eitaa logo
تکه هایی از سیاهه
92 دنبال‌کننده
287 عکس
81 ویدیو
3 فایل
اینجا یک دفترچه یادداشت مجازی است برای انتشار تکه‌هایی از سیاهه‌ی کتاب ها با واگویه‌های بلندبلندِ گاه‌گاهی...
مشاهده در ایتا
دانلود
: دلم تنگه براتون : علی عباس حسین پور
تکه هایی از سیاهه
#کتاب : دلم تنگه براتون #شهید : علی عباس حسین پور
دستنوشته‌ی علی‌عباس خدایا از تو می خواهم در لحظه‌ای که شهادت برایم می رسد از تمامی دوستی ها و عشق و محبا ها جز دوستی و محبت به خودت آزادم سازی. بارالها دلم چنان گرفته که گویی غم دنیا همگی بر من وارد گشته. دلم از این دنیای مادی از هواهای نفسانی از وسوسه های شیطانی از گناهان کبیره و صغیره از زیر پا گذاشتن حق مظلوم و...گرفته. می خواهم بال بزنم پر واز کنم عشقت در وجودم موج می‌زند معبود و معشوق را فرا می خواند کفنم را بیاورید تا بپوشم خون من از خون امام حسین و علی اصغر به خون خفته رنگین تر نیست. خدایا احساس می کنم که اعضای تنم میله های زندانی هستند که مرا به اسارت خویش درآورده‌اند و تلاش مقرون من برای فرار از این زندان بی فایده است. اگر به لطف و رحمتت خدایا مرا در صف شهیدان قرار داده و توفیقی عطا کن تا هرچه زودتر جانم را نثار درگاهت گردانم. برادر بدون تأمل بپاخیز تندوتیز حرکت کند دیگر قصر احتیاج نیست منتظر شستشو نباش با یک جنبش خودت را به خدا پیوند داده و در او فنا شو. آنجا که خدا گونه شده ای دیگر این دنیای پست فانی تحمل ماندن تو را ندارد تو باید پرواز کنی. : دلم تنگه براتون (ص ۹۲) : علی عباس حسین پور @siyahe
تکه هایی از سیاهه
#کتاب : دلم تنگه براتون #شهید : علی عباس حسین پور
رفت زیارت و برگشت! پیکرهای شهدای لرستان به خرم‌آباد رسید. رفتیم برای تحویل پیکرها ‌، همه پیکرهای شهدا بودند اما خبری از علی عباس نبود! دوستانش می گفتند ما خودمان پیکرش را دیدیم. خودمان به ستاد تعاون انتقال دادیم. برای چه پیکرش نیست؟! علی عباس در آخرین صفحات دفتر خاطراتش قبل از شهادت نوشته بود: <<یا امام رضا دلم تنگ شده براتون... کاش میشد دوباره به زیارت آقا بروم>> البته حق هم داشت کسی که دوسال را در جوار امام رضا باشد و به زیارت ایشان خو گرفته باشد‌، یقیناً دلش برای آقا تنگ می‌شود. یکی از همرزمانش نیز این مطلب را تاکید کرد و گفت: خیلی عاشق امام رضا بود. آرزویش این بود که یک بار دیگر به مشهد برود. از عشق برادر من به امام رضا همه دوستان و بستگان خبر داشتم از هم به دلیل همین عشق و علاقه به دانشگاه مشهد را انتخاب کرد و می‌خواست بتوانند هر روز به زیارت امام خوبی ها برود. پیگیری‌های ما به نتیجه نرسید. با اینکه همه می‌دانستند پیکر او به عقب برگشته اما خبری نشد. تا اینکه از سپاه خراسان با ما تماس گرفتند. خیلی خلاصه گفتند: پیکر شهید علی عباس حسین پور اشتباهی به مشهد آمده امروز در حرم امام رضا و دانشگاه‌رضوی تشیع شده و فردا برای خاکسپاری راهی خرم آباد می شود. اشتباهی! این کلمه شاید در نظر آنها درست بود اما من یقین داشتم امام رضا برادرم را بار دیگر به سوی خود دعوت کرده و یک بار دیگر هر مولایی خودش را با جسم و جان زیارت کرد و بعد راهی ملکوت شد. : دلم تنگه براتون (ص ۱۱۰) : علی عباس حسین پور @siyahe
تکه هایی از سیاهه
#کتاب : دلم تنگه براتون #شهید : علی عباس حسین پور
درب خانه ما تا سالها رنگ نخورد. گذاشته بودیم همانطور قدیمی بماند؛چون علی‌عباس گوشه درب خانه با خط خودش نوشته بود: منزل شهید علی عباس حسین پور : دلم تنگه براتون (ص ۱۱۰) : علی عباس حسین پور @siyahe
شهدا مادری اند در میان فرزندان نیز علی عباس ارتباط قلبی خاصی با مادر داشت. همه ما مادر را دوست داشتیم مادر هم به همه ما برادرها محبت میکرد. اما ارتباط علی عباس با مادر به گونه‌ای دیگر بود. ما خواهر نداشتیم. کسی نبود که در امور خانه به مادر کمک کند. در این میان علی عباس بیشتر از ما با مادر همراهی میکرد. مادر به نوعی بیشتر از ما به علی عباس وابسته بود. این پسر در شستن ظرف ها ، کمک به پختن غذا ، خرید خانه و... به مادر کمک می‌کرد. در نتیجه رابطه خاص و صمیمیت بیشتری بین آنها بود. از طرفی اخلاق و روحیات علی عباس به گونه ای بود که هر شخصی در اولین برخورد شیفته‌ی او می‌شد چه رسد که آن شخص مادر باشد. لذا رابطه عاطفی خاصی بین این مادر و فرزند برقرار بود. علی عباس برای رسیدگی به پدر و مادر خودش خیلی وقت می‌گذاشت. او همیشه با اجازه‌ی مادر بیرون می‌رفت. : دلم تنگه براتون (ص ۱۴) : علی عباس حسین پور @siyahe
زمانی که انجمن(اسلامیِ دبیرستان)را به ما تحویل داد، بلند شد و صحبت کرد و گفت: ما باید بچه‌های مذهبی را دور هم جمع کنیم، چون انقلاب نیاز دارد باید خدمت کنیم. آن موقع از جبهه آمده بود. اصلا از حضورش در جبهه حرفی نزد. تعریف نمی‌کرد آنجا چه کار می‌کند. مگر از او می پرسیدیم و آن موقع هم بدون هیجان و آرام صحبت می‌کرد. کتاب: (ص۴۶) : @siyahe
سیستم تربیتی این مدرسه فرق میکند؛ سال گذشته خواستم برای اینکه مسئله فلسطین، شخصیت یک طلبه‌ای مثل سیدحسن نصرالله و... در چشم و نگاه بچه‌های هیئت برجسته بشه، قرار شد به جای اینکه خودم براشون حرف بزنم، پخش زنده حرفای سید رو ببینیم! حالا بعد یکسال همین بچه ها دارن تو ایتا برای من از جبهه مقاومت و سیدحسن نصرالله محتوا میفرستن... دارن به من درس میدن👌 درسی که شاید من نتونستم به خوبی به اونا منتقل کنم رو سیدحسن نصرالله با شهادتش هم به من و هم بچه ها داره منتقل میکنه! خون چه ها که نمیکند! حقیقتاً که شهیدان ؛ زنده تر از ما مردگانِ قبرستان‌نشینِ عادات سخیف!