eitaa logo
سخن عرفان
1.2هزار دنبال‌کننده
334 عکس
51 ویدیو
67 فایل
🔹 آشنایی با عرفان و پاسخ به اشکالات مخالفان عرفان 🔹 سخنان اساتید و بزرگان عرفان سخن عرفان در تلگرام: @sokhanerfan 🔹 زیر نظر حجت الاسلام و المسلمين وحید واحدجوان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ هنرِ فهم – 2 در یادداشت قبلی نکات مهمی اشاره شد. در ادامه چند نکته دیگر عرض می شود: 1. در کتب لغت گفته اند: یکی از معانی صمد، درون خالی نداشتن، تو خالى نبودن و پر بودن است. به عنوان مثال در کتاب العین آمده: يقال: هو المصمت الذي ليس بأجوف. (العین ج 7 ص 104) و راغب در مفردات می نویسد: گفته شده- صَمَد- چيزى است كه تو خالى نباشد و آنچه تو خالى نباشد دو چيز است: اوّل: چيزى كه مادون انسان باشد، مثل: جمادات؛ دوّم: آنچه از انسان برتر و متعالى‏تر باشد، مثل خداى بارى. (مفردات، ج 2 ص 420). در لسان العرب نیز صمد به معنای مصمت نیز آمده است اما ادامه سخن نویسنده، مبنی بر جایز نبودن این معنا در خداوند، فهم و برداشت خود نویسنده است؛ قيل: هو المُصْمَتُ الذي لا جَوْفَ له، و هذا لا يجوز على الله‏ (لسان العرب، ج‏3، 258). ما از لغوی، معنا و استعمال لغت را می خواهیم، اظهار نظر کلامی و فلسفی کار لغوی نیست. نتیجه اینکه استعمال پر بودن و تو خالی نبودن را لغویین برای صمد ذکر کرده اند. پس ادعای نویسنده محترم، مبنی بر اینکه «صمد» به معنای «مصمت» خلاف لغت است، صحیح نیست. 2. در برخی از روایات، صمد به تو خالی نبودن و خالی نداشتن معنا شده است. به عنوان نمونه: «عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «إن الله تبارك و تعالى أحد صمد، ليس له جوف...» (البرهان فى تفسير القران ج 3 ص 363 ) ؛ «و في كتاب التّوحيد قال الباقر عليه السّلام: حدّثني أبي، زين العابدين، عن أبيه، الحسين بن عليّ عليهم السّلام أنّه قال: «الصّمد» الّذي لا جوف له‏». (تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏14، ص: 511) البته روشن است که خالی نداشتن یا خالی نبودن یا پر بودن را نباید مادی و جسمی معنا کرد، همانطور که یدالله را نباید مادی و جسمی معنا کرد. نتیجه اینکه این معنا در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز مطرح شده و ادعای نویسنده محترم در اینجا نیز درست نیست. 3. علامه طباطبایی در المیزان در تفسیر «الله الصمد»، نوشته است: اصل در معناى كلمه "صمد" قصد كردن و يا قصد كردن با اعتماد است...بعضى از مفسرين اين كلمه را به معانى متعددى تفسير كرده‏اند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است: "سيد و بزرگى كه از هر سو به جانبش قصد مى‏كنند تا حوايجشان را برآورد"... خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مى‏كنند... هر چيزى در ذات و صفات و آثارش محتاج به خدا است و در رفع حاجتش او را قصد مى‏ كند... پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است، يعنى هيچ چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى‏كند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است. (المیزان، ج20ص 388) لازمه این معنا از صمد نیز همان تو خالی نبودن و پر بودن (به معنای صحیح نه مادی و کمّی و...) است. یعنی خداوند همه کمالات را - به نحوی که ذاتش لایق آن است - داراست و نامحدود است و هیچ نقصی ندارد. زیرا اگر محدود باشد یا خالی از کمالی باشد، یا نقص داشته باشد، دیگر نمی تواند صمد باشد. به بیان دیگر، در یادداشت قبلی هم گذشت وجودی که صمد به معنای حقیقی است، منزّه از كاستى‌ها و نقائص خواهد بود؛ و چیزی که منزه از نقص باشد، پر از کمالات بوده، حد ندارد و نامحدود وجودی می‌شود. این مسأله نیز بخلاف ادعای نویسنده، مطابق برهان عقلی است و هیچ مشکلی ندارد. 