🌹🌹#معرفی_شهید_امروز
نام : #شهیدعلیرضا_کمالی_زاده
تاریخ و محل شهادت
عملیات بیت المقدس - 17/2/61
#زندگینامه
شهید علیرضا کمالیزاده، چهاردهم دیماه ۱۳۴۰ش مصادف با سالروز تولد مولای متقیان امیرالمؤمنین امام علی (ع) در شهر بوشهر چشم به جهان هستی گشود. علیرضا، دوران کودکی و نوجوانی خود را به طور طبیعی پشت سر گذاشت و در سن هفت سالگی راهی دبستان شد. او در عملیاتهای متعددی از قبیل طریق المقدس، فتح المبین و بیت المقدس فعالانه شرکت داشت و چهارده ماه و اندی در جبهه های نور، علیه ظلم و کفر جنگید. علیرضا در اوقات فراغتش - از آنجا که دارای ذوق خطاطی و نقاشی بود - به تهیه تابلو مشغول بود و آنها را در معابر جبهه نصب مینمود. وی همچنین در ارتباط با دایره سیاسی - ایدئولوژیک تیپ محل خدمتش، در امر تبلیغات اسلامی و پخش کتابهای سودمند و نیز احداث مسجد، برگزار نمودن نماز جماعت و... همرزمانش را یاری مینمود. طی عملیات پیروزمندانه بیت المقدس با رمز مبارک یا علی بن ابیطالب (ع) در تاریخ هفدهم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی هنگامی که به عنوان دیدهبان با مزدوران بعثی در مصاف بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شانه راستش در سن بیست و یک سالگی، به درجه رفیع شهادت که آرزوی همیشگیاش بود، نائل گردید. آنچه شایان توجه می باشد، این است که همانند تولدش که مصادف شد با میلاد مبارک حضرت علی (ع)، شهادتش نیز درست در روز ولادت این امام بزرگوار شیعیان جهان به وقوع پیوست.
➕ به کانال روایت سیره شهدا بپیوندید👇
🆔 @sireshohada
🌹🌹 #معرفی_شهید_امروز
#شهید_بهزاد_حسینعلی_پور
تاریخ و محل شهادت
خوزستان - 18/2/63
#زندگینامه
شهید بهزاد حسینعلیپور، دوم تیرماه ۱۳۴۸ش در شهرستان رامهرمز از توابع استان خوزستان چشم به جهان هستی گشود. یازده ساله بود که صدای قدمهای دشمن متجاوز بعثی بر خاک پاک میهن اسلامی، روح و جانش را آزرده ساخت. شهید حسینعلیپور، دانشگاه جبهه را برای ادامه تحصیل برگزید و راهی عرصه های پیکار حق علیه باطل گردید. بهزاد حسینعلیپور، سرانجام در تاریخ هجدهم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۳ هجری شمسی - درحالیکه پانزده سال بیشتر نداشت - در جبهه خوزستان، مهمان خوان گسترده الهی گشت.
#وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
با درود وسلام بر امام زمان(عج) و نایب بر حقش امام خمینی و با درود سلام بر رزمندگان عزیز و سلحشور اسلام و با درود و سلام بر تمام مردم حزب الهی وصیتهایم را آغاز می کنم اولین وصیتم این است در هر لحظه و زمان به یاد خدا باشید و همیشه ذکر خدا را بگویید و خدا را سپاس کنید و نگذارید که مجالس اسلامی مثل دعای کمیل و نماز جمعه و غیره سرد شوند و نگذارید که منافقان این از خدا بیخبران از جمهوری اسلامی سوء استفاده کنند و دوم اینکه با ارگانهای اسلامی رابطه برقرار کنید و برای خدمت به اسلام و رضای خداوند بزرگ فعالیتهای گرم داشته باشید و از شما جوانان می خواهم همانطور که تاکنون نگذاشتید اسلحه این همه شهید به زمین بیفتد نگذارید که اسلحه من هم به زمین بیفتد و از مردم قهرمان شهرمان مخصوصا معلمان و دانش آموزان می خواهم که اگر گناهی یا بدی از من دیده اند مرا به بزرگواری خودشان ببخشند و می گویم که هرکس واقعا مرا دوست دارد راه تمامی شهیدان را ادامه دهد و از شما می خواهم که قدر این پیر جماران را بدانید و مبادا تنهایش بگذارید و از خانواده و خویشاوندنم می خواهم که برای من جامه سیاه نپوشند و شاد باشند زیرا اولین روز شهادت من یعنی اولین روز تولد حقیقی من در ضمن به امام جمعه عزیز و مهربان و دلسوز رامهرمز موسوی دامغانی سلام مرا برسانید و قدر این بزرگوار را بدانید دیگر عرضی ندارم خداحافظ التماس دعا
