eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
4هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
4 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl 📲ارسال‌پیام‌ناشناس: https://daigo.ir/secret/91680844406
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 📌حاجیه خانم فاطمه ریاحی نیا، پس از سالها صبر و استواری در مسیر ایثار در ۸۱ سالگی به دیدار حق شتافت. 🔸پیکر مادر شهید سید حسن میری و مادر همسر سردار شهید صنیع‌خانی فردا در قم تشییع و خاکسپاری می شود. 🔹فرزند شهید این مادر، سید حسن میری نیز ۱۷ ساله بود که عنوان بسیجی عازم جبهه شد و پس از چند ماه در ۲۳ دی‌ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
▪️إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 📌حاجیه"خورشید خانم علی کرم زاده" مادر شهیدان والامقام «عبدالرحیم، عبدالحمید و حبیب دیانتی» دارفانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست. 🔸«شهید عبدالرحیم دیانتی» متولد ۱۳۳۵ در ۱۸ شهریور ۱۳۵۷ در اثر اصابت تیر مزدوران رژيم ستمشاهی به شهادت رسید 🔹بسیجیان شهید « عبدالحمید دیانتی متولد ۱۳۴۲ » و « حبیب دیانتی متولد ۱۳۴۳ » با هم و در یک روز در مورخ ۲ فروردین ماه ۱۳۶۱ و در عملیات فتح المبین به فيض شهادت نائل آمدند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌"زهرا مزینانی" قهرمان جوجیتسو جهان: مدالم را به شهید حسین معزغلامی تقدیم میکنم 🔸قهرمان جوجیتسو پس از کسب مقام نایب قهرمانی مسابقات جهانی جوجیتسو ابوظبی امارات مدال خود را به شهید حسین معزغلامی تقدیم کرد. 🔹زهرا مزینانی:من هر چیزی توی زندگیم دارم از دعای خیر پدر و مادرم هست و امیدوارم بتوانم روزی جبران کنم. ▪️مدالم را با افتخار به قهرمان واقعی ایران، شهید مدافع حرم حسین معزغلامی تقدیم میکنم. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ ▪️حاجیه خانم زهرا شاهینی؛ همسر شهید اسماعیل عامری و مادر شهید یحیی عامری پس از تحمل سالها دوری ، به همسر و فرزند شهیدش پیوست ▫️شهید اسماعیل عامری ۱۲ تیرماه سال ۶۵ در عملیات کربلای ۱ و آزادسازی مهران و شهید یحیی عامری نیز سال ۶۲ در عملیات والفجر ۶ در دهلران به شهادت رسیده بودند □مراسم تشییع و خاکسپاری : شنبه ۱۰ خرداد ساعت ۱۰ صبح از محل غسالخانه امامزاده عبدالله(ع) گرگان 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
866.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌حضور مهدی رسولی کنار مادر شهیدان حسن و محمد باقری 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
💔 مادر... حجم دلتنگی‌اش را فقط او می داند... مادر است دیگر می‌خواهد تنها پسرش را در آغوش بگیرد 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
