eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
29.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 تبرکی حضرت امام به رزمندگان (همون دوزاری) 🔹 حرکت گردان‌های لشگر ۱۰ برای موقعیت ◇ از میپرسه.. برادر کجا داری میری؟!.. با خنده میگه دارم میرم خونمون. ◇ حتما ببینید فقط و فقط برای 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
1⃣ 📌 راهکار برای انجام صله رحم با آنهایی که اهل خمس دادن نبودند.. 🔹 می گفت خانم، همه چیز از لقمه حرام شروع می شود. اگر خودت لقمه حرام بخوری یا به فرزنداتت بدهی، بالاخره یک جا اثر سوء خودش را نشان می دهد. ◇ خودش لقمه حرام که هیچ، لقمه شبه ناک هم نمی گذاشت به فرزندان و خانواده اش برسد. گاهی به خانه آشنایان دعوت می شدیم. وقتی بر می گشتیم، می گفت: به نظرت اینها اهل خمس بودند؟ ◇ اگر احتمال می داد که این خانواده که مهمانشان بودیم، اهل خمس نیستند، می پرسید به نظرت ما چقدر منزل این ها غذا خوردیم. همین جور حدسی معادل ریالی طعامی که ما در این مهمانی خورده بودیم و خمس آن را حساب می کرد. ◇ تقریباً هر بار که پیش آقای دستغیب می رفت، مقداری خمس به ایشان می داد. می گفتم علی مگر مجبوری که منزل کسانی که می دانی و مطمئن هستی که اهل خمس نیستند برویم. خوب نرویم، که اینقدر به خاطر خمس دادن در زحمت نیافتی! ◇ می گفت: خانم نمیشه، همان قدر که خمس واجب است، صله رحم هم واجب است. می رویم، اگر در لقمه ای شک کردیم، خودمان خمسش را می دهیم. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 درس شجاعت و مردانگی از آقا ابراهیم هادی 🔹️ قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسه‌ا
📌 پیام یکی از دنبال کنندگان صبحانه ای با شهدا: سلام بر ابراهيم 🔹️ بنده با ابراهيم هادي هم دبيرستاني و هم باشگاهي بودم. ◇ خونسردي وي در كُشتي و شِگِرد وي در كشتي با پاهاي بسيار قوي كه لنگ تُندر بود زبانزد بود كه در يك كشتي رسمي قهرماني استان تهران در چشم بهم زدني به وي باختم مثل الان. 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
تعریفی که ایرانی‌ها بعد از ۵۷ از کلمه ی ژنرال و فرمانده و رئیس و ... به دنیا ارائه دادند به آنچه تا کنون جهان درک کرده بود بی‌حد متفاوت بود این تصویری از یک رزمنده ی ایرانی است ابراهیم همت چیزی که در ژنرال های شرق و غرب محال ممکن است دیده شود آنچه باعث شده ما به آنها بخندیم و تهدیدات آنها را از سر عجز بدانیم همین است که در تصویر می بینید آنها به داشته‌هایشان می نازند ما اگر چه میکوشیم در این حوزه قدرتمند شویم اما یقین داریم ایمان سربازانمان سرنوشت بازی را تغییر خواهد داد... تا زمانی که ما با مرام همت ها زندگی کنیم آینده از آن ماست ✍️ آقای تحلیلگر 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
نه پورشه سوار بودند نه شیشلیک‌خور نه ادعای ژن خوب داشتند نه حساب‌های میلیاردی اما تا دلت بخواهد داشتند 📸 عکس: اعزام به جبهه_مازندران بابلسر ( شهرهای ما چقدر حال خوب و قشنگی داشت...) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 این همه حال خوب و انرژی مثبت و رنگ و بوی خدا و اخلاص ، دیگر یکجا در کنار هم پیدا نمیشود... 🔹 بابلسر را به نوبخت هایش بشناسید نه به دریا و ساحلش ... ◇ قسمتی از سخنرانی سردار شهید حمیدرضا نوبخت و مداحی رزمنده نونهال آقای ذبیحی اهل آمل، در گردان مالک از لشکر خط شکن ۲۵ کربلا-زمستان ۱۳۶۴ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 تاثیر کـــلام شهید کاوه 🔹️ علیرغم اصرار مسئولان و فرماندهان لشکر؛ راننده كاميونها می گفتند: «اگه ما رو اعدام هم بكنين، با اين همه مهمات به خط مقدم نمی رويم!» ◇ وقتی صحبتها و اعتراضات آنها تمام شد؛ كاوه که تازه از راه رسیده بود و آنها هم اطلاع نداشتند که این جوان کم سن و سال فرمانده لشکره؛ به راننده‌ها گفت: «ما اينجا هيچ كس را با زور به خط نمی بريم. خيلی از اين بچه ها كه الان می بينيدشون، برای رفتن به خط گريه می كنن. سعی شون اينه كه از هم سبقت بگيرند.» ◇ بعد هم بدون اينكه يك كلمه درخواست ماندن از آنها بكند، گفت: «انشاا... سعی می كنيم بار كاميونها تون رو همين جا خالی كنيم.» ◇ كاوه وقتی ازدهام بچه ها را ديد، گفت: «بهتره بريم دفتر ما، بقيه حرفها را آنجا می زنيم.» ◇ نيم ساعت نگذشته بود كه جلسه كاوه با آنها تمام شد و همه شان آمدند بيرون، بعضی هایشان داشتند گريه می كردند. گفتند تا آخرش هستیم .. 📚 با اندکی تغییر، برگرفته از کتاب؛ «حمــاسـه کــــاوه» گردآورنده؛ حمید رضا صدوقی 🔹️ صبحانه ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 کارگزار غدیر صدیقه طاهره(س) 🔹 رفقا از غدیر جا نمونیما ◇ امام صادق علیه السلام فرمودند: «غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق و یک میلیون شهید و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد..» 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸درد و‌ دل کربلایی کوکب سبزی (معروف به کوکب ننه) با شهید ◇ مادر شهید رجبعلی بالایی در استقبال مردم شهرستان ماهنشان از (تابستان سال نودوسه) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 | قابِ‌ماندگار | لحظه اهداء قاب عکس سردارِشہید "هاشم‌امیرۍ" به مادرشهید... 🔹️ شهید هاشم امیری سال 1344 در روستای عباسی گناوه متولد شد. از ابتدای شروع جنگ تحمیلی حضور داشت و چندین مرتبه مجروح شد . ◇ مرداد ماه ۱۳۶۵ ازدواج کرد و در ۸ آبان ۱۳۶۵ از قرارگاه نوح یک ماموریت دریایی به طرف جزیره فارسی حرکت کرد و پس از پایان ماموریت موفقیت آمیز و هنگام برگشت یدکش مورد اصابت موشک دشمن بعثی قرار گرفت و به سوی معشوق حقیقی خود شتافت. 🔻 پدر شهید می‌گوید : در یکی از روزها که به مرخصی آمده بود به پسرم گفتم : پدر جان دیگر من پیر و از کار افتاده هستم و دیگر توانایی کار را ندارم تو دیگر باید اینجا بمانی و کمک من باشی ◇ تو خدمت خود را به اسلام کرده ای و حالا باید به من کمک کنی ◇ هاشم با شنیدن این سخن ناراحت و اشک در چشمانش جاری شد ◇ همان شب خواب دیدم که دو نفر از آسمان پایین آمدند و گفتند : چرا مانع از رفتن هاشم به جبهه هستی و من در خواب با اینکه ترسیده بودم با ذکر نام خداوند و التماس به اینکه من او را آزاد گذاشته‌ام و کاری به کار او ندارم . ◇ صبح از خواب بیدار شدم این را به شهید گفتم و او را با صلوات به جبهه فرستادم و چند روز بعد به شهادت رسید. ◇ تاریخ‌تولد:1344/6/2 ◇ تاریخ‌شہادت:1365/8/8 ◇ محل‌تولد:گناوه،روستاۍ‌عباسی 🔹️ صبحانه ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
🩸آقای با شرف تولدت مبارک 🔹 در تاریخ این مملکت رسید روزی که از برخی که خود را گوله‌ی بصیرت تصویر می کردند انتظار داشتیم که در میدان از وطن دفاع کنند، اما ترجیح دادند خفه شوند ◇ یکی میگفت: من حرف بزنم فضا دو قطبی‌تر میشود چون بخشی از جامعه حالش از من به هم میخورد ◇ آن یکی میگفت: امیرالمومنین فرموده روز فتنه چون شتر نابالغ باشید ◇ آن یکی میگفت: فعلا صبر کنید حرف خواهم زد... ◇ هیچکس هم نبود به این جماعت بگوید، وقتی از پرچم ایران تا قرآن و مسجد، به هر مقدسِ مذهبی و ملی اهانت کرده اند تعلل برای چیست؟ ◇ ما فراموش نمیکنیم که در روزگارِ سکوتِ "کُرِه شترها" تو مانند سرباز میهن ، مردانه ، شرافتمندانه و بدون ذره ای ترس تا آخرین نفس در میدان بودی ◇ آقای قهرمان، به تو افتخار میکنیم... ✍️ آقای تحلیلگر 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 همسر شهید صادق زاده: بنام آنکه عفت را در دامان نهاد و حرمت نگاه را بر ما آگاهی داد 🔹️ متنی از نامه های مرحومه فهیمه بابائیان پور به همسر شهیدش غلامرضا صادق زاده: به یاد آن یگانه محبوبی که در وجودش جز ،ایمان، ایثار، اخلاص و عشق، نمی یابم ◇ آن زمان که از جهادت می گوئی، گوئی از راهی سخن می گوئی که به خوبی به آن آشنا شده ای و آنگاه که از جبهه سخن می گوئی عشقی خدائی تو را به آن سوی میکشاند. ◇ کمیلِ امشب برای من طور دیگری بود، هر بار که روی مسئله جبهه فکر میکردم خود را جای همسران آنهایی می گذاشتم که به جبهه رفته اند تا احساس آنها را درک کنم ولی اینبار دیگر نیازی به جایگزینی نبود ، خودِ مسئله در وجودم تجلی داشت ◇ اگر دعائی برای سلامتی میکردم تنها از آن جهت بود که حزب الله تقویت شود و پایدار بماند و اصلاً دلم و زبانم را یاری آن نبود که بگویم اگـــر ... ، چرا که در نظرم شهادت سرآغاز زندگی است ◇ اما میدانی که دلم میخواست این سخنان را به تو گویم به امید آن روزی که رها از هر ظلمی در جهانی که مستضعفین حاکمند با هم زندگی کنیم. 🔻 آنکه همیشه تو را دوست داشته و دارد ◇ فـهـیـمه ◇ آبان ماه ۶۰ ◇ ۱/۱۵ نیمه شب 📚 برگرفته از کتاب « نامـه هــای فهیــمه » 🔺️ شرح تصویر: غلامرضا چند روز پس از ثبت این عکس، به شهادت میرسد و فهیمه نیز پیش از این؛ بواسطه رویایی صادقه از این امر مطلع بوده. اطمینان و یقینی که در چهره آرام فهیمه نشسته، مفهومی ندارد جز این مصداقِ حقیقتِ عبودیت که؛ «رسد آدمی بجایی که بجز خـــدا نبیند» 🔹️ صبحانه ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 🔹 ما عـلـی رو با شمشیر قبولش نکردیم ما رو بـا قلبمون قبول کردیم ◇ جلوی همه دنیاتون می ایستیم اگـه جـلوی علی مـا بایستید ◇ مـا هممون خیبر شکنیم💪🏻 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ احمد متوسلیان در جایی از تاریخ گم شد... ◇ سکانسی از فیلم سینمایی غریب 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
🩸، آخرین ایستگاه زمینی سردار شهید سیدمحمدرضا دستواره 🔹 تا هنگام شهادت ۱۱ بار مجروح شد ولی هرگز از پای ننشست. در عملیات کربلای ۱ که برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد، جهت شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ◇ ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی، ◇‌ در جواب می‌گوید: «به آنها گفته‌ام کنار قبر حسین، قبری را برای من خالی نگهدارید.» ◇ بیش از ۱۰ روز از شهادت برادرش نگذشته بود که در عملیات کربلای۱ ، «روز آزادسازی شهر مهران» از چنگال دشمن بعثی، مظلومانه به شهادت رسید. ◇ سردار حاج علی درویش میگفت: پیکر نحیف و لاغرش یک ساعت در مقر تاکتیکی لشکر در جاده مهران در داخل کانتینر قرار داشت که همه برای آخرین بار با او وداع کردیم... اخوی شهیدان سید محمد و سید حسین دستواره شهادت : ۱۳ تیر ۱۳۶۵_عملیات کربلای یک 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 «تحقق ظهور در گرو انجام رسالت ماست» 🔹 شهید محمد رضا دستواره گفت: اگر ما رسالت خودمان را خوب به انجام برسانیم، زمینه ظهور امام زمان (عج)، زمینه عدل، زمینه داد، زمینه حرکت حقه اسلام را فراهم کرده‌ایم، ◇ و اگر سستی کنیم و اگر تعلل کنیم، زمینه حکومت کفر و استکبار را فراهم کردیم. 📎 پ.ن تصویر: منزل پدری شهید قجه ایی، شهید محسن حیات پور، در کنار پدر شهید حسین قجه ایی شهید حاج رضا دستواره سردار حاج نصرت قریب 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دل مهربان کاک احمد در کمک به خانواده های ضد انقلاب 🔹 به روایت: حاج جواد اکبری آهنگر ◇ ۱۴ تیرماه، سالروز ربوده شدن دیپلمات‌های ایرانی در لبنان گرامی باد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
″با مرگ اگر توان، تو را دید کی می‌رسد این تولد ما..″ 🩸لحظاتی از آخرین حضور سپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی در ساختمان فرماندهی نیروی قدس سپاه 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 نامه همسر شهید صادق زاده: دیدارمان هر چه زودتر کربلا باشد 🔹️ مرحومه فهیمه بابائیان پور در نامه ای به همسر شهیدش غلامرضا صادق زاده می‌نویسد: «بنــام خـــدا، پاسدار خـون شهـیدان و به یاد حســـین فـرمانده پاسداران منتـظرالشهادت» 🔹 دیشب در چنین ساعتی چه شوری و چه شوقی داشتی و کـاش آنجا بودم و از پاسدارانی که لحظاتی دیگر در کنار رسول الله(ص) بودند، می پرسیدم حالشان را. ◇ کاش آنجا بودم؛ اقلا اگر کمکی نمیکردم، تنـها چـهره های نورانی آنان را می دیدم ونظاره گرحالاتشان میشدم؛ آنگاه که با بـسم الله شروع کردند و فریــاد زدند: « یـا حســین فــرمـانده ای .. » 🔹 و چه خوشحال می شوم اگر بدانم تو هم درآن عملیات بوده ای.عملیاتی که آرزوی شرکت درآن را داشتى؛ اللهُ اعـلم. شاید تو هم بوده ای و باز شاید الان اینــجا نباشی و ... 🔹 رضــای خوب من، مبـارز فی سبيل الله. ای آنکه دوست دارم در سـنگرِ مـقابل دشـمن، اســتوار ببینمت و آنکه دوست دارم اشک را، آنـگاه که در دعـای کمــیل از چشمان منتظرت می بارد نظاره گر باشم. آرزوی همسنگریت را دارم؛ باشد که دیدارمان هر چه زودتر در کــربلا باشد. ◇ و شاید هــم خــون تو تذكـرہ آنجـا شود؛ "رضــاً بقــضائك تسليـماً لِاَمــرک" 🔸 ولی بهر حال الآن هر جا هستی می دانم که در محــفل عاشقان خدائی و تو خود نیز عاشقی. باشد که روزی عشق خدائی تو، موجب عـشق خدائی در من شود و با هم بهـتر این مسیر را رویم. 🔹️ آنکـه آرزوی همسنگری با تـو را دارد ◇ فـهـیـمـه ◇ ۹ آذر ۱۳۶۰ ◇ ۱۲ نیمه شب 📚 برگرفته از کتاب « نامـه هــای فهیــمه » 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada