا وقتی جانت به حلقومت برسه اون وقت میفهمی محبت جدم حسین چیه...
اما مؤمنین و شیعیان حسین وقتی میمیرن تازه ابی عبدالله رو میبینن، فرمود: عزرائیل از شیعه ی ما میپرسه، این حسینه، این بهشته، این جای توئه، اگه میخوای بمیر اگه میخوای زنده بمان، خودش با اشتیاق با شوق میگه نه بخدا قسم دیگه نمیخوام زنده باشم میخوام برم با حسین...*
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!
بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد
*امام صادق فرمود: هیچ چشمی اجازه ی گریستن بر جد غریبم حسین رو پیدا نمی کنه مگر اینکه روح جدم میاد مقابلش مینشیند تو چشماش نگاه میکنه میفرماید: حالا تو برا من گریه کن...*
به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِرِّ نهان است، برملا دارد
هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد
اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد
بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد
*وقتي حبيب بن مظاهر رو مرحوم كاشفِ الغطاء در عالمِ خواب ديد، گفت: آرزويي داري يا نه؟ گفت: ما وقت نكرديم برا اربابمون حسين گريه كنيم، آرزوم اينه بيام تويِ دنيا، اينبار فقط بشينم برا اربابم ابی عبدالله گريه كنم...*
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
شب زیارتی ابی عبدالله، همه میدونن مادرش زهرا امشب تو حرم حسینه، امشب روضه خون مادرش زهراست هی صدا میزنه" بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک...*
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
*از عالمی پرسیدن این حرف با عقل ما جور نمییاد هزارو نهصد و پنجاه زخم که سید تو مقتلِ لهوف گفته.. دیدن اون عالم نشست رو زمین عمامه اش رو برداشت گفت درست گفته سید توی لهوف، آقا چه جوری ممکنه؟ گفت: میاومدن، میرسیدن به بدن، میدیدن جای سالمی نداره نیزه تو جای قبلی فرو میکردن، شمشیر تو جای شمشیر قبلی، زخم تو جای زخم قبلی ،یه جای سالم تو بدن آقای ما نذاشتن ...ای حسین!
تنِ به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
*خدايا به اربابمون ابي عبدالله فرجِ امامِ زمانِ مارو برسان، آقامون از ما راضي بفرما، خيلي ها گرفتارن،حاجتمندن، حاجت روا بفرما، اين دست هاي ما كه به سويت بلند است، خالي برمگردان، اين دست ها به ضريحِ سيدالشهدا برسان، دشمنانِ ما خار و ذليل بگردان، همه مرضامون شفايِ عاجل مرحمت بفرما، اموات و گذشتگانمون سَرِ اين سفره بهره مند بفرما، مشكلات و گره هاي زندگيمون مرتفع بفرما، آنچه گفتيم و نگفتيم و تو بهتر ميداني در حقِ اين جمع به اجابت برسان"الفاتحه مع صلوات"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_سجاد
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن...
السلام عليك یا ابا الحسن یا علی بن الحسین یا زین العابدین یا ابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سـیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک إلی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله
شبِ شهادت یکی از بَکّائون عالم امام زین العابدین علیه السلامِ، نزدیک به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه اش گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد، ناله میزد ، اشک میریخت.. غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جائِعاً ... » پسر رسولِ خدا رو گرسنه گشتن، آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً ...» حسین رو با لب تشنه کشتن ....
اما امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند ... جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟ میگفتن: بله آقا، ناله ش بیشتر میشد، میفرمود: کربلا بابای منحسین رو با لبِ تشنه کشتن .... ای حسین...
امشب دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش ... *
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش زسوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم زروی بام
بر زخم تازه سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی
اینجا به من برادر من گریه می کند
وقتی زدند خنده اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جد اطهر من گریه می کند
✍ #غلامرضا_سازگار
*تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی امام سجاد کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها، همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید.
آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم جد مظلومتون امیرالمومنین عزیز دلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت، آقاجان! مگه نگفتید آروم گریه کنند...
فرمود: نمیدونستم بازوش، پهلوش.. میگه یه وقت صدا زد "یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم"بیاید از مادر توشه برگیرید! " فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ " بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، یه وقت امیرالمؤمنين فرمود: "اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّت" بخدا قسم زهرا چنان صیحه ای زد" وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا "دست ها رو از کفن بیرون آورد"وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً" حسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدا زد: علی بچه ها رو بردار، ملائکه بی تاب شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند، با سیلی و تازیانه.... هر چی ناله داری برا فرج امام زمان بلند ناله بزن: یاحسین!
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_سجاد
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ *تو هم شب شهادت امام سجاد از مدینه و قبرستان بی شمع و چراغ بقیع با پای دلت برو كربلا..*
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه می رود گه کربلا
*حسين جان! راستي راستي دلم برا كربلات تنگ شده آقاجان!... امشب بحق آقازاده ات امام سجاد ویزای کربلای اربعین مارو امضا کن... حالا با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
السلام علیک یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّه...*
نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است
اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد
*حضرت نزدیک به چهل سال برا باباش ابی عبدالله گریه کرد، یه روز کنیز آقا گفت: آقاجان! بس نشده این همه گریه می کنید؟ آب می بینید گریه می کنید، غذا می بینید گریه می کنید، حضرت فرمود: یعقوب یازده پسر داشت، یکیش یوسف بود، چند وقت از نظرش دور شد میدونست یوسف زنده است؛ سه بار چشماش از گریه سپید شد، اما من بالای نیزه، هجده سَرِ یوسف دیدم ...*
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد
*وقتی به آقا زین العابدین عرض کرد آقا مختار خروج کرده قَتَلِه ی کربلا رو به درک واصل کرده، دونه دونه رو گفت، یه مرتبه حضرت فرمود از حرمله چه خبر؟ گفت آقا این همه رو گفتم سراغ حرمله رو چرا میگیرید؟ فرمود: آخه حرمله جگر ما رو کربلا سوزوند..*
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد
*به خدا همه مصیبتای کربلا عظیمه، اما وقتی به امام سجاد گفتن: کجا بیشتر به شما سخت تر گذشت؟ فرمود: الشام الشام الشام، توی شام آبروی مارو بردن...*
جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد
میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد ....
✍ #رضا_قربانی
*همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد میگفت: فقط همین رو براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود: أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا؟ یعنی یواش یواش کشتنش، یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن، تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال...*
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه ی مادر ندارد
*مَردم من روز دوازدهم خودم رو رسوندم کربلا؛دیدم بدن ها همه عریان افتاده، همه رو غارت کردن، بین بدن ها گشتم بابامو پیدا کردم، نگاه کردم دیدم دست هاش بریده، رگ ها بریده، بدن پر از زخمه، خودمو انداختم رو بدن بابام، رگ های بریده رو بوسه زدم، هی گشتم دورو برم یه چیزی پیدا کنم این بدن رو جمع کنم، گفتم: بنی اسد! حصیر دارید بیارید.
بابامو جمع کردم،میان حصیر گذاشتم ... دیدم یه عضو بدن کمه، سر که بالای نیزه ست... اومدم دور و بر کربلا هی نگاه کردم، بنی اسد گفتن: آقا چی گم کردی؟ گفتم: ساربان کربلا میخواست انگشترو ببره ... انگشت بابام رو هم قطع کرد ... ای حسین...
ساربان آمد انگشتر رو در آره، دست ابی عبدالله ورم کرده، خون آلوده، انگشتر چسبیده، انگشتر خون آلوده، هر کار کرد در بیاره نتونست، خنجرشو در آورد... انگشت رو با انگشتر...
با تمام وجود فریاد بزن، دو دستت بیاد بالا، امشب شبی نیست دستت پایین باشه، فرمود: دستی که به سمت ما دراز بشه ما خجالت میکشیم خالی برگرده، ببین هر کی اومد تو گودال دست پر برگشت، حتی ساربان، دستت بیاد بالا...فرج امام زمان، سلامتی رهبرمون، نابودی آمریکا و اسرائیل، سه مرتبه بلند ناله بزن: یا حسین..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #روضه_دیر_راهب
#⃣ #دیر_راهب
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجّة ، يا رب الحُجّة، بحق الحُجّة، اشف صدر الحُجّة، بظهور الحُجّة
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
یه سلام امشب مثه اون راهبِ نصرانی بدیم، انشالله جوابمون رو ابی عبدالله بده بعد براش جون بدیم... همه با هم:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ...
