♥️بسم رب الشهدا♥️
خدایا راهنمایم باش تا حق ڪسے را ضایع نڪنم،
ڪه بےاحترامے به یڪ انسان همانا ڪفر خداے بزرگ است.✨
#شهید_چمران🌹
#کلام_شهید
خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم ☝️
دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، #قلب های ما را تیره و تار ننماید
خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر #پیروزی ها سرمست و #مغرور نشویم🍃
خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابر #عظمت تو ❤ خود را نبینم
#شهید_چمران
@smmdjk
میگویند؛
تقوا از تخصص لازمتر است،آن را میپذیرم،
اما میگویم:
[ آنکس که تخصص ندارد
و کاری را میپذیرد، بیتقواست....!]
#شهید_چمران
#مناجات_از_جنس_شهدا
دل مرا یکسره تسخیر کن تا به دیگران دل ندهم..
بگذار مانند فرشتگان فقط درهوای قدس تو به پرواز درآیم
دلم گرفت، روحم پژمرد.
صبر و طاقتم به سرآمد. از گذشته ها شرمنده ام و از آینده ها بیمناک...
#شهید_چمران
🔴 خدایا قلبم راچنان از محبت خودت پرکن که جز تو را آرزو نکند...
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
#شهید_چمران از زبان همسرش « غاده»
قسمت سوم
✍...... شش هفت ماه از این قول و قرار گذشته بود و من هنوز نرفته بودم موسسه. در این مدت سید غروی هر جا من را میدید میگفت: چرا نرفتهاید؟ آقای صدر مدام از من سراغ میگیرند. ولی من آماده نبودم، هنوز اسم چمران برایم با جنگ همراه بود، فکر میکردم نمیتوانم بروم او را ببینم. از طرف دیگر پدرم ناراحتی قلبی پیدا کرده بود و من خیلی ناراحت بودم. سید غروی یک شب برای عیادت بابا آمد خانه ما و موقع رفتن دم در تقویمی از سازمان امل به من داد گفت: هدیه است آن وقت توجهی نکردم، اما شب در تنهایی همانطور که داشتم مینوشتم، چشمم رفت روی این تقویم. دیدم دوازده نقاشی دارد برای دوازده ماه که همهشان زیبایند، اما اسم و امضایی پای آنها نبود.
🌸یکی از نقاشیها زمینهای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی میسوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود. زیر این نقاشی به عربی شاعرانهای نوشته بود؛ من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان میدهم و کسیکه بدنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود. کسیکه بدنبال نور است، کسی مثل من. آن شب تحت تاثیر آن شعر و نقاشی خیلی گریه کردم. انگار این نور همه وجودم را فراگرفته بود. اما نمیدانستم چه کسی این را کشیده.
🌸بالاخره یک روز همراه یکی از دوستانم که قصد داشت برود موسسه، رفتم در طبقه اول مرا معرفی کردند به آقایی و گفتند ایشان دکتر چمران هستند. مصطفی لبخند به لبش داشت و من خیلی جا خوردم. فکر میکردم که کسیکه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او میترسند باید آدم غسیای باشد، حتی میترسیدم، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیرکرد. دوستم مرا معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زودتر از اینها منتظرتان بودم. مثل آدمی که مرا از مدتها قبل میشناخته حرف میزد. عجیب بود. به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود.....
#ادامه_دارد
#کانال_بسیجی_بمانیم
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@smmdjk
خیلی چیزها در مورد #چمران گفته شده است
اما به گمانم آنچه خود او در نجواهای قلمش میگوید،
از همه این گفته ها و نوشتهها استخوان دارتر و گویاتر است...
آنچه خودش نوشته، از همه حرفهای دیگر به چمران نزدیک است... چمرانتر است...
خود خود اوست...
خود اویی که هیچ وقت ادعایی نداشت و با این همه آپشن های علمی و نظامی و مدیریتی، خودش را هیچ میدانسته و نشسته در دل نیمه شب نوشته ...
"خدایا! از آنچه كرده ام, اجر نمی خواهم و به خاطر فداكاری های خود بر تو فخر نمی فروشم. آنچه داشته ام, تو داده ای و آنچه كرده ام, تو میسّر نموده ای. همه استعدادهای من، همه قدرت های من همه وجود من زاده اراده توست"
چمران
چه آن زمانی که نابغه علمی و استاد دانشگاه امریکا بود، چه وقتی چریک و مبارزی در لبنان
و چه آن موقعی که فرمانده و قهرمان وطنش در جنگ های نامنظم کردستان بود... هیچ وقت
چیزی جز یک حزب اللهی اصیل نبود...
از آن حزب اللهی های اندیشمند زلال که وطنش را دوست داشت، زندگی را دوست داشت... درس خواندن و تولید علم را دوست داشت، بچه های یتیم مؤسسه را که برایشان پدری کرد و هنوز نسل های بعدیِ همان ها میشوند مدافعان حرم لبنانی دوست داشت،
غاده دختری که خود او برایش روسری قرمزخوشرنگی گرفت و محجبه و عاشق دین و بعد عاشق خودش کرد و تا ساعتی پیش از شهادت کنارش گل گفتن و گل شنیدن را دوست داشت،
در خلوت شب با خدا حرف زدن را دوست داشت،
بچه های کوچک را دوست داشت،
گل ها و حیواناتی که وسط عملیات و توپ و خمپاره جنگ میدید، زیر آتش گلوله از ماشین پیاده میشد دست نوازشی سرشان میکشید دوست داشت...
