eitaa logo
صبح حسینی
477 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند  نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند  نوشته اند به یک دیده بنگری همه را  نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند  نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران  نوشته اند به این تیرها کمان ندهند  اگر تمامی این رودها تنور شوند  نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند  چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش  نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند  ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم  قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند  لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست  چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند  نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی  تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند  عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است  خدا کند که سرت را به این و آن ندهند  خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید  خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند  نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم  به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند  گران فروش ترین مردمان دنیایند  که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند  (محمد سهرابی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اولي سنگ بر سر و رو زد  قبضه يِ دشنه را به ابرو زد  دومي نيزه اي به پهلو زد  پيرمردي عصا به بازو زد  چقَدَر دوره كرده اند تورا  چند صد قطعه كرده اند تورا  قامتِ من خميده شد اي واي  يا غياثت شنيده شد اي واي  پيكر ِ تو دريده شد اي واي  سرت از تن بريده شد اي واي  تا كه يك نيزه بر دهانت خورد  مادرت دست را به پهلو بُرد  گرگها ريخته اند رويِ سرت  همه زوزه كشان به دور و برت  لخته خون ميچكد ز بال و پرت  يكنفر هم نشسته بر كمرت  پشت و رويت نموده چندين بار  خنجرش كُند ميبُرَد انگار  بُرد انگشتر ِ تورا خولي  زرهِ پيكر تورا خولي  تا به كوفه سر ِ تورا خولي  معجر ِ خواهر تورا خولي  تا به گودال دلبرم جان داد  همه يِ چشم ها به من افتاد  تا كه صد تير در تنت جا شد  باز از دور شمر پيدا شد  ارباً اربا دوباره معنا شد  بر سر ِ غارت تو دعوا شد  نيزه داران مقابلت هستند  پلك نيمه باز ِ تورا بستند  پيكرت بود و يك جهان نيزه  از زمين تا به آسمان نيزه  حرمله تير زد سنان نيزه  ميخورد بر لب و دهان نيزه  نامرتب شده ست اعضايت  خس خس افتاده در نفسهايت  (سيد پوريا هاشمی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
باور نمی کنم سر نیزه سرت بُود  این تکه پاره ها به زمین پیکرت بُود  باید کفن به وسعت صحرا کنم تو را  هر جا نظاره میکنم بدن اطهرت بُود  باور نمی کنم که تو باشی برادرم  تنها میان دشمن دون خواهرت بُود  حالا که روی نیزه شدی پس نگاه کن  باران خنجر است که بر حنجرت بود  باور نمی کنم که به انگشت ساربان  ای جان من فدای تو انگشترت بُود  حتی ز خواهرت تو مکن این سوال را  پس خواهرم چه شد که چنین معجرت بُود  باور نمی کنم که دو دست کنار آب  دستان ساقی حرم لشگرت بُود  باور نمی کنم که به دستان خونی ات  شش ماهه ی بریده گلو اصغرت بُود  ای از قفا بریده سرت را عدوی تو  سمت کدام خیمه نگاه ترت بُود  باور نمی کنم که تو تسبیح وا شده  این پیکر تنیده به خون اکبرت بُود  قدری اذان بگو که نگویند خارجی است  زیرا کنار رأس تو پیغمبرت بُود  در این طرف نظاره مکن ای برادرم  آتش گرفته موی سر دخترت بُود  باور نمی کنم که به گودال قتلگاه  این خانم خمیده ترین مادرت بُود  (میلاد یعقوبی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ته گودال تمام بدنش می سوزد  خواهری دید عقیق یمنش می سوزد  نیزه ها زیر حرارت همگی ذوب شدند  بی سبب نیست جراحات تنش می سوزد  کربلا ملک خودش بود، غریبی این جاست  چه غریبانه کسی در وطنش می سوزد  بی هوا نیزه ای آمد، همه مبهوت شدند  بعد آن نیزه گمانم دهنش می سوزد  ماجرای ته گودال مرا خواهد کشت  دل من بیشتر از لب زدنش می سوزد  گیرم اصلاً کفنی بر تن او پوشیدید  قطعاً از داغی صحرا کفنش می سوزد  عصر شد، کرب و بلا مثل مدینه شده بود  بانویی گوشه ای از پیرهنش می سوزد  پشت در یا ته گودال چه فرقی دارد؟  هر کسی ذوب علی گشت (من)ش می سوزد  (حسین ایزدی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم  زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من  این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود  تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من  شوق دیدار، تو را می‌کِشد اینسان، اما  ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو  تو قرار است به میدان بروی ... آه ! ولی  جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو  خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟  گرگ‌های سر راه تو چه دینی دارند؟  این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟  که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند  تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم  نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم  بوسه‌ای زیر گلویت زده‌ام اما باز  بروی، می‌روم از حال، خودم می‌دانم  با تو آمد دم میدان دل آواره‌ی من  پر زد انگار در این فاصله روح از بدم  من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی  می‌شود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟  روی تل بودم و دیدم که چه تنها شده‌ای  نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده  همه رفتند، همه ... قاسم و عباس و علی  نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده  سنگ در دست همه آمده‌اند استقبال  مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین!  در پی کوثر و جنات، ... پیِ ریختنِ  خون آقای جوانان بهشتند حسین!     دیدم از نور خدا گفتی و آغوش نبی  ولی آواز تو را هلهله ها نشنیدند  سنگدل‌ها به خیام تو نظر می‌کردند  سنگ‌ها صورت زیبای تو را بوسیدند     زینت دوش نبی را به چه حالی دیدم  خون پیشانی بر صورت او جاری بود  غیر از این صحنه اگر هیچ نمی‌دید دگر  کار زینب همه‌ی عمر عزاداری بود     تو رجز خواندی و دیدم همگی لرزیدند  یا علی گفتی و دیدم که چه غوغایی شد  کاش عباس و علی اکبرت اینجا بودند  صحنۀ رزم تو لب تشنه! تماشایی شد     هر چه از خیبر و از بدر شنیدم، دیدم  هر کس از خوردن یک تیغ تو بر خاک افتاد  با خدا، عالم و آدم به تماشا بودند  ناگهان ناله‌ای از عرش در افلاک افتاد     مادرت فاطمه بود آه کشید از ته دل  تا تو را دید چنین از سر زین افتادی  من ندیدم که چه شد کارِ تن و آن همه تیر  چشم بستم به خدا! تا به زمین افتادی     ناگهان معرکه‌ی دور و برت ساکت شد  کاش دست از سرت ای دلبر من بردارند  چیست در دست سیاهی؟ نکند ...! یازهرا !  یعنی این مردم بی‌رحم چه در سر دارند؟     آن سیاهی به تو نزدیک شد و زانو زد  چشمهای من از این صحنه سیاهی رفتند  (قاسم صرافان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 تو می روی و دل من دوباره می ریزد  و خواهر تو به راهت شراره می ریزد  خدا کند که بمیرم نبینمت تنها  غریبی تو به جانم شراره می ریزد  مرو که بوسه ای از زیر حنجرت چون آب  به روی آتش این غصه چاره می ریزد  تو سیب سرخ بهشت خدایی و دارد  ز پیکر پر زخمت عصاره می ریزد  مسیر آمدنت تا خیام خونین است  ز بسکه از زرهت خون، هماره می ریزد  مرو که بعد تو تنها به جرم یک بوسه  عدو به روی سرم بی شماره می ریزد  مرو که بعد تو از نیزه ها و نعل ستور  به خاک، پیکر تو پاره پاره می ریزد  پس از تو در پی طوفان دست هایی سرد  ز گوش دخترکان گوشواره می ریزد  کسی که زینتی از خیمه عایدش نشود  به پشت خیمه سر شیرخواره می ریزد  (محمد علی بیابانی)   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هوا گرفت، زمین و زمان مکدّر شد  و عمق فاجعه با خاک و خون برابر شد  و آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنش  در آسمان خداوند شد مقدّر... شد  نماز خواند وَ شن های بایر آن دشت  به بوی "حیّ علی..." تا ابد معطّر شد  نماز خواند وَ با آن نماز خونینش  پیام واقعه ی سرخ طفّ رساتر شد  چه ارباً ارباً تلخی... که پاره پاره تنش  در آن زمان که نَه ! تا قرن ها مکرّر شد  تمام شد... نَه ... این تازه اول کار است  زنی رسید وَ چشمان کربلا تر شد  زنی که دست به پهلو گرفته آمده است  سلام مادر پهلو شکسته! ... بهتر شد-  -که آمدی ... که مرا همره خودت ببری  که با حضور تو این لحظه باصفاتر شد  صدا بزن: ولدی یا بُنَیّ یا ولدی  صدا بزن پسری را که ظهر بی سر شد  صدا بزن که جهان از خجالت آب شود  که با لبان ترک خورده ...تشنه پرپر شد  و باز هم پسرت را بگیر در آغوش  اگرچه یک شبه در خاک و خون شناور شد  (مطهره عباسیان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن...  سخت است خواهري ز برادر جدا شدن  با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا  يعني فراق، با دل مضطر جدا شدن  پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده  آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن  تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا؟  يعني رسيده است دم سر جدا شدن؟  بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم  حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن  تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع  از دختران فاطمه معجر جدا شدن...  پيش نگاه غمزده ي كودكان تو  يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن...  از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد  درد آور است النگو و زيور جدا شدن...  (رضا رسول زاده)   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جان و دلم فدای تو ای دلبرم ، حسین دیگر رسیده است دم آخرم حسین   من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا دیدار من بیا ، پسر مادرم حسین   چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن این یادگار توست کنون در برم حسین   یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود درد نبودنت بخدا باورم حسین   یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم بر صورتم ، ز داغ علی اصغرم حسین   پیچیده است وقت اذان توی گوش من " الله اکبر " علی اکبرم حسین   یادم نمی رود که صدای تو قطع شد افتاد دلهره به میان حرم حسین   بالای تل دویدم و دیدم که  ، می خوری... ...شمشیر و نیزه ، پیش دو چشم ترم حسین   غارت شروع شد همه در خیمه ریختند بردند گوشوار من و زیورم حسین   چهره کبود بود شب غارت حرم هر دختری که بود به دور و برم حسین   در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین   هر چه گذشت بین محل یهودیان با خود به زیر خاک سیه می برم حسین ...   رضا رسول زاده سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هنگامه وصال من و دلبرم شده این الحسین زمزمه آخرم شده   چشمم به راه مانده کجایی عزیز من پیراهن تو گرمی بال و پرم شده   از گریه پینه بسته دگر چشم های من عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده   موی سپید و قدکمانم چه دیدنیست غم های کربلاست چنین یاورم شده   من پیرسالخورده ام و دست های من محتاج شانه های علی اکبرم شده   از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق ناله زدی که وقت وداع از حرم شده   داغی بوسه از لب تو مانده برلبم خون گلوی تو نفس حنجرم شده   من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین این چند ماهه جان تو درد سرم شده   می خواستم بغل کنمت جان تو نشد نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده   من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام سرتا به پا تمام تنم پر ورم شده   دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت گفتم به خویش ارثیه مادرم شده   جان خودت به زور کشیدند چادرم شاهد ببین که پارگی معجرم شده   قاسم نعمتی   سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اين مدتي که مي گذرد در عزاي تو روزي نبوده اشک نريزم بپاي تو   با ياد آخرين شب پيش تو بودنم يک شب نبوده روضه نگيرم براي تو   يکسال و نيم شمع شدم سوختم حسين يک سال و نيم آب شدم در ازاي تو   اي کاش لحظه اي که رسد جان من به لب بودم کنار قبر تو در کربلاي تو   اي کاش لحظه اي که مي آيي به ديدنم از تن سرم بريده شود پيش پاي تو   جان مي دهم به بستر مرگم در آفتاب مثل تن به خاک بيابان رهاي تو   بر روي سينه پيرهنت را گرفته ام تا اينکه باز زنده شود ماجراي تو   گودال بود و ولوله ي نيزه دارها گم بود بين هلهله هاشان صداي تو   گودال بود و پيرهن و نعل اسب ها اي کاش بود خواهرت آنجا به جاي تو   چيزي براي ما ز تو باقي نذاشتند تقسيم شد عمامه و خود رداي تو   من بودم و نظاره ي تاراج خيمه ها در دست باد روسري بچه هاي تو   عباس چون نبود به سيلي سپرده شد بوسه زدن به دخترک بينواي تو   جز آن شبي که دور شدم از تو در سفر تو روي نيزه بودي و من پا به پاي تو   بر دامنم نيامدي آن شب دگر گذشت اما حسين، کنج تنور است جاي تو؟   يادم نرفته سنگ لب پشت بام بود پاداش هر کسي که بپا کرد عزاي تو   يادم نرفته وقت تلاوت نمودنت شد خنده ها جواب صداي رساي تو   ما را مدام خارجي آنجا صدا زدند اي غيرت خدا همه عالم فداي تو   تا رفع اتهام کني از حريم خويش با آيه هاي سرخ بر آمد نداي تو   اما يزيد حرف تو را زود قطع کرد با خيزران مقابل طشت طلاي تو   علی صالحی   سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی   غریب تا که نمانَد حسین بی عباس به جای خواهری آن جا، برادری کردی   گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر، که مادری کردی   تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدر تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی   پس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد! به خون نشستی و در خون، شناوری کردی   پس از حسین، تو بودی که شرح عصمت را که روز واقعه، را یاد آوری کردی   به روی نیزه، سر آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی   حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکُفت تو با حسین پس از او، برابری کردی   چه زخم ها که نزَد خطبه ات به خفّاشان! زبان گشودی و روشن، سخنوری کردی   زبان نبود، خودِ ذوالفقارِ مولا بود سخن درست بگویم، تو حیدری کردی   تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امّت پیمبری کردی   بَدَل به آینه شد، خاک کربلا با تو تو کیمیا گری و کیمیا گری کردی   حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی   مرتضی امیری اسفندقه سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
به نام خالق آئینه‌ها به نام خدا به نام صاحب آدینه‌ها به نام خدا به نام حضرت ایزد خدای عزوجل به نام حضرت امجد خدای شعر و غزل اگرچه با قلمی که شکسته بنویسم به یمن این شب و روز خجسته بنویسم خوشا به حال من و دفتر غزل خیزم به شوق و شور و شعف واژه واژه می‌ریزم صدای بال و پر جبرییل می‌آید صدای گام بلند خلیل می‌آید خدا به دست خلیلی دگر تبر داده که پشت لات و هبل‌ها به لرزه افتاده ندا رسیده که إقرأ...بخوان ز طیّ براق بخوان از آن...لاتمم مکارم الاخلاق نهفته مدح نگارم به مطلبی نافذ نهفته در غزلیات حضرت حافظ نگار من که به شوقش خدا قلم بسرشت «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت » «به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد» به روی منبر نوری خطیب مجلس شد به آیه‌های لبش سر به راه خواهم شد اسیر أشهد أن لا اله... خواهم شد نشسته عالم و آدم به خوان احسانش خوش آن دمی که بخواند قصص ز قرآنش رواق منظر چشم من آشیانه شود دوباره مثنوی ام یک غزل ترانه شود گمان مکن که نبی یار غار می‌خواهد برادری چو علی سر به دار می‌خواهد برای روز مبادا به وقت خوف و خطر میان بستر خود جان نثار می‌خواهد اگر چه رحمت محض خداست در عالم به غزوه‌ها یل دلدل سوار می‌خواهد به نصف سیب بهشتی خود بسنده نکرد کنار فاطمه اش ذوالفقار می‌خواهد نگاه مرحمتش دائما به شیر خداست برای بدر و احد شهسوار می‌خواهد لسان مجلسی و کافی و مفید از اوست اصول و ناصریات و. بحار می‌خواهد محبتش که به سلمان بدون علت نیست ز اهل ری به گمان سر به دار می‌خواهد هر آن کسی که تب مطلعش مشخص شد به لطف و مرحمتش شاعری مقدس شد نه بهتر است بگویم هماره اقدس شد دوباره روزی طبع دلم مخمس شد غزل غزل بسرایم که عید مبعث شد تمام غصه دل‌های شیعه بر باد است چرا که مادر سادات هاشمی شاد است دلم اسیر امیری بود که بی همتاست همان کسی که بزرگ پیمبران خداست دلیل آن همه تکریم لیلة الاسری ست پسر عموی علی باشد و أباالزهراست بنازم این همه شوکت، چه پرچمش بالاست به نص آیه قرآن شهیر افلاک است چرا که شأن نزول حدیث لولاک است علیرضا خاکساری http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
امشب قلم زدند پریشانی مرا با تو رقم زدند مسلمانی مرا قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده توحید را نشان زمین و زمان بده قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات این مرده‌های روی زمین را تکان بده قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر اندازه شعور پرم آسمان بده آخر چه قدر قوم پسر دار می‌شوند دختر به دست دامن این مادران بده جز با صدای عشق مسلمان نمی‌شوم پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده  قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس هر که ادلّه خواست علی را نشان بده تو آسمان مکه‌ای و ماه تو علی ست تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست مکه گرفته بوی خدا از دعای تو پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند دست توسل همگان بر عبای تو امشب فرشته‌ها همه پرواز می‌کنند اطراف آستانه غار حرای تو از این به بعد چشم تمام قنوت‌ها ایمان می‌آورند به یا ربّنای تو از این به بعد شمس و قمر روی دست تو از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو پرواز با دو بال میسر شود، بلی قرآن برای توست، علی هم برای تو احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی حالا تمام دار و ندار خدا شدی علی اکبر لطیفیان http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من  آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟  پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای  جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من  بگذار تا زنم به گلوی بریده‌ات  یک بوسه با نیابت مادر حسین من  ای بر تنت سلام، جواب سلام ده  از حنجر بریده به خواهر حسین من  زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون  زخم دلت هزار برابر، حسین من  ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را  او را نگیر این‌همه در بر حسین من  برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو  قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من  من آن مسافرم که ز خون گلوی تو  کردم خضاب، جان برادر، حسین من  گر بی‌تو می‌روم سفر شام، غم مخور  همراه ماست شمر ستمگر حسین من  «میثم» ز سوز سینه ی ما شعله می‌کشد  دستش بگیر در صف محشر حسین من  (غلامرضا سازگار)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872