eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
آࢪزوے شهآدٺ ࢪاهمه داࢪند اماتنها اندڪے شهید میشوند😕💕 چون تݩها اندڪۍ شهیدانہ زندگۍ میکنند🙂❤️
🌱 خدایـا مرا بسوزان .. استخـوان هایـم را خرد کن .. خاکستـرم را به بـاد بسپـار .. ولی لحظـه ای مـرا از خـود وامسپار .. | شهید مصطفی چمران❣|
گرافی♥️ تــا خُــــــدا بݩده نواز است بہ خـݪـقـش چہ نیاز؟! مي ڪشم ناز یکے تا بہ همه ناز ڪنم💕
‌‌‌‌💔 براۍِ احترام بھ پدر و مادر تاکید بسیارۍ می‌کرد. همیشھ نامشان را با عظمت خطابــ می‌‌کرد و با آنان رفتار نیکویۍ داشت. او می‌گفت: من زندھ‌ۍِ پدر و مادر هستم، یعنۍ دعاۍ آنان در حقِ من مُستجابـ است. • شھیدسیدمحمدمیرقیصرۍ !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختره رفته امتحان رانندگی🚗 ازش سوال کردن گاز کجاست؟ گفته کنار یخچال! میگن سرهنگ آموزشگاه رفته کنار خیابون ایستاده گفته پیشی بیا منو بخور 😂😂😂 🎈
‏رفتم کلاس شنا مربیه گفت واسه شنای قورباغه باید توی ذهنت تجسم کنی یه قورباغه ای ، بعد گفت حالا شروع کن منم زبونمو اوردم بیرون باهاش یه پشه گرفتم😂😐
به بابام میگم دندونم درد میکنه میگه یکم بخواب خوب میشه انگار کامپیوترم که با خاموش روشن کردن درست بشم😐😂
#ست #پاییزی خیلی خوشمله😍 @dokhtarane_mahdavi313
آقا میشود نماز جمعه این هفته را به شما اقتدا کنیم؟ میشود این پنجشنبه آخرین پنجشنبه بدون شما باشد؟💔 @dokhtarane_mahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان گل اینم چند تا کلیپ از زندگی شهیده زینب کمایی که خیلی هاتون درخواست داده بودید 👌🏻👆🏻
دست نوشته های زینب جان:)♥️ #درخواستی🙃🌸
سُلالہ..!
اینم چند تا از دست نوشته های زینب کمایی🙂
جوانان‌ما‌عاشق‌مبارزه‌با‌اسرائیل‌هستند😎✌🏻 @dokhtarane_mahdavi313
https://harfeto.timefriend.net/16374809934428 اینم ناشناس کانال....💋
داشتیم صحبت می کردیم که دیدم یه دختری رفت سمت سبحان اصلا نمی شناختمش،خیلی عفه داشت. معلوم بود از اون دختر لوس هاست. –اون دختره کیه؟ مانیا:کدوم؟؟؟ –همون که داره با سبحان صحبت میکنه ... مانیا:آهان....فکر کنم آرتمیس رو میگی....اون یکی از فامیل های دوره مون هست،خیلی ازش متنفرم حدیثه خدابیامرز هم خیلی ازش متنفر بود اما با این حال خیلی با خانواده الناز جون (همون خاله الناز)رفت و آمد دارن. –خواهر برادر نداره؟ ناهید:چرا،یدونه داداش داره... مانیا:داداشش هم مثل خودش لوسه. –اسم داداشش چیه؟ آیدا:پرسام –آهان. آرتمیس همینطور حرف می زد و سبحان هم گوش می کرد ولی از قیافش معلوم بود می خواد زود تر از دست آرتمیس خلاص بشه.... همین که آرتمیس داشت صحبت می کرد مامان از پنجره به سبحان یه چیزی گفت و سبحان و هم سری تکون داد و اومد سمت من ، آرتمیس هم دنبالش راه افتاد. سبحان:سلام. –سلام. آرتمیس هم با صدای لوسش بهم سلام کرد. آرتمیس:سلام دخترا. سبحان:پارمیس مامانت کارت داره.... –باشه،الان میرم. از جام بلند شدم و رفتم داخل ،مامانم توی آشپزخونه بود. –جانم مامان؟ مامان:کمک میکنی سفره رو پهن کنیم؟ –بله با کمک هم سفره رو پهن کردیم. من رفتم تا به افرادی که بیرون هستند بگم بیان داخل که دیدم آرتمیس هنوز داره حرف میزنه. بعد از اینکه به دخترا و بچه ها گفتم رفتم جلوی سبحان و آرتمیس. –لطفا بیاین ناهار سفره پهنه.... سبحان که منتظره یه فرصتی بود که از دست این آرتمیس خلاص بشه خیلی استقبال کرد و فورا به سمت در رفت. آرتمیس:وا....سبحان کجا رفتی؟؟؟؟داشتم حرف میزدم. چنان لوس حرف می زد که دلم میخواست بزنم توی دهنش آخه باز اگه فقط لوسیش بود آدم می تونست تحمل کنه اما در کنار این همه لوس بازی هاش عفه هم می ریخت ....واقعا داشت حالم بهم می‌خورد. ادامه دارد..... @dokhtarane_mahdavi313
–آرتمیس جان سبحان رفت ناهار شما هم بیا... آرتمیس:باشه عزیزم. من آروم رفتم سمت در آرتمیس هم اومد کنارم. آرتمیس:خوشگله اسمت چی بود؟ –پارمیس. آرتمیس:منم آرتمیسم.... –آها،بله.... آرتمیس:تو کدوم یکی از فامیل های حدیثه بودی؟ –دختر خالش ،اما حدیثه مثل خواهر بود برام. نشستم سر سفره و اون اتفاقی که ازش می ترسیدم افتاد و آرتمیس نشست کنار من. آرتمیس:منم دختر خاله پدر حدیثه بودم(پدر حدیثه ۵ سال پیش فوت شده بود و اسمش نادر بود و ما بهش می گفتیم آقا نادر) –آها.. آرتمیس:درسته فامیل دور حدیثه بودم اما حدیثه عاشق من بود و من رو خیلی دوست داشت.... –واقعا؟ آرتمیس:بله....همیشه بهم میگفت که خیلی خوشگلم،البته تعجبی نداشت چون همه بهم میگن..... از نظر من آرتمیس نه تنها خوشگل نبود زشت تر از زشت بود مخصوصا با اون آرایشی که که بده بود. آرتمیس موهای فرفری مشکی داشت که تا گردن بود موهاش خیلیییییی فر بود طوری که اگه مگس توی موهاش می رفت نمی تونست بیاد بیرون....پوستش تیره نبود و چشماش قهوه ای،و بینیش خیلی سربالا بود و یه نگین خیلی ریز زده بود روی دماغش.به نظرم اگه آرایش نکرده بود قیافش خیلی بد نبود اما اون همه رژ گونه و کرمی که زده بود خیلی قیافش رو مصنوعی کرده بود مژه هاش رو هم که اینقدر ریمل مالیده بود به طور غیر طبیعی خیلیییی بلنده بود. ولی از همه بد تر اون رژلب قرمزززززززییییی بود که زده بود و قیافش رو شبیه جن زده ها کرده بود. اما نمی دونستم با این وضع قیافه چرا اینقدر خودش رو تحویل میگیره !!!! ادامه دارد...... @dokhtarane_mahdavi313