#دلنوشته_رمضان
سحر سوم....
✏️سلام... ستاره غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت..
و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت...
اما... هنووووز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست...
آموخته ام...که سفره دار رمضان تویی...
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی...
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم...
من همان فرزند بی بابای توام... که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی تو خالی است...
که اگر درد تو به استخوانم زده بود...؛ سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کردم....
واااااای یوسف تنهاي من...
این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است...
💓تووووو...
درد نداشتن تووووو...
و دویدن مدام برای یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم...
❄️برای قلب بیمار من چاره ای بينديش...
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد...
به امید علاج آمده ام...
مرا دست خالی... از گوشه سفره ات.. رد مکن !!!
مدعی انتظار
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
@sofrehckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
سحر نهم.....
✍ نه سفره از ضیافتت، جمع شد...
و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی..
❄️خسته نشدی...؟ خداااا
از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!!
از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!!
از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟
❄️خودم... از خودم خسته ام خدا....
از قلبی، که توان دریا شدن ندارد...
از بالهایی، که جان بال زدن ندارد...
از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود...
❤️ نه سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای...
تا من... دست در دست تو...
گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم..
اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!!
چه کنم، محبوبم...؟؟
بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود...
چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!!
👣امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم..
برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند...
تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی...
من جز تو... هیچ گره گشایی را نمي شناسم...
✍یک سوال... خدا ؛
امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام...باز می کنی؟؟
#جامانده
@sofrehckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
سحر دهم .....
✍ ساعت ها خواب نمی مانند...
این منم، که عمريست، در خواب_زیستن را، تجربه میکنم...
❄️ساعت ها، خواب نمی مانند...
هر سحر، دور چشمان تو می گردند...
و در جذبه مهربانی ات، چونان ذره ای فنا شده ، گم می شوند...
خواب مانده، منم که هر رمضان، بوسه بارانم می کنی... و باز...چونان آهوی رمیده ای، از آغوشت، می گریزم....
❄️دهمین سحر است...که آرام، پلکهایم را باز میکنی...
و خودت اولین لبخندی میشوی، که چشمان تارم، می بیند و به شوق می آید....
❄️راستی...
من مانده ام!!!
تو بنده دیگری، جز من نداری، که حتی یک نگاه هم، رهايم نمی کنی؟؟
و... من....
چنان فراموشت می کنم، که گویی هزار دلبر عاشق پیشه، جز تو، احاطه ام، کرده است....
❣مرا ببخش... دلبر همه چیییز تمام...
سجاده ام...بوی عطر گرفته است...
عطر "مغفرت" تو را....
دهمین سحر را به نام "مغفرتت"... می گشایم...
و نام تو را... چنان جرعه جرعه، سر می کشم...که نور چشمانت، تمام لجن های قلبم را، به چشم برهم زدنی.. تار و مار کند...
قنوت من...و نام نامی تو.....؛
یا غفار.....یا غفار... یا غفار.....
اللهم اغفر لی الذنوب التی...
#جامانده
@sofrehckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
سحر پانزدهم....
حسرت چنگ میزند به جانم ، رمضان به نیمه رسید و من نشسته ام بر سجاده ای که هنوز تشنه ی تشنه است...
نه سرمستی سحر به جانم رسوخ کرده و نه بوسه های دم افطارت
حسرت چنگ انداخته بود و قلب مرا میخراشید تا اینکه رمضان الکریم تمام کرامتش را یکجا رو کرد.
قدمهای متولد ماه نور عجیب حسرت شکن است ، یادت می آورد ستون محکمی در نیمه این ماه کاشته اند که میتوانی با تمام سنگینی کوله بارت به آن تکیه کنی و خستگی یکساله ات را به در کنی...
یادت می آورد تو کریم شده ای تا دیگر هیچ سجاده ای تشنه نماند.
این سحر آمده ام پشت تو پنهان شوم و با وساطت تو روی سجاده ی بی بارانم زانو بزنم
حسن جاااااان
آمدهام قلبِ بیچاره ام را
به گوشهی قنداقه ات ، دخیل ببندم
تا سپیدِ سپید...
تا سبکِ سبک...
تا خودِ خـدا بال بزند
سلام #متولد_ماه_نور
🌟 تولدت مبارک🌟
#بیقرار_شهادت
@sofrehckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود....
و لحظه های قدر از راه می رسند...
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند...
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم، ...
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیییچ نقطه ی روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم...
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم..؛ دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود...
❣سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است... ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام...
و تو....سال بعد... را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"..
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
اما...یقین دارم... ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای...
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم....
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....
اما.... تقدیر مرا، از لمس وجودت...خالی مکن...
من...بدون تو.... یعنی...؛ تماااام
تو..تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام....
❣رحمان...مگر جز مهر ... می داند...؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت...تکان بده....
یا رحمان....یا رحمان... یا رحمان
#جامانده
@sofrehckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
🍀روز اول
✍و رسیـــد فرصت دیدار
چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا !
که با همه بی سر و پایی ام، باز هم در میکده رمضانت راهم داده ای
تو همان اله بی همتایِ منی؛
که هزاران بار پناهم داده ای و... من رمیده ام.
تو همان معشـــوق بی نظير منی،
که باز به انتظار خلوتی با من، ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای.
آمده ام؛
و همه دار و ندارم؛ دل بیــ🖤ـچاره و شکسته ایست، که یازده ماه، با دستان خودم، به دارِ گناه آویختَمـَش .
آغوش بگشا
تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم.
آغوش بگشــا تا همین ثانیه های نخست را، با طعم آغوش تو، آرام بگیرم.
👈بگذار ساده بگویم؛
من طعم بوسه های تو را خوب می شناسم.
و بدنبالش تمامِ سال را به انتظار سحرهای مهمانی ات، لحظه شماری کرده ام
و مــــن؛
دوباره خوشبختی را در آغـ💞ـوش تو، تجربه خواهم کرد.
الحمدلله که روز اول هم رسید
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇👇
@sofrehckareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
روز دوم
✏️زیباترین فصل زندگی ام با نام تو آغاز می شود؛؛؛
به ناااااام خداااااا
اصلا راز هر زیبایی در تکرار عاشقانه نام توست.
تو که باشی ؛ زمین و زمان آرامند.
حتی اگر از آسمان سنگ ببارد.
تو که باشی همه پر از تواند و مثل تو، آرام و مهربااان.
❄️آسمان تاریک شد.
و زمین؛خلوت.
و دومین ضیافت مان نیز رسید.
و تو هستی
و من با تو، آرام آرامم!
❄️آنقدر حضورت مستم کرده است که؛ هوای فریاد به سرم زده.
کاش ميشد بر بام زمین می ایستادم و نام تو را، هزار بار عاشقانه، فریاد ميزدم.
تا همه اهل زمین بدانند ؛
دلبر من همان "هو الله احد"ی است، که عالم را به یک کرشمه نگاهش، اداره می کند.
عاشقی
بی نظیرترین میدان زمین است.
و هر که زمین خورده این میدان نباشد ؛ پرواز را تجربه نخواهد کرد.
❄️خداااااا
قنوت دومین بزم عاشقانه ما، به نام نامی تو زیباترین قنوت خواهد شد؛
به نام تو
العفو
العفو
العفو
یا رئوف
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇👇
@sofrehckareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_ckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
✏️سلام
ستاره غریب زمین
دو روز از رمضان گذشت.
و سومین روز هم، آسمان رمضان را فراگرفت.
اما
هنووووز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست.
آموخته ام
که سفره دار رمضان تویی
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی.
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم؛ خبری از شیدایی نمی یابم.
من همان فرزند بی بابای توام.
که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی توخالی است.
که اگر درد تو به استخوانم زده بود؛ سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کردم.
واااااای یوسف تنهاي من
این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است.
💓تووووو
درد نداشتن تووووو
و دویدن مدام برای یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم.
❄️برای قلب بیمار من چاره ای بينديش
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد
به امید علاج آمده ام
مرا دست خالی
از گوشه سفره ات رد مکن !
الهی آمین
✍مدعی انتظار
سید پیمان موسوی طباطبایی
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇
https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇
@sofrehckareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇
@sofreh_ckareimaneh
#دلنوشته_رمضان
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود.
و لحظه های قدر از راه می رسند.
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند.
و ما
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم.
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیییچ نقطه ی روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم.
اما
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم
دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود.
❣سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است؛
من یکسال را خراب کرده ام.
و تو سال بعد را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی؟
❄️سیاه دل تر از همیشه
و شکسته تر از هر سال
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام.
امایقین دارم ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای
❄️من، بی تو، تمام می شوم
دلبرم
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست.
اما تقدیر مرا، از لمس وجودت خالی مکن.
من بدون تو یعنی تماااام
تو تنها ثروت قابل شمارش منی
خدا
و من
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام.
❣رحمن مگر جز مهر می داند؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت تکان بده.
یا رحمن
یا رحمن
یا رحمن
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#دلنوشته_رمضان
✍ و
امشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است.
❄️آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند.
میدانی؛
شق القمری در کوفه، درپيش است.
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است.
❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود.
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد.
❄️یوسفم
این روز ها، استخوان سوزند.
اما، تصور دردهای فردا امانمان را بریده اند.
❣علی با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است به محرابی میرود، که قرار است. ماه را در آن بشکافند.
وااای که درد این ثانیه ها...پای قلمم را لنگ می کند.
❄️یوسفم.
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام.
علی
مولا
همه پناه من و همه پناه اهل زمین و آسمان است
من بی مولا
هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام.
❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو
نميدانیم بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم.
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم
❄️تو بگو یوسفم
شیعه چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
❣لیلةالقدر در پیش است
و
من
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم
تقدیر مرا، به همین یک نشانه
زیبا کن.
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#دلنوشته_رمضان
❄️دلم می لرزد خدا
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است.
از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.
از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند نه حاصل عنایت هايت!
❄️خدا دلم، تو را برای همیشه می خواهد.
آغوش گرم و بی همتای تو را که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام.
من از دنیای بدون تو می ترسم.
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند.
از روزهای سپيدي که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند.
❄️قلبم بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.
و دستانم لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند.
❄️چه کنم؟
بی سحرهای روشن؟
بی زمزمه های ابوحمزه؟
بی اشکهای افتتاح؟
❣نرو از خانه ما دلبرم
نرو
من بی تو از پر کاهی سبک ترم که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود.
❄️نرو از خانه ما
بمان همینجا در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است.
❄️بمان
من بی تو فقیرترین انسان عالمم خداااا
التماس دعای شهادت در شبهای پایانی ماه مبارک
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#دلنوشته_رمضان
سحــــر آخــــــر ...
✍ تمام شـــد؛ دلبر رعناقد من!
تمام شــد، سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی.
همان سفره ای که کنارش، گداتــرها، برايت عزيزتر بوده اند.
❄️تمام شـــد.
همه ثانیه های خیسی، که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند.
❄️تمام شــد.
تمام جرعه های آبی، که لحظه های افطار، هستیِ حسین را بر لبانمان زنده می کردند.
همه زمزمه هایِ أللّهمَّ لَکَ صُمنـــا
بهمراه یک قطره اشــک....و اَلـسلام علیک یا أباعَـبداللّه....
❄️وای دلبـــرم...
قلبم، از لرزيدن، دست برنمي دارد.
بهانه هایـش، غم انگیزتر شده،
اشک هایـش، داغ تر شده،
چه کنم، اگر رمضانِ دگر را نبینم؟
دستانم... هنوز خالی اند، و قلبم، هنوز بیمار!
❄️من هنــوز، به اجابت نرسیده ام.
من هنـــوز، یوسفم را ندیده ام.
من هنــوز، یک نماز عید را، به امامت او، اقامه نکرده ام.
❄️تمام شـــد؛ دلبــرم
و چشمان ما همچنان، براه مانده است.
چشم براه روزی که، با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیـــم؛
أللّـــهم أهل الکِبـْــریا و العَظَــــمَه...
و أهــلَ الجـــودِ و الْجَبَـــروت...
و أهــلَ الْعَفــــوِ و الَّــرحْـــمَه....
یا اهـــل التّـــقوی....
آخرین سحر، و اولین و آخرین دعــا؛
ما را به اشاره ی ظهورش، اجابت کن.
.
به کانال مادر تلگرام بپیوندید👇👇
https://t.me/sofrehkareimaneh1398
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
┄┅┅❁💚❁┅┅┄