eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
503 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• بداهه، دراین دنیای خاکی تا به افلاک ندیدم دلبری مثل تو چالاک چراچون‌ برده‌ای آنسان‌دل‌ازمن نبود اندر تخیّل یا به ادراک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• به بوسه‌ای ز دهان تو آرزومندم فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم تو از قبیله خوبان سست پیمانی من از جماعت عشاق سخت پیوندم برید از همه جا دست روزگار مرا بدین گناه که در گردنت نیفکندم شرار شوق تو بر می‌جهد ز هر عضوم نوای عشق تو سر می‌زند ز هر بندم اگر تو داغ گذاری چگونه نپذیرم و گر تو درد فرستی چگونه نپسندم پدر علاقه به فرزند خویشتن دارد من از تعلق روی تو خصم فرزندم زمانه تا نکند خیمه‌ات نمی‌دانی که من چگونه از آن کوی خیمه برکندم به راه وعده خلافی نشسته‌ام چندی که زیر تیغ تغافل نشانده یک چندم معاشران همه در بزم پسته می‌شکنند شکسته دل من از آن پستهٔ شکرخندم به گریه گفتم از آن پسته یک دو بوسم بخش به خنده گفت مگس کی نشسته بر قندم ز باده دوش مرا توبه داد مفتی شهر بتان ساده اگر نشکنند سوگندم نجات داد ملک هر کجا اسیری بود من از سلاسل زلفش هنوز در بندم ستوده ناصردین شه که از شرف گوید به هیچ دوره ندید آفتاب مانندم کسی سزای ملامت به جز فروغی نیست که دایم از می و معشوق می‌دهد پندم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۸۴) : یِئر بَرک اُولسا اُؤکوز اؤکوزدَن گورَر ترجمه: اگر زمین سِفت باشد گاومیش (دلیلش را) از چشم گاومیش دیگر می‌بیند. توضیح: وقتی دو شریک باهم کار کنند و در حین کار اتفاقی ناگوار افتد یا مشکلی پیش آید هر شریک مشکل را به دیگری نسبت می‌دهد. در گذشته چون زمین‌های کشاورزی با استفاده دو گاومیش شخم زده می‌شد در شخم زدن اگر زمین سفت می‌شد گاومیش‌ها حرکتشان کُند شده یا باز می‌ایستادند. در این ضرب‌المثل با استفاده از این واقعه می‌خواهد بگوید با بروز مشکلی شرکا و افراد به جای توجه به علّت اصلی بروز مشکل همدیگر را مقصّر یا قاصر می‌دانند. این ضرب‌المثل را در بیتی به کار برده و گفته است: مثل‌دی یِئرکی‌بَرک‌اولور اؤکوز اؤکوزدن اینجیور هی دارتیلیر ایپین قیرا یولداشیلا بیر ساواشا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
بخش دوم «بر اساس چاپ مسکو» ز گفتار دهقان یکی داستان بپیوندم از گفتهٔ باستان ز موبد برین گونه برداشت یاد که رستم یکی روز از بامداد غمی بد دلش ساز نخچیر کرد کمر بست و ترکش پر از تیر کرد سوی مرز توران چو بنهاد روی جو شیر دژاگاه نخچیر جوی چو نزدیکی مرز توران رسید بیابان سراسر پر از گور دید برافروخت چون گل رخ تاج‌بخش بخندید وز جای برکند رخش به تیر و کمان و به گرز و کمند بیفگند بر دشت نخچیر چند ز خاشاک وز خار و شاخ درخت یکی آتشی برفروزید سخت چو آتش پراگنده شد پیلتن درختی بجست از در بابزن یکی نره گوری بزد بر درخت که در چنگ او پر مرغی نسخت چو بریان شد از هم بکند و بخورد ز مغز استخوانش برآورد گرد بخفت و برآسود از روزگار چمان و چران رخش در مرغزار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
معین‌الضعفا وِئر معرفت الله که رضانی تانیاخ بِز لطف ایله معین‌الضعفانی تانیاخ بز وِئرچشمبصیرت‌بِزَه ای‌خالق‌سبحان نور بصری آل عبانی تانیاخ بز حجاج گیدیر مکّیَه بز مشهده‌ساری وار شکری که حجّ فقرانی تانیاخ بز زهرابالاسی‌مشکل آچان‌کان‌سخادی وارحاجتمیز مشکل آچانی تانیاخ بز وار دردمیز الله او طبیبه یتیشاخ تا چاره ایلین درده دوانی تانیاخ بز هدیه اولونوب‌ذکردعا شیعه‌ی یارب احسان ایله تا روح دعانی تانیاخ بز مأمون‌ جفاپیشه نِجَه‌اِیتدی جنایت زهریله‌یانان‌جسمیله جانی‌تانیاخ بز قوومازقاپوسوندان‌یتشَه‌مشهده‌هرکس صدقیله گلوب‌رسم وفانی تانیاخ بز یوخدوراوقدَرمعرفت‌احسان‌ایله‌یارب مشهده یاتان کنز خفانی تانیاخ بز (مرآت)یازان شعراونون‌شانینه‌گلمز وِئرمعرفت‌الله که رضانی تانیاخ بز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۲۹۳ آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر قامتست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر هد صبری ما تولی رد عقلی ما ثنا صاد قلبی ما تمشی زاد وجدی ما عبر گلبنست آن یا تن نازک نهادش یا حریر آهنست آن یا دل نامهربانش یا حجر تهت و المطلوب عندی کیف حالی ان نا حرت و المامول نحوی ما احتیالی ان