eitaa logo
زندگی به سبک شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
7هزار ویدیو
273 فایل
🌷ارتباط با ادمین👇👇 @anhar419 ارتباط با مسئول تبادل و تبلیغ Eitaa.com/sireshohada
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه می نوشت.اتاقش که می رفتی ، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم می زدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق می شد و ونیروها با هم دست می دادند . حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. خرمشهر داشت سقوط می کرد. جلسه ی فرمانده ها با بنی صدر بود .بچه های سپاه باید گزارش می دادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند تر از دستش بود کاغذ های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت.یکی از فرماندهای ارتش می گفت «هرکی ندونه ،فکر می کنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین ! » گزارشش جای حرف نداشت.نفس راحتی کشیدم. دیدم از بچه های گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می کشدو از وضع خط و بچه ها سراغ می گیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم« اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم می کنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها.» ➕ کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohafa
یــهـ کــانـالـے پیداکـردمـ❥ #شهداییــ💚 ﴿حـالـ هـواے جبهــه رو زنـدهـ مے کنـهـ براتـونـ😍🙌﴾ #مــداحے【🎤✨】 #روایــتـ_گرے【🗣✌️】 #پروفـــشهدایےــایـل【🕊❀】 #خــاطـراتـ_شــهـدا【📖✒️】 #ســخنرانے【🎙❥】 و..... ﴿مـ↜نـتـظر حـضـور سـرشـارازمهرتونـ هستیم😍👐﴾ ❉◢کـولهـ پــ❥ـشتے راوے◣❈ ☞∞🌱 http://eitaa.com/joinchat/2301689857Cd506df9042 🌱∞☜
🌷 🔰برادرش نقل می کند که یک بار من خوابیدم، من را بیدار کرد و گفت: به برویم، حضور پیدا کردیم، 💥اما یک بار در میان سخنان سخنران گفت، برویم، پرسید که چرا⁉️ گفت: برویم توضیح می دهم، در مسیر گفت: این سخنران خطی است و از نظر قانونی است. 🔰شهید ارادت خاصی به (س)داشت و در مراسم عزاداری حضرت (ص)🏴 اینقدر صورت خود را با سیلی می زد😱 که تا زمانی که به خانه هم برمی گشت سرخ بود❣ 🌹🍃🌹🍃 @sireshohada
#خاطرات_شهدا 🕊 خواب حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم.🌠 موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های گریه میکرد.💔 فرازے از وصیت نامہ💌. هر خانمے ڪہ چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (ع) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد. شهیدمدافع حرم #شهیدحسین_محرابی 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohada
. یکی از همرزمان شهید یدالله کلهر می‌گوید: _شبی با بچه‌ها صحبت از خاطرات بود و هرکس مطلبی بیان می‌کرد. شهید کلهر هم حضور داشت. چون دیر وقت بود او گفت بچه‌ها بروید بخوابید که نماز صبحتان قضا نشود. همه که رفتند از من خواست به اتاقش بروم. وقتی به اتاق او رفتم، یک مفاتیح از کشوی میزش درآورد و گفت: برایم زیارت عاشورا بخوان. زیارت را که شروع کردم، سرش را به سجده گذاشت و در حال سجده، شانه‌هایش از گریه تکان می‌خورد. نیم ساعت دعا طول کشید. دیدم هنوز در سجده است. به حال خود رهایش کردم و از اتاق بیرون آمدم. صبح که برای نماز بیدار شدم، دیدم حاج یدالله هنوز در سجده است و گریه اش بلند است... . را یاد کنیم با یک صلوات 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohada
🔻 🔅بچه ها میگفتند : ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمیدانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ 🔅 بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . مشخص شد این فرد همان فرمانده ما شهید عبد الحسین برونسی بوده است . 🌷شهيد سردار عبدالحسين برونسی 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohada
| | ✍ غذایِ روحِ یک مهندسِ شهید وقتی صدای اذان رو می‌شنید ، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت نماز بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون اما محمود می‌گفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه... 🌷 📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohada
🔻 شهدا و امام حسین (ع) 🔅گریه ڪن امام حسین عليه السلام بود. از اونایی ڪه گریه ڪردنش با بقیه فرق مےکرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می ڪرد. ڪارهاش طورے تنظیم می شد ڪه به روضه امام حسین عليه السلام برسه ، هر جا روضه بود می دیدیش.. 🔅روزی چندبار زیارت عاشـورا می خوند، همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهیـد می شم.» حرف اون شد. تو بغل من شهیـد شد اونم با گلـوی بریده روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: « هذا محب الحسین عليه السلام ». 🎙 راوی: حاج حسین ڪاجی 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohada
🔻 | 🌱 شب عاشورا گویا خوابی می‌بینه که صبح برای دوستاش تعریف میکنه میگه شب خواب یه باغ زیبا و سرسبز رو دیدم و به شماها گفتم که بیاین از این طرف بریم که شما نیومدید و من خودم رفتم سمت اون باغه که دوستاش بهش میگن تو احتمالا شهید میشی که روز چهاردهم محرم هم شهید می شه🕊 🌱 وقتی خبر شهادتش رو به خواهرم دادن تا صبح صبر کرده بود و بعدا به ما خبر داد وقتی فهمیدم یه حالت بهت زده بهم دست داد و گفتم تا نبینمش باور نمی کنم وقتی رفتیم معراج شهدا چون یک سمت صورتش سوخته بود و من قسمت سالمش رو ندیدم و قسمت مجروحش رو دیدم نشناختمش گفتم این رسول نیست چرا اینجوریه بعدا از عکسهایی که نشون دادن شناختمش همون موقع صورتش رو آروم بوسیدم و سعی کردم زیاد بیتابی نکنم💔 🌱 وقتی خدا میخواد شهادت رو قسمت کسی بکنه میگن حضرت زهرا سلام الله علیها خودش دست به سینه مادر شهید می کشه و صبر بهش می ده و من فکر می کنم که خدا این صبر رو بهم داده...✨ 💬 به نقل از مادر شهید ❤️ 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔻 | 📎 به مردم بگویید امام زمان پشتوانه‌ی این انقلاب است ➖ بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم. داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیت‌نامه نوشته بود: 🔅 من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند... پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم. جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود. و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم دلداری بدهید. به آن‌ها روحیه بدهید و بگویید که (عج) پشتوانه‌ی این انقلاب است. بگویید که ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. 🔸 بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است. ✍ به روایت 📚 برگرفته از کتاب ...🌷 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🎨 | 🔻... ناسلامتي، ابراهيم مافوق او بود، فقط به او يک تذکر کاري داده بود که طرف اين طور از کوره در رفته بود. منتظر بودم ببينم ابراهيم با اين بي ادبي او چه طور برخورد مي کند. در کمال تعجب ديدم سرش را انداخت پايين و از اتاق رفتند. روزهاي بعد، ابراهيم به او سلام مي کرد، مثل هميشه هم با او کار مي کرد، ولي آن مربي هنوز سنگين بود. يک روز کاسه ي صبرم لبريز شد، به او گفتم: تو واقعاً خيلي رو داري! جاي اين که از ابراهيم معذرت خواهي کني، به صورتش هم نگاه نمي کني! سرش را انداخت پايين، ديدم گريه اش گرفت. گفت: باور کن وقتي مي بينمش، نمي توانم به صورتش نگاه کنم؛ دوست دارم زمين دهان باز کند و من را ببلعد! 