گریه مکن مادرم با رفقا می رویم
محمد مهدی (بهزاد) حسینعلی پور
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
🆔 @sireshohada
#معرفی_شهید_امروز
🌹🌹 # شهید_محمدرضا_حیاتی
تاریخ و محل شهادت
خرمشهر - 20/2/61
#زندگینامه
سال ۱۳۴۳ش، شهرستان ماهشهر میزبان نوزادی نورانی از تبار شهیدان بود که خانوادهاش او را محمدرضا نام نهادند: شهید محمدرضا حیاتی. این نوزاد مبارک در سالهای نوجوانی و جوانی از سربازان و پیروان امامت و ولایت گردید و علیرغم مخالفتهای دلسوزانه مادرش که از فرط عشق، به او میگفت: پسرم تو اکنون نوجوانی و باید درس خود را بخوانی، به مادر میگفت: مادرجان! حتی اگر من بخواهم درس هم بخوانم بهعلت آنکه همه هوش و حواسم به جبهه است، مردود خواهم شد. محمدرضا لبیکگویان به ندای امام شهیدان، بهطور مخفیانه نام خود را در لیست اعزامین به جبهه مینویسد و شب قبل از اعزام در منزل عمویش میخوابد و اینچنین به جبهههای حق علیه باطل میپیوندند. آری! اگرچه شهید حیاتی در کارنامه تحصیلی خود بهعلت شرکت در جهاد و حماسه، از ادامه تحصیل و کسب نمره قبولی درمیماند اما در دانشگاه عشق و شهادت با نمره عالی پذیرفته گردیده و از معلم حقیقی عشق، حضرت اباعبدالله (ع) در درس شهادت بهترین نمره را دریافت میدارد، در این باره نقل این خواب از خواهر شهید شنیدنی و قابل دقت است که میگوید: «شبی در عالم خواب محمدرضا را دیدم که در حسینیهای که پر از برادران بسیجی عزادار سیدالشهدا (ع) در حال آب دادن به دیگران است، او با دیدن من گفت: برو در آن اتاق کارنامه مرا بگیر و من نیز رفتم و کارنامه ایشان را از چند نفر که در آن اتاق بودند گرفتم، نوشتههای درون کارنامه برایم قابل خواندن نبود ولی برادر شهیدم با دیدن کارنامه بسیار خوشحال شد و درحالیکه بالا و پایین میپرید، گفت: نمرهام بالا شد. یعنی اینکه من نیز شهید خواهم گردید.» خواهر دیگر شهید نیز نقل میکند: «شبی در خواب برادر شهیدم را همراه چند تن دیگر مقابل خودم دیدم، از او سؤال کردم محمدرضا تو کجایی؟ چرا به ما سر نمیزنی؟ برادر شهیدم پاسخ داد من جایی هستم که تاکنون شما آن را در دنیا ندیدهاید. و من باز سؤال کردم: آیا امام حسین (ع) را میبینی؟ و او پاسخ داد: بله، آقا امام حسین (ع) را نیز میبینم.» شهید حیاتی از بسیجیان فعال شهرستان ماهشهر بود بهطوریکه تا پاسی از شب به فعالیتهای مختلفی در قالب بسیج میپرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، با بیتابی عجیبی که داشت و علیرغم مخالفت مادرش که او را عاشقانه دوست داشت، به جبهههای دفاع از کیان میهن اسلامی پیوست و تا سرحد شهادت بر اثر ترکش خمپاره در تاریخ بیستم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در خرمشهر عارفانه به جوار خدای شهیدان عروج نمود. برگرفته از راسخون
#وصیت_نامه
شهيد محمد رضا حياتي در فرازي از وصيت نامه خود مي نويسد:
اي مردم مسلمان پشت سر امام باشيد و گفته هاي ايشان را مو به مو اجرا كنيد كه سعادت شما و اسلام در اين است و اي ملت حزب الله با حضور يكپارچه خود به ضد انقلابيون ثابت كنيد كه قابليت اين را داريد كه فرزندان خود را در راه خدا بدهيد .
