به نام خدا
#قسمت_اول
#فصل_اول
#کودکی
به روزهای دور نگاه میکنم، به اولین لحظات حرکت قطار زندگی از مبدا کودکی ام .قطاری که در هر پیچ بارش سنگین تر می شود. باری پر از خاطره ،لبخند،گریه ،درد ،شادی، عشق و عشق و عشق.
امروز در پس روزهای رفته، در جست و جوی کودکی ام ،آبادان را در ذهن مرور می کنم و در کوچه های شهر زیر آفتاب داغ که قدم می زنم ،گونه هایم سرخ و پیشانی ام عرق کرده و تب دار می شود.
طعم خاطرات کودکی ام به طعم خرما می ماند، دلپذیر و شیرین. قطار زندگی را به عقب بر می گردانم تا به اولین واگن آن برسم.به واگن بچگی هایم.
هنوز صدای خنده ی بچه ها به گوش می رسد. می دوم تا گمشده هایم را پیدا کنم. چقدر در این سالها همه چیز عوض شده است. من به دنبال روزهای پنجاه سال پیش هستم. تنها نیم قرن از آن خاطرات گذشته اما گویی، قرن ها با امروز فاصله داد. از پنجره ی واگن ، در میان خانه های شهر جست و جو می کنم. آهان! خانه ام را پیدا کردم. آنجاست،
بین خانه های یک شکل و یک اندازه ی محله ی کارگری پیروزآباد. خانه ها را گویی انگشتان کودکی ناز پرورده که شهر آرمانی اش را به تصویر کشیده نقاشی کرده است. شانزده خانه، شانزده خانواده ی محله ی پیروز آباد. کوچه بیست و سه ، پلاک یک. یک خانه صد متری سر نبش کوچه که اصطلاحا به آن می گفتیم کواترها، و همه سهم ما از دنیا همین صد متر بود. آن روزها فکر می کردم دنیا همین آبادان و محله ی خودمان است. همه چیز در همین خانه خلاصه می شد. خانه ی ما آبادانی ها ، کوچک اما شلوغ بود . من و دو خواهر و هشت برادرم، کریم، فاطمه، رحیم، رحمان، محمد، سلمان، احمد، علی، حمید و مریم. فاصله ی سنی ما حدودا یک سال و سه ماه بود ، سبزینه هایی بودیم که از دامن پر مهر مادر بر دیوارهای این خانه ی کوچک قد کشیده بودیم. به این گردان کوچک عبدالله هم اضافه شده بود. عبدالله دوست و هم کلاس برادرم کریم بود که به دلیل دور بودن مدرسه از خانه شان با ما زندگی می کرد.
همه ی خانه ها دو در داشتند، یکی در ورودی که از کوچه وارد آن می شدیم و دیگری در پشتی که مشرف به باغ بود. باغ ها روبه روی شانزده خانه ی دیگر قرار داشتند که کوچه ی بعدی را شکل می دادند. داخل هر خانه دو باغ بود، یکی داخل حیاط که هر کسی به فراخور سلیقه اش در آن درخت و گل و چمن می کاشت. دیگری باغ پشتی بود که بعد ازطارمه شروع می شد، خانه ها با دیوارهای کوتاه از هم جدا شده بود و این دیوارهای کوتاه مرز همسایگی را به فامیلی و خویشاوندی تبدیل کرده بود. مردهای همسایه همه عمو و زن های همسایه همه خاله بودند. وقتی پیر می شدیم می فهمیدیم که این همه عمو و خاله ، واقعی نیستند . بین باغ ها دیواری نبود . خانه ها را درختان شمشاد با گل های سفید ریز همیشه بهار از هم جدا می کردند. اگر به این گلها دست می زدی ، دستت مثل زهر مار تلخ می شد.
توی این باغ ها درختی پر گل به نام خرزهره بود با گل هایی بی اندازه تلخ. مادرم می گفت : گول قشنگی کسی یا چیزی را نخورید. بعضی ها مثل گل خرزهره قشنگ هستند اما با ده من عسل هم
نمی شود آنها را بخوری. درخت دیگری هم بود با گل های قرمز و درشت مخملی که از وسط آن یک پرچم بلند مثل زبان آدمیزاد آویزان بود. نمی دانم چرا این درخت و گل زیبا را زبان مادرشوهر می گفتند. خلاصه ی کلام، ما توی این کوچه باغ ها به دنیا آمدیم، پا گرفتیم و قد کشیدیم. همه چیز توی محله تعریف شده بود، از مسجد و منبر و مدرسه گرفته تا مغازه و سینما و باشگاه. خانه ما نزدیک مسجد مهدی موعود بود و از درخانه ، گلدسته های مسجد را می شد دید و از همه مهم تر در همسایگی آرامگاه سید عباس بودیم.