💔 پنج‌شنبه‌ها برای برخی هنوز بوی دلتنگی می‌دهند “پنج‌شنبه” برای ما یک روز عادی‌ست اما برای دل‌های عاشق، وقتِ قرار است؛ قراری با قاب عکسی که نفس نمی‌کشد، اما جان می‌دهد دل‌شان را به همین قرارها خوش کرده‌اند؛ به فاتحه‌ای آرام، به شاخه‌گلی خاموش، به دلی که هنوز در سنگ مزار می‌تپد... 🔸 مادر، عصا به دست آرام چادر گل‌دارش را مرتب می‌کند 🔹 همان چادری که سال‌هاست وقتِ نماز و دعا، رو به آسمان، اشک‌هایش را پنهان می‌کرد ▪️حالا این پدر و مادر، دست می‌کشند روی مزار و قاب عکس پسرشان، انگار دارند صورتش را نوازش می‌کنند همان صورتی که دیگر فقط در خواب‌های آشفته‌شان پیداست ▫️کنار مزار می‌نشینند و با او حرف می‌زنند، مثل همان روزهایی که پسر، هنوز گوش می‌داد □ حالا سال‌ها گذشته صدای مادر لرزان شده، قامت پدر خمیده، اما دل‌هایشان هنوز ایستاده‌اند ● و پسر؟ همان‌طور در قاب مانده با همان لبخند، با همان چفیه خاکی جوان، ساکت، عاشق 🔻 آن روزها پدر و مادر، دل‌شان شور بازگشت می‌زد حالا دل‌شان را به همین پنج‌شنبه‌ها خوش کرده‌اند؛ به همین چند لحظه کنار "فرزند شهیدشان"، در دل سنگ، در آغوش سکوت ◾️ پدر، با پسرش در جبهه‌ها بود فقط یک عکس به یادگار مانده و حالا همان عکس، همیشه همراه پدر است. قامتش خم شده، اما دلش با پسرش گره خورده هر پنج‌شنبه، با همان عکس کنار پسرش می‌نشیند و با مادر، او را صدا می‌زنند 🔹️ صبحانه‌ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
35.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مادر شهیدِ غواص"محسن جاویدی"، به فرزند شهیدش پیوست 🔸این شهید بزرگوارِ غواص در عملیات کربلای چهار در آب های کارون جاوید الاثر گردید و پیکر پاکش هیچ گاه برنگشت. 🔹مادرش در آن اوایل که خبر شهادت فرزند رشیدش را شنید، بسیار بی‌قراری می‌کرد و بهانه ی او را می‌گرفت تا اینکه به او گفتند پسرت را ماهی‌ها خورده‌اند و دیگر قرار نیست برگردد! از آن موقع دیگر مادر، لب به ماهی نزد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌مادر شهید: یاد حضرت زینب آرامم می‌کرد 🔸آخرین دیدارم با محسن، با همه جزئیاتش در ذهنم مانده؛ انگار هنوز هم دنبال نشانی تازه از تنها پسرم می‌گردم. 🔹محسن شب‌ها هم به مأموریت می‌رفت. همان روز به فروشگاه رفته بودم تا برایش کمی خشکبار و وسایل بهداشتی بخرم. وقتی به خانه رسیدم، ناگهان صدای انفجار مهیبی بلند شد. ▪️ همان لحظه رو کردم به همسرم و گفتم: «سپاه را زدند... محسنم رفت!» ▫️با عجله راهی شدیم، اما همه مسیرها بسته بود. پای پیاده از این طرف به آن طرف می‌دویدیم، سرگردان دربیمارستان‌ها به دنبال محسن می‌گشتیم، بی‌خبر و حیران. □دخترم که جز محسن هیچ خواهر و برادری نداشت، بی‌قراری می‌کرد و گریه‌هایش جگرم را می‌سوزاند. برای من، مادر، تحمل آن لحظات طاقت‌فرسا بود. 🔻اما همان‌جا یاد حضرت زینب (س) و مصیبت‌های اهل‌بیت در کربلا به ذهنم می‌آمد و با همین یادها بود که سعی می‌کردم دخترم را آرام کنم... 🖋راوی: مادر شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌آخرین خواسته شهید کوه خیل از مادرش : دعا کن به آرزویم برسم 🔸شب آخر خواب عجیبی دیدم. در خواب راهی حرم حضرت زینب (س) بودم. 🔹در میانه راه برایمان پارچه های سفیدی را برای استراحت پهن کرده بودند، اما آن‌سوتر قله دماوند در آتش می‌سوخت. ▪️گفتند اگر می‌خواهید به زیارت بروید، باید از دل همین آتش و قله عبور کنید. ▫️صبح که شد، خوابم را برای محسنم تعریف کردم. با همان آرامش همیشگی‌اش شروع کرد به دلداری دادنم. □ پیشانی‌ام را بوسید، حلالیت طلبید و گفت نگران نباش مادر. بعد جلوی آسانسور ایستاد، با لبخندش احترام نظامی گذاشت و رفت داخل. ◾️ اما دوباره برگشت. نگاهم کرد و گفت: «مادر... دعا کن به آرزویم برسم. دعا کن رزقی از این سفره نصیبم شود.» ◽️ دل‌نگران بودم، ولی هرگز فکر نمی‌کردم همین‌طور که روز به نیمه برسد، آرزوی محسنم برآورده شود. 🔻همان روز او هم رفت و نشست پای همان سفره‌ای که شهدای جنگ ۱۲ روزه نشسته بودند. 🖋راوی: مادر شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
4.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌ماه گرفتگی دیشب، فریاد خون سرخ شهیدان در آسمان بود 🔸دیشب ماه در سایه رفت و سرخ شد؛ گویی آسمان، پرچم خون شهیدان را برافراشته باشد. 🔹مادرانی که چشم به ماه داشتند، در آن سرخی، چهره‌ی فرزندان شهیدشان را دیدند؛ هر کدام ماهی پنهان در آسمان خونین وطن. مادر شهید علیرضا خلج درباره فرزندش می‌گوید: ▪️نگذاشتند روی ماهش را ببینم. در مراسم وداع، بالای سرش ایستادم؛ گمان می‌کردم عروسی‌اش است، شکلات پخش می‌کردم.فردا که بردنش معراج اشتهارد، امید به دیدن آخرین بار روی ماه علیرضا را داشتم.گفتند: «اگر نبینی بهتر است.» و ماه من را در حجاب بردند.اما مگر می‌شود نور شهید را پنهان کرد؟ ماه اگر پشت سایه برود، باز می‌تابد و خون اگر بر زمین بریزد، ریشه می‌شود، درخت می‌شود، قیام می‌شود. 🔻ماه دیشب گرفت، اما ماه فرزندم درخشان‌تر شد؛او ماهِ سرخِ این آسمان است، پرچم برافراشته‌ی مقاومت در برابر رژیم ملعون صهیونیستی و هر ماه گرفتگی، یادآور روشنایی خون شهیدان ماست. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌خاطره جان‌سوز مادر شهید معماریان از آخرین بدرقه فرزندش 🔸مادر شهید معماریان روایت می‌کند: شبی وارد اتاق پسرم شدم و دیدم مشغول بستن ساک جبهه است. 🔹با آرامشی خاص گفت: «مامان، این آخرین جبهه است، دیگر برنمی‌گردم.» با نگرانی جواب دادم: «زبانت را گاز بگیر، این همه بار رفتی و سالم برگشتی، این بار هم برمی‌گردی.» اما او دوباره با اطمینان پاسخ داد: «نه مامان، این بار آخر است.» ▪️صبح هنگام اعزام، طبق رسم همیشه آب در دست گرفتم تا پشت سرش بریزم، اما ناگهان دلم لرزید. با خود گفتم: «وقتی پسرم را در راه خدا دادم، نباید دلم به او وابسته باشد.» پس آب را به دست همسایه دادم تا بریزد. ▫️پسرم تا سر کوچه رفت. همان‌جا کنار تیر چراغ برقی که امروز کوچه به نام اوست، ایستاد. رو به من کرد و گفت: «مامان، به قد و بالایم نگاه کن، چون دیگر تا قیامت مرا نخواهی دید...»این تنها یک خاطره نیست؛ تصویری است از ایمان مادران شهدا که با قلبی سرشار از یقین، عزیزترین دارایی‌شان را آگاهانه راهی میدان‌های جهاد کردند. شهدا نیز با درک مسیر خویش، قدم در راهی گذاشتند که پایانش شهادت بود.امروز رسالت ما تنها زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا نیست؛ بلکه پاسداشت ارزش‌هایی است که برای آن جان دادند: ایمان، صداقت، شجاعت و وفاداری به آرمان‌ها. 🔻شهدا رفتند تا ما بمانیم؛ و امروز وظیفه ماست که بمانیم، اما «همچون شهدا زندگی کنیم». 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671