eitaa logo
کانال ســـرבار בلها
1.2هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
11.3هزار ویدیو
87 فایل
کانال سردار دلها با تاسی از الگوی حاج قاسم سلیمانی تمام همت را درمعرفی آن شهیدوالامقام بکار می بندد تا مکتب آن شهید را به نسل جامعه معرفی نماید. قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت سی ودوم 💢هر ملاقاتی که مقامات سیاسی یک کشور با آقا داشتند و به حوزه مامو
~🕊 📙| 🔮| سی وسوم 🟣با نیروهایم رسیده بودیم به ، شهر کوچکی نزدیک 😇. همانجا پیرزنی👵🏻 را دیدیم👀 که حیران بود و مضطرب😥. 🟣جلو رفتم و پرسیدم: چی شده مادر🧐؟ به زبان خودش مویه کرد🥺 و خطاب به داعشی ها گفت: بکشید اما قاسم می‌آید😏. دستش را بالا آورده بود و مدام تکان می‌داد☝🏻: بکشید، پسرم قاسم می‌آید👊🏻. 🟣چند دقیقه‌ای کنارش ماندیم. از حال و روزش پرسیدیم🤔. پیرزن ما را مثل بچه های خودش دانست و از غصه هایش گفت😓. خواستیم از پسرش قاسم هم بپرسیم که لابلای حرف‌هایش فهمیدیم منظورش از پسرم قاسم، حاج قاسم سلیمانی بوده😍🤭. 🟣حاجی سلیمانی از همان وقت‌ها جای خودش را توی قلب خیلی‌ها باز کرده بود🥰، خیلی از عراقی ها مثل پیرزن ابوغریبی سنی مذهب🙃. ✍🏻راوی: شیخ جابر رجبی، نماینده عصائب اهل الحق در ایران 📚منبع: خبرگزاری مشرق 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🟢داشتیم میرفتیم ماموریت. توی فرودگاه شلوغی جمعیت😇 را که دیدم👀 دویدم جلوی حاجی🏃‍♂️. گفتم: صبر کنید کمی خلوت بشه بعد برید. راهش را گرفت و رفت میان مردم🚶‍♂️. انگار نه انگار که ممکن است خطری تهدیدش کند😟. 🟢کار یکبار و دوبارش که نبود😑. یادم هست وقتی خواهش کردم از در دیگر گیت فرودگاه برود، گفت: نه🙂. من هم مثل همه مردمم🙆🏻‍♂️. 🟢مثل همه مردم توی صف می ایستاد. مثل همه مردم با صف جلو میرفت. مثل همه مردم از گیت رد می‌شد...🥰 🟢مثلاً فرمانده نیروی قدس سپاه بود😐. ✍🏻راوی: احمد حمزه ای 📚منبع: پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت سی وسوم 🟣با نیروهایم رسیده بودیم به #ابوغریب، شهر کوچکی نزدیک #بغداد😇.
~🕊 📙| 🔮| سی وچهارم ⚘از راه که می رسید، بابا را میبرد حمام🚿. بعد هم خودش لباس👕 های حاج حسن را می شست🧺🙃. ⚘نشست کنار بابا. دست✋🏻 های زمخت و چروک خورده اش را توی دست گرفت🤝. سرش را پایین آورد و دستش را بوسید😚. ⚘بعد رفت پایین پای🦶🏻 حاج حسن. جوراب های حاجی را درآورد. سرش را خم کرد و لبهایش👄 را گذاشت کف پاهای بابا🙃. ✍🏻راوی: ابراهیم شهریاری 📚 منبع: صوت مصاحبه موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه ای ۱۷ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌟پاییز🍂 است و چه چیز عاشقانه💞 تر از اینکه دفترت📒 را بدهی به عموی قهرمانت تا برایت یادگاری بنویسد📝. ✨مهدی جان! ✨تمام کسانی که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشا و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشا همه آنها است😉. ✨سحر را دریاب، ✨ در سن شما تاثیری شگرف دارد🙃. اگر چند بار آن را با رغبت تجربه کردی😍، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی☺️. ✨زیربنای تمام بدی ها و زشتی ها است👌🏻. ✨# احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر☝️🏻. ✨به خودت عادت بده بدون شرم دست✋🏻 پدر و مادرت را ببوسی😚، هم آنها را شاد می کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد🥰. 👈عمویت_۱۳۹۱/۸/۱۷ 📚منبع: خبرگزاری تسنیم دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت سی وچهارم ⚘از راه که می رسید، بابا را میبرد حمام🚿. بعد هم خودش لباس👕 های