هر خانه سه اتاق داشت. در هر اتاق یه فرش شش متری و توی اتاق بزرگ تر یعنی در مهمان خانه که نظم و انضباط مخصوص به خودش را داشت، یک فرش دوازده متری پهن بود.
در این خانه های کوچک و محقر چهارده آدم قد و نیم قد زندگی می کردیم. همه ی خانواده ها عیالوار بودند. اصلا هرکه عیالوارتر بود اسم و رسم بهتر و بیشتری داشت. خیلی وقت ها فامیل های پدری ام از هندیجان و ماهشهر برای ادامه ی تحصیل یا درمان به منزل ما می آمدند.
آن روزها در آبادان مادران را ننه و پدران را آقا صدا می کردند. البته ننه ی تنها نه. در واقع مادر به اسم پسر بزرگ تر شناخته می شد. مثلا مادر من ننه کریم بود. آن روزگار، روزگار ننه ها بود. بعضی هاشان صاحب علم و معرفت بودند و داروی عطاری تجویز می کردند و شفا می دادند. مثلا به بیچاره ننه ماهرخ بعد از هفت بچه می گفتند ((عاقر شده و دیگر دامنش سبز نمی شود)) سنبل الطیب می بستند تا بتواند هشتمین فرزندش را به دنیا بیاورد و ننه ((مه بس )) که دخترزا بود، دوای دردش زنجبیل بود، تا شاید زنجبیل افاقه کند و به جای شه گل و مه گل، حسن و حسین بیاورد.
#ادامه_دارد
#کتاب_خوب_بخوانیم
👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
کتاب وقتی مهتاب گم شد "خاطرات علی خوش لفظ" روایتی عینی از واقعهای تاریخی است که موجب شد سرنوشت خی
متن دل نوشته ی سردار حاج قاسم سلیمانی درباره کتاب " وقتی مهتاب گم شد "
#کتاب_خوب_بخوانیم
👥 @sn_shop
#قسمت_سوم
#فصل_اول
#کودکی
-بی بی بازم که گل و بلبل می گی!
اما خدا وکیلی هیچ وقت بین قصه ی دختر پرده رو خوابش نمی برد. برای اولین بار که قصه ی دختر پرده رو را تعریف کرد گفت:
دخترم! این قصه خیال بافی نیست. یک قصه ی واقعی است.
ذوقی که من برای شنیدن داشتم، شوق گفتن را در او صد چندان می کرد، به خصوص وقتی گفت این قصه ی تولد دختری است به نام معصومه. بی بی قصه را این طور تعریف می کرد:
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. در روزگاری نه چندان دور که پسر زاییدن، افتخار و پاداش درد زائو بود، مادرت شش پسر داشت و فقط یک دختر زاییده بود. خیلی دلش می خواست این دفعه که باردار است شانسش به دختر بنشیند. در نیمه های یک شب که ماه شب چهارده تمام آسمان را روشن کرده بود، درد زایمان مادرت شروع شد. زنگ توی گوش اهل خانه به صدا درآمد و همه را بیدار کرد. مادرت بی صدا دردهایش را قورت می داد و مثل همه ی زن ها که آن وقت ها در خانه زایمان می کردند منتظر آمدن قابله بود. همه ی اهل خانه بیدار شدند تا اتاق زائو آماده شود. پدرت سراسیمه مامای حرفه ای شهر;سیده زهرا را که زن مومنه و با خدایی بود خبر کرد. همه می گفتند دستش خیر و سبک است. دست سیده زهرا که به زائو می خورد دیری نمی گذشت که نوزاد به دنیا می آمد. او زن خوش نمازی بود. هرجا که بود نمازش را سروقت میخوند. همه چیز سیده زهرا خوب بود فقط نمی گذاشت از بستگان زائو کسی داخل اتاق بشه و گریه زاری کنه. همه را پشت در می کاشت.
بی بی جون با آب و تاب گفت: من هم سراسیمه رفتم دنبال دو تا از زن های همسایه که دوست نزدیک مادرت بودند، آنها هم آمدند. سیده زهرا کمکی داشت که بچه را می شست و قنداق می کرد. حالا دیگه همه ی پسرها بیرون توی یک اتاق شش متری که تودرتو با اتاق زائو بود جمع شده و سر و صدا راه انداخته بودند و شرط بندی می کردند. بازی شان گرفته بود. انگار می خوستند قلک پولشان را بشکنند. فاطمه که ده سال بیشتر نداشت هرچه به این پسرها تشر می زد، حرفش خریدار نداشت تا اینکه آقا همه را کرد زیر پتو و گفت: فقط باید صدای نفستون شنیده بشه!