🆔 @sireshohada
🌹🌹#معرفی_شهید_امروز
#شهیدگمنام_جهانگیر_ایزدی
تاریخ و محل شهادت
کردستان ، رودخانه تسود پاوه - 21/2/62
#زندگینامه
شهيد مفقودالاثر گروهبان يكم جهانگير ايزدي در خانواده اي مذهبي و مسلمان به دنيا آمد، او فرزند ششم خانواده بود كه پا به عرصه اين دنياي خاكي گذاشت. بعد از سپری کردن ايام كودكي، راهي مدرسه شد و تا سال سوم راهنمايي درس خواند و سپس ترك تحصيل كرد. بعد از مدتي در سن 16 سالگي وارد ارتش شد و در شيراز به خدمت مشغول شد. با شروع جنگ تحميلي، ايشان نيز همانند ديگر سربازان اين مملكت اسلامي، طي دو مرحله به جبهه اعزام شد. او در آخرين اعزامش در تاريخ 16/12/1360 به طرف كردستان- شهرستان پاوه- اعزام گرديد كه پس از دو ماه از تاريخ اعزامش در تاريخ 21/2/1361در رودخانه اي در نوسود پاوه به شهادت رسيد و جاويد الاثر شد كه پس از مدتي جهت فاتحه خواني مقداري از لباسهاي ايشان را به خاك سپردند تا زيارتگاه عاشقان شهدا باشد.
شهيد جهانگير ايزدي، اخلاق خيلي خوبي داشت؛ هميشه با چهره اي شاد با خانواده برخورد مي كرد. فردي درستكار و مهربان بود و به تمام اهل خانه احترام مي گذاشت. او مومن و راست كرداری بود كه هيچ گاه نمازش ترك نمي شد. در ماه محرم خادم مجالس و هيئتهاي حسيني بود و از قبل از انقلاب، فعاليتهاي مذهبي داشت؛ به خانواده خود سفارش مي كرد كه نماز را ترك نكنيد و آن را در اول وقت اقامه كنيد. در مجالس و محافل مذهبي شركت كنيد و ايمان خود را تقويت نماييد به امام علاقه خاصي داشت و از طريق برادر شهيد خود- شيخ نصرالله- پوسترهاي امام و پيامها و اطلاعيه هاي ايشان را پخش مي كرد. برادران ارتشي خود را آگاه مي كرد. شهادت را آرزوي خود مي دانست و مي گفت:« اي خداي مهربان! تو را شكر
مي گويم كه چندين مرتبه جنگيدن در راهت را به من عطا كردي. اي خدا! تو نيك مي داني كه تنها براي تو و ياري دين تو قدم در اين راه گذاشتم؛ پس اي مهربانترين مهربانان! تو را به مقربان درگاهت و دماء شهدا، فوز عظيم شهادت را نصيب من بگردان كه هميشه از مردن در بستر لحاف، هراس داشتم.»
#وصیت_نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران، رهبر دردمندان و مستضعفان و ضدمستكبران جهان. سلام بر تو اي امام عزيز كه شوري ديگر بر پا كردي و توانستي مردم را به پاداري و پوزه اين ابرقدرتها را به خاك ماليدي. ولي اين ها كه خدا را نمي شناسند... جبهه رفتن بنده نه به خاطر اين است كه براي پول يا چيز ديگري رفته باشم؛ بلكه به خاطر اين است كه بتوانم اسلام خود را حفظ كرده و بتوانم عزت و ناموس خود را حفظ كنم. بلي، اگر ما نروييم جبهه، پس كي برود و اگر ما نباشيم كه در سنگر جبهه اتحاد و همبستگي پيدا كنيم، ايران شكست خواهد خورد؛ ولي اگر همين طور دست به دست همديگر داده و راه الله را دنبال كنيم، مي توانيم اسلام را نگهداري كنيم و خواهيم توانست پوزه اين كشورهاي منحرف را به خاك ماليم و پيام من به ملت شهيدپرور ايران اين است كه راه شهيدان را دنبال كنند تا يك وقت خداي ناكرده، خون اين شهيدان پايمال نشود. بايد هر چه در توان است از خون شهيدان پاسداري كرد تا در دنيا تا ابد اسم شهدا به جا ماند و چند كلام با مادر و پدر و خواهران و برادرانم دارم كه اگر شهادت نصيب بنده شد- كه ما اين سعادت را نداريم- پدر و مادرم هيچ گونه نگراني نداشته باشند و براي بنده گريه و زاري نكنيد كه اگر گريه و زاري كنيد، من را عذاب خواهيد داد و روزي خود در پيش خداوند از بين خواهد رفت؛ برادران و خواهرانم راه مرا ادامه دهيد تا من از شما راضي باشم و ان شاء الله كه خدا هم از شما راضي باشد.
