eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
401 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه کتاب جان
. 🔸عنوان: #خداحافظ_سالار / خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشگر پاسدار شهید حسین همدانی 🔸پدیدآورنده
👆👆 : خاطراتِ همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی وقتی از و پیاده‌روی به برگشتند، دختر ازش پرسید:《بابا! امسال با خانواده بهت خوش گذشت یا اربعین سال گذشته که با دوستات بودی؟》 گفت:《این راه رو باید مثل (س) با خانواده اومد. خوشی اون در زیبا دیدن سختی هاست.》 صفحه ۳۶۷ 👥 @sn_shop
کتاب عهد کمیل 🔹 عهد کمیل روایتی از زندگی شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار است که از زبان همسر بیان شده و داستانی جذاب و خواندنی را به همراه دارد، این کتاب هشت فصل دارد و به داستانی جالب اشاره می کند زیرا شهید کمیل فردی بود که از مدت‌ها قبل از شهادتش خبر داشت. 🔸 در سال ۹۰ نیروی زمینی سپاه دست به یک سلسله عملیات برای برقراری امنیت در منطقه شما‌ل‌غرب شد. گروهک‌های ضدانقلاب با حمایت‌های همه جانبه اطلاعاتی و حتی لجستیکی غرب (به سردمداری آمریکا) این بار با تمام توان آمده بودند تا به خاک ایران تجاوز کنند. این عملیات‌ها که در نیمه اول سال ۹۰ انجام شد، تا اواخر شهریور به طول انجامید تا نهایتا با تقدیم ده‌ها شهید و جانباز در این عملیاتها، بار دیگر امنیت به منطقه بازگشت و گروهک‌های ضدانقلاب مجبور به ترک خاک ایران شدند. 184صفحه| 20,000 تومان قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: 18000 تومان خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/176694?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @Milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 مجموعه ۳ جلدی از سرزمین نور (داستان نوجوان) " مجموعه 3 جلدی که بطور کامل دوره قبل از بعثت پیامبر بزرگ اسلام را برای #نوجوانان به تصویر کشیده است " ✔️ داستان زمزم : داستان زندگی #پدربزرگ پیامبر اسلام (ص) (جلد اول)  ✔️ هر چه خدای کعبه اراده کند: داستان زندگی #پدر پیامبر اسلام (ص) ( جلد دوم) ✔️ و آن ستاره که دنباله دار می آید: داستان #تولد پیامبر اسلام (جلد سوم) نویسنده: محمد رضا سرشار تصویرگر: محمد حسین صلواتیان 136صفحه| 24000 تومان خرید آنلاین👇👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/146638?ref=830y ارتباط با ما: @milad_m25 محصولات فرهنگی کودک و نوجوان👇 http://eitaa.com/joinchat/2298871821C19a27eb27d
کتاب محمد(ص) مثل گل بود 🔺این کتاب اثری برای آموزش سبک زندگی پیامبر (ص) به کودکان است. 🔸 این مجموعه، هر چهار حوزه ارتباط با خدا، ارتباط با خود، رتباط با خلق (مردم) و ارتباط با خلقت را شامل می شود و چهل محور اصلی در سبک زندگی را با کودکان در میان می گذارد. 🙋♂ ساختار اثر حاضر به گونه ای طراحی شده که کودکان، حضور پیامبر صلی الله علیه و آله را در زندگی عادی خود حس کنند و به راحتی بتوانند از آن حضرت الگو بگیرند. 💯 گفتنی است کتاب «محمد صلی الله علیه و آله و سلم مثل گل بود»، علاوه بر آموزش سبک زندگی پیامبر (ص)، به رشد تفکر کودکان و پرورش هوش اخلاقی آنان نیز کمک می کند. ۹۶ صفحه رنگی قیمت اصلی ۳۰۰۰۰ تومان قیمت پشت جلد، با احتساب بیش از ۶۵ درصد تخفیف ناشر و نویسنده: ۱۰۰۰۰ تومان خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/141810?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 @koodak_shop