سکوت، تمام این اتاق شش متری را پر کرده بود. صدای ناله ی مادر را میشنیدم اما طاقت توی اتاق ماندن را نداشتم. می خواستم آقا و فاطمه را آرام کنم که دلواپس نباشند.
درد مادرت تمامی نداشت کم کم ترس وجودم را گرفت. آدم ها در لحظه ی ترس خیلی به خدا نزدیک تر می شوند.
اصلا این ترس است که به یاد ادم ها می آورد همه چیز دست خداست. اذان صبح نزدیک می شد. وقت هایی که آدم می ترسه تاریکی شب بیشتر آزارش میده. حس می کردم مادرت با مرگ فاصله ای نداره و فقط باید دعا کنم. نزدیک اذان بود . سجاده ام را پهن کردم. به درگاه خدا التماس می کردم که دخترم زودتر از این درد خلاصی پیدا کنه و فارغ بشه. به حضرت معصومه خیلی اعتقاد داشتم. صدایش زدم، قسمش دادم. نذر کردم و گفتم: یا حضرت معصومه! دخترم زودتر فارغ بشه، اگر بچه ش دختر بود کنیز تو می شه و اسم تو رو روش میذارم تا تمام عمر صحن و حیاطت رو جارو بزنه.
بچه ها خودشان را به خواب زده بودند. کریم سرش را از زیر پتو بیرون آورد و با شوخ طبعی گفت: بی بی! خواهرمون هنوز نیومده جارو دستش دادی؟
رحمان که بانمک تر از همه و لبش پر از خنده بود، گفت: بی بی از خودت مایه بذار.
شوخی های بچه ها از دلواپسی های من کم نمی کرد. باید مادر باشی تا بفهمی مادر یعنی چی؟ صدای ناله های مادرت که بلندتر شد بچه ها دیگه مزه نمی ریختند و سربه سرم نمی گذاشتند. سلمان دوساله و محمد چهار ساله زار زار گریه می کردند. آقا همچنان دست به دعا بود و عرق می ریخت و هرلحظه رنگ به رنگ می شد و خیره به من نگاه می کرد و با اصرار می گفت: بی بی چرا نمیری سری بزنی، خبری بیاری، کاری کنی شاید نیاز به کمک داشته باشد...
#ادامه_دارد
#کتاب_خوب_بخوانیم
👥 @sn_shop
#قسمت_چهارم
#فصل_اول
#کودکی
دلواپسی پدرت را می فهمیدم. او مرد خانه بود و با وجود غروری که داشت، تمام قلبش برای مادرت و فرزندانش می تپید. در برابر شماها مثل یک بچه، مهربان و عاطفی بود. سعی می کردم اورا آرام کنم: نه مشدی، اینها طبیعیه، باید صبر داشته باشی. یک آدم می خواد از یک آدم دیگه کنده بشه. مگه نشنیدی میگن تنها دردی که شبیه جون کندن و جدا شدن روح از بدنه درد زایمانه. بوی بهشت میآد، با این دردها خدا بهشت رو به مادرها هدیه میده. خلاصه هرچه می دانستم می گفتم و بچها را آرام می کردم. اما خودم بی تاب بودم. پدرت شروع کرد به زیر لب قرآن خواندن. اشک توی چشم هاش جمع شده بود و از اتاق بیرون رفت. چیزی نگذشت که صدای الله اکبر اذان و صدای نوزاد به هم گره خورد و عطری در اتاق پیچید . همه به هم نگاه می کردیم، صدایی به صداها اضافه شده بود، موجودی که تا حالا حضور داشت ولی دیده نمی شد; دیدنی شده بود. همه ی خوابیدها بیدار شدند. مثل اینکه همه فهمیده بودند یکی به ما اضافه شده. گریه ها خنده شد و چهره ها شکفته ، حتی گنجشک های پشت پنجره ی اتاق هم در شادی ما شریک شدند. پریدم پشت در که بپرسم بچه دختره یا پسر، که صدای همهمه و پچ پچ و ذکر و صلوات و((سبحان الله)) و ((الحمدالله)) با هم قاطی شد.
هرچه در را هل دادم در باز نشد. ننه مجید دوست مادرت که زن چاق و چله ای بود پشت در نشسته بود تکان نمی خورد. دری که قفل و بست نداشت حالا انگار هفت قفله شده بود. تمام زورم را توی مشتم جمع کردم و به در کوبیدم و گفتم: چرا جوابم را نمی دهید؟ حال مادرش چطوره؟ حال بچه چطوره؟ چرا پچ پچ می کنید؟ ننه مجید تو رو خدا از پشت در بلند شو بذار در تکون بخوره بیام تو. مگه بچه چیزیش شده؟
هرچه می گفتم هیچ جوابی نمی شنیدم. گوشم را به در چسبانده بودم. فقط می شنیدم که سیده زهرا میگفت: بعد از بیست سال قابلگی، خودم به چشم دیدم. قبلا شنیده بودم اما امروز دیدم.
مادرت با ترس و نگرانی التماس می کرد: سیده زهرا، تو رو به جدت قسم، بچه ام ناقصه؟ کجاش عیب داره؟ نشونم بدید.
همه چیز مثل برق می گذشت. صدای ننه مجید را می شنیدم که مرتب می گفت((الحمدالله ، سبحان الله)). تمام این اتفاقات از ((الله اکبر)) تا ((حی علی الصلوه)) اذان صبح طول کشید. کسی نمی پرسید دختره یا پسر. همه نگران سلامت بچه بودند. بالاخره بچه ها همه آمدند و زورمان را یکی کردیم و در را هل دادیم. در به همراه ننه مجید از جا کنده شد و بچه ها از ترس پا به فرار گذاشتند و پریدند توی حیاط.
تمام تنم خیس عرق شده بود. با چشم های خیس با التماس خواستم چیزی بگم اما زبانم بند آمده بود. نه می تونستم چیزی بگم نه چیزی بپرسم اما یک بچه دیدم مثل برگ گل، تنش هنوز خیس بود، بند نافش را تازه قیچی زده بودند. هرچه نگاه کردم هیچ عیب و نقصی ندیدم. دست هاش ، پاهاش، صورتش، سرش، گوشهاش; همه جا رادست کشیدم. انگشت هاش را دانه دانه شمردم و گفتم: سیده زهرا این که سالمه؟ گفت: پس میخواستی جاسم باشه؟
همه خندیدند. بچه را تحویل مادرت دادم و گفتم:
نترس انگشتاشم شمردم هیچی کم نداره.
اما پچ پچ سیده زهرا و زن های همسایه تمام نمی شد. مات و مبهوت به هم نگاه می کردند. می خواستم از نگاه های آنها چیزی بفهمم اما نمی شد. باز صدای هق هق مادرت و نوزاد توی هم رفت که سیده زهرا گفت: کلافه ام کردید، این بچه، پرده رو بود. نقاب به صورتش داشت . نقاب رو برداشتم و کنار گذاشتم که بهتون بدم. این نشونه است.
مادرت پرسید: یعنی چشماش نمیبینه؟ سیده زهرا گفت: نه مش عزت، از جنس پوست صورتشه. دختر و پسر نداره، بعضی بچه ها با پرده به دنیا می آن، پرده رو برداشتم و کنار گذاشتم. این نقاب، نقاب برکت شانس، شفا، امانت و ایمانه...
#ادامه_دارد
#کتاب_خوب_بخوانیم
👥 @sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
متن دل نوشته ی سردار حاج قاسم سلیمانی درباره کتاب " وقتی مهتاب گم شد "
#کتاب_خوب_بخوانیم
👥 @sn_shop
به هر دلبستنم عمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هرکس بست، اما دوستت دارم
.
پر از شور و شعف با سر به سویت میدَوم چون رود
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم
.
دلآزار است یا دلخواه! ماییم و همین یک دل
بِبَر! یا بازگردان! من به هر صورت زیانکارم
.
ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی! اما مگر من دست بردارم
.
تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست!
شبت خوش گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم
غزل #خواب، از کتاب #اکنون
ششمین دفتر شعر #فاضل_نظری
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
فروشگاه کتاب جان
اکنون 💯ششمین دفتر شعر فاضل نظری 🔺مجموعه غزل فاضل نظری ‼️ اتمام ۲۵۰۰ نسخه چاپ اول در حدود ۱۰ روز
به هر دلبستنم عمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هرکس بست، اما دوستت دارم
.
پر از شور و شعف با سر به سویت میدَوم چون رود
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم
.
دلآزار است یا دلخواه! ماییم و همین یک دل
بِبَر! یا بازگردان! من به هر صورت زیانکارم
.
ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی! اما مگر من دست بردارم
.
تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست!
شبت خوش گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم
غزل #خواب، از کتاب #اکنون
ششمین دفتر شعر #فاضل_نظری
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما چقدر کتاب میخوانید؟
.
تیزر #کتابخوانی
کارگردان: #مهدی_افضل_زاده
محصول مشترک مرکز مستند سوره، و انتشارات سوره مهر
================
#کتاب_بخوانیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
مرجع تهیه کتاب فعالان فرهنگی👇
http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530
#گزیده_ای_از_یک_کتابِ_خوب
🔹 ماجرای کمک امام زمان(عج) به مردی بت پرست
یکى از علماى شیعه در هند به نام سیّد فرزند على نقل مىکند که روزى یک فرد بت پرست که جایگاه و شخصیتى در میان مردم داشت، به من گفت: «مرا به قتل متهم کردهاند، تلاشهاى فراوان من نیز در روند پرونده مؤثر نشد و قرار است حکم اعدام روز دوشنبه اجرا شود؛ اکنون از همه جا ناامید گشته، نزد شما آمدهام. آیا شما مىتوانید به من کمک کنید؟»
سید مىگوید: «با خودم فکر کردم که هر چند او بت پرست است، امّا همه خلایق از نعمت وجود امام زمان(عج) برخوردارند. این شخص نیز به برکت وجود امام زمان(عج) موجود و از رعایاى آن حضرت محسوب است; از این رو به وى گفتم: «صبح روز جمعه لباس تمیزى بر تن کن و به قبرستان مسلمانان برو و صدا بزن: «یا ابا صالح المهدى»! چرا که به اعتقاد ما چنان چه مردم در مشکلات به ایشان متوسل شوند، نتیجه مى گیرند. تو نیز به آن حضرت متوسل شو، شاید نتیجه بگیرى.»
سیّد از قول شخص یاد شده مى گوید: «من این کار را انجام دادم». شخصى نزد من آمد و فرمود: «مشکل تو چیست؟» مشکلم را گفتم و عرض کردم: «سیّد فرزند على» مرا راهنمایى کرد که به شما توسل جویم. آن جناب پس از شنیدن مشکل من فرمود: «مشکل تو حل شد. نگران نباش!» عرض کردم: «اگر با وجود غیر مسلمان بودن و عدم معرفت من نسبت به شما مشکل مرا حل کردید، پس چرا گرفتارىهاى مسلمانان معتقد به خود را حل نمىکنید؟»
ایشان فرمودند:« اگر مسلمانان، با این حال که تو دارى و حاجت خود را خواستى حاجت خویش را از ما بخواهند، مشکل آنان را نیز حل خواهیم کرد.» پس از این جریان شخص یاد شده روز دوشنبه در دادگاه حاضر شد و قاضى حکم تبرئه وى را صادر کرد.
او گفته است: «من اصلا علت تغییر حکم را نفهمیدم و در حالى که پول فراوان و وکلاى بسیار در حل مشکل من کارساز نشد، توسل به امام شما مشکل مرا حل کرد و قاضى به یک باره از حکمش برگشت و مرا تبرئه کرد!»
منبع: کتاب جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام ج۱
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 یک خواندنیِ دوستداشتنی
📍 وقتی مهتاب گم شد؛ خاطرات جالب #علی_خوش_لفظ که فضای جدیدی در روایت خاطرات دفاع مقدس برای مردم خلق کرده است.
تقریظ شده توسط رهبر انقلاب و شهید حاج قاسم سلیمانی
#کتاب_خوب_بخوانیم👇
@sn_shop
📚 کتاب هِلو بِرادِر
🔹هلو برادر رنجنامه است. مجموعهای داستانی که سراغ انسانهای روایت نشده رفته. ماجراهایی که ریشه در واقعیت دارد و از پرداختی مناسب سود میبرد. روایتهایی خوشخوان که نویسندگان دغدغهمندش از زندگی و زمانه مسلمانان جهان داستانهایی جالب را نقل میکنند.
🔹دوربین نویسندگان این کتاب،گاهی در نیجریه کنار دست شیخ زکزاکی قرار میگیرد و گاهی به زندانهای رژیم اشغالی میرود. آمریکا، نیوزلند، چین، کنگو و اروپا جاهاییست که شهرزاد قصههای هلو برادر میچرخد. هرجا مسلمانی هست و میخواهد مسلمان بماند میتواند سوژه داستان این نویسندگان شده باشد. داستانهای این مجموعه در دام شعارزدگی نمیافتند و از قواعد روایتگری ادبی دور نمیشوند.
📖۱۳۶صفحه ۲۵،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف ۲۲،۵۰۰تومان
🛒 خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/923314?ref=830y
سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
📲 @Milad_m25
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب_خوب
@sn_shop
📚 کتاب مَهد دلاوَری
🔸نگاه و دغدغه های رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای درباره ی ملّت مجاهد و مظلوم افغانستان.
📖۱۲۰صفحه/۱۵،۰۰۰ تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/936793?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب_جان
@sn_shop
📚 کتاب سه نیمه سیب(بر اساس خاطرات خدیجه شاد؛ مادر شهیدان مدافع حرم مصطفی و مجتبی بختی)
🔸این دو برادر ایرانی و ساکن قاسم آباد مشهد هستند که هرچه تلاش می کنند تا از طریق راه های قانونی به سوریه بروند، به نتیجه نمی رسند؛ در نهایت در سال 94 در پوشش مدافعان افغانستانی با نام های بشیر و جواد رضایی راهی سوریه شده و بعد از چند ماه در یک زمان به شهادت می رسند.
📖۲۹۶صفحه ۳۲،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۲۹،۰۰۰ تومان
🛒 خرید از سایت باسلام خرید 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/936885?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#کتاب_جان
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚کتاب سلیمانی عزیز
🔸 گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل وصیت نامه
🔸برشی از کتاب:
میهمان جلال طالبانی بودم؛ آن روزها رئیس جمهور عراق بود. پرسید: « میدونی اینجایی که نشستی ، چند وقت پیش کی نشسته بود؟»
_نه از کجا باید بدونم.
خاطره اش را برایم تعریف کرد.
«ژنرال سلیمانی چند روز پیش اینجا نشسته بود، داشتیم صحبت میکردیم که منشی دفتر اومد، بر گوشم چیزی گفت و رفت. ژنرال پرسید: آقای طالبانی! موضوع چیه؟ گفتم: رئیس جمهور آمریکا پشت خطه، شما اجازه میدید صحبت کنم و یا بذارم واسه بعد؛ گفت: نه، صحبت کن. تلفن را وصل کردم، خواست برود بیرون که راحت حرف بزنم. گفتم: نه، نیازی نیست. لا به لای صحبت ها به اوباما گفتم: میدونی الان کی جلوی من نشسته؟ گفت: نه. گفتم: الان ژنرال قاسم سلیمانی درست نشسته روبروی من.»
با دلهره گفت: « جدی میگی؟»
لحنش طوری شد که حس کردم از هیبت اسم ژنرال سراسیمه از جایش بلند شده و تمام قد ایستاده.»
ابهتش نه فقط رودرو بلکه از پشت تلفن هم دشمن را می گرفت.»
راوی: پرویز_فتاح.
📖۲۵۶صفحه|۲۶،۰۰۰تومان
🎁قیمت با تخفیف: ۲۲،۰۰۰ تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/282041?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#سردار_سلیمانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب شاید پیش از اذان صبح
🔹کتاب «شاید پیش از اذان صبح» اثری در وصف سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی به قلم احمد یوسف زاده نویسنده «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال» و شامل خاطرات و دلنوشتههایی برای آن شهید عزیز است.
🔹نویسنده در ابتدای کتاب با عرض ارادت به فرماندهاش در زمان دفاع مقدس اینگونه نوشتهاست: «سالهایی که میجنگید، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود که جانش از بلا دور باشد. خودش اما، نگاهش جایی دیگر بود و سرانجام خداوند او را که میجنگید، بر ما که نشسته بودیم با پاداش شهادت برتری داد.»
🔹یوسف زاده در این کتاب با مخاطب قرار دادن حاج قاسم دل نوشته ها و خاطرات سالهای دور و نزدیک را با او مرور می کند. در این روایت ها مطالب خواندنی از شیوه سلوک و زندگی وفرماندهی شهیدسلیمانی پیش روی مخاطب قرار می گیرد.
🔹مخاطب با خواندن این اثر می تواند به تصویری نسبتاً جامع از شهید سلیمانی در عرصه های مختلف فکری، فرهنگی، سیاسی و حتی اجتماعی برسد.
📖 ۱۷۲صفحه/۳۲،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف۲۸،۸۰۰تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/952570?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#سردار_سلیمانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب مالک زمان
🔸داستانهایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی.
🔸کتاب مالک زمان بیش از پنجاه داستان زیبا از زندگی و مجاهدت های سردار رشید اسلام مالک اشتر و حاج قاسم سلیمانی را در خود جای داده و زندگی این دو بزرگوار را با هم تطبیق کرده است.
📖۱۲۰صفحه /۱۲،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۱۰،۸۰۰تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/952702?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#مالک_زمان
#سردار_سلیمانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب این مَرد پایان ندارد
♦️کتاب این مرد پایان ندارد ، تلاش دارد تنها ذره ای از زندگی جهادی و سیره ولایی سرباز اسلام شهید قاسم سلیمانی را به خواننده یادآوری کند.
♦️در این کتاب که به صورت متن و تصویر رنگی منتشر شده، مخاطب علاوه بر برخی تصاویر منتشر نشده از فرمانده جبهه مقاومت، خاطراتی را می خواند که تعدادی از آن ها برای اولین بار منتشر می شوند.
♦️در واقع در سیر این کتاب، نگارنده تلاش کرده است که مطالب کتاب، به گونه ای سامان یابد تا خواننده، مکتب شهید «قاسم سلیمانی» را بیشتر بشناسد.
♦️سید علی بنی لوحی نویسنده کتاب "این مرد پایان ندارد"، از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که خود را خادم یاران حضرت روح الله در لشکر امام حسین (ع) می داند و معتقد است بزرگترین خوشبختی زندگی اش این بوده که او را در صحنه جهاد و شهادت راه داده اند، هر چند دست خالی و مانده از راه باز گشته است.
