eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
503 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۳۶۲ مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام تو مستریح* و به افسوس می‌رود ایام شبی نپرسی و روزی که دوستدارانم چگونه شب به سحر می‌برند و روز به شام ببردی از دل من مهر هر کجا صنمیست مرا که قبله گرفتم چه کار با اصنام به کام دل نفسی با تو التماس من است بسا نفس که فرورفت و برنیامد کام مرا نه دولت وصل و نه احتمال فراق نه پای رفتن از این ناحیت نه جای مقام* چه دشمنی تو که از عشق دست و شمشیرت مطاوعت به گریزم نمی‌کنند اقدام* ملامتم نکند هر که معرفت دارد که عشق می‌بستاند ز دست عقل زمام مرا که با تو سخن گویم و سخن شنوم نه گوش فهم بماند نه هوش استفهام اگر زبان مرا روزگار دربندد به عشق در سخن آیند ریزه‌های عظام* بر آتش غم سعدی کدام دل که نسوخت گر این سخن برود در جهان نماند خام مستریح: آسوده مُقام: اقامت اقدام: پاها عظام: استخوان‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• سلام و صبح بخیر ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ به نام آن فروغ جاودانی که او را نیست جائی‌و مکانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• در رهت حیران شدم ای جان من بی سر و سامان شدم ای جان من چون ندیدم از تو گردی پس چرا در تو سرگردان شدم ای جان من در فروغ آفتاب روی تو ذرهٔ حیران شدم ای جان من در هوای روی تو جان بر میان از میان جان شدم ای جان من خویش را چون خام تو دیدم ز شرم با دلی بریان شدم ای جان من تا تو را جان و دل خود خوانده‌ام بی دل و بی جان شدم ای جان من چون سر زلف توام از بن بکند بی سر و بن زان شدم ای جان من من بمیرم تا چرا با درد تو از پی درمان شدم ای جان من چون رخت پیدا شد از بی طاقتی در کفن پنهان شدم ای جان من بر امید آنکه بر من بگذری با زمین یکسان شدم ای جان من خاک شد عطار و من بر درد او ابر خون افشان شدم ای جان من ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
4_5888496275594151679.mp3
7.94M
زندگینامه ۸ 🎧 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• پیرمردی صاحبِ مال و منال/ می‌گذشت از عمر او هشتاد سال/ با خودش گفتا که پیر و خسته‌ام/ شادم از عهدی که با خود بسته‌ام / تا نمُردم هر چه دارم وانهم/ سهم فرزندان همین حالا دهم/ بچه‌ها را مطلع زین کار کرد/ پافشاری کرده و اصرار کرد/ سهم دخترها فلان از مال شد/ از پسرها باقی اموال شد/ پیرمرد فارغ شد از مال و منال/ پاک و طاهر شد ز دارائی و مال/ روزها بگذشت و روزی پیر مرد/ دید رفتار عروسش گشته سرد/ با تعرض نیش میزد بر پسر/ بودن بابای تو هست دردسر/ پیرمرد افسرده و غمگین شد/ سینه‌اش چون کوه غم سنگین شد/ لب فرو بست و برون شد از سرا/ تا نبیند آنچه دیده است بینوا/ رفت و در زد خانه‌ی دیگر پسر/ در گشودند تعارفات مختصر/ با کسی حرفی ز دلسردی نزد/ حرفی از مردی و نامردی نزد/ تا که دیگ معرفت آمد بجوش/ آنچه باید نشنود آمد بگوش/ جمله اولاد ذکورش بی‌صفت/ جملگی زن باره و بی‌معرفت / دختران زین ماجراها بی خبر/ شاد و خرسند بودن از کار پدر/ کور سوئی در دل آن پیر بود/ چونکه امیدش به آن تدبیر بود/ رهسپار خانه داماد شد/ گفت دامادش دل ما شاد شد/ اشک خوشحالی به چشم دخترش/ مات و حیران بود نمی‌شد باورش/ دید دامادش بر او هست بی نظر/ ماندنش آنجا دگر هست درد سر/ او همی گوید که بابایت چرا/ لنگرش را پیچ کرده نزد ما/ ما که تنها وارث او نیستیم/ با حقوق مختصر کوه نیستیم/ خانه شد دوار در گِرد سرش/ چونکه تا این حد نمی‌شد باورش/ این چنین اندیشه‌اش بیدار شد/ موسم پیری رسید و خار شد/ عاقبت تدبیر خود را کار بست/ نقش یک گنجینه در افکار بست/ رفت در بازار صندوقی خرید/ آشنائی در رهش آمد پدید/ گفت چه داری اندر این گنجینه‌ات / این چنین چسبانده‌ای در سینه‌ات / گفت اگر گوشَت ز رازم کَر بود/ صندوقی مملو ز سیم و زر بود/ راز او افشا شد در سطح شهر/ بچه‌ها پیدا شدند آسیمه سر/ ای بقربان تو ای بابای من/ تو کجائی ای گل زیبای من/ خانه ما بی تو تاریک است و سرد/ تو چراغ خانه‌ای ای شیرمرد / الغرض با التماس و احترام/ شد پذیرائی دگر هر صبح و شام/ لیکن از گنجینه‌اش غافل نبود/ هر کجا می‌رفت حملش می‌نمود/ جنگ و دعوائی سرش کردند بپا/ خانه بی بابا نباشد باصفا/ فکر و ذکر بچه‌ها گنجینه بود/ گنج واهی بود....دردِ سینه بود/ عاقبت، قالب تهی کرد پیرمرد/ رفت و شد آسوده از رفتار سرد/ باز کردند بچه‌ها گنجینه را/ صندوقی مملو ز درد سینه را/ شد نمایان استخوانِ دستِ خر/ نامه‌ای رویش بجای سیم و زر/ نامه را خواندند چنین بنوشته بود/ قصه عمری به آخر گشته بود/ دست خر بر دهان آن کسی/ تا نمرده ست مال بخشد بر کسی/ زنده بر مال و منالت باش پیر/ تا نگردی همچو من خار و اسیر/ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• نگاه آخرش، آه از نگاه آخر زینب ندارد پاسخی أمن یجیب المضطر زینب اگر بگذارمت اینگونه‌در این‌دشت نامردم برادر باز می‌گردم... برادر باز می‌گردم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است؟ جانا! به حاجتی که تو را هست با خدا کاخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است؟ ای پادشاه ِ حُسن! خدا را بسوختیم آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است؟ ارباب ِ حاجتیم و زبانِ سؤال نیست در حضرت ِ کریم تمنا چه حاجت است؟ محتاجِ قصه نیست گرت قصد ِ خون ماست چون رخت از آنِ توست به یغما چه حاجت است؟ جام ِ جهان نماست ضمیر ِ منیر ِ دوست اظهار ِ احتیاج خود آن جا چه حاجت است؟ آن شد که بار ِ مِنّت ِ ملاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است؟ ای مدعی! برو که مرا با تو کار نیست احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است؟ ای عاشقِ گدا! چو لب ِ روح بخش ِ یار می‌داندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است؟ حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـن کـــه بینـی کمـی تُـپــل مُپلـم! نـاز و خوشگـل بسـان دسته گلم! خــــادم زائــــــــــران آقــــــــــــــایـــــم چون که با عشق او سرشته گِلم تشنـه هـــم نیستـی، بـفــرمــا آب! هــان مبـادا کــه بشکنـی تـو دلم! کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت صبح بهار این لب خندان نداشته است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
مقصدم را می‌شناسم راه را گم کرده‌ام در شب سرد زمستان ماه را گم کرده‌ام ماه‌را پنهان نمودم قعر چاه از چشم بد بخت بد جا و نشان چاه را گم کرده‌ام زوزه‌های گرگ‌ می‌آیدبه‌گوش از هرطرف آه دنیا یوسف دلخواه را گم کرده‌ام هرکه‌بامن‌همسفرشدلحظه‌ای فهمیدکه راحت جان بهترین همراه را گم کرده‌ام چشم‌هایت دعوتم کرده به‌راهی پرخطر نقطهٔ اَمن و حساب آه را گم کرده‌ام کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• سلام و صبحتان بخیر شادی، سلامی ای شکوهمند سلام ای ستیغ صبح خیز سربلند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• گوشه‌ی چشمی به ما، ای شاهد بزم ألست رشته ی عمر محبان، در فراق ازهم گسست مهربانا ، عاشقانت ، دیده بر راه توأند کاسه‌های صبرشد لبریزِ غم،درهم شکست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24