مسافر: #پویش_ترویج_کتاب_سالم "والد سوم" 💠 اولین اثر مکتوب استاد تراشیون در زمینه تربیت فرزند و تاثیرات رسانه ها بر آن. 💠 استاد تراشیون در این کتاب با هدف افزایش سواد رسانه در والدین، تاثیرات مخرف رسانه های دیجیتال و خصوصا تلویزیون را بر رشد فکری و تربیتی کودکان یادآور می شوند و راهکارهای مقابله با این تاثیرات و سرگرمیهای جایگزین تلویزیون را به پدرها و مادرها معرفی می کنند. 💠 رویکرد استاد در این کتاب نفی مطلق استفاده از رسانه های نوین نیست بلکه تمرکز اصلی ایشان بر استفاده روشمند و سودمندانه از رسانه است. 🎁 همراه با مسابقه بزرگ کتابخوانی با جوایز ارزنده 💰 قیمت پشت جلد: 15 هزار تومان 🎁 قیمت ویژه مسابقه: 13 هزار تومان آیدی جهت سفارش کتاب👇 @mosafer1979 دریافت سوالات و شرکت در قرعه کشی👇 @ketabesalem
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت در شـــــام ولادت دو قــطب عالم تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت هفدهم ربیع الاول مزین به خجسته زاد روز نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) و میلاد امام جعفر صادق(ع) است. @sn_shop
. 🔸عنوان:  🔸پدیدآورنده: 🔸ناشر: 🔸تعداد صفحات : 320 صفحه 🔸قیمت پشت جلد: ۳۸۰۰۰تومان/قیمت با تخفیف: ۳۵۰۰۰ تومان . 📚درباره کتاب داستانی خواندنی از کودکی حضرت آمنه (س) و ازدواج ایشان با حضرت عبدالله (ع) تا کودکی حضرت پیامبر (ص) . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐لینک خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/177043?ref=830y 📲خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
فروشگاه کتاب جان
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشو
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشود. نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی) مترجم: وحید خضاب یک ماه بعد رفتیم. یک روز حکیم آمد پیشم. دو تا بلیط همراهش بود. گفت فردای آن روز پرواز می‌کنیم. پیش از سفر، هر چیزی که به زندگی سابق مربوط می‌شد را نابود کرد تا بتوانم دوباره و به عنوان یک مسلمان حقیقی متولد شوم. دفترچه‌ای داشتم که اسامی همۀ آشناهایم در مغرب (همۀ افرادی که به آنها مواد می‌فروختم) داخلش بود. دفترچه را برداشت و آتش زد. البته کارش که تمام شد تازه به من خبر داد. شدیدا عصبانی شدم اما چیزی نمی‌توانستم بگویم. مهم‌ترین مسئله برای من، رفتن از مغرب بود. در صندلی هواپیما به منظرۀ بیرون چشم دوختم، به مغرب که داشت دورتر و دورتر می‌شد. در اعماق قلبم چیزی می‌گفت دیگر هرگز بازنخواهم گشت. در دریایی از لذت غرق بودم. از هواپیما که پیاده شدم دیدم برادر کوچکترم نبیل به استقبال آمده است. [...] با ماشین نبیل راهی خانۀ مادرم شدیم که در حومۀ بروکسل قرار داشت. رسیدیم. مادرم درب را باز کرد. خیلی از دیدنش خوشحال بودم. درست است که با هم به صورت تلفنی در تماس بودیم و برایم پول می‌فرستاد ولی بیش از 10 سال بود خودش را ندیده بودم. شکسته‌تر به نظر می‌رسید، ولی هنوز خیلی زیبا بود. آن شب شام را سه نفری با هم خوردیم. خیلی خوشحال بودم که به اروپا برگشته‌ام. [...] دو روز بعد از رسیدن حکیم، برای اولین بار با یاسین و امین آشنا شدم. کل روز را داخل شهر بودم. شب که برگشتم دیدم برادرم در اتاق نشیمن با پنج مرد دیگر نشسته است. مادرم شام خوشمزه‌ای درست کرده بود و همه داشتند غذا می‌خوردند. لباس‌های خوبی و سِت‌شده‌ای به تن کرده بودند که خیلی گران قیمت به نظر می‌رسید. ریش‌هایشان را هم زده بودند و ته‌ریش بسیار کوتاهی داشتند. حکیم با آن جلابۀ مغربی و ریش بلندش در بین آنها خیلی عجیب و غریب به نظر می‌رسید! حکیم گفت پیش آنها بروم. مرا به میهمان‌ها معرفی کرد. الجزائری بودند. فرانسوی صحبت می‌کردند. سن همه‌شان کم بود. بعضی‌هایشان در اوایل جوانی بودند و بعضی‌هایشان هم بین 20 تا 23 سال. مشخص بود یک نفرشان، یعنی امین، مسئول بقیه است. رنگ پوستش از اکثر عرب‌ها روشن‌تر بود. چشم‌های درشتی داشت که انگار از صورتش زده بود بیرون. به شدت اعتماد به نفس داشت. می‌توانستم ببینم بقیه چه احترامی برایش قائل هستند. زیاد لبخند می‌زد و خیلی خودمانی با من برخورد می‌کرد. البته در بین صحبت‌ها، دو تا گوشی موبایلش یکسره زنگ می‌خورد و جواب می‌داد. در سال 1993 خیلی عجیب بود که کسی حتی یک موبایل داشته باشد [تا چه رسد به دو تا]. فورا فهمیدم پولدار است. یاسین چند سانتی از امین کوتاه‌تر بود. با یک هیکل تنومند و ورزشکاری. مشخص بود یاسین بیش از بقیه به امین نزدیک است. اکثرا کنار هم نشسته بودند و [گاهی هم] با صدای آرام با هم صحبت می‌کردند که کس دیگری نمی‌شنید. یک لحظه هم دیدم یاسین دارد پولی تحویل امین می‌دهد. دو چیز در هر دو نفرشان باعث تعجبم می‌شد: زیر چشم‌های هر دونفرشان هالۀ بسیار تیره‌ای وجود داشت و هر دو به شکل عجیب و غریبی راه می‌رفتند، خیلی برازنده، شبیه بالرین‌های حرفه‌ای یا گربه‌ها. تا آن وقت ندیده بودم کسی اینطور راه برود و به همین خاطر به نظرم خیلی عجیب بود. مدت‌ها بعد سِرّش را فهمیدم. ........................... «روایتی از درون شبکه‌های تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
خلاصه فصل نخست کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم به مرور تقدیم حضور میشود نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی) مترجم: وحید خضاب آن شب من خیلی صحبت نکردم. متوجه شدم درگیر یک کار مخفی هستند، شاید کاری غیرقانونی. هرچند در آن شب اول دقیقا مطمئن نبودم مشغول چه کاری هستند. فقط این را فهمیدم که کارشان هرچه هست به جنگ داخلی الجزایر ارتباط دارد. ماجرا مربوط به اواخر سال 1993 بود. دو سال پیش از آن، وقتی حکومت نظامی الجزایر متوجه شد که «جبهۀ نجات اسلامی» برندۀ انتخابات است، انتخابات را کأن لم یکن اعلام کرد. به سرعت گروهی به نام «جماعت اسلامی مسلح» در صحنه پیدا شده و نه تنها علیه دیکتاتوری نظامی بلکه حتی علیه جبهۀ نجات اسلامی هم وارد جنگ شد. جماعت اسلامی به دنبال انتخابات جدید نبود، می‌‌خواست یک نظام دینی [با قرائت سلفی تکفیری] در کشور برپا شود. امین و یاسین هم از همان ادبیات دینی متعصبانه‌ای استفاده می‌کردند که برادرم به کار می‌برد. با این تفاوت که لحن صدای این دو همیشه آرام و آرامش‌بخش بود، حتی وقتی دربارۀ جهاد و له کردن کفار حرف می‌زدند. [...] یک هفته بعد، امین و یاسین، یک بار دیگر آمدند. البته این بار صبح. در طبقۀ پایین نشسته بودم و صبحانه می‌خوردم که صدای صحبتشان با حکیم را از اتاق نشیمن شنیدم. همینکه کلمۀ کلاشینکوف در بین صحبتشان به گوشم خورد، شاخک‌هایم تیز شد! با دقت تمام شروع کردم به گوش دادن. داشتند دربارۀ مهمات صحبت می‌کردند. فشنگ کلاشینکوف می‌خواستند. امین داشت می‌گفت: «نمی‌تونیم توی بلژیک پیدا کنیم. توی آلمان، فراوون