4. بارها گفته شده برخی، مطالبی نقل می کنند و مطالبی را نادیده می گیرند به همین جهت دچار خطای در فهم می شوند. به عنوان نمونه خوب است نویسنده محترم، این متن علامه طباطبایی را هم ببیند که صمد به معنای تو خالی نداشتن را طبق روایت، به لم یلد و لم یولد تفسیر کرده است. علامه می نویسد: بعضی از مفسرين گفته‏اند: كلمه صمد به معناى هر چيز تو پرى است كه جوفش خالى نباشد، و در نتيجه نه بخورد و نه بنوشد و نه بخوابد و نه بچه بياورد و نه از كسى متولد شود. كه بنا بر اين تفسير، جمله لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ تفسير كلمه صمد خواهد بود؛ (المیزان، ج 20، تفسیر الله الصمد) این سخن علامه مطابق عقل و نقل است و روشن می کند که اشکال نویسنده محترم به حضرت علامه وارد نیست. امثال علامه هیچگاه معنای مادی و کمّی و جسمانی قصد نمی کنند. 5. ما با نقد و انتقاد مخالف نیستیم. نقد موجب پیشرفت علم و نظر می شود. اما نقد و انتقاد شرایط و ضوابطی دارد؛ بایسته ها و شایسته هایی دارد. به عنوان نمونه، یکی از شرایط نقد، فهم صحیح سخن است وگرنه منتقد، ذهنیات و برداشت های نادرست خود را نقد می کند؛ و کسی که نقد را می بیند، اگر اندک اطلاعاتی از موضوع داشته باشد متوجه مسأله می شود. بنده گاهی به مطالب سایت ها و کانال های مخالفان فلسفه و عرفان مراجعه می کنم، می بینم اکثر مطالب چیزی جز سوء برداشت، تقطیع مطالب، تحریف لفظ یا معنا، آشنا نبودن به مبانی، اصول و مسائل نیست. 🔸 💢سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
شبی مشغول مطالعه بودم. در حین مطالعه چرت به من دست داد. دیدم استاد علامه مشغول تدریس فصوص هستند. در موقع تدریس گه گاهی دست بر دهن می گذارند و جلوی صحبتشان را می گیرند. وقتی این قضیه را (در بیداری) بر ایشان نقل کردم فرمودند: آقا عین واقعیت برای شما تمثل پیدا نموده است. عین حقيقتش این است که من در درس فصوص خیلی از مطالب را نمی گويم، چرا که در درس فصوص نامحرم زیادند. 🔸منبع: دفتر خاطرات آیت الله استاد این گونه خاطرات در کتاب (خاطرات حضرت استاد رمضانی) که توسط استاد در حال تنظیم است به زودی منتشر خواهد شد. 🆔 @sokhanerfan
🌸 تغییر صفحه کلاس درس در اينستا گرام کلاس درس عرفان با توجه به مشکلاتی به صفحه زیر منتقل شد. از این به بعد درسهای عرفان نظری (فصوص) و عرفان عملی (منازل السائرين) در این صفحه خواهد بود. 👇👇 https://www.instagram.com/vahidvahedjavan
سخن عرفان
🌸 تغییر صفحه کلاس درس در اينستا گرام کلاس درس عرفان با توجه به مشکلاتی به صفحه زیر منتقل شد. از ای
