eitaa logo
سخن عرفان
1.2هزار دنبال‌کننده
335 عکس
52 ویدیو
67 فایل
🔹 آشنایی با عرفان و پاسخ به اشکالات مخالفان عرفان 🔹 سخنان اساتید و بزرگان عرفان سخن عرفان در تلگرام: @sokhanerfan 🔹 زیر نظر حجت الاسلام و المسلمين وحید واحدجوان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
سخن عرفان
اینطور افراد هم آبروی مرجعیت را برده اند، هم آبروی دین و تشیع را و هم بهتان به بزرگان(ملاصدرا) می زن
🌹پاسخ به برداشت نادرست از عبارت درباره 🔹برخی گمان کرده اند مرحوم صدرالمتألهین در اسفار، را می داند و بیان داشته که زنان برای مردان خلق شده اند! 🔷در پاسخ عرض می شود: 1. کمی باید با احتیاط سخن بگویید. لا اقل بفرمایید ما چنین می فهمیم و اگر چنین بگوید، غلط است. برداشت قاطعانه از یک عبارت متشابه، دلیل بر ضعف علمی است. 2. بنده از عبارت مرحوم صدرالمتألهین (ره) که فرموده: «و بعضها للنكاح وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً» (اسفار، ج 7 ص 136) چنین می فهمم که انسان در اصطلاح منطقی و فلسفی که حیوان ناطق است، در امر نکاح، خداوند از نفس خود انسان برای او خلق کرده است؛ یعنی زن برای مرد و مرد برای زن. 3. مرحوم محقق سبزواری، در حاشیه اسفار، عبارتی دارد که ذهن مخاطب را مشوش می کند و مخاطب گمان می کند که مراد صدرالمتألهین از حیوان، حیوان ناطق نیست، اما انصاف این است که از عبارت محقق سبزواری هم حیوان صامت بودن زنان، استفاده نمی شود. زیرا می فرماید: «كدن أن يلتحقن بالحيوانات الصامتة» 4. اینکه گفتیم ایندو بزرگوار، مرادشان حیوان صامت نیست، بدان معنا نیست که مطلقا بگوییم از منظر قرآن، روایات و فلسفه و عرفان، همه انسانها در باطن هم انسانند. نه خیر اصلا چنین نیست. برخی از انسان ها (حیوانات ناطق)، در ظاهر انسانند اما در باطن، حیوان عرفی و چهارپا و بلکه پایینتر از آنها هستند. سگ و گربه و اسب و گاو، در نظام آفرینش، جایگاه دارند، آنها از برخی به ظاهر انسانها، با شرف تر و محترم ترند. انسانیت انسان به پوست و گوشت و استخوان نیست، بلکه به فکر و عقیده و اعمال صالح و اخلاق نیکوی اوست. اگر انسانی تابع وهم و خیال و هوای نفس و اخلاق ناپسند باشد، ظاهرش انسان است، اما در باطن، از گرگ و درنده های جنگل، خطرناک تر و پایین تر است. چرا که آنها خلقتشان همین است اما انسان، قابلیت رشد و کسب فضایل انسانی را داراست و اگر بهره نبرد، مقامش از حیوانات عرفی پایینتر می آید. کدام گرگ و کدام شیر و پلنگ و کدام اسب و خر، در یک ثانیه، دهها هزار نفر را با بمب، می تواند بکشد؟ کدام یک از اینها، جنگ جهانی راه می اندازد و جان دهها میلیون انسان را می گیرد؟ کدام چهارپا به خاطر کینه و حسادت و تکبر و عجب و غرور و طمع و زیاده خواهی، جان دیگر انسان ها را با خطرات جدی مواجه می کند؟ واقعا برخی از انسانها (چه زن و چه مرد) در حقیقت حیوانند (به معنای عرفی) و بلکه از حیوان، پایین ترند. از این رو، قرآن کریم در حالات برخی از انسانها می فرماید: كر و لال و نابينا هستند از اين رو چيزى نمى فهمند. (بقره/ 171) و می فرماید: بسيارى از جنّ و انس را كه آفريده ايم سرانجام [بر اثر کفر و عصيان] به جهنّم مى روند آنان قلب هايى دارند كه با آنها نمى فهمند، و چشم هايى دارند كه با آنها نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند، اينان مانند چهارپاها، بلكه گمراه ترند. (اعراف/ 179) امام علی علیه السلام در مذمت برخی از علمای فاسق می فرماید: صورت، صورت انسان است اما قلب، قلب حیوان است. (نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص 119) و روایات زیادی در تجسم اعمال نادرست وجود دارد و اهل معرفت، با مکاشفه دیده اند که برخی به خاطر گناهان، باطن غیر انسانی دارند. از این رو، گرچه کلام محقق سبزواری در حاشیه اسفار، مبالغه آمیز است و چنین مبالغه ای را نمی پذیریم اما اینچنین نیست که بگوییم همه انسانها، در باطن انسانند. نه! قسم به عصر، انسان در خسران است مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. 💢وحید واحدجوان 🆔 @vahedjavan 💢سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