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کن از چهره ات شبِ ما را
"منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بی حرم چه کنم غصه هایِ فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
*یا اباعبدالله! من وعدۀ اربعین به این دلم دادم، من وعدۀ زیارت به این دلم دادم ... من وعده دادم اربعین آقام منم می پذیره ... حسین جان ... ما رو هم قبول کن آقا..*
به موجِ سینه زنانت قسم غلام توام
که بُرده گریۀ ما آبرویِ دریا را
خدا کند که بیایی شبی به روضۀ ما
شنیده ام که به سر، سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجۀ راهب که شانه ات می زد
به آنکه بُرد دل راهبانِ ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
راهب نصرانیِ، مسیحیِ، از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... یه مشت مردایِ جنگی، یه مشت اسیر زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن ... یکی از سَرا مثل خورشید داره نور میده ... خدایا چقدر نورانیِ این سر مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده...
زن و بچه های اسیر رو جمع کردن پشت کلیسا، زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
شب که شد همه خوابیدن، راهب نصرانی اومد جلو، به یکی از نیزه دارا گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر نورانی امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید عطایی بدی... قبول کرد پولی داد و سر رو از بالایِ نیزه پایین آورد ..
خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
✍ #حسن_لطفی
اِبن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سر رو آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه؟..
شنید داره هاتفی صدا میزنه: طوبیٰ لَک، طوبیٰ لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی... خدايا بحق عيسي به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره...
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..أنا ابنُ محمدٍ المصطفی، أنا ابنُ علیٍ المرتضی، أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ...
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم، انا الغَریب، انا العَطشان ... راهب دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت رو روی صورت ابي عبدالله گذاشت... بعد سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون و خاک پاک کرد.
میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...صدا زد: بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران یزید کجا میخورد، ای حسین...
همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا، سلامتی رهبر،نابودي آمريكا و اسرائيل همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه سه مرتبه ناله بزنید: یا حسین!...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #روضه_هنده
#⃣ #هنده_و_خرابه_شام
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_زينب
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند
این ملتِ حسینی، علمدار زینبند
*كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...*
زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم
قرآن و دین، نتیجهی پیکار زینبند
فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش
رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند
*یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...*
مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب
آنان مطیعِ سید و سالار زینبند
از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
*عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.!
گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا میزد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند...
صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش
والله اولیاء، هوادار زینبند
بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست
اهلِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند
دستی، به نورِ معجرِ زینب نمیرسد
تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند
در کوفه، صوتِ حیدریاَش انقلاب کرد
عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند
از کربلا و کوفه و شام و مدینه
امروز اهل درد، عزادار زینبند
بیاِذنِ او، کسی به شفاعت نمیرسد
محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند
آنانکه میدهند، خدا را به او قسم
روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند
✍#محمود_ژولیده
خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید.
دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق میکنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب...
خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را میشناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، هنده حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین...
هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی میخواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک میکرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..*
من کجا مجلس بیگانه کجا
من کجا گوشهٔ ویرانه کجا
من کجا مجلس اغیار کجا
من کجا کوچه و بازار کجا
*خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسن
#⃣ #شهادت_امام_حسن
#⃣ #امام_حسن_مجتبي
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
"اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّد، یا اِمام َالغَریب، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب، اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله"
*امشب سرو کار ما با کریمِ، سفره دار امشب امامحسن مجتباست... مریض دارا، گرفتارا، اونایی که امشب برات کربلا میخوان بسم الله، آقامون کریمِ، یعنی قبل از اینکه درخواستی بکنیم برامون مینویسه...*
ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم
گوشِ این طایفه آوازِ گدا نشنیده ست...
*من میگم خدارو چه دیدی شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه ی امام حسن، آقا ویزای اربعینِ کربلا رو برات نوشته باشه... یادت باشه اربعین رفتی کربلا توی راه یاد امام حسن هم باش، توی حرم امام حسین هم تونستی یه روضه ی امام حسن برا داداشش ابی عبدالله بخون... حسین حسین میگی زیز قبه ی ابی عبدالله، حسن حسن بگو...*
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای این که حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن
ضریحِ کرب و بلا نقرهِ داغِ تربتِ او
زهیر و حُر و حبیبند داغدارِ حسن
اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است
امام ها همه جمعند در کنارِ حسن...