🔹اشکال و پاسخ یکی از بزرگواران اشکالی مطرح کرده اند: سلام درس فصوص را اینگونه تماشایی نمی‌کردند سابق بلکه برای اهلش می‌گفتند هدر نرود قطعا این احتمال هست که کسانی از این طریق حرفهایی از عرفا شنیده و هضم نکنند و بر طبل تکفیر ایشان بکوبند. 🔹پاسخ: سلام علیکم. طاعات قبول با تشکر از دغدغه شما چند نکته عرض می شود: صفحه اينستاگرام خصوصی است. ضمنا مباحث فصوص در سایتهای اينترنتى هم اکنون موجود است و دروس حضرت علامه حسن زاده آملی و حضرت آیت الله جوادی آملی و دیگر بزرگان در برخی سایتها قابل دسترس است. متن دروس ایشان نیز منتشر می شود. ضمن اینکه مخالفان عرفان و فصوص با علنی نبودن امثال این دروس نه تنها ساکت نمی نشینند بلکه مطالب آن را با تحریف یا تقطیع منتشر و بر طبل تکفیر می کوبند و عده ای را گرفتارتر می کنند. لذا اگر درس عرفان یا وحدت وجود یا فصوص یا فکوک و هر درس دیگری منظم و روشمند توضیح داده شود برای اهلش مفید است . البته برای نا اهل ، قرآن هم مضر است. در واقع شرایط زمان قدیم با این زمان فرق دارد. اکنون دروس عرفان در دانشگاهها، مجلات و اینترنت پر است. وحدت وجود چون آفتاب طلوع کرده و مخالف اینقدر قدرت ندارد که بتواند عرض اندام کند. مثل قدیم نیست که علنی نکردن این دروس، کمک کند تا تکفیر کم گردد. اکنون دروس عرفان باید علنی شود (با ضوابط و شرايط) تا طالبان آن، سراغ سراب دیگر عرفان ها نروند. @sokhanerfan
✅صوت های آشنایی با استاد ♨️ مجموعه صوتی بسیار خوب درباره مبانی، اصول و مسائل عرفان نظری ♨️ نکته: این صوت ها به صورت هفتگی در یکی از گروه های الهیات منتشر می شد که به دلایلی جناب استاد تصمیم گرفتند، انتشار صوت ها را در آنجا ادامه ندهند و این کار در کانال ادامه یابد. 🔉تا کنون ۹۶ صوت کوتاه منتشر شده که همه آنها را یکجا در لینک زیر می توانید ببینید و استماع نمایید. http://vahidvahedjavan.blog.ir/1399/02/31/m.o.r.n 👈ان شاء الله ادامه مباحث به صورت هفتگی در همین کانال بارگذاری خواهد شد و سپس در وبلاگ و سایت استاد واحدجوان منتشر می شود. 💢کانال سخن عرفان @sokhanerfan
✅ رسول خدا ، هوش و عقل جهان هرچه در آثار بزرگان، فیلسوفان، عارفان، متفکران و اندیشمندان بیشتر دقت میکنم این کلام علامه بزرگوار آیت الله (حفظه الله) را بهتر درک میکنم که فرموده است: اگر فرض کنیم همه بشر و همه انسانها بشوند افلاطون، ارسطو، فارابی، بو علی سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، ملا صدرا، انیشتین و همه و همه جزو نوابغ باشند و اصلا آدم معمولی در دنیا نداشته باشیم و همگی از این سنخ آدمها باشند باز هم این آیه قرآن کریم صادق است که فرمود: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ» (جمعه2) یعنی او (خداوند) كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها می‌‏ خواند و آنها را تزكيه می‌ كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت می‌ آموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. نه تنها همه در کنار او امی هستند و باید از او حکمت و معرفت و دین صحیح بیاموزند، بلکه رزق معنوی و مادی و بالاتر وجود همه به برکت وجود اوست. چه خوش گفت : آسمان ها بنده ماه وی اند شرق و مغرب جمله نان خواه وی اند زآنک لولاک است بر توقیع او جمله در انعام و در توزیع او گر نبودی او نیابیدی فلک گردش و نور و مکانی ملک گر نبودی او نیابیدی به حار هیبت و ماهی و درّ شاهوار گر نبودی او نیابیدی زمین در درونه گنج و بیرون یاسمین رزق ها هم رزق خواران وی اند میوه ها لب خشک باران وی اند انسان کامل، جان جهان است و جهان بدون انسان کامل، جسم سرگردان و بدون روح و هوش است. همه جهان را سرگردان و جناب پیامبر اکرم (ص) را هوش عالم معرفی میکند. سر مکش اندر گلیم و رو مپوش که جهان جسمی است سرگردان تو هوش ✍ 💢کانال سخن عرفان @sokhanerfan
