eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
504 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• ای زندگی تو و توانم همه تو جانی‌و دلی، ای‌دل‌و جانم‌همه تو تو هستی من شدی، از آنم همه من من نیست شدم درتو، از آنم همه تو •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• چیست؟ گویند روی درب قصر شاه، لکه سیاهے افتاده بود. خادمین دربار نتوانستد لکه را از بین ببرند!! تا اینکه مرد فقیری از موضوع مطلع شد گفت من می‌دانم چرا درب قصر سیاه شده است. مرد فقیر را به قصر بردند او به پادشاه گفت: "داخل درب قصر، کِرمے لانه دارد که مشغول خوردن  آن است!" پادشاه به او خندید و گفت: مردک !مگر مے شود داخل درب، کرم زندگے کند؟ مرد گفت من یقین دارم که چنین است. پادشاه گفت بسیار خوب! دستور می‌دهم درب را بشکنند اگر کرمی نباشد، گردنت را می‌زنم. مرد پذیرفت چون درب را شکافتند دیدند کرمے زیر قسمت سیاهے لکّه رنگ وجود دارد. پاسخ او شاه را خوش آمد و دستور داد مرد فقیر را به آشپزخانه برده مقداری از پس مانده غذاها به او بدهند! روز بعد شاه سوار بر اسبش از کنار مرد رد می‌شد به او گفت این بهترین اسب من است، نظر تو چیست؟ مرد فقیر گفت شاید در سرعت بهترین باشد ولی ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد ای مرد بگو ببینم چه ایرادی دارد؟ گفت: این اسب حتی در اوج دویدن هم که باشد اگر رودخانه‌ای ببیند به درون آب می‌پرد. پادشاه باورش نشد! براے اثبات ادعاے او، سوار بر اسب از کنار رودخانه گذشت ناگهان اسب با دیدن رودخانه، خودش را درون آب انداخت. پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و دستور داد مجدداً به عنوان پاداش از پس‌مانده غذاها به مرد فقیر بدهند. روز بعد خواست تا او را بیاورند وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند ؛ از او پرسید: مردک بگو دیگر چه می‌دانی؟ مرد که به شدت ترسیده بود گفت: می‌دانم که تو شاهزاده نیستی!! پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولے چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود . در پے کشف واقعیت نزد مادر شتافت و گفت:راستش را بگو من کیَم؟ این درست است که شاهزاده نیستم؟! مادر بعد از کمی طفره رفتن گفت:حقیقت دارد پسرم! من و شاه از داشتن بچه بی‌بهره بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده‌های شاه هراس داشتیم؛ وقتے یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد، تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه‌دار شده‌ایم بدین صورت پادشاه از راز شاهزاده نبودن خود باخبر شد!! پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سِرّ داناییش پرسید..... مرد فقیر گفت: علت سیاهی درب را از آنجایی فهمیدم که تا چیزی از درون خراب نشود از بیرون تباه نمی‌شود! علاقه اسب به آب را از پشمی بودن پاهایش فهمیدم. یحتمل در دوران کُرّه‌گی در چراگاه از شیر گاومیشی تغذیه کرده و به‌خاطر تأثیر آن شیر به آب تنی علاقمند است. پادشاه پرسید : اما "اصالت"  مرا چگونه فهمیدی؟! فقیر گفت: من پاسخ دو سئوال مهم زندگیتان را دادم ولے تو به جای پاداش مناسب، غذای پسمانده به من دادی، چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم فهمیدم تو شاهزاده نیستی.   من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس،کس نمیگردد ازاین بالا نشستن‌ها •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• صبح آمده ست برخیز بانگ خروس گوید وینخواب و خستگی را در شط شب رها کن مستان نیم شب را رندان تشنه لب را بار دگر به فریاد در کوچه ها صدا کن •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• . ریشه در اعماق جان دارد بسیج از حسین‌بن‌علی خطِّ امان دارد بسیج بانی سنگِ بنایش رادمردی اهل درد رهبری‌چون‌مهدی‌صاحب‌زمان‌داردبسیج خار چشم مشرکین و افتخار مسلمین عاشقان بی‌شماری درجهان دارد بسیج رهگذر کی‌می‌توان ازوصف آن‌تحریرکرد اهل‌دل‌داندکه بویی ازجنان دارد بسیج توتیای چشم من، خاکِ رهِ رزمندگان در ضمیر پاکبازان آشیان دارد بسیج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• رفتی و من هنوز تو را آه میکشم عکس تو را مدام به ناگاه می کشم دنیا و شعر و فکر و خیالم همه مجاز تنها تو را حقیقت دلخواه میکشم رفتی و جای یوسف چشمت عزیز مصر خود را ته ته ته یک چاه می کشم دیوانگی که ربط ندارد به دین و شرع خود را شبیه یک زن گمراه میکشم خود را کنا رپنجره با چشم بی قرار دلتنگ سیب نقره‌ای ماه می‌کشم ای عشق ای تمام غزلهای منزوی نام تو را روایت جانکاه می کشم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• . عاشق دیمَرم بلبلَه باغی گزَر آغلار گلزارَه خزانین یِلی گورسَن اَسَر آغلار عاشق‌اودی‌شمعین‌دولانوب‌دورینی‌یاندی آخ‌وای دیمه‌دی حالینَه شمع شرر آغلار عاشق او بسیجیدی که اُول عازم اولاندا گوردوم اوگولور،لیک قالان دورو بر آغلار عاشق او بسیجیدی‌ایدوب‌جبهه‌دَه‌طوفان رهبر ایله بازولری گوردون اُپَر آغلار عاشق اودی اوز قانی‌ اولوب‌ آب وضوسی خنجرلرین آلتوندا نمازین قیلر آغلار عاشق اودی باش اَگمدی طاقوت زمانه تپراقه‌دوشور سجده‌دَه‌ چوخ‌شکراِیدرآغلار "یزدانیدَه" عاشقدی بو عاشقلرَه یارب اشعاری یازوب‌ دفتری گوردوم‌ بوکر آغلار •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۱۶۲) : پیشیکیمیز دوغوب، ترجمه: گربه‌مان زاییده. توضیح: وقتی فرد با افرادی در حال انجام کاری هستند که ناگهان با بروز رخدادهایی کارشان سخت می‌شود یا در حال و روزگار عادی به‌سر می‌برند و متوجه می‌شوند اتفاقاتی افتاده و به دردسر افتاده اند این ضرب‌المثل را به کار می‌برند. این ضرب‌المثل دقیقا" معادل《 گاومان زایید》در زبان فارسی است. شاعری به نام با استفاده از این ضرب‌المثل شعر طنزی سروده که مطلع آن به قرار زیر است؛ خبر آمد كه يك روز بهاری، گاومان زاييد پس‌از سی‌سال‌واَندی بدبياری گاومان زاييد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• . سراسر مخلص و سرور بسیجی فکنده شورها در سر بسیجی گرفته جام خود از بهر مستی ز دست ساقیِ کوثر بسیجی قبول درس گمنامی و ایثار ز مکتب‌خانه‌ی حیدر بسیجی چنان کوه استوار و با صلابت   مطیع و یاور رهبر بسیجی به‌وقت‌بزم‌شمعی دلفروز است به‌وقت رزم یک لشکر بسیجی به لب دارد دعا هنگام شب‌ها   به وقت روز شیر نر بسیجی برای یاری دین یار و یاور  برای اهل کین خنجر بسیجی شهیدانی نظیر شهریاری  نهاده در رهِ کشور بسیجی نه تنها افتخار جبهه و جنگ سرافرازی به‌هرسنگر بسیجی به‌غیر ازمسکرات‌ِمهرو عرفان نریزد هیچ در ساغر بسیجی نمیدانی‌بدان‌هادی‌سپاهی‌ست برای خاک ایران هر بسیجی •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• باید بروم بهانه ای کم  دارم،                  شاید غزلی ترانه ای کم دارم، بر شانه ی خود گریستن آسان نیست ،              دریاب مرا که شانه ای کم دارم.. •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• ز حد بگذشت گر ایّام دوری منال ای‌دل نما یک‌دم صبوری رسد روزی که غم‌ها بر سرآید ببینی روی دلبر را حضوری •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24