~🕊 📙| 🔮| سی وپنجم ❣باورش سخت است اما حاجی با این همه کار که دورش ریخته بود، برای 🤓 هم وقت میگذاشت. کتاب‌مذهبی📖 میخواند، کتاب‌رمان💌، کتاب‌های دفاع‌مقدس⚔. ❣کتاب الغارات را خوانده بود و توصیه کرده بود که☝️🏻: این کتاب الغارات را که قدیمی‌ترین کتاب است، حتماً بخوانید. مقتل کامل است، اگر آن را بخوانید، امروز برای حکومتی که در استقرار حکومت علی بن ابی‌طالب(ع) است، آگاهانه تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم🧐، نظر می‌دهیم🤔 و دفاع می‌کنیم🙅🏻‍♂. ❣عکسش پخش شده بود، حاج قاسم کتاب📗 به دست کنار پنجره هواپیما🛩. دقیق دقیق که میشدی میدیدی کتاب📗 گزارش یک آدم ربایی نوشته گابریل گارسیا مارکز است؛ ماجرای مستندی از عملیات‌های ربایش و رهاسازی تعدادی از چهره‌های سرشناسی کلمبیا در دهه ۹۰ میلادی🙃. ❣روزهای آخر کتاب انسان کامل را می‌خواند؛ می‌خواند و یادداشت‌ برمی‌داشت📝🤓. 📚منابع: روزنامه جام جم شماره ۵۵۶۷، ۱۳۹۸/۱۱/۱۴_ سخنرانی در مسجد روضه محمدیه یزد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⚽️با انگشت اشاره سالن ورزشی را نشانم داد و گفت: اینجا معمولاً مسابقات برگزار میشه، از بقیه روستاها🏘 هم میان قنات ملک، ولی جام رمضان🏆 شور و حالش از بقیه وقت ها بیشتره😍. ⚽️اینها را کمال گفت. دانش‌آموزی که حالا ورزشکار🤾‍♂ هم شده. تن صدایش آرام بود☺️، آرام و همراه با لهجه شیرین کرمانی🙃. ⚽️..همین‌جا حاجی رو دیدم👀. اومده بود برای مراسم اهدای جام🏆. دو زانو نشست بین بچه‌ها. با هم عکس گرفتیم📸، چند دقیقه ای برامون حرف زد. آخرش هم به همه‌مون جایزه داد🎁؛ بازنده و برنده😌. تیم قهرمان💪🏻 رو هم فرستاد مشهد🕌؛ زیارت. ⚽️حاجی خیلی دوست داره بچه های روستا ورزشکار⛹‍♂ بار بیان. خدا خیرش بده🤲🏻. پول ساخت این سالن و زمین چمن را هم خودش جور کرد🙂. 📚منبع: روزنامه شهروند ویژه‌نامه نوروز ۱۳۹۸، شماره ۱۶۴۸؛ گزارشی از محمد باقرزاده دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت سی وپنجم ❣باورش سخت است اما حاجی با این همه کار که دورش ریخته بود، برای
~🕊 📙| 🔮| سی وششم 🍀خبرش پخش شده بود. گفته بودند می‌خواهند فیلم حاج قاسم را بسازند🎥. و حتی اخبار سراسری شبکه یک هم اعلام کرد. 🍀همین که خبر به گوش حاجی رسید برای کارگردان نامه✉️ نوشت: _اولا در جمهوری اسلامی ده‌ها شخصیت اثرگذار شهید وجود دارد که شناساندن شخصیت و عملکرد آنها به عنوان الگوهای حقیقی تجربه شده یک ضرورت است. بزرگواران مجاهد و متفکری همچون شهیدان ، ، و ؛ در صحنه جهاد شهیدان ، ، ، و... در راس این‌ها شهید زنده ای همچون مقام معظم رهبری(مدظله العالی) که بیش از ۶۰ سال در حال مجاهدت می باشند. 🍀_وقتی این خبر را شنیدم حقیقتاً خجالت کشیدم، چه ضرورتی برای پرداختن به فردی که هنوز خوف از خود دارد، می باشد... بنده نه تنها راضی به چنین اقداماتی نیستم بلکه به شدت اعتراض دارم. 🍀تا زنده بود نگذاشت حرفی از خودش باشد؛ هیچ وقت. 📚منبع: برادر قاسم، ابوذر مهربانفر، انتشارات مهر امیرالمومنین(ع)، صفحه ۱۵ و ۱۶ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 📿حاج قاسم به کتاب📙 تقریظ زده بود، کتاب "وقتی مهتاب گم شد"، خاطرات جانباز . 