والسلام 22/12/1361
🆔 @sireshohada
#شهید_دفاع_مقدس
#زندگینامه
#سردار_ولی_الله_چراغچی_مسجدی “
قائم مقام فرمانده لشگر 5 نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) ” در اول شهریور سال 1337 در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. در سال 1357- 1356 پس از شرکت در کنکور، در رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند پذیرفته شد.مسئولیتهای او در جبهه عبارتست از: فرمانده گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه 6 سپاه، مسئول طرح و عملیات نصر 5 خراسان و قائم مقام فرمانده لشکر 5 نصر.
سردار چراغچی از قدرت برنامهریزی و طراحی بینظیری برخوردار بود. در عملیات بستان، طرح او برای تصرف آنجا مورد توجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت.
در مورد خصوصیات اخلاقی خویشتن داری، توکل و خونسردیاش حتی در اوج مشکلات و فشار زیاد کار زبانزد همسنگرانش بود. نماز شب های پرشور و مداوم او در نیمه شبهای جبههها الگویی برای همه بود. علاقه زیادی نسبت به امام(ره) داشت و مطیع و مطاع امر ایشان بود.
در یکی از حملهها نیز ترکش به او اصابت کرد و به پشت دریچه قلبش رسیده بود اما شهید مدام میگفت: چیزی نیست. من حالم خیلی خوب است. شما بهتر است به فکر جنگ و بچههای بسیجی در خط مقدم باشید.
ولی الله چراغچی در عملیات ظفر آفرین بدر بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر مجروح شد و در بیمارستان شهدای تهران بستری گردید و پس از 23 روز بیهوشی، سرانجام در 18 فروردین ماه سال 1364 به درجه رفیع شهادت نایل گشت و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضا (ع) مشهد آرام گرفت.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌹کانال زندگی به سبک شهدا
🌺 @sireshohada
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#زندگینامه
#شهید ابراهیم دهقانی در سال 1334 در یک خانواده کارگری در شهر آبادان چشم به جهان گشود . پس از اتمام تحصیلات متوسطه و پایان خدمت سربازی جهت تحصیلات عالیه در رشته پزشکی عازم آمریکا گردید تا بتواند در جامعه منشا اثر بیشتری داشته باشد .
با اوج گیری انقلاب اسلامی در ایران ابراهیم نیز در آنجا دست به تلاش زد و در انجمن اسلامی دانشجویان مقیم رژیم آمریکا بر علیه رژیم طاغوت به روشنگری اذهان عمومی پرداخت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع انقلاب فرهنگی به ایران بازگشت و بعلت عشق و علاقه شدید او به امام خمینی (ره) مانعی برای عدم بازگشتش به امریکا بود در قبل از جنگ ایادی استکبار لوله های نفت را منفجر می کردند و او به همراه چند تن از دوستانش به محافظت از این سرمایه ملی می پرداخت.
او از موسسین کمیته امداد امام خمینی در آبادان بود و منشا کارهای خیری برای محرومان منطقه بود. او در تمام مدت جنگ در آبادان بوده و به محافظت و نگهبانی می پرداخت در عملیات پاکسازی کوی ذوالفقاری و فیاضیه از لوث وجود صدامیان شرکت داشت و با رشادت تمام جنگید.
سرانجام عشق به شهادت باعث پرواز روح بلند او در عملیات بیت المقدس در محور دارخوین در تاریخ 12/2/61 به آسمان و پیوستن به ارواح طیبه شهدا گشت و پیکر پاکش در بروجرد به خاک سپرده شد وی در هنگام شهادت متاهل و دارای یک فرزند بنام مهدی است که بازمانده و ادامه دهنده این راد مرد خواهد بود .
#شهدای_نخبه
#پزشک
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
📜 کانال زندگی به سبک شهدا
🕯 @sireshohada
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹 #زندگینامه
🌹🌹 #شهیدقنبرعلی_بهارستانی
🕊متولدسال ۱۳۴۸-آبادان
وی که فقط ۱۱ سال داشت، در روزهای نخستین دفاع مقدس در جاده ماهشهر ـ آبادان همراه پدرش به اسارت نیروهای عراقی درآمد و به اردوگاه موصل منتقل شد.
مدتی بعد، پس از انتقال تعدادی از اسرا از اردوگاه رمادی به موصل، متوجه حضور برادر دیگر خود در آن اردوگاه شد و با درخواستهای مکرر، برادر دیگر نیز به اردوگاه موصل منتقل شد.
بهارستانی چهار سال بعد در بهمن ماه سال ۶۳ به خاطر سن کم خودش و کهولت سن پدرش با اسرای عراقی مبادله و آزاد شد و پس از بازگشت به میهن متوجه شد دو برادر دیگرش در درگیری با دشمن به خیل شهیدان پیوستهاند.
وی پس از این اتفاقات دورههای رزمی و امدادگری را طی کرد و به عنوان امدادگر رزمی راهی جبهه شد.
پس از ۶ ماه حضور در جبهه، در منطقه فاو و خور عبدالله به شدت مجروح و به مقام جانبازی رسید.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
📜 کانال زندگی به سبک شهدا
🕯 @sireshohada
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگینامه 🌺
#شهید_سیدمحمدحسینی_بهشتی🌹
در دوم آبان ۱۳۰۷ هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود. وی از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت و با ورود به دبیرستان به دلیل علاقه به تحصیل علوم دینی، مدرسه را رها و در سال ۱۳۲۱ وارد حوزه علمیه شد.
در سال ۱۳۳۱ ازدواج نمود که حاصل این پیوند، دو پسر و دو دختر بود. وی در سال ۱۳۳۳، دبیرستان دین و دانش قم را تأسیس نمود و تا سال ۱۳۴۲ سرپرستی آن را برعهده داشت. در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸، دوره دکترای فلسفه الهیات را گذراند سپس، با شرکت فعال در مبارزات سالهای ۴۱ و ۴۲ از سوی ساواک مجبور به عزیمت از شهر قم به تهران گردید.
این شهید راست قامت تاریخ به پیشنهاد و درخواست آیت الله حائری رحمه الله و آیت الله میلانی رحمه الله به هامبورگ عزیمت و سرپرستی مسجد و تشکل مذهبی جوانان آن شهر را عهده دار و به فعالیتهای عمیق دینی و فرهنگی پرداخت. در طی این مدت سفرهایی به عربستان، سوریه، لبنان، ترکیه و عراق (به منظور دیدار امام رحمه الله) انجام داد.
سرانجام در سال ۱۳۴۹، به ایران بازگشت و به فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی روی آورد. در این مدت، چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شد.
در آذر ماه ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی رحمه الله شورای انقلاب را تشکیل داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به عنوان ایدئولوگ و لیدر در صحنههای سیاسی، اجتماعی به فعالیت میپرداخت.
حزب جمهوری اسلامی را با هدف تربیت و شناسایی نخبگان سیاسی فرهنگی پایه گذاری نمود. در تدوین قانون اساسی به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان ایفای نقش میکرد. پس از استعفای دولت موقت در سال ۱۳۵۸، مدتی به عنوان وزیر دادگستری و سپس، از سوی امام خمینی رحمه الله به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید.
وی سرانجام در حین انجام وظیفه در این سمت بود که در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در حین سخنرانی در تالار حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار ساختمان حزب توسط منافقین به همراه کاروان ۷۲ نفره خود به خیل عظیم شهدای کربلا پیوست.
🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂
📜 کانال زندگی به سبک شهدا
🕯 @sireshohada
🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂
سال 1340 در مشهد الرضا (ع)، خانواده مؤمن و معتقد کاوه صاحب پسری شدند که او را محمود نامیدند و از همان کودکی برای تربیت دقیق و پرورش خصائص اسلامی در وجودش تلاش بسیار نمودند. پدر محمود از کسبه متعهد مشهد به شمار می آمد و با روحانیون مبارزی چون آیت الله خامنه ای، شهید هاشمی نژاد و شهید کامیاب در ارتباط بود. دوران دبستان به پایان رسید و علاقه شدید پدر به مکتب اسلام باعث شد که محمود به ادامه تحصیل در حوزه علمیه تشویق شود. او همزمان تحصیلات دوره راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد. با اوج گیری جریانات انقلاب، او که جوانی با نشاط و مذهبی بود، فعالیت های مبارزاتی خود را آغاز کرد و در طی این مسیر از راهنمایی های آیت الله خامنه ای بسیار استفاده نمود. محمود جزو اولین افرادی بود که به سپاه پاسداران در مشهد مقدس پیوست و پس از گذراندن یک دوره شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی دیگر برادران سپاه و بسیج پرداخت. چندی بعد برای حفاظت از بیت شریف امام (ره) به خدمت ایشان حاضر شد و در مدت شش ماه توشه پر باری از سیره عملی آن حضرت ذخیره نمود. حمله متجاوزان آغاز شد و کاوه ماندن را تاب نیاورد، پس خود را به جبهه شوش رساند و به یاری شهید چمران شتافت. به دنبال عملیات نیروهای سپاه در محورهای مختلف کردستان و همزمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا (به فرماندهی شهید کاظمی )، محمود به عنوان فرمانده عملیات این تیپ، برگزیده شد. آوازه تیپ شهدا و فرمانده عملیات آن تا به آنجا رسیده بود که افراد ضد انقلاب دستگیر شده می گفتند: «فرماندهان ما تأکید کرده اند که اگر با نیروهای تحت امر شخصی به نام «کاوه» مواجه شدید، مقابل آن ها نایستید و فرار کنید.» او پس از شهادت شهیدان کاظمی ، گنجی زاده و محمد بروجردی در سال 1362 فرماندهی تیپ را به عهده گرفت. محمود کاوه، زندگی اش را وقف انقلاب کرده، خود را فرزند کردستان می نامید و با وجود تبلیغات سوء دشمنان و ضد انقلاب، مردم مهاباد با شنیدن خبر شهادتش، پای برهنه پیکر او را بر دوش گرفتند و بر سر و سینه زدند. روح بلند و آسمانی محمود در یازدهم شهریور ماه سال 1365 در سن 25 سالگی، در عملیات کربلای 2 و در حالیکه پیشاپیش رزمندگان بر قله 2519 حاج عمران به سوی یاری دین خدا گام بر می داشت، رفیع ترین قله عشق و عرفان را فتح کرد و تنها فرزندش «زهرا» را برای ما، در راه ماندگان، به یادگار گذاشت.
#زندگینامه
#شهید_کاوه
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
@sireshohada
زندگی به سبک شهدا
دوازدهم خرداد سال 1335 بود که ناصر در تهران چشم به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را به تحصیل و کسب دانش پرداخت. از همان ابتدا روحیات خاص و بلند نظری های او دورنمایی از آینده ای روشن و تابناک بود. با پایان گرفتن تحصیلات متوسطه به دانشگاه راه یافت و در دو رشته پیراپزشکی و تربیت بدنی پذیرفته شد و دو مین رشته را به دلیل علاقه ای که به آن داشت برگزید و در کنار تحصیل برای امرار معاش به تدریس پرداخت. در زمان پهلوی به دلیل حرکات ضد آمریکایی دستگیر و راهی زندان قصر شد و پس از آزادی از زندان یک مبارز تمام عیار بود.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به سپاه پاسداران پیوست و به منظور مقابله با تحرکات منافقین به کردستان اعزام شد. در حالی که فرمانده سپاه پاوه بود در تشکیلات منافقین نفوذ کرده و اطلاعات بسیاری را جمع آوری نمود. با شروع جنگ تحمیلی به دفاع از مرزها برخاست و سر انجام در ششم شهریور سال 1361 معاون قرارگاه حمزه سيدالشهدا(س) به شهادت رسید. سردشت شاهد اصابت تير به پيشاني اين دلاور 26 ساله بود. پيکر پاک فرمانده سپاه کردستان را در قطعه 24 بهشت زهرا(س) در نزديکي دکتر چمران آرميده است. از او يک فرزند به يادگار باقي ماند.
#زندگینامه
#شهید_ناصر_کاظمی
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
@sireshohada
🌹 #زندگینامه
🌹🌹 #شهید_مهدی_زین_الدین
نام بلند مهدی زین الدین در سال 1338 در انبوه نام زمینیان درخشید و هستی آسمانی اش در خاک تجلی یافت. او در خانواده ای مذهبی، متدین در تهران متولد شد. با ورود به دبستان و آغاز زندگی تازه، مهدی اوقات فراغتش را در کتاب فروشی پدر می گذراند. مهدی در دوران تحصیلات متوسطه اش به لحاظ زمینه هایی که داشت با مسائل مذهبی و سیاسی آشنا شد. او در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی به دلیل نپذیرفتن شرکت اجباری در حزب رستاخیز از دبیرستان اخراج شده بود، با تغییر رشته و علیرغم تنگنا و فشار سیاسی تحصیل را ادامه داد و رتبه چهارم را درمیان پذیرفته شدگان دانشگاه شیراز به دست آورد. اما با تبعید پدر به سقز از ادامه تحصیل منصرف شد و به شکل جدی تری فعالیت مبارزاتی را پی گرفت. پدر پس از زمانی کوتاه به اقلید فارس تبعید شد و دور از خانواده مدتی را در آنجا گذراند. با شروع مبارزات مردمی در سال 1356 پدر مخفیانه به قم رفت و خانواده را نیز منتقل کرد. از آن پس مهدی به همراه پدر و جمعی دیگر در ساماندهی و پیشبردن انقلاب در شهر قم تلاش های بسیاری کردند. با به ثمر رسیدن تلاش های جمعی و پیروزی انقلاب، مهدی ابتدا به جهاد سازندگی و سپس با تشکیل سپاه پاسداران به این نهاد پیوست و پس از مدتی به عنوان مسؤول اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران قم فعالیت های خود را ادامه داد. این مسؤلیت مقارن با توطئه های پیچیده و پی در پی ضد انقلاب بود که او با توانایی، خلاقیت و مدیریت بالایی که داشت به بهترین شکل ممکن آنها را از سر گذراند و این مرحله بحرانی فعالیت سیاسی را طی کرد. هنوز نخستین شعله های جنگ تحمیلی بر افروخته نشده بود که آقا مهدی با طی دوره آموزش کوتاه مدت نظامی همراه با یک گروه صد نفره عازم جبهه های نبرد شد و نخستین تجربه رویارویی مستقیم با دشمن را پشت سر گذاشت. او در طول دوران حضورش مسئوولیت شناسایی یگان های رزمی، مسئوولیت اطلاعات و عملیات قرارگاه نصر، فرماندهی تیپ علی بن ابیطالب(ع)، فرماندهی لشگر خط شکن علی بن ابیطالب(ع) و فرماندهی لشگر 17 علی بن ابیطالب(ع) را بر عهده گرفت.
سردار سرلشگر مهدی زین الدین در آبان ماه سال 1363 در حالی که به همراه برادرش مجید(مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشگر علی بن ابیطالب) برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت در حال حرکت بود، پس از سال های طولانی انتظار، کلید باغ شهادت را یافت و مشتاقانه به سرزمین های ملکوتی آسمان هفتم بال گشود. زين الدين در 25 سالگي بر اثر اصابت گلوله به سينه و ران پا در تپه ساروين در حومه شهر سردشت به شهادت رسيد. از او يک دختر به يادگار باقي ماند. پيکر پاک و مطهرش را در گلزار شهداي قم به خاک سپردند. برادرش مجيد نيز در راه رسيدن به معشوق جانش را در طبق اخلاص نهاد.
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
🆔 @sireshohada
#زندگینامه 🌹
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
در دی ماه سال 1334 در قریه «بالا شیرود» واقع در حومه تنکابن نوزادی متولد شد که او را علی اکبر نامیدند. او کودکی را در زیر سایه پرمهر و زحمتکش پدر کشاورز خویش گذراند و علوم و قرآن را از او آموخت. علی اکبر تا سال سوم دبیرستان در مدرسه روستای مجاور تحصیل نمود و سپس عازم تهران شد. شیرودی با اتمام تحصیلات متوسطه در سال 1351 وارد ارتش شد و پس از طی دوره مقدماتی خلبانی و دوره خلبانی هلی کوپتر کبرا با درجه «ستوانیاری» فارغ التحصیل گشت. در رژیم منحوس پهلوی صبر و انتظار پیشه کرد. زمانیکه راهپیمائی مردم در خیابان ها شروع شد وی از اولین ارتشیانی بود که به صفوف مردم پیوست و به فرمان امام پادگان را ترک کرد واقدام به تشکیل گروه چریکی نمود. علی اکبر در تشکیل کمیته استقبال از امام در کرمانشاه نقش مهمی را ایفا نمود و سرپرستی گروه گشت و حفاظت شهرکرمانشاه را بر عهده گرفت. شیرودی پس از انقلاب از بنیان گزاران کمیته در کرمانشاه بود و همکاری بسیاری با سپاه پاسداران داشت و با شروع جنگ تحمیلی ساعتی از جبهه فاصله نگرفت. 40 بار سانحه دید و 300 بار هلی کوپترش مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما با دارابودن بالاترین ساعت پرواز جنگی در جهان ارتفاعات غرب را جولانگاه خویش قرار داد و سرسختانه می جنگید. مالک اشتر لشکر خمینی کبیر(ره) (به گفته حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني)و ستاره درخشان کردستان(به گفته شهيدچمران) در هشتم اردیبهشت سال 1360 در قره بلاغ دشت ذهاب پس از انهدام چند تانک هلی کوپترش از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از 27 ماه مبارزه عاشقانه در 26 سالگي به شهادت رسید و دریای مواج انقلاب را با خون خویش متلاطم ساخت. شیرودی دو فرزند به نام های ابوذر و عادله از خود به یادگار نهاد. پيکرش در گلزار شهداي روستاي شيرود آرام گرفت.
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
🆔 @sireshohada
#زندگینامه 🌹
#شهيد_دكتر_محمدعلي_رهنمون در روز هفتم مردادماه ۱۳۳۴در خانوادهاي مذهبي و متدين در شهر يزد ديده به جهان گشود.
وی در سال ۱۳۵۲در كنكور سراسري در رشته پزشكي دانشگاه اهواز پذيرفته شد. شهید رهنمون در شكل گيري نهضت انقلاب مردمي استان يزد نقش بسزايي داشت و اعلاميه تحريم جشن عيد نوروز۱۳۵۷به مناسبت چهلمين روز كشتار مردم تبريز و قم با خط زيباي او مقدمهاي بر قيام دهم فروردين سال۱۳۵۷ مردم يزد گرديد.
او در اواخر شهريور۱۳۵۷كه زلزله، شهرستان طبس را ويران كرد از اولين کسانی بود که در قالب گروه درمان و امداد كمك رساني كه بدستور شهيد محراب آيت الله صدوقي تشكيل يافته بود عازم آن خطه گرديد.
شهيد رهنمون بطور خستگي ناپذير، شبانه روزش را در جبهه هاي جنوب وقف درمان مجروحين مينمود. در اوايل سال۱۳۶۰ با كمك جمعي كوچك از فارغ التحصيلان پزشكي همفكر و همسنگر خود در تهران به عضويت بهداري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و از همان روزهاي نخست در تشكيل و ساماندهي اين نهاد همت گماشت و در راه اندازي و تجهيز و پذيرش مسئوليت اولين بيمارستان متعلق به سپاه پاسداران كه هم اكنون بعنوان يكي از مراكز آموزشي درماني دانشگاه علوم پزشكي بقيه الله(عج) است نقش بسزايي داشت.
در اوايل سال۱۳۶۱ به منطقه جنوب بازگشت و در اداره و تجهيز بيمارستان صحرايي شهيد كلانتري در منطقه انديمشك و بيمارستان شهيد بقايي اهواز همت گماشت. شهيد دكتر رهنمون، در عمليات هاي جنوب و غرب كشور مسئوليت بيمارستان هاي صحرايي را در آن مناطق عهده دار بود و سرانجام در سپيده دم روز ششم اسفندماه سال۱۳۶۲در عمليات غرورآفرين خيبر در سنگر هميشگي خود در بيمارستان صحرايي خاتم الانبياء(ص) در منطقه طلائيه در حال اداي فريضه نماز صبح به شهادت رسید.
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
🆔 @sireshohada