eitaa logo
"سکوت اجباری"🇵🇸
480 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
640 ویدیو
2 فایل
بـــســـم رب الــشـهــ♥ـــدا و صــدیــقــین وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و شهید می‌شوی:!)) شروط کانال برای کپی و تبادل: 👇🏻 https://eitaa.com/Anonymous_channel120 شـنـوای حـرف دل🤍 https://daigo.ir/pm/G9buOm کانال ناشناس😎 @Anonymous_channel
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ کس غیر از شما کاری برای من نکرد:) 🥲💔 لٰا غیاث الّا شما و لٰا کریم الّا شما
'غم‌عشق‌تومراکشت‌ولی‌حرفی‌نیست عمردرراه‌توخوب‌است‌به‌پایان‌برسد🥹❤️‍🩹:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
"سکوت اجباری"🇵🇸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"183 عصبی بودم از حرفای سبحان که
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"184 تو نگران نباش! من حلش میکنم! چند هفته ای از مرخص شدن آرین میگذشت و حرفای زیادی بینمون رد بدل نمیشد! نفس تو بغل آرین خواب بود رفت اتاق گذاشت روی تختش. دیر وقته بریم بخوابیم؟! نگاه خالی از حسی بهم انداخت و مثل شب های قبل جاش رو تو پذیرایی انداخت خوابید! بغض کرده بودم دلم میخواست بلند بزنم زیر گریه. آرین حق داشت! همون شب که نفس مریض شده بود اومد برای معذرت خواهی گفت بدون تو خوابم نمیبره جات پیش منه! همون شبم بهش گفتم حالم ازش بهم میخوره! انگار دیگه براش مهم نبود پیشم باشه یا نه! صبح جمعه با صدای خنده های نفس بیدار شدم که روی سینه آرین خوابیده بود با دستش با ته ریش آرین بازی میکرد. جونم بابا.. وایسا مامانت بیدار شه شیرت میده قربونت برم من دخترکم. لبخندی زدم رفتم سمتشون سلامی کردم که کوتاه جواب سلامم داد! لبم رو گاز گرفتم کنارش نشستم. مامانم اینا شب شام دعوتمون کردن بریم؟! نگاهم نمیکرد دستای نفس گرفته بود نیوفته. به سلامت،برو! متعجب نگاهش کردم. ی. یعنی تو نمیایی؟! چرا اینطوری تو؟! پوزخندی زد برگشت سمتم صداش رو برد بالا. ادامه دارد.. کپی جایز نیست🛑
این زندگی آسانی نداشت:)))❤️‍🩹 https://gkite.ir/es/9667352 جواب ناشناس ها👇🏻 @Anonymous_channel توجه: حتما در ناشناس عضو بشید اگر اتفاقی برای کانال افتاد خدای ناکرده اونجا ادامه بدیم‼️
تو‌همیشه‌حواست‌به‌نوکرت‌بوده، این‌منم‌که‌شرمنده‌ی تمامِ‌حواسِ‌توام،یاحسین..💔
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بَررِشتِه‌هـٰاۍ‌مَعجَرزَهراقَسَم؛سِیدعَلۍ خَنجربـِه‌حَنجَرمیزَنَم،گَرتوهَواۍ‌سـَرڪُنۍ😌
من‌سربازاین‌مملکتم این‌رو‌ڪِه‌دیگه‌کسی‌ نمیتونه‌ازم‌بگیره‌..!🥺🌿
بریم برای پارت؟!
"سکوت اجباری"🇵🇸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"184 تو نگران نباش! من حلش میکن
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"185 چطور شدم!؟ مگه همینو نمیخواستی!؟ تحویل بگیر دیگه همونی شدم که میخواستی! جز اینه هاااا؟! با تحکم صدای آخرش نفس زد زیر گریه که کلافه دستی به موهاش کشید نفس بغل کرد رفت سمت ماشین! لباسات رو بپوش میرسونمت! با بغض سریع لباسام پوشیدم رفتم سمت ماشین نفس رو بغل کردم که خیره به سانروف و آسمون بود. تو راه حرفی بینمون زده نشد تا اینکه رسیدیم! پیاده شدم زنگ در زدم که پسری درباز کرد شوکه نگاهش کردم. باورم نمیشد! پوریا بود! کسی که وقتی خانواده ام پیدا کردم بهترین پسر خاله برای من شد حالا از انگلستان برگشته بود! با ذوق تمام بدون توجه به محرم نامحرم بودن محکم همدیگه رو بغل کردیم. پوریا: چقدر خوشگل شدی تو ریحانه جان! خندیدم ریز گونش بوسیدم سرم روی سینه اش گذاشتم. دلم برات تنگ شده بود پوریا! دیگه نرو انگلیس! لبخندی زد لپم رو کشید پیشونیم بوسید. من مگه میتونم از همچین دختر خاله ای بگذرم؟! پیش خود خودتم ریحانه جان. حالا بیا تو سرده. لحظه ای برگشتم و نفس رو بغل کردم که نگاهم به چشمای قرمز و پر غم آرین میخکوب شد! ادامه دارد... کپی جایز نیست🛑
نشکن این قلب رو..این قلب جایگاه عشق تو هست.:))))💔 https://gkite.ir/es/9667352 جواب ناشناس ها👇🏻 @Anonymous_channel توجه: حتما در ناشناس عضو بشید اگر اتفاقی برای کانال افتاد خدای ناکرده اونجا ادامه بدیم‼️
قَلب‌ِزَمِـین‌گِرِفتِہ،زَمـٰان‌راقَـرارنِیست اِۍبُـغضِ‌مـٰاندِھ‌دَردِلِ‌هَفـت‌آسِمـٰان‌بِیـٰا..! 💙🌿
میگفت: عشقی که به گریه رسیده باشه هرگز دروغ نیست.. امام حسینِ دلشکسته‌ها! من برات خیلی گریه کردم، خیـلی!:)💔
"سکوت اجباری"🇵🇸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"185 چطور شدم!؟ مگه همینو نمیخو
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"186 بدون توجه به حضور پوریا بازوم رو گرفت و کشید سمت ماشین! یالا سوار شو سریع! ترسیده به خودم میلرزیدم رگ گردنش بیرون زده بود چشماش شده بود کاسه خون صداش از عصبانیت میلرزید. آ. آرین.. من.. با دادی که زد یک جا نشستم! ببر صدات رو! نمیخوام یک کلمه ازت بشنوم میریم خونه دارم برات! اومد نشست کل مسیر رو گریه میکردم که کوبید رو فرمون. خفه شو! خفه شو! خفه شووو! نذار اینجا دستم روت بلند شه ریحانه! وقتی رسید سریع دویدم سمت خونه تا خواستم وارد اتاق بشم در ببندم پاش رو جلوی در گذاشت اومد تو افتادم روی تخت. خوب داشتی میگفتی! دلت براش تنگ شده بود؟! بمونه ور دلت جایی نره هوم؟! به نظرم کم بود.. باید بیشتر میبوسیدش ریحااانه جااان! حالت وقتی منو میبینی بهم میخوره دیگه؟! اومد سمتم و روسریم باز کرد چونم تو دستش گرفت محکم فشار داد. فکر کردی هرغلطی کنم آرین سکوت میکنه بازم مثل همیشه حرفی نمیزنه؟! پا رو غیرتم گذاشتی ریحانه. پیش چشم خودم داشتی بغلش میکردی و... حرفش قطع کرد دستش رفت سمت قلبش و چهرش از درد جمع شد عرق شدیدی کرد سریع رفتم سمتش! ا.. از جلو چشمام.. گ.مشو اون ور.. ادامه دارد... کپی جایز نیست🛑
زمان غم را به درد تبدیل میکند:))))❤️‍🩹 https://gkite.ir/es/9667352 جواب ناشناس ها👇🏻 @Anonymous_channel توجه: حتما در ناشناس عضو بشید اگر اتفاقی برای کانال افتاد خدای ناکرده اونجا ادامه بدیم‼️
•⧼🌚⚡️🌟⧽• خُدا‌چه‌قَشنگ‌میگه: 'واللهُ یَعلَمُ ما فی قلوبُکم' حَواسَم‌هَست‌تو‌دِلت‌چی‌میگذره ➻ ❥ ❄⛄✨
وقتی هنوز برف های آذربایجان آب نشدن😂💪🏻
ی سر بریم به مادربزرگ بزنیم🥲❤️‍🩹
بابا سید🥲💔
من عاشیقم هر آیلار، هر اولدوزلار هر آیلار، بوردا بیر گل بیتیبدی، سوسوزوندان هارایلا:))))
عاشق این هوای تبریزم فقط:)))🤍🥲
"سکوت اجباری"🇵🇸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"186 بدون توجه به حضور پوریا باز
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 |فصل اول| "سکوت اجباری"187 نگران دستش گرفتم. آرین.. بیا بشین! رنگت پریده داری میلرزی خواهش میکنم. دستم رو پس زد رفت سمت اتاقش و نفس چهار دست و پا دنبالش راه افتاد روی تخت دراز کشید پاش رو روی تخت میکشید قفسه سینه اش بالا پایین میشد احساس خفگی میکرد! دست پام گم کردم رفتم اتاق آبی به صورتش زدم. آرین! من بلد نیستم چیکار کنم؟! چی شدی تو!؟ نفساش به شمارش افتاده بود به سختی آب کنارش برداشت خورد چشماش بست، نفس بی قرار نگاهش میکرد نمیتونست از تخت بره بالا! سریع به سبحان زنگ زدم بعد یک ساعت اومد! نفس بغل کرد روی مبل نشست. حمله عصبی بهش دست داده! داری چیکار میکنی با زندگیت ریحانه؟! از اینکه همه مقصر میدونستنم کلافه بودم. چیه همش ریحانه ریحانه؟! چرا آرین مقصر نباشه که بهم اون حرفا زد؟! حالا اون مظلوم شد؟! عصبی نفس بغل کردم وسایلم برداشتم رفتم خونه مامان. دو هفته گذشته بود مامان صبحانه آماده میکرد. سبحان: قصد نداری برگردی خونت؟! از آرین چی خبر داری؟! خودت دیدی بهش حمله عصبی دست داد. خواستم حرفی بزنم که مامان پیشدستی کرد! بچم واسه چی بره؟! که روحیش خراب شه؟! پوریا رو ببین اگه این پسره نبود الان دامادم میشد. به چه حقی پسره دوزاری به دخترم میگه خفه شو؟! امروز میرم هفت جد آبادش میارم جلو چشمش! ادامه دارد.. کپی جایز نیست🛑
ای قلب من! این لحظات آخرین را تحمل کن:))))❤️‍🩹 https://gkite.ir/es/9667352 جواب ناشناس ها👇🏻 @Anonymous_channel توجه: حتما در ناشناس عضو بشید اگر اتفاقی برای کانال افتاد خدای ناکرده اونجا ادامه بدیم‼️
آرامش با یک لبخند آغاز شد:|💚🌱️
17.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم پارت آخر فصل یک سکوت اجباری::))))💔 جان زهرا برگرد!! به یاد وداع شهدای برجک سرموزینه:/// ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [@soko_ejbari].....♥️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