▪️▪️▪️جاهلیت
واپسین ساعات عمر پربرکت حضرت ختمیمرتبت است، مردی از سلاله پاکان که تمام زندگیاش را صرف تربیت و هدایت خلق کرده است؛ چه آنزمان که در خلوت غار حرا سر بر آستین تفکر و یادکرد خدای احد میگذاشت و حلفالفضول و محمد امین و تربیت حضرت امیر را در کارنامه خویش ثبت میکرد و چه زمانیکه در همان غار حرا صدای ملکوتی جبرئیل را شنید که: "بخوان به نام پروردگارت"؛ او معلم اخلاق مردم سرزمینش بود.
حال که ساعات پایانی عمر شریف اوست، بدون در نظرگرفتن شهادت یا رحلت، یک نکته انسان را میآزارد. جاهلیتی که در این ساعات پایانی خستگی را بر تن حضرتش باقی گذاشت. جهل مردی که مقام عصمت و ولایت پیامبرش را درک نکرد و اورا متهم به هذیانگویی نمود تا بتواند سقیفه، این ننگ بزرگ تاریخ را مدیریت و رهبری کند.
تاریخ تکرار میشود. روزیکه سرزمین وحی عزادار سبط اکبر است، بار دیگر جاهلیت خودی نشان میدهد، آنجا که تیرها به اشاره کجاوهنشین جمل، تابوت نوه پیامبر را نشانه میگیرد.
این روزهای مدینه و غربت دلگیرش به اشک میگوید ببار و برای مهدی فاطمه خالصانه دعا کن که جهل نیز خسته شده و میخواهد بمیرد و بیش از این روسیاه برگههای تاریخ نشود.
✍ به قلم: #شهره_شریفی 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/جاهلیت
@sobhnebesht
▪️▪️▪️شهادت امام رضا علیه السلام.
قبل از این شور دیگری می داد
هرکجا از شما که می گفتیم
همه یک راست کربلا بودیم
یا امام رضا که می گفتیم
چند وقتی است حالمان خوش نیست
قبل از این در رواق ،پای ضریح
با تو از بوی سیب می خواندیم
وسط روضه ها به یاد خودت
همه یابن الشبیب می خواندیم
از تو خواندیم و باز روضه شدیم
پدرم روضه خوان خوبی بود
پدرم با تو کربلا می رفت
وقت دلتنگیش برای حسین
تا که می گفت یا رضا ، می رفت
ما هم امروز یا رضا گفتیم...
یا رضا گفته ایم و می بینیم
داری از راه می رسی اما
وسط کوچه دست بر دیوار
اقتدا کرده ای به کرببلا
دل ما را ببین کجا بردی..
سم انگور کار خود را کرد
حال مسموم بدترین حال است
بازهم روضه خوان کرببلا
وسط حجره بین گودال است
مشهد و کربلا یکی شده اند...
پدرم بین روضه ها هر وقت
از مصیبات خواهری می خواند
روی تل بین روضه دق می کرد
گریه در بین روضه ها می ماند
خوب شد خواهرت نبود و ندید
خواهرت بین جمع محترم است
بر سرش آتشی نمی بارد
هرکجا هم که خواهرت برود
هیچ کس سنگ بر نمی دارد
هیچ جایی شبیه شام نبود
✍شاعر: #محسن_ناصحی
@sobhnebesht
▪️▪️▪️ پخش زنده از حرم مطهر امام رضا علیهالسلام
در این آدرس ببینید:
razavi.tv
با قرائت صلوات خاصه آن حضرت دلهایمان را روانه صحن و سرای امام مهربانیها کنیم...
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.
@sobhnebesht
.
✨وقتی تیتراژ آغازین آنشرلی انتظار را در وجود کودکانه مان ریشه دواند ؛🙃
خوب به خاطر دارم کودکی هایم را،
همان زمان که از مدرسه برمی گشتم و سخت انتظار
" آنشرلی"را می کشیدم.
با اینکه از رنگ موهایش بدم می آمد، اما شاید همان موسیقی آغازین مرا مقابل تلویزیون میخکوب می کرد.
من نه در "آنه" تکرار غریبانه می دیدم و نه سبز شدنی..اما باز هم با موسیقی متن پرواز میکردم. وقتی آقای گوینده با همان صدای گرفته اش که انگار یک دنیا غم را در خودش جا داده بود لب به سخن می گشود و من با تمام حجم قلبم با او همراه می شدم :..."آنه !#تکرار_غریبانه_روزهایت چگونه گذشت؟! وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان ماند. به من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت و تنهایی معصومانه ی دست هایت..."
