eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
502 عکس
67 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• آنان اَیاغینین آلتیندادور بهشت اگر وارون طمع بهشتَه قوی آنان اَیاغنه باش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• هدیه روز زن؛ روز زن شد جشن را با کرّوفر باید گرفت رخت فاخر بهر او پا تا به‌‌سر باید گرفت کیف‌وکفش‌وسینه ریزودستبندانگشتری از برلیان و عقیق و سیم و زر باید گرفت و امّا هدیه‌ی روز پدر؛ چون‌شده‌روز پدرمسواکی‌و گوش پاک‌کنی بهر او فِی‌الحال چیزی مختصر بایدگرفت یا که‌ زیر پیراهن و جوراب ارزان قیمتی آن‌ هم از پول پدر روز پدر باید گرفت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• تو معنی بیتُ‌الغَزَلی مادر خوبم همسایه‌ی ماه و زُحَلی مادر خوبم بی‌نام تو کام‌ِدوجهان‌تلخ‌ترین‌است شیرینی و شهدِ عسلی مادر خوبم ایثار و فداکاری‌و هم مهر و محبّت غیر از تو ندارد مثلی مادر خوبم دیوار به دیوار خدایی چو فرشته با حور و ملَک هم‌محَلی‌مادرخوبم ای دیده‌ی بینا همه نادیده گرفتی سر زد اگرَم بد عملی مادر خوبم امواج غروری و بلندای ظهوری در اوج و فرازِ قُلَلی مادر خوبم ای‌روح‌ودل‌وجان‌ِمن‌ای‌هستیِ‌عارف بیگانه ز بحث و جدَلی مادر خوبم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• مادر گويند مرا چو زاد مادر درلاك خودم خزيدن آموخت هروقت صداى من در آمد با توپ و تشر،كپيدن آموخت يك شيشه ى شير بيخ حلقم بنهاد و به من مكيدن آموخت شب‌ها برِ ماهواره تا صبح بيدار نشست و ديدن آموخت يا اين كه نشست پاى قليان هى پك زدن و كشيدن آموخت يك حرف و دو حرف بر زبانم ننهاد و فقط شنيدن آموخت دستم نگرفت و در خيابان دنبال خودش دويدن آموخت تا نق نزنم كه خسته هستم از دكه پفك خريدن آموخت با جارى خود رقابتى داشت همواره به او رسيدن آموخت از بس به پدر كنايه مى‌زد دعوا و به هم پريدن آموخت هم كاسه و كوزه را شكستن هم جيغ و گلو دريدن آموخت هر چند كه كند از تنم پوست تاهستم و هست دارمش دوست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24