eitaa logo
سعدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
844 دنبال‌کننده
710 عکس
719 ویدیو
8 فایل
سعدا؛ مخفف چهار عنصر سیاست، عبادت، درس و اخلاق است که طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب #محورهای_خودسازی_طلاب این عصر است. ⚠️ این کانال هیچ ارتباطی با مجموعه حجة الاسلام استاد راجی ( @soada_ir ) ندارد. ادمین: @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله) 🆔@soada313
🔰 💠روایت آیت الله کوهستانی از عوارض نداشتن اخلاص در طلبگی: 🔻زمانی‌که در مشهد در مدرسه میرزا جعفر مشغول تحصیل بودم، رفیقی داشتم به نام شیخ محمد که خیلی در درس و بحث کوشا بود و از من بیشتر زحمت کشید. 🔺روزی از وی پرسیدم: شیخ محمد! در تحصیل خیلی تلاش می‌کنی چه قصدی داری؟ گفت در محله ما شیخی است، می‌خواهم این‌قدر ملا بشوم که از او بالاتر و عالم‌تر بشوم. 🔻 به او گفتم: به‌جایی نمی‌رسی، چون تو نیست، باید درس بخوانی، نه برای مقام. 🔺مدت‌ها بلکه سال‌ها گذشت که خبری از او نداشتم تااینکه پس‌از چند سال اقامت در نجف به کوهستان آمدم و تشکیل حوزه دادم. گاه برای زیارت امام رضا علیه‌السلام به مشهد می‌رفتم. در یکی از این سفرها، روزی در بین راه مشهد در قوچان پیاده شدم که در مسجد نماز بخوانم. 🔺در خیابان که قدم می‌زدم چشمم به پیرمردی افتاد که کوله‌پشتی شبیه ها به دوش داشت. کنار دیوار نشسته و تکیه داده بود. به دقت او را نگریستم، شناختمش، شیخ محمد مدرسه میرزا جعفر بود. 🔺 درحالی‌که چرت می‌زد به او گفتم: ای عمو! حالت چه‌طور است؟ چشمش را باز کرده و به من خیره شد، ولی مرا نشناخت، به او گفتم تو شیخ محمد نیستی؟ گفت: چرا خودم هستم! شما کی هستی؟ گفتم: من شیخ محمد کوهستانی هستم. 🔻چرا این‌طور و با این وضع شما را می‌بینم؟ جواب داد: همان‌طوری که شما فرموده بودید، درس را برای خدا نخواندم و به این‌حال گرفتار شدم. 🔺 درسم را تمام کردم و به محله خود رفته و در آن‌جا با شیخ اختلاف‌مان شد، مردم به‌خاطر اختلاف بین من و دو دسته شدند تااینکه مرا از محل بیرون کردند. آمدم شهر، وضع من نگرفت و مجبور شدم لباسم را درآورم و در حال حاضر داخل شهر حمالی می‌کنم تا خرج زن و بچه خود را تامین کنم. 📚 کتاب نسیم هدایت؛ صفحه ۵۷۶-۵۷۷. 🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله) 🆔@soada313
🌱 ✅ رهبر معظم انقلاب: درس خواندن در حوزه عبادت است. درس خواندن در حوزه های علمیه یک محسوب می شود. اساتیدی كه قبل از درس وضو می‌گیرند تا با وضو بروند سر درس و طلابی كه پیش از رفتن به جلسه‌ی درس می‌گیرند تا با وضو در درس حاضر بشوند، در حوزه‌ها كم نیستند. این یكی از چیزهای معمولی و رائج است. ما از زندگی طلبگی تحلیل درستی نداریم. (بیانات مورخه ۱۳۶۴/۰۹/۲۶) ‌🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله) 🆔@soada313