📿👈🏻عزیز برادرم، علی عزیز! همه و حقایق آن دوران را در چهره تو دیدم. یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صدها نفر از آنها را هم اینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آن ها شرکت کنم...👉🏻 📿 ۱۹ روز بعد تقریظ حضرت آقا را که دید نوشت: _این نوشته در مقابل آن دستخط مخلص عارف حکیم، ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد.♥️ 📚منبع: روزنامه جام‌جم شماره ۵۵۶۷، ۱۳۹۸/۱۱/۱۴ دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت سی وششم 🍀خبرش پخش شده بود. گفته بودند می‌خواهند فیلم حاج قاسم را بسازند🎥
~🕊 📙| 🔮| سی وهفتم 🌸نشسته بودم کنار سید مقاومت. به خودم اجازه دادم و پرسیدم: سیدنا، آقای ما! بعد از امام زمان(عج) و حضرت آیت‌الله‌خامنه‌ای، چه کسی در دل شماست؟ چه کسی را خیلی دوست دارید؟ 🌸لبخندی زیبا روی لب های سید نقش بست و گفت: تا حالا کسی چنین سوالی ازم نپرسیده بود، حاج قاسم سلیمانی. 🌸و بعد ادامه داد: اتفاقا دو سه روز پیش بعد از صبح به فکر فرو رفتم. به ذهنم آمد اگر ملک الموت، حضرت از من سوال کند که باید یا روح تو را بگیرم یا روح حاج قاسم را، کدام را بگیرم؟ بدون درنگ می گویم روح من را بگیرد. چون می‌دانم حاج قاسم برای وزنه سنگینی است. حاج قاسم برای ما و جبهه مقاومت خیلی زحمت کشیده است. با اینکه خودش نصرالله بود، اما حاضر بود پیش پیش‌مرگ حاج قاسم شود. ✍🏻راوی: حجت الاسلام هاشم الحیدری، معاون حشدالشعبی عراق 📚منبع: برنامه تلویزیونی سلام شب بخیر، پخش شده از شبکه سوم سیما 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 💢می‌ایستد پشت تریبون. می‌گوید: برادران! رزمنده ها! یادگاران جنگ! یکی از شئون عاقبت به خیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. 💢دو دستش را به نشانه تاکید بالا می‌برد: والله! والله! والله! از مهمترین شئون عاقبت به خیری این است. 💢دوباره دست راستش را به نشانه تاکید بالا می‌برد و تکرار می‌کند: والله! و الله! والله! از مهمترین شئون عاقبت به خیری... 💢بغضش را می‌خورد. دستش را روی قلبش می‌گذارد: رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان این انقلاب را به دست دارد در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است. 📚منبع: کلیپ تصویری موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه ۱۷ دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت سی وهفتم 🌸نشسته بودم کنار سید مقاومت. به خودم اجازه دادم و پرسیدم: سیدن
~🕊 📙| عزیز 🔮| سی وهشتم 🦋نفرت و کینه که کم نداشتم از ایران و ایرانی جماعت😑. همه جمع شده بودند کنج قلبم😪. هر وقت ایرانی می دیدم با خودم می گفتم: یعنی این قاتل برادر های منه💔؟ 🦋جنگ با ایران تمام شده بود، هم به درک رفته بود🥳، نفرت اما از دل من ذره‌ای کم نشده بود😞. این نفرت با من بود تا اینکه گفتند یک نظامی ایرانی به اسم سلیمانی آمده عراق🧐. گفتند روزگار داعش را سیاه کرده😮. گفتند جانش را در دست گرفته و دارد برای آزادی عراق می‌جنگد✌️🏻👏🏻 و خیلی گفتنی های دیگر از شجاعت و فداکاری هایش😍👍🏻. 🦋سلیمانی یک تنه نظرم را تغییر داد. تازه داشتم میفهمیدم این همه سال چقدر اشتباه فکر میکردم😞. 