سخن عرفان
🌺عرفان در مناجات شعبانیه _1 1. مناجات شعبانیه را امیرمؤمنان على (علیه السلام) و دیگر امامان معصوم
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 2 🔹بخشی از مناجات: قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُك عَلَی یا سَیدِی فِیمَا یكونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیتِی وَ بِیدِك لابِیدِ غَیرِك زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی همانا آنچه تقدیر نموده ای بر من ای سرور من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود می‌آید از نهان و آشکارم جاری شده است، و تنها به دست توست نه به دست غیر تو فزونی و کاستی‌ام و سود و زیانم. 🔹این جملات از فرازهای سنگین مناجات شعبانیه است. 🔸همه مقادیر و تقدیرها توسط خداوند تا پایان عمر از نهان و آشکار بر ما جاری است. در قرآن کریم آمده: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ؛ (حدید/ ۲۲) هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين [كار] بر خدا آسان است. 🔸همه فزونی ها و کاستی ها، سود و زیاد همه و همه فقط به دست خداست نه به دست دیگری! این نگاه عمیق، چشم سَر و سِرّ انسان را تنها و تنها به سمت حق تعالی جلب می کند. متوجه می کند که اصل کیست و چیست و انسان باید کجا را ببینید. با امثال این فرازها، به مرور انسان متوجه می شود که موثری در عالم هستی جز خداوند نیست (لا موثر فی الوجود الا الله) و حول و قوه ای جز بالله نیست (لا حول و لا قوه الا بالله) و بدین ترتیب با توحید افعالی آشنا می شود و سپس با تلاش علمی و مجاهدت عملی، میتواند این مسائل را شهود کند. انسان عارف می داند که همه مقدرات در علم حق تعالی ازلاً موجود است (به تعبیر عرفانی در اعیان ثابته) و هر چه در صحنه آفرینش، محقق می شود، تنزلات آن حقایق در جلوات و رنگ و لباس مختلف است. قرآن کریم می فرماید: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ (حجر / ۲۱) هیچ چیز نیست مگر اینکه خزائن آن، نزد ماست؛ و ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی‌کنیم. به هر رنگی که خواهی جامه میپوش که من آن قد رعنا می شناسم انسان عارف، میداند که در نظام هستی فقط خداست و جلوات او، لذا همه زیادت ها و نقص ها و نفع ها و ضررها را تنزلات و جلوات آن حقیقت می داند. البته انسان عارف، با این جملات، نه به سمت جبر اشعری متمایل می شود و نه سر از تفویض و اختیار معتزلی در می آورد، بلکه امر بین الامرین، که فهم مفهومی اش بسیار سخت و دشوار است، دیدگاه اوست. او می داند که این معارف، مثل احکام غسل و تیمم نیست که با ادبیات عرب و چند روایت باب فروع بتواند حل و فصلش کند! برای فهم دقیق این معارف، سالها ممارست علمی و مجاهدت عملی نیاز است. یادم است یکبار حضرت آیت الله جوادی آملی به مناسبتی در بحث جبر و اختیار، به مرحوم آخوند خراسانی که در کفایه به مناسبتی شعر خاقانی را آورده: "قلم اینجا رسید سر بشکست"، فرمود: "اینها بحث اصول فقه نیست که با چند سال، حل و فصل شود. اگر کسی سالها در حکمت و عرفان و معارف عمیق قرآن و عترت تلاش نکند، در این نوع مباحث قلم که سهل است، سَرش میشکند!" باری، همه چیز از خداست، همه افعال از خداست، البته مظاهر و به ویژه انسان، با توجه به مرتبه و تعینش، در ظهور کمالات مدخلیت دارد و باعث نقص و شر می شود که بحث مفصلش در جای خود باید مطرح شود. ✍ 💢کانال سخن عرفان @sokhanerfan