🔰طلبگی کاهی یا طلبگی گندمی: 🌀کشاورز گندم می کارد. هدفش خود گندم است که برای غذای خودش است؛ اما در ضمن کاه هم دارد که غذای حیوانش خواهد بود. در مسیر آموزش شما باید به دنبال باشی، کاه خود به خود ایجاد خواهد شد. در طلبگی هدف یعنی همان گندم، کسب معرفت و خدمت به خلق است. کاهَش خود به خود جور خواهد شد. اگر کسی برای امرار معاش طلبه شود این طلبه نخواهد شد. 🔅اگر کسی طلبه کامل الانقطاعی شد یعنی تمام هم و غم خود را روی درس گذاشت موفق می شود. برای ادبیات باید دو سال کمال الانقطاعی کا رکرد. من با همین روش چهل روزه مکالمه انگلیسی و ترکی را یاد گرفتم. ⚡️ورود به حوزه و عوض شدن جای گندم و کاه یکی از بزرگ ترین آسیب های حوزه است. حضور و غیابی که استاد می کند کاهی است؛ به خاطر اینکه برای طلبه در کلاس حاضری می زند. اما حضور و غیابی که خود طلبه از خود می کند گندمی است. یعنی آیا در این یک ساعت چند دقیقه روحش در کلاس نبوده و حواسش پرت بوده. همین مقدار را باید غیبت بزند و برای غیبتش، خود را باید جریمه کند. اصل جریمه مهم است؛ حتی شده 50 صلوات باشد. جریمه سنگین نباشد که نتواند از عهده اش برآید. 🔹آفت دوم بعد از گرفتن نمره است. حافظه ماشینی است که فرمانش در دست است. اگر شما مطالب را فراموشی می کنی، به این خاطر است که نیتت این بود که بخوانی تا قبول شوی. حافظه هم فقط برای امتحان آنها را حفظ می کند. اگر نیت درس خواندن گندمی شود، حضور و غیاب گندمی شود. آن وقت مطلب فراموش نخواهد شد. 🔸نمره برای فهم است نه برای حفظ. اگر امتحان دادی و نمره حفظ گرفتی؛ ولی احساس کردی هنوز مطلب برایت جا نیفتاده، برای خودت نمره گندمی نده و خودت را ضعیف ارزیابی کن و جریمه کن. ♻️مدارکی هم که حوزه می دهد مدرک کاهی است؛ یعنی بر اساس حفظ است. اگر در رشته ای کارشناس شدی؛ یعنی صاحب نظریه ثابت شدی، آن وقت مدرکت گندمی خواهد بود. 🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله) 🆔@soada313
⚡️ به مناسبت آیت الله 🔰 💠روایت آیت الله کوهستانی از عوارض نداشتن اخلاص در طلبگی: 🔻زمانی‌که در مشهد در مدرسه میرزا جعفر مشغول تحصیل بودم، رفیقی داشتم به نام شیخ محمد که خیلی در درس و بحث کوشا بود و از من بیشتر زحمت کشید. 🔺روزی از وی پرسیدم: شیخ محمد! در تحصیل خیلی تلاش می‌کنی چه قصدی داری؟ گفت در محله ما شیخی است، می‌خواهم این‌قدر ملا بشوم که از او بالاتر و عالم‌تر بشوم. 🔻 به او گفتم: به‌جایی نمی‌رسی، چون تو نیست، باید درس بخوانی، نه برای مقام. 🔺مدت‌ها بلکه سال‌ها گذشت که خبری از او نداشتم تااینکه پس‌از چند سال اقامت در نجف به کوهستان آمدم و تشکیل حوزه دادم. گاه برای زیارت امام رضا علیه‌السلام به مشهد می‌رفتم. در یکی از این سفرها، روزی در بین راه مشهد در قوچان پیاده شدم که در مسجد نماز بخوانم. 🔺در خیابان که قدم می‌زدم چشمم به پیرمردی افتاد که کوله‌پشتی شبیه ها به دوش داشت. کنار دیوار نشسته و تکیه داده بود. به دقت او را نگریستم، شناختمش، شیخ محمد مدرسه میرزا جعفر بود. 🔺 درحالی‌که چرت می‌زد به او گفتم: ای عمو! حالت چه‌طور است؟ چشمش را باز کرده و به من خیره شد، ولی مرا نشناخت، به او گفتم تو شیخ محمد نیستی؟ گفت: چرا خودم هستم! شما کی هستی؟ گفتم: من شیخ محمد کوهستانی هستم. 🔻چرا این‌طور و با این وضع شما را می‌بینم؟ جواب داد: همان‌طوری که شما فرموده بودید، درس را برای خدا نخواندم و به این‌حال گرفتار شدم. 🔺 درسم را تمام کردم و به محله خود رفته و در آن‌جا با شیخ اختلاف‌مان شد، مردم به‌خاطر اختلاف بین من و دو دسته شدند تااینکه مرا از محل بیرون کردند. آمدم شهر، وضع من نگرفت و مجبور شدم لباسم را درآورم و در حال حاضر داخل شهر حمالی می‌کنم تا خرج زن و بچه خود را تامین کنم. 📚 کتاب نسیم هدایت؛ صفحه ۵۷۶-۵۷۷. 🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر 🆔@soada313