هجر باغ فردوسست گلبرگش نخوانم یا بهار جان شیرینست خورشیدش نگویم یا قمر قل لمن یبغی فرارا منه هل لی سلوه ام علی التقدیر انی ابتغی این المفر بر فراز سرو سیمینش چو بخرامد به ناز چشم شورانگیز بین تا نجم بینی بر شجر یکره المحبوب وصلی انتهی عما نهی یرسم المنظور قتلی ارتضی فیما امر کاش اندک مایه نرمی در خطابش دیدمی ور مرا عشقش به سختی کشت سهلست این قدر قیل لی فی الحب اخطار و تحصیل المنی دوله القی بمن القی بروحی فی الخطر گوشه گیر ای یار یا جان در میان آور که عشق تیربارانست یا تسلیم باید یا حذر فالتنائی غصه ما ذاق الامن صبا و التدانی فرصه ما نال الا من صبر دختران طبع را یعنی سخن با این جمال آبرویی نیست پیش آن آن زیبا پسر لحظک القتال یغوی فی هلاکی لا تدع عطفک المیاس یسعی فی بلائی لا تذر آخر ای سرو روان بر ما گذر کن یک زمان آخر ای آرام جان در ما نظر کن یک نظر یا رخیم الجسم لو لا انت شخصی ما انحنی یا کحیل الطرف لو لا انت دمعی ما انحدر دوستی را گفتم اینک عمر شد گفت ای عجب طرفه می‌دارم که بی دلدار چون بردی به سر بعض خلانی اتانی سائلا عن قصتی قلت لا تسئل صفار الوجه یغنی عن خبر گفت سعدی صبر کن یا سیم و زر ده یا گریز عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• به جرم عشق، اینجا عاشقان، آواره می‌گردند دیار غربت‌است اینجا،همه کوهی پراز دردند چورودی پرخروش‌امابه‌ظاهر ساکت‌و سردند به پای دار عشقند و در این ره ثابت و مَردند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• بس که چشم امشب به چشم عشوه‌سازش داشتم از نگه کردن بسوی غیر بازش داشتم غیر جز تیر تغافل از کمان او نخورد بس که پاس غمزهٔ مردم نوازش داشتم تا به قصد نیم نازی ننگرد سوی رقیب گوشه چشمی به چشم نیم نازش داشتم گشت راز من عیان بس کز اشارات نهان با رقیبان در مقام احترازش داشتم داشت او مستغنیم از ناز دیگر مهوشان از نیاز غیر من هم بی‌نیازش داشتم زور عشقم بین که تازان می‌گذشت آن شهسوار از کششهای کمند شوق بازش داشتم با خیالش محتشم در دست بازی بود و من دست در زنجیر از زلف درازش داشتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
از ماست که برماست اولین بار توسط   سروده شد ! روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: «امروز همه روی زمین زیر پر ماست، بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز- می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.» بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست: ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی، تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست، بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست، بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست، گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن! این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!» چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• چه آتشی ؟ کــه بر آنم بدون بیم گناه تــــورا بغل کنـــم و ... لا اله الا الله... ! به حق مجسمه ای از قیامت است تنت بهشـت بهتــر من ای جهنـــم دلخــــواه چه جای معجزه ؟ کافی ست ادعا بکنی کــه شهـــر پـر شود از بانگ یا رسول الله اگـر چــه روز، هــمه زاهـدنـد امـا شب چه اشکها که به یاد تو می رود در چاه میان این همه شیطان تو چیستی !؟که شبی هــزار  دیــن  بـه  فنا  داده ای  به  نیــــم  نگاه اگرچه حافظ و سعدی مبلغش شده اند هنـــوز برد تو قطعــی ست در مقابل ماه من آن ستاره ی دورم که می روم از یاد اگـــر تــو هم ننشانــی مرا به روز سیاه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۸۵) : گوزومنن اوت چیخدی ترجمه: از چشمم آتش درآمد توضیح: وقتی کسی از چیزی، موضوعی به شدّت متعجّب شده و جاخورده باشد و به نحوی از واقعه رخ‌داده شوکّه شود از این اصطلاح استفاده می‌کند مثلا" اگر کسی در بازار به دنبال چیزی باشد و آن را با یک قیمت به شدّت گران و بالاتر از حد انتظارش پیدا کند و از روی اجبار پول زیادی بدهد و خریداری کند از این اصطلاح استفاده می‌کند. در متن از چنین مفهومی استفاده کرده است《 ... شیرى را دیدم سهمناک عظیم، که آتش از هر دو چشم وى مى‏افروخت، و نیشها داشت ...》 شاید بتوانیم آن را معادل 《 برق از سرم پرید》 در فارسی بدانیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24