#اشعار_ناب
#فاضل_نظری
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج
پی نوشت : 😔
#همسنگر
#بیت_الشهداء
آبان ۹۵
@smajidi_ir
من که در تنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم ؟
دل پر از شوق رهاییست ، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
چیستم ؟! خاطری زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم ؟
چیزی از عمر نمانده ست ، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته بر پا دارم ...
#فاضل_نظری
#اشعار_ناب
@smajidi_ir
حکایت تو که دنیا تو را نیازرده ست
دلی گرفته در آیینه های افسرده است
حکایت من در مشت روزگار دچار
پرنده ای ست که پیش از رها شدن مرده ست
یکی پرنده یکی دل ! دو سرنوشت جدا
که هر یکی به غم دیگری گره خورده ست
به باغ رفتم و دیدم ان شقایق سرخ
که پیش پای تو روییده بود پژمرده ست
خلاصه ی همه ی رنج های ما این است
پرنده ای که دل اورده بود دل برده است
#فاضل_نظری ✏️
https://eitaa.com/smajidi_ir
https://t.me/smajidi_ir