📚منبع: برداشت از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با شاعران در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۳۱ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌿به دانشگاه نامه💌 می‌زد آن هم با امضای خودش✍🏻. زیاد پیش می آمد. پیگیری امورات دانشجویانی می شد که پدرانشان مدافع حرم❤ بودند. سفارش می‌کرد مشکلشان را حل کنیم. واقعاً حاجی در حق این بچه‌ها پدری می‌کرد🙃. 🌿شناختمش، دختر حاج قاسم بود👀، خود خودش؛ زینب سلیمانی. دانشجویی دانشگاه بود و نمی دانستم. این را وقتی فهمیدم که استادی به ناحق در یکی از واحدهای درسی برایش مشکل درست کرده بود☹️😶. 🌿بعد شهادت حاجی دخترش را دیدم👀. صحبت از ماجرای آن واحد درسی شد. گفت همین که قضیه را به بابا گفتم بی معطلی گفت: مبادا خودت رو معرفی کنی که دختر من هستی🤫☺️. ✍🏻راوی: دکتر محمد مهدی طهرانچی 📚منبع: ویژه برنامه طلوع پخش شده از شبکه چهارم سیما دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت چهل وششم ❇دختر جوان از دور زل زده بود به ماشین حاجی👀، باور نمی‌کرد، هی
~🕊 📙| 🔮| چهل وهفتم 🟤نگاهمان به جاده🛣 بود، قلب و گوشمان به صدایی که از پشت تلفن📱 می آمد. باز دل‌تنگ شده بود. دل‌تنگ روضه و سینه‌زنی و گریه💔. بهانه می‌خواست برای این بی‌تابی‌هایش😓. همین‌که اسم اهل بیت(ع) را می‌آوردند می‌زد زیر گریه😭. 🟤از کرمان تا روستا دویست و خرده‌ای کیلومتر راه بود. خیلی وقت‌ها زنگ می‌زد📲 به مداح. ازش می‌خواست فلان نوحه را برایش بخواند. صدایش را که می‌شنید می‌رفت توی خودش😞. نم چشم‌هایش👀 هی بیشتر و بیشتر می‌شد. می‌زد روی پایش😔. 🟤گاهی خودش هم میخواند. حظ می‌کردیم😇. با سوز و آه می‌خواند. از دل می‌آمد و بر دل می‌نشست💔. 🟤فقط روضه نبود. حاجی عادت داشت. روستا که می‌آمد باید صبح به صبح زیارت عاشورای بعد از نمازش را می‌خواند☺️. یادم هست را که دفن کردیم🥀، بلندگو را گرفت📢. ایستاده زیارت عاشورا خواند. حاجی زندگی‌اش گره خورده بود به زندگی اهل بیت(ع)💚. ✍🏻راوی: ابراهیم شهریاری 📚منبع: صوت مصاحبه موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه ۱۳ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔵 شنیدن نامش کافیست تا احساس غرور و امنیت کنی😌، چه رسد به اینکه او را از نزدیک ببینی😍. در فرودگاه هر که حاجی را می‌بیند، جلو می‌آید. سلام و علیک می‌کند🤚🏻🥰. حاجی هم احترام می‌گذارد و به پای تک تکشان بلند می‌شود🤝🏻🙏🏻. 🔵مرد میان‌سالی با ظاهری متفاوت نزدیک می‌شود🤭. اجازه می‌خواهد که از بوفه چای☕️ بخرد و برای حاجی بیاورد🙂. حاجی با مهربانی می‌گوید: مگه میشه لطف شما رو رد کرد☺؟ ✍🏻راوی: جواد تاجیک 📚منبع:اسناد موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه۱۷ ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت چهل وهفتم 🟤نگاهمان به جاده🛣 بود، قلب و گوشمان به صدایی که از پشت تلفن📱
~🕊 📙| 🔮| چهل وهشتم 🌲یک دستم به عصا بود👨‍🦯، یک دستم توی دست آقای صفری🤝🏻، مسئول حفاظت هواپیما🛩👨🏻‍✈️. من را برد صندلی ردیف جلوی هواپیما. 🌲آمدم بنشینم بغل دستی‌ام بلند شد. چشم‌هایم👀 درست نمی‌دید. ضعیف شده بود🤓. یکهو دیدم حاج قاسم است😍. خبر نداشتم. ذوق زده شدم😍😍. آنقدر که توی مسیر کرمان تا تهران نشستیم پای حرفهای هم🥰. 🌲باند فرودگاه🛬 که رسیدیم از هواپیما پیاده شدیم. منتظر ماندیم اتوبوس🚌 بیاید ببردمان سمت سالن. 🌲گفتم: حاجی یادته توی عملیات دستت✋🏻 مجروح شد برات بستم؟ چه خوب یادش بود. ریز ریزش را برایم گفت. 🌲اتوبوس آمد🚌 و کمی دورتر نگه‌ داشت🥴. آمدم ساکم🧳 را بردارم نبود😐. دوروبرم را گشتم🧐 حاجی هم نبود😕. کمی جلوتر ساک🧳 به دست داشت میرفت🚶‍♂. ساک من توی دست هایش بود🙃. صدایش زدم🗣. گفتم: حاجی! حاجی! چرا شما زحمت کشیدید☺️؟ 🌲می‌دانست راه رفتن با عصا👨‍🦯 و یک ساک🧳 توی دست سخت است می‌خواست خودش زحمتش را بکشد🙂. به زور از دستش گرفتم🙌🏻😶. ✍🏻راوی: حجت الاسلام شریف آبادی 📚منبع: اسناد موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه‌۱۷ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸فرقی نداشت توی پایگاه‌های عراق باشد یا سوریه یا لبنان🤭. شب✨ به شب🌙 با پدر و مادرش تماس میگرفت📲 و از پشت تلفن حال و احوالشان را می‌پرسید🙃. 🌸هر بار که زنگ می‌زد📞، سیمکارتش را عوض می‌کرد، حواسش به امنیت قضیه هم بود که کسی نتواند ردش را بزند✌️🏻 و و تماس‌هایش را کنترل کند😏😌. گاهی وقت‌ها هم تلفن من📱 را می‌گرفت، می‌دانست کسی رد گوشی من را نمی‌گیرد☺. 🌸پدر و مادر پیرش به همین صدایی که می‌دانستند فرسنگ‌ها ازشان دورتر است، دل‌خوش می شدند و در حقش دعا می‌کردند🤲🏻😍😌🥰. ✍🏻راوی: حجت‌الاسلام عسکری امام جمعه رفسنجان 📚منبع: صوت مصاحبه موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه‌ای ۱۷ ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت چهل وهشتم 🌲یک دستم به عصا بود👨‍🦯، یک دستم توی دست آقای صفری🤝🏻، مسئول حف
~🕊 📙| 🔮| چهل ونهم ❄️از سوریه آمده بود. بی معطلی خودش را رساند کرمان. مادرش بیمارستان🏨 بستری شده بود😞. همین که آمد توی اتاق. از همه خواست بروند بیرون، خواهر و برادر و فامیل، هر که بود🙄. ❄️همه رفتند حاجی ماند و مادر پیر و بیمارش. پتو را کنار زد. روی پاهای خسته‌ی مادر دست نوازش کشید😔. قطره های اشک دانه دانه از صورت حاجی سر می‌خورد می‌افتاد🥺😓. صورت گذاشت کف پای مادر. می‌بوسید😚 و گریه می‌کرد😭. ✍🏻راوی: ابراهیم شهریاری 📚منبع: صوت مصاحبه موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه ۱۷ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🧊کلام نافذ حاجی پوتین را هم کشاند وسط میدان مبارزه⚔ با تروریسم😌. خودش رفته بود ملاقات پوتین، بی سر و صدا و بدون هیچ بوق رسانه‌ای🤭🤫. 🧊بین حاجی و پوتین چه رد و بدل شد نمی‌دانم. فقط می دانم دیپلماسی جهادی حاج قاسم کمتر از ۴۸ ساعت جواب داد🙃. روس‌ها ناوشان را حرکت دادند به سمت سوریه. . . 🧊نگاهم افتاد به نوشته روی پیراهن👕 افسر روسی👨🏻‍✈️. از تعجب خشکم زد😳. جلو رفتم و دقیق‌تر نگاه کردم🧐👀. به فارسی نوشته بود جانم فدای رهبر. 🧊مترجم را صدا زدم و گفتم: بپرس منظورش از رهبر کیه🤔؟ خودش جواب داد: سید علی🥰. 🧊چند دقیقه با هم صحبت کردیم. از حرف‌هایش فهمیدم علت این علاقه کسی نیست جز حاج قاسم سلیمانی🙃. 🧊حاجی چه کرده بود با این ها خودشان هم درست نمی‌دانستند😁. طرف مسیحی بود اما جانش در می‌رفت برای حضرت آقا😌☺️. ✍🏻راوی: حجت الاسلام کاظمی کیاسری 📚منبع: برنامه رادیویی شهید مقاومت، پخش شده از رادیو معارف ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت پنجاه وچهارم 🥀اينجا آمرلي ، شمال عراق. شهری کوچک با هجده هزار شیعه ترکم
~🕊 📙| 🔮| پنجاه وپنجم ⚘آنها که کت وشلوار👔👖 پوشیده و پشت میزشان نشسته و دم از عدالت و صلح میزدند ، باید حرف‌هایم را می‌شنیدند😏. وقتی برای شرکت در جلسه‌ای پارلمانی به بروکسل رفتم‌، شرم را برای چند دقیقه هم که شده روی صورتشان آوردم😊. ⚘گفتم: «نمایندگان پارلمان اروپا پا روی پا انداخته و آب معدنی می خورند، آن وقت تنها کسی که از مسیحیان شرقی دفاع می کند، یک مسلمان ایرانی است😌. شما اروپایی ها باید از این موضوع خجالت بکشید!😅>> ⚘برای منِ کلیمی ، حاج قاسم یک مسلمان شیعه ایرانی نبود؛ یک ابرمرد بود😌 . کسی که ارامنه و آشوری و ایزدی های سوریه را از دست داعش نجات داده بود. کار نداشت طرف سنی است یا شیعه، مسیحی است یا دین دیگری دارد . کار داشت به اینکه جان و مال و ناموسشان دست اجنبی جماعت نیفتد، کار داشت به امنیت منطقه، کار داشت به برقراری حکومت عدل الهی در جهان.🙌🏻👏🏼 ✍🏻راوی: سیامک مره صدق؛ نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامي 📚منبع: خبرگزاری تسنیم ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت پنجاه وپنجم ⚘آنها که کت وشلوار👔👖 پوشیده و پشت میزشان نشسته و دم از عدال
~🕊 📙| 🔮| پنجاه وششم 🌿مگر می‌شد ژنرال را نشناسند.👮🏻‍♂️ از خیلی وقت پیش برایشان نام آشنایی بود. زیر نظرش داشتند .🔎 🌿درباره نقش و نفوذش تحلیل می‌کردند برنامه می‌ساختند🎬 مقاله می نوشتند📝 ؛ اما وقتی مقابل غول👹 آدمکشی🔪 که فرستاده بودند تا منطقه را ناامن کند ایستاد و پوزه اش را به خاک مالید از سلیمانی بیشتر گفتند بیشتر نوشتند هم غربی ها ، هم آمریکایی ها . 🌿مجله📰 آمریکایی نیوزویک عکس حاج قاسم را زده بود روی جلد و تیتر زده بود: 💢"اول با آمریکا جنگید، حالا دارد داعش را له می‌کند."💢 📚منبع: نسخه بین‌المللی هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک منتشر شده درسال ۲۰۱۴ میلادی ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... 👇🏻 دارد
کانال ســـرבار בلها
~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت پنجاه وششم 🌿مگر می‌شد ژنرال را نشناسند.👮🏻‍♂️ از خیلی وقت پیش برایشان نا
~🕊 📙| 🔮| پنجاه وهفتم 🌷قرار بود کربلا دعای‌عرفه بخوانم . تلفن همراهم📱زنگ خورد. شماره ناشناس بود🧐. گوشی را جواب دادم. حاج قاسم پشت خط بود. بعد از کلی تعارف و عذرخواهی گفت: _میشه بیای برامون روضه بخونی؟ مدام می گفت: _البته اگر خسته نمیشی، اگر اذیت نمیشی، اگر... 🌷درست است که نظامی نیستم ولی خوب من هم حاجی را فرمانده خودم میدانستم. کافی بود دستور بدهد. فوری گفتم: _نفرمایید حاجی جان، برای ما توفیقه کنار شما روضه بخونیم. 🌷آمدند دنبالم، رفتیم روی پشت بام حرم سیدالشهدا(ع)💚. درست کنار گنبد😍🕌 حاج قاسم نشسته بود و ابومهدی داشت زیارت‌عاشورا می‌خواند. بعد هم من روضه خواندم. به قدر تمام دو ساعت‌و‌نیم دعا و روضه حاجی شانه‌هایش می‌لرزید😓؛ ثانیه به ثانیه . 🌷وقت نماز حاجی اصرار کرد ابومهدی بایستد جلو. ابومهدی زد زیر گریه😭 و گفت: _خواهش می‌کنم از من نخواه. خجالت می‌کشم. حاجی گفت: _من بهت میگم وایسا جلو. 🌷نماز را که بستیم باز هم حاج قاسم همان حال را داشت. شانه هایش می لرزید. به بچه هایی که همراهم بودند گفتم: بیخود نیست ابرقدرت ها 💪ازش می‌ترسن😱،حاجی جای دیگهای وصله😍. ✍🏻راوی: حاج محمدرضا طاهری 📚منبع: کلیپ تصویری موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه ۱۷ ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... 👇🏻 دارد