📖۲۶۰ صفحه/۴۰،۰۰۰تومان
🎁قیمت با تخفیف ۳۴،۰۰۰ تومان
🛒خرید از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/954282?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب_این_مرد_پایان_ندارد
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب متولد مارس
(جستاری در خاطرات دوستان و همرزمان شهید حاج قاسم سلیمانی)
♦️علی اکبری مزد آبادی، نویسنده کتاب «متولد مارس» از آخرین کتابش درباره حاج قاسم سلیمانی میگوید.
♦️وی درباره موضوع کتاب «متولد مارس»، گفت: «متولد مارس»، خاطرات دوستان، هم رزمان و نزدیکانِ حاج قاسم سلیمانی است. این خاطرات از تحولات سوریه، عراق تا شهادت و همچنین درباره خلق و خوی این شهید بزرگوار است که به صورت مصاحبه جمع آوری کرده ایم. روایت آن نیز به صورت خطی نیست.
♦️وی درباره جذابیت این کتاب اظهار کرد: جذابیت بصری کتاب «متولد مارس»، اگر از کتاب «ذوالفقار» بالاتر نباشد، پایینتر نیست. ظاهرا اثر هم بسیار جذاب است.
♦️علی اکبری مزد آبادی، پیشتر نیز کتابهای «حاج قاسم»، «ذوالفقار» و «روزی روزگاری» را درباره حاج قاسم سلیمانی، نوشته است.
♦️تفاوت کتاب «متولد مارس» با سایر کتاب هایی که درباره حاج قاسم نوشته شده در دو نکته است: نکته اول این است که مطالب این کتاب جدید و معاصر در چند سال اخیر است. نکته دوم چیدمان تصاویر است که به صورت متنوع بوده و عکسها در چهار رنگ در کادر چیده و طراحی شده است.
۲۰۰ صفحه/ ۲۵،۰۰۰تومان
قیمت باتخفیف ۲۲،۵۰۰تومان
خرید کتاب از طریق سایت با سلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/953781?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#متولد_مارس
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب شاید پیش از اذان صبح
🔹کتاب «شاید پیش از اذان صبح» اثری در وصف سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی به قلم احمد یوسف زاده نویسنده «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال» و شامل خاطرات و دلنوشتههایی برای آن شهید عزیز است.
🔹نویسنده در ابتدای کتاب با عرض ارادت به فرماندهاش در زمان دفاع مقدس اینگونه نوشتهاست: «سالهایی که میجنگید، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود که جانش از بلا دور باشد. خودش اما، نگاهش جایی دیگر بود و سرانجام خداوند او را که میجنگید، بر ما که نشسته بودیم با پاداش شهادت برتری داد.»
🔹یوسف زاده در این کتاب با مخاطب قرار دادن حاج قاسم دل نوشته ها و خاطرات سالهای دور و نزدیک را با او مرور می کند. در این روایت ها مطالب خواندنی از شیوه سلوک و زندگی وفرماندهی شهیدسلیمانی پیش روی مخاطب قرار می گیرد.
🔹مخاطب با خواندن این اثر می تواند به تصویری نسبتاً جامع از شهیدسلیمانی در عرصه های مختلف فکری، فرهنگی، سیاسی و حتی اجتماعی برسد.
📖 ۱۷۲صفحه/۳۲،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف۲۸،۸۰۰تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/952570?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#سردار_سلیمانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب مالک زمان
🔸داستانهایی برگرفته از سخنان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر و خاطرات سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی.
🔸کتاب مالک زمان بیش از پنجاه داستان زیبا از زندگی و مجاهدت های سردار رشید اسلام مالک اشتر و حاج قاسم سلیمانی را در خود جای داده و زندگی این دو بزرگوار را با هم تطبیق کرده است.
📖۱۲۰صفحه /۱۲،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۱۰،۸۰۰تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/952702?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#مالک_زمان
#سردار_سلیمانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚 کتاب پوتین قرمزها
🔸خاطرات مرتضی شبیری بازجو و مدیر مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا.
🔸از جذابیت های خاطرات بشیری، روایت جلسات بازجویی از نیروهای عراقی است که گاه در خلال این خاطرات، مطالب خواندنی از اتفاقات تاریخی نقل می شود که فجایع رخ داده در جنگ تحمیلی را بیشتر نمایان می کند. از جمله این موارد، بخشی است که به بازجویی از محمد رضا جعفر عباس الجشعمی، سرهنگ دوم نیروی مخصوص، فرمانده تیپ کماندویی سپاه هفتم و حضور او در ام الرصاص اختصاص دارد.