هست ولی قیمتش خیلی بالاست.» من هم رفتم به اتاق نشیمن. نشستم به گوش کردن. خودم از قبل به واسطۀ آن دو نفر آلمانی که می‌خواستند سلاح بفروشند و در مقابلش حشیش بخرند، چیزهایی دربارۀ تجارت سلاح می‌دانستم. می‌دانستم که آلمان پر شده از سلاح‌هایی که از شوروی سابق به آنجا آورده‌اند. این را هم می‌دانستم که قاچاقچی سلاح [همراه با محمولۀ قاچاق] از مرز هر کشوری که بخواهد رد شود در معرض خطر دستگیری قرار دارد. و هر خطر اضافه، یعنی قیمت اضافه! در نتیجه قیمت نهایی خیلی بالا می‌رفت، باید 13 فرانک برای هر فشنگ می‌دادند. بوی یک فرصت عالی برای پول در آوردن به شامه‌ام می‌خورد. پریدم وسط بحث و گفت: «شاید بتونم براتون فشنگ جور کنم. چقدر پول می‌دید؟» اول لبخندی روی لب‌هایشان آمد، بعد زدند زیر خنده! حکیم گفت: «تو که تازه اومدی. ده سال اینجا نبودی. هیچ سررشته‌ای هم از این کارا نداری.» اشتباه می‌کرد، من خوب می‌دانستم چطور باید این کارها را انجام داد. من در خیابان‌های مغرب حشیش می‌فروختم و خیلی خوب بلد بودم چطور آدم‌هایم را پیدا کنم، چه فروشنده‌ها را، چه مشتری‌ها را. از آن سال‌هایی که با ادوارد زندگی می‌کردم، دربارۀ تفنگ و فشنگ هم خیلی چیزها می‌دانستم. شکل آنها را می‌شناختم، قیمت هر بخشی از آنها را هم می‌دانستم. و از همۀ اینها گذشته، قطعا بلد بودم چطور پول دربیاورم. اگر می‌توانستم هر فشنگ را با قیمتی خیلی کمتر از آنچه آنها می‌گفتند گیر بیاورم، آن وقت می‌توانستم بخشی از پول را برای خودم بردارم. بدون اینکه لبخند بزنم گفتم: «جدی گفتم. فکر می‌کنم بتونم فشنگ گیر بیارم. بگید دقیقا چی می‌خواید؟» خنده‌شان قطع شد. اما هنوز می‌شد تردید را به وضوح در چهره‌شان دید. یاسین سکوت را شکست و گفت: «[فشنگ] AK-47، 7.62*39. حاضریم ده و نیم فرانک هم بدیم.» تخفیفی که می‌خواستند خیلی بالا بود. ترسیدم اگر این مبلغ را قبول کنم چیزی برای خودم نماند. گفتم: «حالا چرا ده و نیم فرانک؟ حتی اگه بتونم هر فشنگو 11 فرانک هم براتون پیدا کنم، بازم تو هر فشنگ دو فرانک سود کردید.» -«نمی‌خوایم اینقدر پول بدهیم. وسعشو نداریم.» -«بسیار خب. ببینم چی کار می‌تونم بکنم.» طبیعتا باورشان نشد. فقط لبخند زدند. هیچ راهی برای گیر آوردن فشنگ کلاشینکوف به ذهنم نمی‌رسید. آن شب وقتی داشتم می‌خوابیدم یاد دفترچه یادداشتم و اسامی مشتری هایم در مغرب افتادم که حکیم آتشش زده بود. کاش حداقل شمارۀ آن آلمانی‌ها را داشتم. اگر شماره‌شان را داشتم می‌توانستم هرچه امین و یاسین می‌خواستند و حتی چیزهایی غیر آن را گیر بیاورم. ولی خب، زندگی همیشه همینطور است. فردا صبح رفتم مرکز شهر، به محلۀ شایربیک، یک منطقۀ خیلی شلوغ بروکسل که اکثر ساکنانش از اهالی ترکیه و شمال آفریقا هستند. آدم‌هایی که دنبال فاحشه‌ یا موادفروش می‌گشتند می‌آمدند آنجا. ........................... «روایتی از درون شبکه‌های تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
کتاب تیک تاک زندگی تیک تاک زندگی کتابی است برای مدیریت زمان در خانواده؛ ثانیه هایی که همچون ابر بهاری درگذرند و آهنگ گذر عمر را در گوش مان می خوانند. ۲۰۸ صفحه| ۱۸۰۰۰ قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: ۱۶۲۰۰ تومان خرید آنلاین👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/75169?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇 http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530