eitaa logo
"پاتوق کتاب آسمان"
494 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
119 ویدیو
7 فایل
🔹معرفی‌و‌عرضه‌آثار‌برجسته‌ترین‌نویسندگان‌و‌متفکرین‌ایران‌و‌جهان 🔸تازه‌های‌نشر 🔹چاپارکتاب/ ارسال‌به‌سراسرایران https://zil.ink/asemanbook ادمین: @aseman_book آدرس: خ‌مسجد‌سید خ‌ظهیرالاسلام‌کوچه‌ش۳ بن‌بست‌اول سمت‌راست "سرای‌هنر‌و‌اندیشه" تلفن:09901183565
مشاهده در ایتا
دانلود
"پاتوق کتاب آسمان"
. حضرت را از مدینه به سامرا آوردند تا زیر نظر خودشان باشد؛ لیکن دیدند فایده ای ندارد. شما اگر حالات
. 🔻 ادامه حضرت، با دید یک انسان مبارز به قضیه نگاه کرد و مقابل این توطئه ایستاد. حضرت به دربار متوکل رفت، و مجلس شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنی با گفتن حقایق و خواندن شعرهای شماتت بار، متوکل را مغلوب کرد؛ به طوری که در آخر حرف هایش، متوکل بلند شد، برای حضرت غاليه آورد و او را با احترام بدرقه کرد. حضرت به او گفت: «تو خیال میکنی اینجا نشسته ای، پنجه مرگ تو را فرا نخواهد گرفت؟» و همین طور مراتب عمل موت را تا کرم هایی که به جان متوكل خواهد افتاد، بیان فرمود. حضرت، مجلس را به کل متحول کرد و از دربار بیرون رفت. در مبارزه ای که شروع کننده آن، خلیفه ای تندخو و قدرتمند بود و طرف دیگر، یک جوان بی دفاع، طرفی به ظاهر ضعیف‌تر، دست به یک جنگ روانی زد؛ مبارزه‌ای که در آن نیزه و شمشیر کاربرد ندارد. ما اگر بودیم اصلا نمی‌توانستیم این کار را بکنیم. این امام است که می تواند موقعیت را بسنجد و طوری سخن بگوید که خلیفه را خشمگین نکند. ممکن بود حضرت مثلا بلند شود و همه شیشه‌های شراب را به زمین بریزد. این عکس العمل خوبی نبود و نتیجه‌ای هم از آن گرفته نمی‌شد، اما حضرت، طوری دیگر عمل کرد. این ُبعد قضیه خیلی مهم است. (۲) 📚 انسان ۲۵۰ساله/ @skybook
. در دلش آشوب بود مصطفی کجاست؟ سالم است؟ آیا دوباره چشمش به صورت نازنین مصطفی می‌افتد؟ موتور هواپیما که آتش گرفته بود و وحشت و هیاهوی اطرافیان، پریشانی‌اش را بیش‌تر می‌کرد. آخرین نامه مصطفی را باز کرد و شروع کرد به خواندن: «من در ایران هستم ولی قلبم با تو در جنوب است. در مؤسسه. در صور. من با تو احساس می‌کنم، فریاد میزنم، می سوزم و با تو می‌دوم زیر بمباران و آتش. من احساس میکنم با تو به سوی مرگ می‌روم، به سوی شهادت، به سوی لقای خدا با کرامت. من احساس می‌کنم در هر لحظه با تو هستم حتی هنگام شهادت. حتی روز آخر در مقابل خدا. وقتی مصیبت روی وجود شما سیطره می‌کند، دستتان را روی دستم بگیرید و احساس کنید که وجودتان در وجودم ذوب می‌شود. عشق را در وجودتان بپذیرید. دست عشق را بگیرید. عشق که مصیبت را به لذت تبدیل می‌کند، مرگ را به بقا و ترس را به شجاعت.» 📚 نیمه پنهان ماه/ به روایت غاده جابر همسر شهید @skybook
نیمه پنهان ماه قسمت اول.mp3
28.92M
. 🎧 فایل صوتی کتاب؛ 📚 نیمه پنهان ماه/ به روایت غاده جابر همسر شهید 🔹 قسمت اول @del3da @skybook
