eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
503 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5976461298920066700.mp3
3.02M
اسیر دل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
شعرای هیدج
شب شعر 《بانوی بلاغت》 به همّت استاد #محمدرضا_هادی_نیا #هادی_هیدجی از اساتید و مسئولان فرهنگی دانشگاه
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• .ع. روز و شب در انتظارم تا ز در آید نگار بگذرد فصل خزان و باز آید نوبهار گر نمی‌پرسد به بالینم ز احوالات دل لااقل بنوشته با پیکی فرستد سوی یار بر سرِ کویش نشستم گر هزاران سال‌ها شِکْوه‌ای هرگز ندارم، وز تماشایش چه عار؟ گرچه اندر انتظارش شِکوِه بی‌حاصل بُوَد در درون دل نگه کن ، لیک سوزم بی‌قرار در جهان نیکوئی و زشتی به هم آغشته اند کِیْ دلِ آسوده دارد گل ز دست تیغ و خار ؟ در نگاهش گرچه مانند پرِ کاهی شدم ، لیک در راه وصالش همچو کوهی بردبار منتظر بودم که اندر زندگانی بینمش لیک بعد از مرگ هم نگذشت بر سنگ مزار! عشق لیلی عاقبت مجنون نماید دل، مگر ، تا بمیراند «عبادی» را به مرگ انتظار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست بیا که مسئله بودن و نبودن نیست حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست جدایی از زن و فرزند سایه جان! سهل است تو را ز خویش جدا می کنند، درد اینجاست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
4_5926924657956488971.mp3
6.28M
زندگینامه مولانا 🎧 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• شعردور قائمه‌ی عرشده بیر کنز خفا اصل مفتاحِ او کنزون‌دی لِسان شعرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۳۷۰   من همان روز که آن خال بدیدم گفتم بیم آن است بدین دانه که در دام افتم هرگز آشفته رویی نشدم یا مویی مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد گو بدانید که من با غم رویش جفتم رنگ رویم غم دل پیش کسان می‌گوید فاش کرد آن که ز بیگانه همی‌بنهفتم پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار معرفت پند همی‌داد و نمی‌پذرفتم هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم آتشی بر سرم از داغ جدایی می‌رفت و آبی از دیده همی‌شد که زمین می‌سفتم عجب آن است که با زحمت چندینی خار بوی صبحی نشنیدم که چو گل نشکفتم پیش از این خاطر من خانه پرمشغله بود با تو پرداختمش وز همه عالم رفتم سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• بلبل عرشند سخن پروران باز چه مانند به آن دیگران پردهٔ رازی که‌سخن‌پروریست سایه‌ای از پردهٔ پیغمبریست پیش‌و پسی‌بست‌ِصفت‌کبریا پس شعرا آمد و پیش انبیا این دو نظر محرم یک‌دوستند این‌دوچومغزآنهمه‌چون‌پوستند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• سلام صبحتان به خیر ، ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️🙏 بر گوش جان ندا رسداز ابتدایِ عشق پر پیچ و خم بود رهِ بی‌انتهایِ عشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• عهد کردم که ازین پس ندهم دل به خیال که مرا جان به لب آمد ز خیالات محال ره خواب من دلداده خیالت بربست تا تنم کرد خیال تو به مانند خیال سر و جان و دل و دین در سر کارت کردم خون ما بر تو نگویی که که کردست حلال رحمتی بر من سرگشته ی دلسوخته کن چون رسیدست ملال من مسکین به کمال قسمم هست به چشم خوش آهووش او به مه روی وی آنک به دو ابروی هلال بر رخ همچو گل و عارض همچون سمنش به دو زلفست معنبر و لبش آب زلال به شب وصل و لب تشنه ی مشتاقانش به قد خوب خرامش به چمن همچو نهال که مرا در شب هجران رخ چون قمرش هست از جان و دل و هر دو جهان بی تو ملال گفت چون بلبل شوریده به عشق رخ گل برو ای عاشق بیچاره ازین بیش منال ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف   طرف کرم ز کس نبست این دل پراميد من گر چه سخن همی برد قصه من به هر طرف از خم ابروی توام هيچ گشایشی نشد وه که در این خيال کج عمر عزیز شد تلف ابروی دوست کی شود دست کش خيال من کس نزدهست از این کمان تير مراد بر هدف چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف من به خيال زاهدی گوشه نشين و طرفه آنک مغبچه ای ز هر طرف می زندم به چنگ و دف بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف صوفی شهر بين که چون لقمه شبهه میخورد پاردمش دراز باد آن حيوان خوش علف حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
شعرای هیدج
شب شعر 《بانوی بلاغت》 به همّت استاد #محمدرضا_هادی_نیا #هادی_هیدجی از اساتید و مسئولان فرهنگی دانشگاه
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• .ع. با اشک و خون نوشتم ازآن روز رو سیاه شاید که آه دل برساندبه گوش ماه ای کاش چشم شمر به هنگام واقعه میدید نور سوره‌ی اسرا میان راه ای کاش می شنید سپاهِ عراق و شام فریاد العطش شده جاری زخیمه گاه خشکیده خنده بر لب طفلی بدون شیر ای تیر ، رحم کن تو بر این طفل بی گناه زخمی زدی به قافله‌ی عشق ای سنان گم شد امید زینب کبری کشید آه هی می‌زنند بر سر گل های سرخ باغ زینب برس به داد گل سرخ بی پناه با اشک و خون نوشتم ازآن روز رو سیاه شاید که آه دل برساندبه گوش ماه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• بداهه شاعر از دل، با تو می‌گوید سخن شعر او چون نُقل، در هر انجمن گاه از شادی، گهی از شور عشق گاه از غم، گاه از رنج و محن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24