شیعیان علی را دوست داشت...
هنر و نوشتن را دوست داشت...
امام امت را دوست داشت...
و از همه این ها بالاتر، بقول خودش جهاد و مبارزه با اسراییل را خیلی دوست داشت،
چون فرق بین مرد و نامرد را در همین میدانست...
چمران از آن حزب اللهی های اصیل است که میشود بهشان افتخار کرد... بهشان تکیه کرد
و در هر عصر و زمانی الگو قرارشان داد...
از آن آدم های قوی که در همه ابعاد رشد کرده اند و دیگران کنارشان بزرگ میشوند...ساخته میشوند... به درد بخور میشوند...
بقول آن نویسنده، چمران را در دو کلمه میشود خلاصه کرد مرد رؤیاها... #سحر_شهریاری
#شهید_چمران
#قهرمان_وطنم
#سلام_فرمانده
من دنیا را طلاق دادم.
خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند.
مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواستههای عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد.
روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و از همه چیز خود گذشتم.
از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسیترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد.
🎙شهید مصطفی چمران
📎 #شهید_چمران
📎 #ترک_دنیا
📎 #سبک_زندگی
📎 #خانواده_حسینی
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
معنا و مفهوم شهادت.mp3
6.88M
🔊معنا و مفهوم شهادت
🎙#شهید_چمران
https://btid.org/fa/sound
📎 #شهید_چمران
📎 #دفاع_مقدس
📎 #هفته_دفاع_مقدس
مثل چمران بمیرید!.mp3
945.4K
امام روح الله:
مگر من و شما چند سال دیگر هستیم....
#شهید_چمران🌱
تا ۳۱/خرداد سالروز شهادت دکتر چمران,
با خاطراتی از این شهید درخدمت شما دوستان هستیم
💥قسمتی از نیایش شهید چمران: من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد.
✳️اولین هدیه ی #شهید_چمران به همسرش👈 من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچهها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش میکرد تا ارتباط مرا به بچهها نزدیک نماید. من در #سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه میشدم، البته در آن هنگام هنوز ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیهای به من داد و آن هدیه یک روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم. راوی: ، همسر شهید چمران
#چمرانم_آرزوست
💐نمازهایت را عاشقانه بخوان ، حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری . قبلش فکر کن چراداری نماز میخوانی وبا چه کسی قرار ملاقات داری. آن وقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت میبری. تکرار هیچ چیز در این دنیا جز نماز قشنگ نیست.
💥به قول #شهید چمران؛ بیزارم از چیزهایی که دیگران صبح تا شب بخاطر آن می دوند! وقتی سقف تلاش و طلب آدم ها می شود، بزک کردن قیافه و لباس و خانه و ماشین شان. وقتی بازی دنیا را آنقدر جدی گرفته اند که به خاطرش آرامش ندارند و در راهش دروغ می گویند و سر هم کلاه می گذارند. جایی که فکر به آسمان نشود، پرواز هم معنا ندارد و من دلم نمی خواهد دنیا "اکبرُ هَمِّنا" باشد. خدا نکند دنیا بزرگترین هم و غم ما قرار گیرد. می خواهم عاشق باشم و بسوزم و نور دهم و بزرگترین نعمتم خدمت در راه خدا باشد
🌷ابتکار شهید چمران
وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت: "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین." بعد خودش پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند!
🌷خدای بچه ها که بیدار است
✨شهید چمران وقتی یتیم خانه ای رادر لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش می گوید ما از این به بعد غذایی را می خوریم که این یتیم ها می خورند. همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود... مصطفی آن شب دیروقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟ گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذارا بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن وگفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است... یک جاذبه خدایی در دکتر #چمران بود که همه را به سوی خود جذب میکرد...
#کتاب_چ_مثل_چمران #ناصرکاوه
D1737197T10764244(Web)-mc.mp3
1.27M
🔹 معنا و مفهوم شهادت
شهادت عملی ست که در آن یک انسان با فدا کردن وجود خود، جامعه را متحول می کند و به لرزه در می آورد. خون چنان قدرت و تأثیری دارد که شاید آموزه های دین چنین نباشند. راه دین راه درستی است اما خون و شهادت بسیار مؤثرترند.
🇮🇷 #هفته_دفاع_مقدس
🎙 #شهید_چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خاطره گویی جالب رهبرمعظم انقلاب از تلاش های شهید چمران در آزادسازی سوسنگرد
🌹روز ۲۶ آبان سالروز آزادسازی سوسنگرد گرامی باد
♦️روز آزادسازی سوسنگرد یکی از روزهای اختصاصی شهید دکتر چمران است. روزی که او مردانگی و شجاعت و شهامت و شهادت طلبی را به اوج خود رساند و تا پای شهادت پیش رفت و زخمی و خونین شد ولی بالاخره سوسنگرد آزاد شد ، و او نگاشت که رقصی چنین میانه میدانم آرزوست .
#شهید_چمران #دفاع_مقدس #خوزستان #اهواز #سوسنگرد #شهادت #زخمی #مردانگی