#خاطرات_کوتاه
دویست و پنجاه نفر #بسیجی بودند. باید از دیواندره می آوردیمشان سقز. مسؤول گروه اسکورت، محمود بود. پایین گردنه ی ایرانخواه کمین خوردیم. باران آتش باریدن گرفت روی سرمان. محمود حتی سرش را خم نکرد. راست راست می دوید این طرف و آن طرف، داد میزد و بچه ها را راهنمایی میکرد.
اول بسیجی ها را فرستاد کناره های ارتفاع. بعد هم بچه های #اسکورت را دو گروه کرد؛ یک عده توی خط آتش و حرکت، شروع کردند به بالا رفتن از ارتفاع. محمود هم با چند نفر دیگر، رفت که گردنه را دور بزند. فهمیدند که دارند رودست می خورند، فرار کردند. خبر توی #سپاه سقز پیچید. همه می گفتند : گروه #کاوه، اولین گروهی بود که یک عده نیرو رو صحیح و سالم رسوند سقز، می گفتند : خون هم از دماغ کسی نیومده.
#شهید_محمود_کاوه 🌷
#کاوه_معجزه_انقلاب