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 3 🔹بخشی از مناجات: إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُنِی. خدایا! اگر محرومم کنی کیست آنکه به من روزی دهد؟ و اگر خوارم سازی کیست آن‌که به من یاری رساند؟ در این قسمت به این نکته توجه می دهد که همه چیز دست خداست و انسان باید بداند که جز خداوند کسی را ندارد و حتی انبیا و اولیا نیز مظاهر و اعلام و ابواب خداوند هستند. اگر خداوند کسی را محروم کند، چه کسی می تواند رزق مادی و معنوی و معرفتی به انسان بدهد؟ معلوم می شود اگر رزقی چه مادی چه معنوی و عرفانی به ما می رسد از خداوند است. البته خداوند مجاری و مجالی دارد و از آن طرق ارزاق به همه موجودات پخش می شود. اگر پیامبر یا امام یا استاد یا پدر یا پزشک و ... رزقی در بدن یا روح به ما می دهد، در واقع رزق خداست از طرق آن مظهر و آیت. اگر خداوند کسی را خوار گرداند چه کسی می تواند او را یاری نماید؟ معلوم می شود همه کمک ها از طرف خداست که توسط مظاهر گوناگون به موجودات می رسد. وقتی در نماز بارها عرض می کنیم «ایاک نستعین»؛ یعنی همه ما موجودات عالم تنها از تو يارى مي جوئيم؛ چه بدانیم چه ندانیم؛ چه بفهمیم چه نفهمیم؛ چه از دیگران هم کمک بگیریم چه از دیگران کمک نگیریم. جز تو وجود حقیقی و مستقلی نیست که در عرض یا طول تو برای خود استقلالی داشته باشد! به همین جهت است که جملاتی مانند «اول خدا، دوم شما!» شرک است. اول خداست، آخر هم خداست، ظاهر هم خداست، باطن هم خداست. باید گفت «اول خدا آخر هم خدا، شما هم وسیله خدا ان شاء الله» در روایت است که «اگر کسی بگوید اگر فلانی نبود مشکل من حل نمیشد!» او مشرکانه (شرک خفی ) حرف زده است. چون استقلال در تأثیر به فلانی داده است. هیچ کس و هیچ چیز در صحنه هستی مستقل نیست جز خداوند! لذا باید گفت خداوند توسط فلان شخص مشکل من را حل کرد. نکته بعدی این است که انسان اصالتاً باید شکر خداوند را در برابر همه نعمتهای روحی، عقلی، خیالی و جسمی و مادی به جا آورد و البته از آیات و مظاهر هم تشکر نماید. چون آن آیت و مظهر، مجرای فیض حق بوده است. کسی که سالک است و به فنای فعلی رسیده این مطالب را شهود می کند و قلباً نه فقط عقلاً می بیند که موثری جز خداوند نیست و موجودات همه و همه مجالی و مجاری فیض و رحمت او هستند. کسی هم که سالک و واصل نیست، اگر به قرآن کریم و روایات معتبر اهل بیت علیهم السلام و علوم حکمی و عرفانی مراجعه نماید این مطلب را تصدیق می کند. ✍️ 💢کانال سخن عرفان @sokhanerfan