🌹 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🌟 | 🔻 در نزدیکی‌ «چالاب» جبهه‌ای در برابر دشمن ایجاد کرده بودیم؛ هلیکوپترهای عراقی به منطقه حمله کردند با «کالیبر۵۰» به سمت آنها شلیک می‌کردیم؛ شهید سابوته از «گنبد پیرمحمد» سوار ماشین شده بود تا خود را به منطقه برساند، سنگ‌های چالاب بسیار تیز و برنده و زمین پر از خار بود؛ به عدنان گفتم «پس کفش‌هایت کو؟ چگونه می‌خواهی روی این سنگ‌ها و خارها راه بروی» او گفت «کفش می‌خواهم چه کار، خارها نرم هستند.» 🌷 شهید عدنان اکثراً با پای برهنه بود؛ به همین دلیل سردار طباطبایی و بقیه همرزمانش او را عاشق پابرهنه نامیدند. 📍گاهی شب‌ها برای غافلگیری دشمن مجبور بودیم با قاطر برویم؛ بیشتر مسیر را ‌رفته بودیم در حالی که شهید سابوته کفش‌هایش را در پایگاه جا گذاشته بود. 🔹 اواخر تیرماه سال ۱۳۶۱، عراق از مهران عقب‌نشینی کرده بود؛ به همراه چند تن از نیروهای بسیج عشایر، رزمندگان و عدنان در حال تعقیب و گریز بودیم؛ به دلیل پیاده‌روی زیاد در پستی و بلندی‌ها، برای شناسایی و گشت‌زنی، کفش‌هایم پاره شد و قابل پوشیدن نبود؛ برای اینکه بتوانم بقیه مسیر را بروم، پارچه‌ای به پاهایم بستم؛ عدنان با دیدن این وضعیت کفش‌هایش را در آورد و به من داد و خودش ۱۲ کیلومتر در خار و خاشاک و زمین داغ، با پای برهنه مسیر را ادامه داد. 🔅 زمانی که به جاده رسیدیم به او گفتم «نگاه کن پاهایت خون می‌آید» او با بی‌تفاوتی گفت «من دوست دارم با پایی برهنه عراقی‌ها را بیرون کنم...» 🌷 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
| 🔻 روستایی را از داعش پس گرفته بودیم، اما درگیری هنوز هم ادامه داشت ، همه پشت خانه‌ای سنگر گرفته بودیم، از زمین و آسمان داشت سرمان گلوله و خمپاره و آتش می‌بارید، نمی‌شد از جایمان یک لحظه جُم بخوریم، باید حالا حالاها آنجا می ‌ماندیم، وقت نماز ظهر شد ، محسن بی ‌خیال گلوله و خمپاره ایستاد به نماز، دو تا از بچه ‌های سپاه قدس گیر دادند بهش که، الان وقتش نیست، محسن اما عین خیالش نبود، بِهشان گفت، می‌ خوام نمازم رو اول وقت بخونم شما کاری به کار من نداشته باشید ، ایستاد به نماز توی همان معرکه و زیر آن باران گلوله و آتش..... 🌷 📕 حجت خدا 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
| 🔻 رتبه اول دانشگاه تورنتوی کانادا را به دست آورده بود، وقتی درسش تمام شد و برگشت ایران، تصمیم گرفت برود جبهه ! گفتم، شما تازه آمدی و ازدواج کردی ، یه مدت بمان بعد برو جبهه، گفت، نه مادر جان، من پول این مملکت را در کانادا خرج کرده ام تا درسم تمام شود، وظیفه ی شرعی ام اینه که، برم جبهه و به اسلام و مردم خدمت کنم ... 🌷 📕 ستارگان خاکی ج۲۲ ص۶۳ 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🌹 💌 | 🔅 همین روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریست‌ها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو‌ منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه. آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات. جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ... 🌷 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔰 | 🔻 اردوی جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم. به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود. متوجه شدم که محمد در حال باز کردن بند پوتین است. با تعجب پرسیدم، چکار می کنی؟ گفت، می خواهم وضو بگیرم. گفتم، الان ۹ صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟! محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت، علامه حسن زاده میگه، تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم..... مدافع حرم 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔰 | 🔻 علی بی‌خیــال؛ او سهمش پرواز بود ... علی جوانی بود که تمام اعضا و جوارحش را در کنترل خود داشت او دفترچه ای داشت که نامش را «طریق پرواز » گذاشته بود و اعمال روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و منفی مشخص می‌کرد و اینگونه به حسابرسی اعمالش می‌پرداخت و به خود تذکر می‌داد ... او از شاگردان آیت‌الله‌ حق‌شناس بود در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آمده است : من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطـر می خواستم از ته دلم می‌ گفتم "حسین‌ جان" آن وقت فضا معطر می‌‌ شد.  