🍀 ارزیابی روایتی منسوب به امام حسن عسکری (ع) درباره فلسفه و عرفان : 🔹 در برخی از کتب به علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می ‌رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین ‌اند؛ از آن جهت که به و گرایش دارند. (علمائهم شرار خلق الله علی وجه الارض لانهم یمیلون الی الفلسفه و التصوف) به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان ‌اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می‌ ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می ‌کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی ‌دینان ‌اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785) 🔷 بررسی سندی: اولین کتابی که این روایت را نقل می‌ کند است. دیگران از او نقل کرده اند. بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس کتاب معتبری نیست. به فرض اگر حدیقه، معتبر باشد و مجعول نباشد، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن‌ داعی رازی نسبت می ‌دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بن‌محمد بن‌حسن بن‌ولید و از او به پدرش (محمد بن‌الحسن) و از او به سعد بن‌عبدالله و از او به محمد بن‌عبدالله و در نهایت به محمد بن‌عبدالجبار می‌رساند. از محمد بن‌عبدالله و از طريق محمد بن‌عبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره می‌شود. (شیخ صدوق، بي‌تا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بن‌عبدالله هیچ روایتی از محمد بن‌عبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است. درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بن‌عبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ‌ولید وی را تضعیف کرده است (خويى، 1410: 16/259) نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است. 🔷 بررسی دلالی: به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن، استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل شیرازی، ، ، و پرچمدار آن هستند. 🔹 در عصر مغولان، و در عصر صفویه و در عصر حاضر نمونه‌ های کاملی از علما هستند که به منصب ‌های عالی دست یافته ‌اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند.) در آنان نه ‌تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی ‌دهد. 🔶 قاعده: نقل روایت، خیلی مهم نیست، فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه حفظ کردن ظاهر قرآن، خیلی مهم نیست، فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است. اگر قرار بر نقل روایت باشد که برای تحریف قرآن هم روایت داریم اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟ ⭕️استاد وحيد واحدجوان⭕️ ❌اختصاصي❌ 💢کانال سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
🍀 ارزیابی روایتی منسوب به امام حسن عسکری (ع) درباره فلسفه و عرفان 🔹 در برخی از کتب به علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می ‌رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین ‌اند؛ از آن جهت که به و گرایش دارند. به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان ‌اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می‌ ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می ‌کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی ‌دینان ‌اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785) 🔷 بررسی سندی اولین کتابی که این روایت را نقل می‌ کند است. دیگران از او نقل کرده اند. بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس حدیقه الشیعه کتاب معتبری نیست. به فرض اگر حدیقه، معتبر باشد و مجعول نباشد، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن‌ داعی رازی نسبت می ‌دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بن‌محمد بن‌حسن بن‌ولید و از او به پدرش (محمد بن‌الحسن) و از او به سعد بن‌عبدالله و از او به محمد بن‌عبدالله و در نهایت به محمد بن‌عبدالجبار می‌رساند. از محمد بن‌عبدالله و از طريق محمد بن‌عبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره می‌شود (شیخ صدوق‏، بي‌تا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بن‌عبدالله هیچ روایتی از محمد بن‌عبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است. درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بن‌عبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ‌ولید وی را تضعیف کرده است (خويى، 1410: 16/259) نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است. 🔷 بررسی دلالی به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن، استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل ، ، و علامه_حسن_زاده_آملی پرچمدار آن هستند. طوسی در عصر مغولان، و در عصر صفویه و امام خمینی در عصر حاضر نمونه‌ های کاملی از علما هستند که به منصب ‌های عالی دست یافته ‌اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند.) در آنان نه ‌تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی ‌دهد. 🔶 قاعده نقل روایت، خیلی مهم نیست، فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه حفظ ظاهر قرآن، خیلی مهم نیست، فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است. اگر قرار بر نقل روایت باشد که برای تحریف قرآن هم روایت داریم اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟ دکتر واحدجوان @sokhanerfan
🍀 ارزیابی روایتی منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره فلسفه و عرفان 🔹 در برخی از کتب به علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می ‌رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین ‌اند؛ از آن جهت که به و گرایش دارند. به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان ‌اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می‌ ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می ‌کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی ‌دینان ‌اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785) 🔷 بررسی سند اولین کتابی که این روایت را نقل می‌ کند است. دیگران از او نقل کرده اند. بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس حدیقه الشیعه کتاب معتبری نیست. به فرض اگر حدیقه، معتبر باشد و مجعول نباشد، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن‌ داعی رازی نسبت می ‌دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بن‌محمد بن‌حسن بن‌ولید و از او به پدرش (محمد بن‌الحسن) و از او به سعد بن‌عبدالله و از او به محمد بن‌عبدالله و در نهایت به محمد بن‌عبدالجبار می‌رساند. از محمد بن‌عبدالله و از طريق محمد بن‌عبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره می‌شود (شیخ صدوق‏، بي‌تا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بن‌عبدالله هیچ روایتی از محمد بن‌عبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است. درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بن‌عبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ‌ولید وی را تضعیف کرده است (خويى، 1410: 16/259) نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است. 🔷 بررسی دلالی به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل ، ، و علامه_حسن_زاده_آملی پرچمدار آن هستند. در عصر مغولان، و در عصر صفویه و در عصر حاضر نمونه‌ های کاملی از علما هستند که به منصب ‌های عالی دست یافته ‌اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند.) در آنان نه ‌تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی ‌دهد. نکته دیگر اینکه روش اهل بیت علیهم السلام تقویت تهذیب نفس (اخلاق و عرفان)، تشویق به معرفت خداوند از طریق تعقل (فلسفه صحیح) و شهود (عرفان صحیح) بود. 🔶 قاعده نقل روایت، خیلی مهم نیست. روایت غیر از خود عترت است. فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است. اگر قرار بر نقل روایت باشد، برای تحریف قرآن هم روایت داریم اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟ وحید واحدجوان ❇️کانال سخن عرفان @sokhanerfan
🔹به مناسبت سالروز شهادت امام عسکری علیه السلام همیشه برخی از مخالفان فلسفه و عرفان روایتی نقل میکنند که مناسب است یکی دو روز مانده به فعالیت آنان، نقل و بررسی شود. 🔹 در برخی از کتب به علیه السلام نسبت داده اند که به ابوهاشم جعفری فرمود: ای اباهاشم! زمانی فرا می ‌رسد که... علمای آن زمان بدترین جنبندگان روی زمین ‌اند؛ از آن جهت که به و گرایش دارند. به خدا سوگند که آنان جزو سرکشان و گمراهان ‌اند. به دوستی دشمنان ما اصرار می‌ ورزند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می ‌کنند. اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند. اینان رهزنان مؤمنان و دعوتگران به مذهب بی ‌دینان ‌اند.... (اردبیلی، حدیقه الشیعه 785) 🔷 بررسی سند اولین کتابی که این روایت را نقل می‌ کند است. دیگران از او نقل کرده اند. بارها عرض شده که کتاب حدیقة الشیعه، سال ها پس از تنظیم شده و با توجه به نگارش کتاب کاشف الحق، در سال 1058 در هند و مبارزه جدی با صوفیه در 1060 به بعد توسط برخی علما، نتیجه می گیریم که این کتاب در فاصله سال های 1070 تا 1090 تنظیم و جعل شده و با تکثیر نسخه، به نام محقق اردبیلی شهرت یافته است. پس اولاً حدیقه الشیعه کتاب معتبری نیست. ثانیا به فرض اگر کسی بگوید حدیقه، معتبر است و مجعول نیست، عرض می شود حدیقة الشیعة این روایت را به سید مرتضی بن‌ داعی رازی نسبت می ‌دهد و از او به شیخ مفید و از او به احمد بن‌محمد بن‌حسن بن‌ولید و از او به پدرش محمد بن‌الحسن و از او به سعد بن‌عبدالله و از او به محمد بن‌عبدالله و در نهایت به محمد بن‌عبدالجبار می‌رساند. از محمد بن‌عبدالله و از طريق محمد بن‌عبدالجبار تنها یک روایت در منابع ما ثبت شده است که مربوط به زکات فطره می‌شود (شیخ صدوق‏، بي‌تا: 2/398). این بدین معنا است که محمد بن‌عبدالله هیچ روایتی از محمد بن‌عبدالجبار جز همین يك روایت نقل نکرده است. ثالثا درباره افراد سلسله این روایت باید گفت در بین راویان آن محمد بن‌عبدالله (مسمعی) قرار دارد كه مجهول است و ابن ‌ولید وی را تضعیف کرده است. (خويى، 1410: 16/259) نتیجه این که سند این روایت، معتبر نیست و به احتمال قوی، جعلی است. 🔷 بررسی دلالی به فرض که سند، درست باشد (که نیست) این روایت ناظر به فلسفه های دروغین و غیر الهی و تصوف های انحرافی و عرفان های کاذب است؛ نه فلسفه و عرفان اسلامی که از متن دین و قرآن استفاده می کند و ترازوی خود را برهان و قرآن می داند و علمای بزرگی مثل شیرازی، ، و علامه_حسن_زاده_آملی رضوان الله علیهم پرچمدار آن هستند. در عصر مغولان، و در عصر صفویه و در عصر حاضر نمونه‌ های کاملی از علما هستند که به منصب ‌های عالی دست یافته ‌اند؛ اما کسی اوصاف گفته شده در روایت را (مانند اگر به مقام و منصبی دست یابند از رشوه‌ خوری سیر نشوند. اگر تحقیر شوند، ریاکارانه به عبادت خدا روی می‌ آورند.) در آنان نه ‌تنها سراغ ندارد که تصور آن را هم به خود راه نمی ‌دهد. نکته دیگر اینکه روش اهل بیت علیهم السلام تقویت تهذیب نفس (اخلاق و عرفان)، تشویق به معرفت خداوند از طریق تعقل و شهود بوده است و فلسفه و عرفان اسلامی همین امور را به عهده دارد. 🔶 قاعده نقل روایت، خیلی مهم نیست. (بارها عرض شده که روایت غیر از خود عترت است. قرآن و عترت از هم جدا نیستند اما ممکن است تفسیر یک مفسر یا روایتی از معصوم درست نباشد.) فهم و درایت روایت، خیلی مهم است. همچنانکه فهم درست قرآن و عمل به آن خیلی مهم است. اگر قرار بر نقل روایت باشد، برای خیلی امور روایت داریم، برای تحریف قرآن هم روایت داریم، اما آیا آن روایات را بررسی سندی و دلالی نمی کنیم؟ 📝استاد وحید واحدجوان ❇️کانال سخن عرفان @sokhanerfan