به اینجا که می رسید احساس میکردم الان است که قلبم از جا کنده شود. من نه کودکی مبهمی داشتم و نه تنها بودم اما چه چیز مرا به این همذات پنداری عمیق با آنه سوق می داد؟! و آقای گوینده ادامه می داد و من هم ادامه می دادم... "در هجوم دردها و غم هایت...و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت...حقیقت زلال دریاچه ی نقره ای نهفته بود.."☺️
و من این بار به وجد می آمدم ; حقیقت زلال دریاچه ی نقره ای !!!
و او ادامه می داد:.."و اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه ی طلایی #خورشید بسپاری و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآوری..."
به اینجا که می رسید گره ابروهایم باز می شد و لبخند روی لبانم نقش می بست، حتی خودم هم متوجه دگرگونی احوالم با یک متن بودم.
و پایان می یافت:"...اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست..."
و من بدون اینکه بدانم شکفتن و سبز شدن آنه در چه بود و اصلا مگر شکفتن یک جا می نشیند و انتظار تورا می کشد؟!با ذوق از جا می پریدم...
#شکفتن_و_سبزشدن...💚
راستش آقا جان این همه پرحرفی کردم که بگویم من تازه فهمیدم آنچه مرا با آنه به سنخیت می رساند چه بود. این روزها که معنی #دلتنگی و #انتظار را با تمام قلبم لمس می کنم باور کرده ام که این همان حس لطیف دوران کودکی ام بود. همان حسی که نادانسته با او زندگی می کردم.اصلا من می گویم تمام دلتنگی های دنیا به خاطر نبودن شماست. تمام انتظارها به شما ختم می شود.اصلا ما از زمان حضرت آدم دلتنگ و منتظرت بوده ایم حتی اگر گاهی ندانسته فکر کردیم دلتنگ و منتظر دیگری هستیم.
این تکرار غریبانه تمام نمی شود تا تو نیایی. به والله تمام نمی شود و ما منتظریم تا کی زمان شکفتن و سبز شدنمان برسد. آقا جان می دانم همه به من خواهند خندید، اما من می گویم حتی نویسنده ی تیتراژ آغازین آنشرلی هم منتظر شما بوده ،بدون اینکه خودش متوجه باشد وگرنه اینطور از تکرار غریبانه و پایان سبز سخن نمی گفت.
پ.ن: ادغام دلتنگی و انتظار در عین حال که میتونه جون آدمو بگیره تهش همیشه یه امید هست که آدمو سرپا نگه میداره😊
#أین_صاحبنا؟!
به قلم: خانم #نگین_شعبانی از همراهان عزیز کانال
@sobhnebesht 🌷
مرکز فناوری اطلاعات حوزه های علمیه خواهران به یک نفر نیروی طلبه خانم جهت همکاری در شبکه کوثرنت با ویژگی های ذیل نیازمند است:
1- طلبه (فارغ التحصیل یا مشغول به تحصیل) ساکن قم
2- مسلط به ویندوز و اینترنت
3- مسلط به مجموعه نرم افزاهای آفیس
4- آشنايي كافي با فضاي مجازي، شبکه های اجتماعی و ...
5- روابط عمومی بالا
داوطلبان به همکاری لازم است رزومه خود را تا تاریخ 10 آذرماه به نشانی hamkari@whc.ir ارسال نمایند.
🌸🍃🌸 عروس ربیع!
سلام بانو!
ناگفته هایی از زندگی شما در لابلای صفحات تاریخ جا مانده است و چه بهتر که در دهم ربیع الاول که روز پیوند شما با پیامبر(ص) است، این مُهر گشوده شود. نام عشق شما به میان آمد. پیامبر (ص) را می گویم…
همان جوان هاشمی که دل در گرو او داشتید. شما ثروتمند ترین بانوی دوران خود بودید که با عقل و درایت آنچه از پدر دلاورتان به ارث مانده بود را در جهت اشتغال جوانان به تجارت صرف کردید. آوازه ی شما در سراسر حجاز پیچیده بود و اشراف در آرزوی ازدواج با فرزانه ی قریش بودند. آنقدر پاک و عفیف بودید که در دوران جاهلی به طاهره و سیده زنان قریش شهرت داشتید. اما خدا می داند که در آن جوان هاشمی چه دیده بودید که دلباخته ی او شدید و وقتی به واسطه ی بانوی نیکوکاری به نام نفیسه با"امین قریش” دیدار داشتید به او گفتید که کنیز شما خدیجه با تمام ثروتش و آنچه در تصرف اوست، از آن شماست.در علت درخواست ازدواج به “صفیه” عمه ی پیامبر(ص) گفته بودید که: من یقین دارم او از سوی خداوند عالمیان مورد تایید است.
آن زمان که این جمله را گفتید می دانستید که شما هم مورد تایید خداوند هستید و در آینده همان پروردگار، پیغام سلام خود را از طریق همین همسر به شما خواهد رساند. می دانستید که پیامبر(ص) روزی خواهد گفت که: خداوند با خدیجه بر فرشتگان مباهات می کند.
اما بانو افسوس که در سطر های برگ های کتاب تاریخ، پیرامون احوالات شما پیش از ازدواج، سن و سال و فرزندان دیگرتان با اختلاف نظر و شاید هم جفاگونه، جملاتی بیان شده است.
اما چه فرقی می کند برای من که زن مسلمانی هستم. مهم این است که شما اولین بانویی بودید که به رسالت پیامبر(ص) ایمان آوردید، اولین بانویی بودید که نماز خواندید. اولین بانویی که به ولایت ایمان آوردید. از دست پیامبر(ص) انگور بهشتی خوردید. پیامبر (ص) شما را برترین مادر مومنان معرفی کرده است.
شما ۲۵سال با پیامبر(ص) انس داشتید، شما ستاره ی فروزان زندگی همسرتان بودید. شما همسر و هم سِر بودید. شما جزو چهار زن برتر بهشتی بودید. شما مادر کوثر بودید، افسوس که عمر مادری تان در حق دخترتان کوتاه بود و عمر دختر هم… دهم رمضان سال دهم بعثت که به دیدار پروردگار رفتید، می دانید که سال غم و اندوه پیامبر(ص) شد. آنقدر دل تنگ شما بود که گمان می رفت به سلامتی شان صدمه وارد شود. آنقدر از شما یاد می کردند که موجب حسادت دیگران می شد.
و آن یار عاشق پس از فتح مکه به رسم وفا به کنار مزار شما آمدند و خیمه زدند. شما مایه ی افتخار زنان عالم بودید و هستید. با دستانم گوشه ی چادرتان را می گیرم، مرا هم با خود همراه کنید تا گوشه ای از معرفت شما را هم بدست آورم. برای تمام بانوان دعا کنید مادر…
✍به قلم: #صدیقه_جمالی 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/بانوی-خوبی-ها-1
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃
🔸🔹🔸 خدا همه جا هست!
هیچ سه نفری در دنیا نیستند که با هم در حال نجوا باشند و خداوند نفر چهارمشان نباشد.* خدا همیشه با شماست.
هیچ گروه سه نفره ای نیست که با هم چت کنند و نفر چهارمشان خدا نباشد. همه ی چتها، ایموجیها، استیکرها، پادکستها، تصاویر و فیلمهایی که رد و بدل میکنند او میبیند.
هیچ کجای دنیا پیدا نمیشود که آدمها باشند و خدا نباشد. خودش گفته از رگ گردن به شما نزدیک ترم.
* پ.ن: سورهی مبارکه مجادله آیه ۷
✍ به قلم: #خاتون_بیات 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/خدا-همه-جا-هست-2
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃
🔸🔹🔸 پایه
وقتی خیلی موفق هستی،
یا خیلی سلامت هستی،
یا خیلی شادکام هستی،
قبل از غرور و افتخار، دقت کن ببین شاید کسی،در گوشه و خلوتی، دعایت می کند!
مثل پدر و مادر!
مثل معلم و استاد!
مثل عالم و عارف شهر!
یا مثل ...
پایه های موفقیت، سلامت، شادکامی و سعادت همیشه آن چیزی نیست که ما می پنداریم!
#المراقبه
✍به قلم: #طرید 🌸🍃
آدرس این مطلب در کانال ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/پایه-1
@sobhnebesht
🔸🔹🔸 به خودت بگیر!
هر کسی برایت از اصول اخلاقی گفت تو بخودت بگیر. نگاه کن ببین شاید این لکهی سیاه تو قلب تو هم خانه کرده باشد اما خودت خبر نداشته باشی!
هر آیه از قرآن را خواندی که نهیب زده بود تو به خودت بگیر! شاید اینطوری راهی را در پیش بگیری که گمراه نشوی.
هر کس خبری از عالم غیب برایت بازگو کرد تو بخودت بگیر! شاید این یک الهام باشد برای تو! که توسط او جلوی پایت گذاشته شده.
همیشه به خودت بگیر!
تشرهای علما را به خودت بگیر!
نصیحتهای مادر و پدرت را به خودت بگیر!
زخم زبانهای دشمنانت را به خودت بگیر!
اما این حرفها را که میگیری برایش ناراحت نشو. خودت را اصلاح کن. شاید اینها همگی برای هدایت تو از طرف خدا آمده باشد.
✍ به قلم: #خاتون_بیات 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/به-خودت-بگیر
🌹 @sobhnebesht 🌹
💠 پسرکم! خوش اخلاق باش.
پسرکم! با خود پسندی از مردم رو برنگردان. روی خوش و لبخند مهربان آدمها را جذب میکند.
پسرکم! روی زمین با تکبر راه نرو. پاهایت را روی این زمین، آرام بگذار و حرکت کن. تکبر تو را به زمین خواهد زد.
پسرکم! خداوند آدمهای خودخواه و متکبر را دوست ندارد. از این خویهای زشت دور باش!
این حرفها را اگر یک نفر از پیروان زرتشت بگوید، میشود پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک. اما اگر یک مسلمان بگوید میشود چیزهای کهنه ای که از مد افتاده است.
اینها حرفهای لقمان حکیم به فرزندش است. قرآن فقط آنها را یادآوری کرده زیرا لقمان مرد با خدایی بود.
اخلاق خوش، در همهی ادیان وجود دارد. فقط باید بخواهی که خوش اخلاق باشی!
✍ به قلم: #خاتون_بیات 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/پسرکم-خوش-اخلاق-باش
🌸 @sobhnebesht 🌸
🔹🔸🔹 یاری
من که مثل علامه طباطبایی (ره) نیستم که به علامه حسن زاده آملی فرموده بود: "من در تمام عمرم یک بار هم دعای فردی نکرده ام!"
برای همین در قنوت نماز یک دعایی کردم که:" خدایا منو کمک کن و دستم رو بگیر!"
و با این دعا یاد این آیه افتادم :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ(محمد/ ۷)
حالا باید فکر کنم ببینم آیا کارهای من، یاری کردن خدا هست ؟!!!
✍به قلم: #طرید 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/یاریn
🌸 @sobhnebesht 🌸
🔹🔸🔹 غیر حضوری
داشتم باهاش چونه می زدم !
گفتم :" تو که نمیتونی با بچه سر وقت به کلاسها برسی، انتقالی بگیر برای غیر حضوری، اینطوری دیگه لازم نیست هر روز حوزه بیایی."
گفت : "استاد ! کلاس حضوری یه چیز دیگه اس! آدم انگیزه پیدا می کنه برای درس خوندن، نفس استاد خودش برکته !"
این را که گفت، دلم برای خودم سوخت که یک عمر است از کلاس امام زمان عج غایبم !
کل زندگی من غیر حضوری است!
✍به قلم: #طرید 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/غیر-حضوریn-1
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃
🔸🔹🔸 بال فروتنی!
مادر، خانه را آب و جارو کرده بود. غذای مورد علاقهی بچهها و نوههایش را پخته و منتظر آمدنشان بود. فرزندانش، معمولا روزهای جمعه، به خانهاش میآمدند و خانه بوی زندگی میگرفت. آن روز اما، هیچکدام از بچهها نیامدند و غذاهای مادر به انتظار میهمان در قابلمهها ماند.
مادر گوشی را برداشت و به تکتک دخترها و پسرهایش زنگ زد و از آنها پرسید که چرا امروز نیامدهاید. همهشان گفتند: "خودت دوست نداری ما به خانهات بیاییم. بچهها سروصدا میکنند ناراحت میشوی. ظرفها را میشوییم، میگویی مراقب باشید بشقابهایم را لبپر نکنید. دائما غر میزنی، به بچهها تشر میزنی و اعصابشان را نداری. ما هم تصمیم گرفتیم دیر به دیر بیاییم که مزاحم آسایشت نشویم."
مادر با آخرین دخترش که حرف زد، مدتی طولانی در سکوت فرو رفت و دانههای اشک را به میهمانی گونههایش فرستاد؛ دلش برای بچههایش تنگ شده بود. با خودش فکر میکرد: بچهها راست میگویند، حساس و زودرنج شده، نوههایش از دیوار راست بالا میروند و او ناراحت میشود. بچهها فوتبال میبینند و گُل، گُل میگویند و او ناراحت میشود. نگران لبپر شدن ظرفها و لکهای روی فرش و مبلش هم هست.
اما بچههایش بدانند، انسان به پیری که نزدیک میشود، سودا در او غلبه میکند. در این حالت، حوصله محبت کردن ندارد اما توقع محبت دارد. راهحل یقینا، دوری نیست. بلکه فواصل دیدار را زیاد و مدت حضورشان را کم کنند. محبت به افراد سودایی، سودا را در آنها کاهش میدهد. با این نگاه به آیه قرآن توجه کنیم که میفرماید: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيرا» (سورة اسراء، آیة24)؛ «و از سر مهر، بال فروتنى براى آندو فرو آور؛ و بگو: پروردگارا! آندو را رحمت كن، همانگونه كه مرا در خردى پرورش دادند.»
یادمان باشد، کودکی ما در غرزدنهای مداوم ، استرسها و ترسهای نبودنشان و بودن در آغوش پرمهرشان گذشت است. پس کمترین کار این است که بال فروتنی را بگشاییم و مهر را با تمام وجود تقدیشان کنیم.
✍ به قلم: #شهره_شریفی 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/بال-فروتنی
🍃🌸 @sobhnebesht 🌸🍃