علی در سن ۱۹سالگی در عملیات بدر به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد . کتاب « علی بی‌خیال » زندگی‌نامه و خاطرات این شهید عزیز است که به همّت گروه فرهنگی‌ شهید ابراهیم‌ هادی گردآوری شده‌ است. 🌷 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
| 📍خواستگار 🌟عباس هفته‌ای یک خواستگار داشت. فرمانده شهید می‌گفت عباس هفته‌ای یک خواستگار داشت. گویی همه خواهان بودند که با عباس فامیل شوند، همیشه به او می‌گفتند اگر می‌خواهی ازدواج کنی ما گزینه مناسب داریم. در ایام اربعین با خانواده شیرازی آشنا شدند و خانواده حرف‌ها زدن و عباس زمانی که با این خانم صحبت کرده بود به وی از تصمیمش گفته بود در صورتی که سالم از این مأموریت بازگشتم برای رسمی شدن این ارتباط قدم جلو خواهم گذاشت. اما گویی خداوند برای عباس جور دیگری رقم زده بود و برای خودش کنار گذاشته بود... 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔰 🔻بعد از ملاقاتش با آقا و برگزاری مراسم تقریظ، رزق ما هم شد تا ببینیمش. یکی دو ساعتی در جمع ما بود. موقع رفتن بهش گفتیم توصیه‌ای به ما کن. بی‌درنگ گفت‌‌: 🌟 «اول اینکه حواس‌تان به حق الناس باشد، یکی از دوستان که شهید شده بود، به خواب رفیقش آمده و گفته بود به من اجازه‌ی ورود به بهشت نمی‌دهند، چون حق‌الناس گردنم هست، لطفا برو از طرف من آن را ادا کن. یعنی حتی اگر شهید هم بشوید اما حق الناس گردنتان باشد، اهل بهشت نخواهید شد. دوم هم اینکه نمازشب بخوانید. بدون نماز شب به جایی نخواهید رسید.» 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔰 | 🔻گریه برا امام حسین 🌟چشمانش مجروح شد و منتقلش کردن تهران، محسن بعد از اینکه دکتر چشماش رو معاینه کرد، پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ می تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید : برا چی این سوال و میپرسی پسر جون ؟ محسن گفت: چشمی که برای امام حسین (ع) گریه نکنه، به درد من نمی خوره... 📚برشی از زندگی شهید محسن درودی 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔰 | 📍من در آمریکا زندگی خوشی داشتم اما.. 🌟من در آمریکا زندگی خوشی داشتم، از همه نوع امکانات برخوردار بودم ولی همه لذات را سه‌طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان محرومین و مستضعفین زندگی کنم، با فقر و محرومیت آن‌ها آغشته شوم، قلب خود را برای دردها و غم‌های این دل‌شکستگان باز کنم.دائماً در خطر مرگ، زیر بمباران‌های اسرائیل به سر آورم، لذت خود را در آب دیده قرار دهم، تنها آسمان را در سکوت و ظلمت شب، پناهگاه آه‌های سوزان خود کنم.به طور مختصر اگر نمی‌توانم این مظلومین داغ‌دیده را کمکی کنم، لااقل در میان آن‌ها باشم، مثل آن‌ها زندگی کنم و دردها و غم‌های آن‌ها را به قلب خود بپذیرم.می‌خواستم که در این دنیا با سرمایه‌داران و ستمگران محشور نباشم. در جوار آن‌ها نفس نکشم از تمتعات حیات آن‌ها محظوظ نشوم و علم و دانش خود را در قبال پول و لذت زندگی خوش به آن‌ها نفروشم. 🌷 🌷 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
🔰 | 📍 لباس پاره شده.... 🔻لباسش پاره شده بود. سوزن را نخ کرد و نشست به وصله زدن. گفتم بابا ناسلامتی تو رئیس ستاد لشکری، این طرف و اون طرف جلسه میری، خوب نیست لباست وصله پینه ای باشه. سرش را تکان داد و گفت بزرگان دینمون وقتی که لباسشون پاره میشد، وصله می‌کردند و میپوشیدن، یعنی شما میگی من از اون بزرگوارها بالاترم؟! 🌷 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20