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 4 🔹بخشی از مناجات: إِلَهِی إِنْ كنْتُ غَیرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِك فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَی بِفَضْلِ سَعَتِك خدایا! اگر شایسته رحمت نیستم، تو سزاواری که بر من با فراوانی فضلت بخشش نمایی. در این فراز توجه میدهد که گمان نکنیم با اعمالی که انجام میدهیم شایسته مواهب الهی شده ایم! و بهشت گوارای وجودمان است! اگر کسی چنین گمانی بکند، معلوم میشود نه خودشناس است نه خداشناس! بلکه باید بدانیم که فضل الهی چنان گسترده است که امیدواریم ما را نیز فرا بگیرید. انسان باید همواره متوجه فقر ذاتی و وابستگی همیشگی خود به خداوند باشد و بداند هر توفیقی از ایمان و تقوا و اعمال صالح داشته، به توفیق خداوند و حول و قوه و مدد او بوده است و اگر هم گناهی کرده، از حول و قوه خدادادی سوء استفاده کرده است! سیه رویی زممکن در دو عالم جدا هرگز نشد، والله اعلم الهی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر؛ و چون در خود نگرم از جملهٔ خاکسارانم و خاک بر سر. از این رو، عارف، هیچگاه نمی تواند معجب (عُجب) و متکبر باشد. چون متوجه است که خدا را آنطور که باید، نشناخته و او را آنطور که شایسته است عبادت و بندگی نکرده است. جناب شیخ اجل، مینویسد: «درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌ مالید و میگفت: یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید. عذر تقصیر خدمت آوردم که ندارم به طاعت استظهار عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت، من بنده امید آورده‌ام نه طاعت و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت. اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه». آری، انسان وقتی در مقابل پروردگار عالم برای عبادت و دعا و نماز قرار می‌گیرد باید با تمام وجود بداند که در مقابل حقیقت هستی و کمال مطلق که عزیز است و همه عزت از آن اوست قرار گرفته است؛ و انیّت و انانیّت خود را کنار بگذارد و بداند که در برابر او ذلیل و هیچ است. چگونه چنین نباشد در حالی که وجود، اوصاف و افعالش چیزی جز آیت و مظهر او نیست. او باید توجه کند که بزرگترین مشکل و مهم‌ترین گرفتاری، خودبینی است و عظیم‌ترین حجاب بین ما و حق تعالی خود ما هستیم. باید بداند که خودبینی، خودخواهی و خودستایی ریشه مفاسد و حجاب‌هاست و این نگاه و گرایش انحرافی و غلط به خود، موجب گرفتاری‌های زیادی می‌شود. انسان زمانی که خود را مستقل و رها ببیند، حق تعالی را نمی‌تواند به درستی بشناسد و وقتی معرفتش صحیح نشد، همه چیز را وارونه خواهد دید و این آغاز بدفهمی و شقاوت است. مادر بت‌ها بت نفس شماست زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست اما انسانی که عظمت و عزت خداوند، و حقارت و ذلت خود را به خوبی درک کرد، می‌تواند در باطن هستی سیر نماید. ✍ 💢سخن عرفان @sokhanerfan
سخن عرفان
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 4 #عرفان #مناجات_شعبانیه 🔹بخشی از مناجات: إِلَهِی إِنْ كنْتُ غَیرَ مُسْ
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 5 🔹بخشی از مناجات: إِلَهِی إِنْ كنْتُ غَیرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِك فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَی بِفَضْلِ سَعَتِك خدایا! اگر شایسته رحمت نیستم، تو سزاواری که بر من با فراوانی فضلت بخشش نمایی. 🔹به قدری این فرازها عمیق است که می شود دهها یادداشت درباره آنها نوشت. در شماره چهار، نکاتی پیرامون این فراز عرض شد. در این شماره به نکته ای تکمیلی اشاره می شود. 🔹برخی این سوال را مطرح میکنند که چرا در اسلام، دستور به خودشکنی داده شده است؟ مگر انسان حرمت و احترام ندارد؟ 🔸در پاسخ عرض میشود که نباید در موضوع خلط شود. انسان باید خود و حقیقت خود را درست بشناسد. آیا انسان مستقل است یا وابسته به خداوند؟ آیا انسان خود محور است یا خدا محور؟ آیا انسان بدون ایمان به خداوند و اخلاق و اعمال صالح، واقعا انسان است یا در حد حیوان پایین آمده؟ 🔸نکته دیگر این است که انسان دارای دو «خود» و دو «من» است؛ خودِ فطری و حقیقی که رشد می‌دهد و خودِ خیالی و مزاحم که سقوط می‌دهد. آنجا که توصیه و تأکید بر خودشکنی است، موضوع «من» خیالی و مزاحم است که باید شکسته شود تا پرده اوهام کنار رود تا انسان خودِ واقعی‌اش را دریابد و آنگاه که این «منِ» حقیقی را شناخت باید برای این هویت و «من» فطری خود ارزش قائل شود. البته باید توجه شود که مراد ارزش مستقل نیست، بلکه نفس، ارزش عبودیتی و بندگی و وابسته دارد نه اینکه دارای ارزش ربوبیتی باشد. در نگاه خدا نشناسان، ارزش انسان بالاصاله است ولی نگاه اسلام بالاتر است، چون حقیقت فراتر است. اسلام توصیه می‌کند که انسان پرده اوهام خود را پاره کند و از این خیال کاذب که دارای نفسی مستقل است خارج شود تا به حقیقتی برتر برسد و وجود خود را مرتبط و وابسته ببیند نه حقیقتی مستقل و جدا و رها شده در نظام هستی؛ زمانی که انسان این اتصال و ارتباط را درک کرد، پی به عبودیت خود برده است و اینجاست که از عبودیت، به ربوبیت پروردگار می‌رسد و مظهر اسماء و صفات حق می‌شود و حقیقت مطلق در وجودش منعکس می‌شود. 🔸به بیان دیگر، اگر در اسلام دعوت به خودشکنی و نهی از خودبینی می‌شود، در واقع دعوت به حد شکنی است. زیرا این حدود و قیود نقص هستند و اسلام دعوت به کمال و رفع حدود و نقایص می‌کند تا انسان از محدودیت خارج شود و به حقیقت مطلق بپیوندد و انسان باید مرحله به مرحله قیود و محدودیت‌ها را کنار بزند تا به کمال و درجات بالاتر برسد. مانند دانش آموزی که از کلاس اول شروع می‌کند و مرحله به مرحله سطح فعلی خود را رها می‌کند و بالاتر می‌رود. اگر دانش آموز در همان مقطع اولیه توقف کند و به آن اکتفا کند و توهم کند که در بالاترین و نهایی‌ترین سطح قرار گرفته، دیگر رشد و پیشرفتی برای او حاصل نمی‌شود. همینطور انسان اگر گرفتار انیّت و انانیت شود و برای خود حقیقت مستقل توهم کند و تنها خود را ببیند، این خیال، وهمی بیش نیست که او را محدود می‌کند و مانع تعالی‌اش می‌شود. به همین جهت، تعالیم اسلامی و عرفانی انسان را از این «من» دروغین تطهیر و نجات می‌دهد. ✍️ کانال سخن عرفان @sokhanerfan
سخن عرفان
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 5 #عرفان #مناجات_شعبانیه 🔹بخشی از مناجات: إِلَهِی إِنْ كنْتُ غَیرَ مُسْ
🌺 عرفان در مناجات شعبانیه_ 6 🔹بخشی از مناجات: إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ خدایا! کمال و نهایت جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من عنایت نما! 🔸این فراز بسیار عمیق و دقیق است. در ابتدا گفته میشود: کمال انقطاع به سوی خدا به این معنا است که انسان از وابستگی و تعلّق به هر چیزی آزاد و رها گردد و فقط به خداوند وابسته و پیوسته شود. 🔸از این دقیقتر این است که معنای کمال انقطاع یعنی انسان به فنای فعلی سپس وصفی سپس ذاتی نائل شود. توضیح این است که: سالک و عارف بعد از ریاضت و عنایت الهی به مرحله ای از قرب و وصال می رسد که نامش فنای فعلی است. در فنای فعلی به نحو حق الیقینی فقط فعل خداوند را می‌بیند و همۀ افعال حتی خودش را افعال الله می‌شمارد؛ نه به این صورت که خداوند را فاعل و علت بعید یا بالتسبیب و موجودات را فاعل و علت قریب یا مباشر بداند، بلکه در نفس موطن وقوع فعل، آن فعل را در عین این‌که از جهتی فعل مخلوق می‌بیند، در حقیقت فعل خداوند می‌یابد؛ «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏». خداوند، در این حال، به تجلی فعلی بر عارف جلوه می‌کند و عارف، در این مرحله، به توحید فعلی دست می‌یابد. 🔸از آن بالاتر فنای وصفی است. عارف آنجا همۀ اوصاف کمالی را به نحو حق الیقینی اوصاف خداوندمتعال می‌بیند. خداوند، در این مرحله، به تجلی صفاتی بر او جلوه می‌کند و شخص به توحید صفاتی می‌رسد؛ «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمین». 🔸از آن بالاتر فنای ذاتی است. عارف در فنای ذاتی، به وحدت شخصی وجود حقیقی می‌رسد و همه وجود را به نحو حق الیقینی فانی در وجود خداوند می‌بیند. بالاترین مرتبه فناء همین است که به محو کثرات و ظهور وحدت شخصی وجود می‌انجامد؛ «یا هو یا من لا هو الا هو». از این مرتبه به توحید ذاتی تعبیر می‌شود. رسیدن به این مراتب، وهبی است نه کسبی! البته اگر تلاش و همت ببینند عنایت میکنند! الهی! جان به لب رسید تا جام به لب رسید. به همین جهت در عین اینکه سالک تلاش میکند و ریاضت میکشد، اما میداند اگر عنایت و لطف خداوند نباشد به این مراتب راهی ندارد، لذا عرض میکند: «إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ». الهی! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای. 🔸ان شاء الله؛ اگر عمری باشد و توفیق الهی دست دهد ادامه یادداشت ها درباره «عرفان در مناجات شعبانیه» به ماه شعبان سال بعد موکول می شود. والحمدلله رب العالمین ✍️ 💢سخن عرفان @sokhanerfan
✅ رسول خدا ، هوش و عقل جهان هرچه در آثار بزرگان، فیلسوفان، عارفان، متفکران و اندیشمندان بیشتر دقت میکنم این کلام علامه بزرگوار آیت الله (قدس الله نفسه) را بهتر درک میکنم که فرموده است: اگر فرض کنیم همه بشر و همه انسانها بشوند افلاطون، ارسطو، فارابی، بو علی سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، ملا صدرا، انیشتین و همه و همه جزو نوابغ باشند و اصلا آدم معمولی در دنیا نداشته باشیم و همگی از این سنخ آدمها باشند باز هم این آیه قرآن کریم صادق است که فرمود: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ» (جمعه2) نه تنها همه در کنار او امی هستند و باید از او حکمت و معرفت و دین صحیح بیاموزند، بلکه رزق معنوی و مادی و بالاتر وجود همه به برکت وجود اوست. چه خوش گفت : آسمان ها بنده ماه وی اند شرق و مغرب جمله نان خواه وی اند زآنک لولاک است بر توقیع او جمله در انعام و در توزیع او گر نبودی او نیابیدی فلک گردش و نور و مکانی ملک گر نبودی او نیابیدی به حار هیبت و ماهی و درّ شاهوار گر نبودی او نیابیدی زمین در درونه گنج و بیرون یاسمین رزق ها هم رزق خواران وی اند میوه ها لب خشک باران وی اند انسان کامل، جان جهان است و جهان بدون انسان کامل، جسم سرگردان و بدون روح و هوش است. و چه زیبا گفت : سر مکش اندر گلیم و رو مپوش که جهان جسمی است سرگردان تو هوش ✍ 💢کانال سخن عرفان @sokhanerfan