مزارِ خاکیِ او شد ابوترابیِ محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
*نوشتن یه کنیزی یه شاخه گُل داد به آقا امام حسن مجتبی، آقا گل رو گرفت، فرمود: تو در راه خدا آزادی، دیگه نمیخواد کنیزِ این خانه بشی... گفتن:آقا! یه شاخه گل داد آزادش کردید؟ فرمود:آری او به اندازه کَرَمِش به ما عطا کرد،ما هم به اندازه ی کَرَمِمون...
یا امام حسن! به ما هم یه کربلا بده... دلِ ما پرپر میزنه برا کربلا... به داداشت حسین سفارش مارو بکن،شما برادر بزرگِ حسین هستید،شما امام او هستید..*
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
* ای خدا! چی میشه ما یه غروب هفت صفر پشت پنجره های بقیع باشیم، اصلاً قول میدیم داد نزنیم، قول میدیم بلند گریه نکنیم،همین جوری فقط به سینه بزنیم،بگیم:ای غریب آقا....*
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
✍ #محسن_حنیفی
*بعضیا نوشتن: امروز تشت و پاره هایِ جگر امان حسن، داخل تشت جلو امام مجتبی بود، اما تا شنید خواهرش زینب داره از در میاد، اشاره کرد فرمود: تشت رو ببرید .. زینب نبینه .. زینبم طاقت نداره ..
همه مراعاتِ حالِ زینب رو کردن .. باباش امیرالمومنینم وقتی با سر خون آلود داشتن میاوردنش جلو در خونه، فرمود: حسنم حسینم زیر بغلم رو، رها کنید با پای خودم وارد شم .. زینب طاقت نداره منو با این حال ببینه .. مادرش زهرا هم مراعاتش رو میکرد .. همه مراعات کردن، برا اینکه میدونستن چه لحظه ی سختی رو زینب بايد كربلا ببينه، كدوم لحظه؟ برا اون لحظه ای که اومد بالا تل زینبیه ایستاد .. چه صحنه ای دید که رو کرد به حرم جدش رسول الله .. صدا زد :
صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ هذا حُسَینٌ ...
چی دید زینب؟ توی گودال دور حسینش حلقه زدن، فِرقةٌ بِالسُيوف، فِرقةٌ بِالرِّماح، فرقةٌ بالحجارةِ و فرقةٌ بالخَشَبِ وَالعَصا.." یه عده با شمشير ميزن، یه عده با سنگ میزدنن، یه عده با چوب میزدن، پیرمردها اومده بودن با عصا بر بدن ابی عبدالله...ناله بزن بگو: حسین...
خدایا به غربت امام حسن مجتبی السلام، فرج امام زمان را معجل بفرما....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسین
#⃣ #فیش_روضه_شب_جمعه
#⃣ #شهادت_امام_حسین
#⃣ #شب_جمعه
#⃣ #متن_کامل_روضه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الْوَکیلُ نِعمَ الْمَولى وَ نِعمَ النَّصیرُ
اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن
*یا صاحب الزمان! آقاجانم!.*
این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست
نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن
*یا صاحب الزمان! اگه این شب جمعه ای زیر قُبه ی جدتون ابی عبدالله دعا کردید، مارو هم فراموش نکنید، خیلی ها امشب اومدن گرفتارن، دکتر جواب کرده دارن، هنوز خیلیا مدینه و کربلا رو ندیدن آقاجانم! ...*
کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است
سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن
روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است
باز روضه، تو نخوان، فکرِ دلِ مادر کن
*شب جمعه ست با امام زمانمون بریم کربلای معلی، کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود: مادرم فاطمه حاضر میشه نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین، اولین کاری که مادرم میکنه اینه: "فَتَستَغفِر لَهُم ذُنُوبَهُم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست، امشب اگه گوش دل داشته باشی صداي ناله ي "بُنَیَّ..." اگه کربلا بلنده...*
آید ز حرم ناله ی زهرا شب جمعه
غوغا بشود عرش معلا شب جمعه
یک هفته نگه داشته غم های دلش را
تا لحظه ی دیدارِ پسر تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
بر پا بشود محشر کبری شب جمعه
گوید پسرم موی تو را شمر بهم ریخت
ترکیب سر و روی تو را شمر بهم ریخت
*یا صاحب الزمان! آقاجان معذرت میخوان، سادات منو حلالم کنید امشب اینجوری روضه میخونم، اگه شب جمعه نبود نمیگفتم...*
با دسته ی خنجر به سر و صورت تو زد
زیبایی ابروی تو را شمر بهم ریخت
بر صورت خود چنگ زدم داد کشیدم
هربار که گیسوی تورا شمر بهم ریخت
آمد به سرت آنچه سر مادرت آمد
با پازد و پهلوی تورا شمر بهم ریخت