نیمه پنهان ماه قسمت دوم.mp3
22.47M
. 🎧 فایل صوتی کتاب؛ 📚 نیمه پنهان ماه/ به روایت غاده جابر همسر شهید 🔹 قسمت دوم @del3da @skybook
نیمه پنهان ماه 3.mp3
31.38M
. 🎧 فایل صوتی کتاب؛ 📚 نیمه پنهان ماه/ به روایت غاده جابر همسر شهید 🔹 قسمت آخر @del3da @skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
کله‌شقی،زندگی را به طرز خاصی شیرین و دردناک می کند؛اما گذشته از مزه‌ی زندگی،به آن مفهوم می دهد،رن
. یک بار تازه پزشکی که نامش را هم فراموش کرده‌ام از من خواست که برایش یک تابلوی «دکتر...» بنویسم و بیست و پنج ریال هم بگیرم. نوشتم و بردم تا تحویل بدهم و بیست و پنج ریالم را بگیرم. دکتر، خط را نگاه کرد، کمی دور و مختصری نزدیک شد، گره برابروها انداخت و گفت: «کتر»ش کج است. من هم کمی عقب رفتم کمی جلو آمدم و نتوانستم بفهمم کجای «کتر»ش کج است؛ اما او تحصیل کرده و باسواد بود و من کم و بیش بی‌سواد. ممکن نبود حرف مرا قبول کند. گفتم: حالا فرض کنیم «کتر»ش کمی کج باشد. به کجای قضیه برمی‌خورد؟ تو دکتری، مواظب مریض‌هایت باش، چه کار به «کتر» کجش داری؟ اوقاتش تلخ شد و گفت: «به درد نمی‌خورد.» چانه زد و پنج ریال به خاطر کجی «کتر» از دستمزدم کم کرد. این کجی «کتر» هرگز از خاطرم نمی‌رود. هنوز هم وقتی تابلوهای شکیل این همه پزشک را به در و دیوار این شهر بیمار می‌بینم و به یاد آن «کتر» کج می‌افتم، خنده‌ام می‌گیرد. راستی چرا هیچ مریضی حق ندارد به پزشک بگوید: «نسخه‌ات مرا خوب نکرد. پولم را پس بده!» یا «نسخه‌ات حال مرا فقط کمی بهتر کرد. بنابراین نصف پولم را پس بده!» هیچ می‌دانید که اگر روزی چنین چیزی رسم بشود، بدون تردید همه‌ی دکترها -حتی بی استعدادترین‌شان- به فکر معالجه‌ی جدی مریض هایشان می‌افتند؟ یعنی قضیه‌ی طب و معالجه به کلی شکل دیگری پیدا می‌کند؟ 📚 ابن مشغله/ @skybook
. من همیشه فکر می‌کنم اگر آیندگان بخواهند تاریخ طبابت زمان حال ما را بنویسند، چه چیز حیرت انگیزی از آب در می‌آید. طبابت در این مملکت یکی از حیرت انگیزترین پدیده‌های تاریخ بشر است. می‌پرسد: «شغل ایشان چیست؟» جواب می‌دهد «دکتر است دکتر» می‌گوید: «خوب... پس الحمد لله درآمد خیلی خوبی دارد» چیزی که مطرح نمی‌شود این است که: «پس زندگی‌اش را وقف بیماران و مردم علیل این آب و خاک کرده...» و امثال این حرف‌های مسخره‌ی احمقانه‌ی قدیمی. بگذریم. طبیب خوب و شریف هم داریم. اگر حالا کم داریم بعدها خیلی زیاد خواهیم داشت. این، به ساختمان و حرکت فرهنگ مربوط است نه بدی و خوبی آدم‌ها. 📚 ابن مشغله/ @skybook
. 📚 امپراتوری توهم/ مترجم: شیما عالی ۳۰۰ صفحه/ قیمت: ۱۲۰.۰۰۰ تومان توهم سواد/ توهم عشق/ توهم خرد/ توهم خوشبختی/ توهم آمریکا @skybook
. صحرا غریب بود شب‌ها با آسمان پهناور و پرنگین، روزها با آفتابی کامل و سوزان. صحرا غریب بود. پیت‌های بنزین را می‌چیدیم و در سایه شان، بعد از ظهرهای داغ چرت میزدیم. کار، سنگین و مطبوع بود. می‌ساییدیم، می‌بریدیم، لحیم میکردیم، جوش میدادیم، باز میکردیم و می‌بستیم و به ماشین‌های وامانده‌ی معطّل، حیات دوباره می‌دادیم. میله‌ی داغ دستم را می‌سوزاند. عرق چون باران بود. صحرا غریب بود. همیشه صدایی داشت. هنوز هم دارد صدای عبور کامباین‌ها، صدای حرکت تراکتورها، صدای موتورهای آب و اگر هیچکدام اینها نباشد صدای جیرجیرک‌ها و باد صدای ضربه‌های قلب صحراست... ...صحرا را رها کردم و به شهر آمدم یعنی یک دوره‌ی کارمان تمام شد و من دیگر برنگشتم؛ اما یاد صحرا آنچنان ماندگار شد که در خواب و بیداری، پرهیز از آن ممکن نبود. در همان شب‌های عظیم صحرا بود که دانستم ایران را سخت و بی حساب دوست داشتن، محکومیت من است؛ همه جای ایران و همیشه‌ی ایران را. مثل بچه‌ها خاک را در چنگ گرفتن و برسکّه‌ی گمشده‌یی در توده‌ی بزرگ خاک گریستن. 📚 این مشغله/ @skybook
. 📚 جریان شناسی سیاسی در ایران نویسنده: علی دارابی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه قیمت: ۹۵.۰۰۰ @skybook
. 📚 جاودانه‌ی تاریخ/ شخصیت امیرالمومنین علی(ع) در بیان رهبر انقلاب @skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
. 📚 جاودانه‌ی تاریخ/ شخصیت امیرالمومنین علی(ع) در بیان رهبر انقلاب #آیت_الله_خامنه_ای #انتشارات_ا
. صفات ظاهراً متضاد و ناسازگار در وجود امیرالمؤمنین آنچنان کنار هم زیبا چیده شده که خود یک زیبایی به وجود آورده است! انسان نمیبیند که این صفات در کسی با هم جمع شود. مثلاً رحم و رقت قلب در کنار قاطعیت و صلابت، با هم نمیسازد، اما در امیرالمؤمنین عطوفت و ترحم و رقت قلب در حد اعلاست که واقعاً برای انسانهای معمولی، چنین حالتی کمتر پیش می‌آید. مثلاً کسانی که به فقرا کمک کنند و به خانواده‌های مستضعف سر بزنند زیادند؛ اما آن کسی که اولاً این کار را در دوران حکومت و قدرت خود انجام دهد، ثانیاً کارِ یک روز و دو روزش نباشد کار همیشه‌ی او باشد. ثالثاً به کمک کردن مادی اکتفا نکند؛ برود با این خانواده با آن پیرمرد با این آدم کور و نابینا، با آن بچه‌های صغیر بنشیند مأنوس شود، دل آنها را خوش کند و البته کمک هم بکند و بلند شود... او به خانه‌ی بیوه زن صغیردار که میرود؛ تنورش را که آتش میکند، نان که برایش میپزد و غذایی را که برایش برده است، با دست مبارک خود در دهان کودکانش میگذارد، بماند؛ برای اینکه این کودکان گرفته و غمگین لبخندی بر لبانشان بنشیند، با آنها بازی میکند، خم میشود آنها را روی دوش خود سوار میکند، راه میرود و در کلبه‌ی محقر آنها سرگرمشان میکند، تا گل خنده بر لبان کودکان یتیم بنشیند‌! این، رحم و عطوفت امیرالمؤمنين است، که یکی از بزرگان آن وقت گفت: آنقدر دیدم امیرالمؤمنین با انگشتان مبارک خودش عسل در دهان بچه های یتیم و فقیر گذاشت که "لوددت انّى كنت یتیماً" در دلم گفتم، کاش من هم بچه‌ی یتیمی بودم که علی اینطور مرا مورد لطف و تفضّل خود قرار میداد! این، ترحم و رقت و عطوفت و امیرالمؤمنین است... (۱) 📚 جاودانه تاریخ/ @skybook