🔸«پوتین قرمزها» در 36 فصل به انضمام عکس ها و اسناد تدوین شده است. بهبودی در این خاطرات ابتدا مخاطب را با اهمیت خاطرات راوی آشنا می کند. او در فصل های نخست، بخشی از بازجویی های انجام شده را ثبت می کند و پس از آن، به زندگی فردی راوی و چگونگی ورود او به جبهه و نقش او در جنگ تحمیلی می پردازد.
📖۳۹۱صفحه /۴۰،۰۰۰تومان
🎁 قیمت با تخفیف ۳۶،۰۰۰تومان
🛒خرید از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/960336?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚مجموعه ۷جلدی بُرنا
🔸برنامة جامع کانونهای علمی تربیتی نخبه پرور است که با نگاهی کاملاً علمی و کاربردی، راهبردها و راهکارهای مناسبی برای اسفاده مراکز و کانونهای تربیتی و فرهنگی فراهم نموده است.
🔸در این مجموعه هفت جلدی که حاصل سالها تجربه، تحقیق و گفتگو با صاحبنظران است، از مبانی تربیتی گرفته تا راهکارهای جزئی جهت تاسیس و اداره کانونهای علمی تربیتی نخبه محور ارائه شده است.
🔸عناوین مجلّدات آن بدین شرح است:
جلد۱: مبانی و نقشه راه
جلد۲: مدیریت
جلد۳: تربیت کادر
جلد۴: جذب و گزینش
جلد۵: تعامل با خانواده، مدرسه و مسجد
جلد۶: معرفت افزایی و تهذیب
جلد۷: آموزش و تعلیم
🔸بنابراین اگر دغدغه فعالیت در این زمینه را دارید و معتقدید فعالیت علمی و تربیتی در حوزه نخبگان یکی از حلقه های مهم در زنجیره ایجاد تمدن نوین ایرانی اسلامی است، پیشنهاد میکنیم نگاهی به این مجموعه مفید داشته باشید.
📖۱۴۵۰صفحه/ ۱۶۰،۰۰۰تومان
🎁 قیمت باتخفیف۱۴۴،۰۰۰تومان
🛒خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/964718?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
📚کتاب نخبگان و تمدن اسلامی (آنچه باید نخبگان،مسئولان و فعالان تربیتی نخبه پرور بدانند)
🔸برای آشنایی با مسیر رسیدن به تمدّن اسلامی و نقش کلیدی نخبگان و نخبهپروران در تمدّن سازی اسلامی ، کمبود کتابی که ضمن متقن بودن محتوای آن حاوی نکات راهبردی و کاربردی باشد احساس میشد.کتابی که هم برای نخبگان مفید فایده باشد و آنها را متوجّه مسئولیتهای بزرگ نماید و از آفتهای متوجّه نخبگی بر حذر دارد و هم مربّیان و مسئولان را نسبت به وظیفه مهمّ شناسایی استعدادهای برتر و نخبه پروری آگاه کند و راهبردها و راهکارهای نخبه پروری و حمایت از نخبگان را به آنان نشان دهد.
🔸در کتاب «نخبگان و تمدّن سازی اسلامی» سعی شده با استفاده از بیانات مقام معظّم رهبری تا حدّ خوبی به این نیاز پاسخ داده شود.
🔸پس از استقبال علاقمندان از کتاب "تربیت ماندگار"، اینک نشر تراث مفتخر به انتشار دومین مجلد از مجموعه بیانات مقام معظم رهبری، با عنوان "نخبگان و تمدن سازی اسلامی"، می باشد.
📖۲۷۶ صفحه/۳۶،۰۰۰تومان
🎁 قیمت باتخفیف ۳۳،۰۰۰تومان
🛒 خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/953001?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
@sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتابجان/کودک و نوجوان
📚 کتاب من حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم
🔸کتاب من حصرت زهرا (س) را دوست دارم جلد سوم از مجموعه ی چهارده جلدی "من اهل بیت (ع) را دوست دارم" است که بر اساس یکی از بهترین روش ها برای معرّفی شخصیت های مذهبی نوشته شده است.
🔸در این روش، تنها به جنبه های تاریخی زندگی این شخصیت ها بسنده نمی شود؛بلکه در کنار توجّه به جنبه های تاریخی، مقام معنوی، سبک زندگی، افکار و اندیشه ها و سخنان آنان نیز متناسب با مخاطب کودک و نوجوان مورد توّجه قرار می گیرد.قرآن کریم نیز همین روش را برای معرّفی انبیا و اولیا به کار می برد.
📖۲۴صفحه /۱۰،۰۰۰تومان
🛒 خرید از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/955602?ref=830y
📲 سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
#کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#من_حضرت_زهرا_را_دوست_دارم
@koodak_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان