eitaa logo
صبح حسینی
470 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
دست بر طناب می گیرد بچه را از رباب می گیرد بچه را از رباب می گیرد خیمه را اضطراب می گیرد دست و پا می زند علی اصغر تیر دارد شتاب می گیرد مگر این حنجر بهم خورده چند قطره آب می گیرد از سوال نکرده اش حنجر به سه صورت جواب می گیرد آه از غنچه گلی این بار تیر دارد گلاب می گیرد تا که اصغر سوار عرش شود خود مولا رکاب می گیرد شاعر ناشناس علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
سر بازار و ازدحام از من کینه ی شهر انتقام از من خواهرت را فقط تو برگردان هرچه سنگ است روی بام از من بغض مردانه ی صدا از من هرچه توهین و ناسزا از من به غرور رقیه بر نخورد کم محلی کوچه ها از من این شب بی ستاره از مسلم جگر پاره پاره از مسلم سر اکبر به نیزه ها نرود سر دارالاماره از مسلم آخر کار قائله از من ریسمان ،بند ،سلسله از من خار در پای دخترت نرود آن سه تا تیر حرمله از من بر سر شانه کوه غم از من زخم خوردن زیاد و کم از من تو سلامت مدینه برگردی خنجر کُنْد و شمر هم از من هرچه دارد هزینه از مسلم پای سنگین کینه از مسلم زینت شانه های پیغمبر نفس تنگ سینه از مسلم بزن آتش که خرمنش با من از دهن نیزه خوردنش با من تو نخی از عبات کم نشود بی کفن ماندن تنش با من بعد من ناله ی حرم با تو بی قراری دخترم با تو به پر بسته ام نگاه نکن سر دروازه میپرم با تو بعد من اصل ماجرا با تو دردها با تو کربلا با تو سهم من بود گردن کوفه ته گودال و چکمه ها با تو بعد من رنج همسفر با توست سر نی گریه تا سحر با توست به زمین خوردنم صدایش ماند انعکاسش به طشت زر با توست قسمت تلخ داستان با تو شام غم پس حسین جان با تو من که چیزی نمانده از لب هام زحمت چوب خیزران با تو شاعر ناشناس علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
امروز آقا شور و حالت بی بدیل است انگار هنگام نزول جبرئیل است سرشار از انّا الیه الرّاجعونی آیات استرجاع تو بانگ رحیل است یعنی بدان زینب که این پایان خط است چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است از ذوالجناح آن عرش پیما مرکب خود بر خاک نازل گشتی و زیر لب خود هذا قریر العین می گفتی پیاپی انگار که دل کنده ای از زینب خود یعنی بدان زینب که این پایان خط است چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است جبریل آمد تا رکابت را بگیرد شاید که یک کم از شتابت را بگیرد گفتم که این امّن یجیب از چیست؟ گفتی شاید دعایم اضطرابت را بگیرد یعنی بدان زینب که این پایان خط است چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است در مَنظر چشمان دل نازک ترینها یعنی به پیش دیده ی محمل نشینها دِرهم عطا کردی و ملک خود خریدی از مستجرهای خودت در این زمینها یعنی بدان زینب که این پایان خط است چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است مانند باران تا که شر شر می زنی تو بر شیشه ی قلبم تلنگر می زنی تو حس می کنم که چادرم در دست باد است در این زمین وقتی که چادر می زنی تو یعنی بدان زینب که این پایان خط است چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است در خواب دیدم معجرم روی تن توست در دست من یک تکّه از پیراهن توست فهمیدم از اشک تو و دلشوره ی خود تعبیر خوابم کربلایی گشتن توست یعنی بدان زینب که این پایان خط است چون وعده ی من با خدا بین دو شطّ است سعید توفیقی http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا باد به موی سرت افتاد دلم ریخت تا اشک ز چشم ترت افتاد دلم ریخت امروز میان تو و حُرّ ابن ریاحی تا صحبتی از مادرت افتاد دلم ریخت ای آینه ی خواهر خود تا که غبار ِ این دشت به دور و برت افتاد دلم ریخت امروز که یک مرتبه در موقع بازی بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت درباره ی تنهایی و بی یاوری تو تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ریخت خورشید من امروز که این سایه ی شوم ِ سرنیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت شاعر ناشناس http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
یا سواره می رسید بال و پرم را می گرفت یا پیاده می رسید دور و برم را می گرفت سوزش موی سرم بابا طبیعی گشته است میرسید از پشت سر موی سرم را می گرفت از سر لج بازی اش… تا گریه ام در آورد گاه پس میداد و گاهی – چادرم را – می گرفت محض سوغاتی برای دخترش با یک تشر هم النگوها و هم انگشترم را می گرفت در نمی آورد ز گوشم گوشواره… می کشید آنقدر که خون ،تمام معجرم را می گرفت آن لگدهایی که میزد می نشست بر صورتم قدرت بینایی چشم ترم را می گرفت علیرضا خاکساری سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گیسو سپیدم؛ احترامم را نگه دار سیلی نزن؛ من با کسی دعوا ندارم باشد بزن چشم عمو را دور دیدی من هیچ کس را بین این صحرا ندارم زیبایی دختر به گیسوی بلند است مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم این چند وقته از در و دیوار خوردم دیگر برای ضربه هایت جا ندارم تا گیسویم را ز دستانت درآرم غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم میلی به این دنیا ندارم گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم گوشی برای گوشواره ها ندارم شیرین زبان بودم صدایم را بریدند آهنگ سابق را به هر آوا ندارم در پیش پایم نان و خرما پرت کردند کاری دگر با شام و شامی ها ندارم با ضربه ی پا دنده هایم را شکستند کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم نشناختم بابا تو را تغییر کردی امشب دگر راهی به جز افشا ندارم گویا تنور خولی آتش داشت آنشب ترکیب رویت گشته خیلی نا مرتب قاسم نعمتی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای فدای دلِ منوّرتان ای به قربان چشم کوثرتان وای بر حال جبرئیل، اورا گر برانید ، روزی از درتان تو سلیمان و موری آمده است تا مشرّف شود به محضرتان من کیم؟دوره گردِ چشمانت زینبم من همان کبوترتان کودکانم چه ارزشی دارند؟ جانِ عالم، تصدق سرتان کرده ام یا اخا دو آئینه نذر چشم علی اصغرتان ظهر دیدی چگونه خوش بودند در صفوف نماز آخرتان به امیدی بزرگشان کردم تا به دستم شوند ، پرپرتان گر بگویی بمیر ، میمیرند دست بر سینه اند و نوکرتان پای تفسیر ، شیرشان دادم پای تفسیر ِگریه آورتان پای تفسیر سوره ی مریم سوره ی زخمهای پیکرتان تا که راضی شوی و اذن دهی پر بگیرند در برابرتان یادشان داده ام، قسم بدهند بر ضریح کبود مادرتان بگذار اینکه ذبحشان سازم پای رگهای سرخ حنجرتان علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872