ترسید که نفرین نکنی بر دهنت زد
لبهای دعاگوی تورا شمر بهم ریخت
#قاسم_نعمتی
حالا هر کی دلش کربلایی شده بسم الله، هر کی دلش میخواد با من بیاد حرم بسم الله: امام سجاد فرمودند: هر موقع خواستي به زيارتِ پدرم بري، با سر و صورت آشفته برو، با شكمِ گرسنه، با لبايِ تشنه...چرا آقا؟ آخه پدرم با لبايِ تشنه شهيد شده، گرسنه بود كشتنش، اونقدر بابام رو تويِ گودال چرخوندن، سر و صورتِ بابام خاكي شد...هر جا نشستي برو كربلا، ناله بزن: حسين...*
ای خسته تر از خسته
ای تشنه تر از تشنه
کی راه گلوتو بست
با سرنیزه و دشنه
یه مسلمون پیدا نمیشه
غارتت بی رحمانه میشه
التماسش کردم ولی شمر
از روی سینت پا نمیشه
امام زمان تو زیارت ناحیه مقدسه فرمودن: وَ الشِّمرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ"
شمر ملعون با دوتا چکمه اومد، نشست "قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِیَدِهِ" محاسن حسین رو گرفت..زانوش رو گذاشت تو گودی گلوش ... *
آه تا دل مادرمو شکست
حرمت معجرمو شکست
با ته نیزه یه بی حیا
دم گودال سرمو شکست
ای زخمی تر از زخمی
ای تنها تر از تنها
مظلوم بلا ناصر
ای مقطع الاعضا
غربتت اشکم رو در آورد
تو زمین خوردی خواهرت مرد
تو شلوغیِ غارتِ تو
سرتو خولی با خودش برد
آه جَوُون و پیر میزدن تو رو
وقت تکبیر میزدن تو رو
تو گرسنه بودی دشمنا
یه دل سیر میزدن تو رو
ای خورشید رو نیزه
ای قرآن روی خاک
بی غسل و کفن موندی
عریان با تن صد چاک
آه زیر رو رو شد بدنت حسین
خاک و خونه کفنت حسین
ساربون داره میره کجا
با عقیق یمنت حسین
آخر مقتل روضه ی بازه
ده سوارِ با نعل تازه
میگیرن واسه پیکر تو
دم عصری تشیع جنازه
آه ابیعبدالله...
عمر سعدِ نانجیب صدا زد:« چه کسی حاضره بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! ده نفر سوار بر مرکب شدند، اینقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن...
سه بار رو بدنش رفتن یه بار روی سینه اش، یه بار روی پهلوش، یه بار روی کمرش... "نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ" روي بدن ابي عبدالله تاختن، بدن جوري شده بود كه خواهرش نمي شناخت برادر رو، هي ميگفت: آيا تويي برادر من؟ آيا تو حسينِ مني؟... بيار دستت رو بالا، بالحسينِ الهي العفو....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_اربعین
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #اربعین
#⃣ #شهادت_امام_حسین
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحمَةِ اللهِ الوَاسِعَة
"اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِ اللَّهِ وَ عَلَى الاَرواحِ الَّتى حَلَّت بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ العَهدِ مِنّى لِزِیارَتِکُم *
جوری سلام بده، مثل اونایی که الان رسیدن کربلا، مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش، مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛ مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛ دستت رو روی سینه بگذار، با توجه همه با هم سلام بدیم: به نیابت از امام زمان و شهدا و امواتمون: اَلسَّلامُ عَلَى الحُسَینِ وَ عَلى عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلى اَولادِ الحُسَینِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین"
ره وا کنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرِ عزادار میرسد
*زینب داره میاد، امام زین العابدین داره میاد، اُم کلثوم داره میاد ...*
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برایِ دیدنِ دلدار میرسد
سِّرُ الحسین سینۀ سَینایِ زینب است
آری حقیقتِ همه اسرار میرسد
هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار میرسد
رسیدن به یه جایی بی بی زینب بشیر رو صدا زدن.. بگین بشیر بیاد. بله بی بی! بشیر! اینجا کجاست؟ میخوام ببینم دقيقاً اینجا کجاست..گفت: خانم جان! دقيقأ دو راهی کربلا و مدینه است. این ور میره کربلا این ور میره مدینه..بی بی حالش منقلب شد. فرمود: می بینم بوی حسین داره میاد. بشیر ما رو ببر کربلا..اومدن تا رسیدن کربلا همه خودشون رو انداختن پایین، هر یکی کنار یه قبری نشستن. عمهٔ شما سیدا آمد کنار قبر داداشش حسين...
حسین چهل روزه غم چهل ساله دیدم
حسین جان غم و اندوه دیدم ناله دیدم
داداش نمیدونی چی به روزم آمد.داداش پاشو ببین مثل مادرمون شدم..داداش ببین کمرم تا خورده، ببین خواهرت پیر شده، حسینِ من یادته همینجا توي گودال نشناختمت، اگه حالا تو هم بلند شی نگاه کنی دیگه منو نمیشناسی... *
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پُر غم ترین زمانۀ دیدار میرسد
* این جمله زبان حاله...داداش ! یادته وقتی بچه هامو از میدان آوردی هر چه نگاه کردی زینبو ندیدی برا اینکه خجالت نکشی برادر...
امروز تو هم بیا تلافی کن همهٔ بچه هاتو سالم آوردم اما سراغ سه سالتو از زینب نگیر... خرابه شام گذاشتمو آمدم...*
عباس کو که صبرِ عقیله سر آمده
ناموسِ حق زکوچه و بازار میرسد
بر رویِ قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریۀ بسیار میرسد
تکرارِ صحنه ها شده در پیش دیده ام
نیزه به دستِ لشگرِ اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا
فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ...
*یادمه من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن...*
گویا هنوز میشنوم زیرِ دست و پا
فریادِ العطش زِ لبِ یار میرسد ...
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به رویِ سینهام این بار میرسد
آه رباب و قبرِ بهم خورده ی علی
لالایی اش از آن دل غمدار میرسد
#قاسم_نعمتی
تو این چند روز پیاده رویِ اربعین، اونایی که سالهای قبل رفتن میدونن، تو این چند روز کربلا، اونی که خیلی به چشم میاد اینه: همه جا آب فراوانه، اصلا چیدن روی هم بطری های آب آماده، خُنَک، موکب دارا نمیذارن زائر اربعین یه لحظه هم تشنگی بکشه .. محال کسی آب بخواد و آب پیدا نکنه ... کافیه بگی آب کجاس؟ کافیه بفهمن تشنه ای، همه میان طرفت، بهت آب تعارف میکنند .. خیلی عجیبه این راه ... خصوصا اگه ببین یه مادری بچه بغلشه، ببینن یه مادری طفل شیرخواره داره بیشتر آب بهش تعارف میکنند، میگن این آب برا خودت این آب واسه بچه ات ... بچه تو این آفتاب و گرما تَلَف نشه ... بعضی ها دلشون زودتر از من رفت توی روضه، چی میخوام بگم؟ اما بمیرم برا اون حسینی که چهل روز قبل بچه شو روی دست گرفت ...
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
*کربلا نمیذارن زائرا تشنه باشن .. اما یه روزی کربلا به جای اینکه یه شش ماهه رو سیراب کنند ... فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ...*
دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!... برای فرج امام زمانت، شفای مریضا، نابودی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، پیروزی و سربلندی مردم غزه و لبنان بازم ناله بزن بگو: يا حسين!...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #فیش_روضه_اربعین
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #متن_روضه_کوتاه
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #اربعین
#⃣ #شهادت_امام_حسین
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیناً حَتَّى تُسکِنَهُ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
هرچه خوبیست، تو داری و به آن محتاجم
آنچه داری ز معارف، به همان محتاجم
تو اباصالحی و من پسر این پدرم
عمل صالحم افزون، که به آن محتاجم
*آقای من! پسر فاطمه!...*
به سلامی دل خود را به سحر خوش کردم
به علیکِ تو به هنگام اذان محتاجم
یابن الحسن ...
چشم بر داری از این بنده ز پا می افتد
به نظر های تو پیدا و نهان محتاجم
من به دربار تو خدمت نکنم می میرم
به غلامی تو تا عمر جهان محتاجم
میروی پای پیاده به حرم آقا جان
اربعین کرببلا، سینه زنان محتاجم ...
خوش به حال اونایی که الان کربلان، خوش به حال اونایی که با پای پیاده رسیدن کربلا، خوش به حال اونا که حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه رو پیاده رفتن کربلا...
خواستم این اربعین را کربلا باشم،نشد
از نجف پای پیاده کربلا باشم،نشد
رفقا ما جا موندیم، اونایی که باید اربعین برن کربلا رفتن، امشب به حال خودمون گریه کنیم... شب اربعین رسید، همه رفقامون رفتند کربلا دوباره ما جا موندیم...
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
حالا ما هم از همین راه دور با پای دلمون هم نوا با زائرین اربعین، کنار قدم های جابر بریم کربلا...
کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم
ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم
شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم
ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم
فداییِ زینب، پر از شور و عشقیم
اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم
لبیک یابن الزهرا...یابن الزهرا...
جابر بن عبدالله انصاری با عطیّه آمد زیارتِ قبر امام حسین، اومد توی شریعه ی فرات غسلِ زیارت کرد، مثل اینکه میخواد بره طواف خانه ی خدا، آهسته آهسته قدم بر میداشت، چون چشماش جایی رو نمیدید به عطیّه گفت: دستِ من رو روی قبر حسینم بگذار، دستش رو روی قبر گذاشت، انداخت خودش رو روی قبر، آنقدر گریه کرد، حسین حسین گفت، غش کرد، به هوش اومد صدا زد: یاحسین! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" آیا دوست نباید جوابِ دوستش رو بده؟ بعد خودش جواب خودش رو داد، جابر! عجب انتظاری داری از کسی که بینِ سَرِ مطهر و بدنش چهل منزل جدایی افتاده، چگونه جواب دهد کسی که سَرِ مطهرش بالای نیزه رفته..
جابر مشغول زیارت بود، بهش گفتن: جابر! صدای زنگ قافله داره میاد، غلامش رو فرستاد برو ببین چه خبرِ، معلوم شد اهلبیتِ امام حسین هستند که دارن میان کربلا.جابر صدا زد: بلندشید زینب داره میاد، صاحب عزا داره میاد.
دو مرتبه توی همین ماه محرم و صفر اهلبیت ِ امام حسین اومدن کربلا، بار اول روز دوم محرم بود، وقتی که رسیدن این بچه ها بابا داشتن، مَحرم داشتن، با چه احترامی از ناقه ها پیاده شدن، خصوصاً زینب کبری سلام الله علیها که حسین داشت، اباالفضل داشت، دو تا پسراش بودن، اباالفضل زانوش رو رکاب مرکب کرد، اما مثل روز اربعین هیچ کسی رو نداره، بچه ها بابا ندارن، فقط یه مَحرم دارن اونم امامِ سجادِ، حتی کسی نبود این ناقه هارو بخوابونه، تعبیر مقاتل اینه: مثل برگِ خزان زده هر کدوم هر جوری میتونستن از بالای ناقه ها روی زمین افتادن، هر کسی دنبال قبرِ عزیزش میگرده، ولی دو نفر بی قرارتر از همه بودن.
یکی خانوم رُبابِ، هی این و اون ور میگشت، هی صدا میزد: عزیزِ دلم! اصغرم قبرت کجاست مادر؟ امام سجاد با یه جمله ای آرامش کرد، صدا زد: رباب! نگران نباش، علی اصغرت خوب جایی دفن شده، خودم با این دستام بچه ات رو روی سینه ی بابام حسین گذاشتم...
دومین نفر سکینه است، همانطوری که روز عاشورا اباالفضلِ العباس از سکینه خجالت می کِشید، هنوز هم که هنوزِ میگن: تویِ حرمِ اباالفضل اسمِ سکینه رو نبرید، آخه اون لحظات آخر صدا زد: حسینِ من! تا من زنده هستم بدنم رو خیمه نبر، من از رویِ سکینه خجالت می کِشم، آخه بهش وعده ی آب دادم.
اما مثل روزِ اربعین سکینه خجالت می کِشید، می گفت: من مشک خشکیده و خالی رو به عموم عباس دادم، من خبرِ تشنگی بچه هارو به عموم دادم، من عموم عباس رو روانه ی نهر علقمه کردم...
این دستات رو بیار بالا، به نیت خوشنودی دلِ مادرشون فاطمه، سه مرتبه همه ی زن و مرد بگید: یاحسین!...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram