17.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱#خاطرات_ورود_به_حوزه
🔹شیخ حسین انصاریان
🔅سعدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
https://eitaa.com/joinchat/3704160418Cc1909f8926
🌓#خاطرات_ورود_به_حوزه
🔹آیت الله مجتهدی:
🌱طلبهای داشتیم به نام #اصغر_فرشچی که شهید شد. خیلی عالی بود. مکاسب خوان بود.
🌲وقتی میخواست طلبه شود، فامیلهایش گفتند: برو دکتر، مهندس شو. گفت : اگر دکتر، و مهندس کم بیاوریم میتوانیم از خارج بیاوریم؛ اما #شهید_مطهری و #علامه_طباطبایی را نمیشود از خارج آورد؛ باید درس بخوانیم تا مثل آنها شویم.
☘️خیلی عالی جواب داد. یک نوجوان اینطور جواب دهد، معلوم میشود خیلی بااستعداد است.
📚کتاب اخلاص گنج سعادت؛
🔅سعدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
https://eitaa.com/joinchat/3704160418Cc1909f8926
🌱#خاطرات_ورود_به_حوزه
🌗 کتک مبارکی که باعث طلبه شدن آقای قرائتی شد
🔹مرحوم پدرم بسیار اصرار داشت که من محصل حوزه علمیه و روحانى شوم ولى من مخالفت مى کردم، لذا براى ادامه تحصیل به دبیرستان رفتم.
🔸روزى به مدیر مدرسه گزارش دادم که چند نفر از همکلاسى هایم در مسیر راه مدرسه، دیگران را اذیّت مى کنند، مدیر هم آنها را تنبیه کرد.
🔹آنها متوجّه شدند و در تلافى با هم همفکر شدند و در مسیر برگشت کتک مفصّلى به من زدند که سر و صورتم سیاه شد و بى حال روى زمین افتادم و به سختى خود را به منزل رساندم. پدرم گفت: محسن چى شده؟. گفتم: هیچى، مى خواهم بروم حوزه و طلبه شوم!.
🔸امروز بسیار خوشحال هستم که در این مسیر قدم گذارده ام و خدا را شاکرم که چگونه با حادثه اى مسیر زندگیم را عوض کرد.
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله)
🆔@soada313
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱#خاطرات_ورود_به_حوزه
🌺یک قدم تا خدا
👌داستان طلبه شدن جهانگیرخان قشقایی
می خواهم بروم سیم تارم را درست كنم ، مرد پینه دوز به یك جمله او را موعظه كرد كه ای جوان ، برو سیم تار دلت را درست كن ، چقدر می خواهی از خدا دور باشی! او گفت : كجا بروم سیم تار دلم را درست كنم ؟ پیرمرد گفت :برو در این مدرسه كه مربوط به طلاب است.
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله)
🆔@soada313
🌱#خاطرات_ورود_به_حوزه
🔆مدیون مادر...
🔸امتحانات سال آخر دورۀ ابتدایی نزدیک بودند و محمدباقر باید راهش را انتخاب میکرد. سید محمد، عموزادهشان که آن زمان نخست وزیر عراق بود، مدام به گوش محمدباقر میخواند که در مدارس دولتی درس بخواند تا بتواند کار دولتی پیشه کند. این عموزاده، با در نظرگرفتن اصلونسب محمدباقر و با استعدادی که در او سراغ داشت، جایگاه خوبی برایش میدید؛ جایگاهی اثرگذار در سرنوشت عراق.
🔸اما بیبی، با همۀ سختیهایی که در زندگی دیده بود، همچنان دوست داشت این پسر هم #زندگی_طلبگی پیشه کند، هرچند انتخاب را به خودش واگذاشته بود. محمدباقر این حرفها را میشنید و سکوت میکرد. گاهی سید محمد او را بر ترک اسب مینشاند و با هم به مزرعهاش در بیرون بغداد میرفتند. آن روزها که باهم به مزرعه میرفتند، باز در گوشش میخواند: «اگر در دولت جایگاه به دست بیاوری، میتوانی این زندگی سخت را کنار بزنی. برای خانوادهات هم خوب است.»
🔸بهخاطر شرایط زندگی، شاید بهتر بود بهجای تحصیل کار کند. بزرگتر که شد، میتوانست انتخاب درستتری داشته باشد. اما محمدباقر چند روز به غذا لب نزد و در سکوت به نان خشک و آب بسنده کرد. بیبی پسرش را میشناخت. او میدانست اگر این پسر بخواهد کاری را انجام دهد، پافشاری میکند.
🔹روز اول که متوجه رفتار محمدباقر شد، سکوت کرد. روز دوم و سوم هم گذشت. ولی ادامۀ رفتار او تا روز چهارم باعث شد اسماعیل با نگرانی دلیل آن را بپرسد تا در پاسخ بشنود: «میتوانم از خوردنی و نوشیدنی بگذرم، اما امکان ندارد بتوانم از علم چشم بپوشم. مرا به حال خودم بگذارید.» جواب آخر را همان روز داد: «حوزه تنهاانتخاب من است.»
🔸بعد از آن هم مدرسه را رها کرد و در امتحانات پایان سال حاضر نشد. با حمایت بیبی، خانواده را تسلیم کرد و در خانه ماند؛ دروس حوزوی را میخواند و گاهی از برادرش کمک میگرفت.
#شهید_سید_محمدباقر_صدر
📚کتاب نا، صفحه ۴۶
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله)
🆔@soada313
🌱#خاطرات_ورود_به_حوزه
🔰رهبر معظم انقلاب:
🔺من از اينكه چه زمانى به فكر آينده افتادم، هيچ يادم نيست. اينكه در آينده زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب كنم، از اوّل براى خود من و براى خانوادهام معلوم بود. همه مىدانستند كه من بناست #طلبه و روحانى شوم. اين چيزى بود كه پدرم مىخواست و مادرم به شدّت دوست مىداشت. خود من هم علاقهمند بودم؛ يعنى هيچ بىعلاقه به اين مسئله نبودم.
🔻اما اينكه لباس ما را از اوّل، اين لباس قرار دادند، به اين نيّت نبود؛ به خاطر اين بود كه پدرم با هر كارى كه #رضاخان پهلوى كرده بود، مخالف بود از جمله، اتّحاد شكل از لحاظ لباس و دوست نمىداشت همان لباسى را كه رضا خان به زور مىگويد، بپوشيم... پدرم اين را دوست نمىداشت، از اين جهت بود كه لباس ما را همان لباس معمولى خودش كه #لباس_طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نيّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مىخواست، هم مادرم مىخواست، خود من هم مىخواستم. من دوست مىداشتم و از كلاس #پنجم_دبستان، عملًا درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع كردم.
🔺معلّمى داشتيم كه خودش طلبه بود و سالهاى پنجم يا ششم دبستان به نظرم هر دو سال معلم كلاس ما بود. او پيشنهاد كرد كه به ما درس « #جامع_المقدّمات» بدهد. مىديد كه من و يكى، دو نفر از بچهها علاقهمنديم و استعدادمان هم خوب بود؛ فكر كرد كه به ما درس بدهد، ما هم قبول كرديم. «جامع المقدّمات» اوّلين كتابى است كه طلبهها مىخواندند، هنوز هم معمول است و مجموعهاى از جزوات، يعنى چند كتاب كوچك است. من چند تا از آن كتابهاى كوچك را در دبستان خواندم؛ بعد هم كه بيرون آمدم، به شدّت و با جدّيت و علاقه دنبال كردم.
🔻من بعد از دبستان به دبيرستان نرفتم؛ يعنى دوره دبيرستان را به طور داوطلبانه و به صورت #شبانه، خودم مىخواندم. درس معمولى من طلبگى بود و بعد از دوره دبستان، مدرسه طلبگى رفتم يعنى از #دوازدهسالگى به بعد بنابراين از همان وقتها ديگر من به فكر آينده به اين معنا بودم؛ يعنى معلوم بود كه ديگر بناست طلبه شوم.
🔺البته طلبگى و لباس طلبگى، بههيچوجه مانع از #كارهاى_كودكانه آن زمان نبود؛ يعنى هم #عمامه سرمان مىگذاشتيم، هم وقتى مىخواستيم بازى كنيم، عمامه را در خانه مىگذاشتيم، به كوچه مىآمديم و با همان #قبا مىدويديم و بازى مىكرديم . كارهايى كه بچهها مىكنند وقتى مىخواستيم با پدرمان به مسجد برويم، باز عمامه را سرمان مىگذاشتيم و #عبا را به دوش مىانداختيم و با همان وضع و حال و چهره كودكانه به مدرسه مىرفتيم و مىآمديم.
💠گفت و شنود صميمانه رهبر معظم انقلاب اسلامى با گروهى از جوانان و نوجوانان (14/ 11/ 1376)
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله)
🆔@soada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗#خاطرات_ورود_به_حوزه
🌀 تأثیر رفتار روحانیت بر مردم
🎥 چگونه حجتالاسلام رفیعی به روحانیت و طلبگی علاقمند شد؟
یک طلبه میتواند مردم را:
✅ به حوزه علاقمند کند.
⛔️ از حوزه بیزار کند.
✅ به انقلاب علاقمند کند.
⛔️ از انقلاب زده کند.
🌗#خاطرات_ورود_به_حوزه
🌱 چگونه آیت الله شیخ جواد تبریزی به روحانیت و طلبگی علاقمند شد؟
🔹کلاس سوم دبیرستان بودم که تعدادی از دانش آموزان برای تقویت ادبیات عرب، به حوزه علمیه طالبیه مراجعه کردند و نزد استاد ادبیات صرف و نحو مى خواندند که من نیز چند روزى این دوستان را همراهى کردم و در دروس ادبیات حوزه شرکت جستم اما آنچه براى من پیش آمد، تقویت درس عربى نبود بلکه عشق و شیفتگى به درس حوزه بود. و همین نیز سرآغاز سرنوشت من گردید و من راه روحانیت را برگزیدم.»
🔅وقتی با خانواده مطرح کردم، به خاطر فضای ضد روحانیت حکومت پهلوی موافق نبودند، اما بالاخره قانع شان کردم و وارد حوزه شدم و شبانه روز مقیم مدرسه طالبیه تبریز شدم.
🌀چون برخلاف خواسته خانوده ام به حوزه آمده بودم، نمى خواستم از مشکلاتم آگاه شوند و در اراده من براى ادامه تحصیل تأثیر بگذارند. گاهى آن قدر مشکلات اقتصادى زیاد مى باشد که با مرحوم محمدتقى جعفرى دو روز غذا نداشتیم. یکوقت کسى مى آمد نماز و قرآن ارجاع مى داد و ما پولى براى تهیه غذا پیدا مى کردیم.
#سالگرد_ارتحال
#میرزاجواد_تبریزی
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
🆔@soada313