eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
4هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl 📲ارسال‌پیام‌ناشناس: https://daigo.ir/secret/91680844406
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸«هنوز با ماست» 🔹 چهار شهید در قاب تصویر ، از راست عبارتند از: ◇ شهید قاسم هاشم‌ زاده ‌هریسی ◇ شهید آقا مهدی باکری ◇ شهید رحمت‌الله اوهانی‌زنوز ◇ نفر پشتی: شهید مسعود نیک کرد 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
🩸«هنوز #خدای_حمید با ماست» #شهید_مهدی_باکری 🔹 چهار شهید در قاب تصویر ، از راست عبارتند از:
📌 «..» 🔹 همه چیز نشان از عملیاتی قریب‌الوقوع داشت؛ گردان‌های خط شکن مسلح می‌شدند، خشابها پر و اسلحه‎ها روغن کاری می‌شد و بسیجیها منتظر "یک یا حسین دیگر" بودند. ◇ نماز جماعت که تمام شد، خود را به تاریکی زیبای بیرون رساندم. آسمان صمیمانه زمین را نگاه می‌کرد. با خود گفتم: "دلم گرفته است!" و چند قدمی را پیش رفتم. ◇ در تاریکی، کسی به سویم می‌آمد. نزدیکتر که آمد "رحمت‌الله اوهانی" را شناختم. او هم مثل من دلش گرفته بود و در فکر غوطه‌ور بود. ◇ نمی‌دانستم این غم چه بود که در آستانه هر عملیات، با شور و شعفی پنهان ما را به خود مشغول می‌کرد. ◇ آقا مهدی در این عملیات خیلی تنهاست! این اولین عملیاتی است که آقا مهدی، حمید را در کنار خود ندارد. چه کسی جای حمید را برایش پر خواهد کرد؟ ◇ اوهانی نگاهی به من کرد و گفت: ◇ تنها تو نیستی که در این فکری، اکثر بچه‌ها همین فکر ار می‌کنند... تا چند روز قبل این فکر مرا هم آزار می‌داد ولی حالا به چیزی که فکر نمی‌کنم، تنهایی آقا مهدی است! _ مگر خبری شده؟ ◇ همین امروز با آقا مهدی صحبت می‌کردم. دل به دریا زدم و گفتم: "آقا مهدی در این عملیات کار شما خیلی مشکل خواهد شد و حتما خیلی به زحمت می‌افتید. ◇ " پرسید: "چرا مؤمن؟!" گفتم: "آخر در این عملیات تنها هستید و باید عملیات را بدون حمید فرماندهی و هدایت کنید." ◇ آقا مهدی در حالی که داغ شهدای لشکر و برادرش حمید هنوز بر گرده‌‌اش سنگینی می‌کرد به آرامی گفت: ◇ "برادر اوهانی! درست است که ما در این عملیات حمید را نداریم، «ولی هنوز با ماست!».." ◇ در دور دست فانوس‌ها سو سو می‌زدند و من با چشمهای خیس بسوی واحد خودمان می‌رفتم... ✍ به نقل از: برادر جاوید 📚 منبع: "خداحافظ سردار" نوشته سید قاسم ناظمی، چاپ چهارم، ص ۱۲۴ - ۱۲۳ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada