#رمانریحانه
#پارت ۵۰
من چایی آوردم و پخش کردم.
بعد همه شروع کردن به صحبت و خاطره تعریف کردن.
بعد چند دقیقه مامان کوثر به مامان گفت:خوب ،سمیرا خانم اگه اجازه بدید محمد حسین و ریحانه خانم یکم با هم حرف بزنن.
مامان:بله......خوبه برن اتاق ریحانه.
مامان کوثر:خیلی هم عالی.
مامان:ریحانه جان آقا محمد حسین راهنمایی کن ....
با هم رفتیم بالا.
من در رو باز کردم.
–بفرمائید.
محمد حسین آقا:شما بفرمایید.
رفتم داخل.
روی تخت نشستم.
محمد حسین روی صندلی نشست.
چند دقیقه سکوت بود
محمد حسین آقا:چه اتاق قشنگی .....معلومه به رنگ بنفش علاقه دارید.
–مرسی......بله.
محمد حسین آقا:من می خوام ویژگی های همسر آینده ام رو بگم.....
می خوام همسرم همیشه و همه جا چادر سر کنن.اهل ارتباط با نامحرم نباشن و نماز و روزه هم که حتما باید داشته باشن.
–منم دوست دارم همسرم با حیا باشن و اهل نماز و روزه و هئت ......
خلاصه چند دقیقه صحبت کردیم.
از اتاق که خارج شدیم همین که داشتیم از پله ها پایین می رفتیم مامان کوثر گفت:به به عروس خانم آقا داماد......
اومدیم پایین.
نشستیم .
چند دقیقه بعد مامان کوثر گفت:خوب ما دیگه مرخص بشیم....
مامان:کجا؟؟؟؟؟من شام گذاشتم.
مامان کوثر:نه دیگه بریم،مزاحم نمیشم .
مامان:نه این چه حرفیه ......بمونید غذا ها می مونه.
مامان کوثر گفت:مرسی ممنون.
بعد هم نشست.
باز همه شروع کردن به خاطره گفتن.
مامان وکوثر و مامان کوثر ومن رفتیم توی حیاط.
مرد ها هم توی سالن بودن ....
مشغول صحبت شدیم.
یکم بعد رفتیم و میز رو چیدیم و بعد از شام کوثر اینا رفتن.
ادامه دارد.........
@barbaleshohada⬅️🖤
•༒•|☘😁|•༒•
#طنز_جبهــه😂😂
دو ـ سه نفر بیدارم کردن و شروع کردن به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی.
مثلا میگفتن: «آبی چه رنگیه؟»😕
عصبی شده بودم
گفتن: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم»🤩
دیدم بدم نميگن!
خلاصه همینطوری سی نفر و بیدار کردیم!
حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شدیم
و هممون دنبال شلوغ کاری هستیم.
قرار شد یک نفر خودش رو به مردن بزنه و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!
فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش رو نگه داره⚰
گذاشتیمش روی دوش بچهها
و راه افتادیم.
گریه و زاری😭
یکی میگفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»
یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»
دیگری داد میزد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟»
یکی عربده میکشید
یکی غش میکرد!
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدن و چون از قضیه با خبر نبودن
واقعا گریه و شیون راه میانداختن!
گفتیم بریم سمت اتاق طلبه ها!🚶♂
جنازه رو بردیم داخل اتاق
این بندگان خدا كه فكر ميكردن قضيه جديه، رفتن وضو گرفتن و نشستن به قرآن خواندن بالای سر میت!!!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم: «برو خودت و روی محمدرضا بنداز و یه نیشگون محکم بگیر.»😂
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا!
این قرارمون نبود!
منم میخوام باهات بیام!»
بعد نیشگونی🤞 گرفت که محمدرضا
از جا پرید
و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتن!😰
ما هم قاه قاه میخندیدیم😂
خلاصه اون شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم🤭😄😂
سلام عزیزان
حیفم اومد این کتاب رو بهتون معرفي نکنم
کتابی که از یک کشیش مسیحی و مردی تاجیک شروع و به عمروعاص ومعاویه وامام علی ختم میشه
کتابی در رابطه جنگ صفین که کشیش مسیحی به نام میخائیل در رویا هایش عیسی مسیح رو میبینه که کشیش رو به تربیت و آموزشش یک بچه مسئول میکنه
خودتون باید بخونید تا رابطه کشیش کلیسا و امام علی و کودک رویا های کشیش رو بفهمید
جزو محدود کتاب هاییه که مطمئنم حد اکثر تا یه هفته زمان خوندنش طول میکشه
#سرباز
سُلالہ..!
سلام عزیزان حیفم اومد این کتاب رو بهتون معرفي نکنم کتابی که از یک کشیش مسیحی و مردی تاجیک شروع و به
خواهر هایی که در قم هستند میتونن این کتاب رو از مقر کتاب قم واقع شده در (خیابان شاهد فلکه امام حسین) مجتمع نور(مقر کتاب) تهیه کنند
🖤چالش داریم🖤
🖤نوع:متفاوت🖤
🖤ظرفیت:هرچی شد🖤
🖤زمان:ساعت۱۷🖤
🖤جایزه:لیست میدم🖤
آیدی:
@Mahdieh_N_86
سُلالہ..!
🖤چالش داریم🖤 🖤نوع:متفاوت🖤 🖤ظرفیت:هرچی شد🖤 🖤زمان:ساعت۱۷🖤 🖤جایزه:لیست میدم🖤 آیدی: @Mahdieh_N_86
شرمنده، ساعت ۵ کاری برام پیش اومده و نمیتونم چالش رو برگزار کنم😔
انشالله کسانی که اسم دادن، فردا ساعت۱۷ برای چالش آماده باشند
شرمنده، ساعت ۵ کاری برام پیش اومده و نمیتونم چالش رو برگزار کنم😔
انشالله کسانی که اسم دادن، فردا ساعت۱۷ برای چالش آماده باشند
دوستان با عرض معذرت خواهی از همه شما عزیزان کانال ما امروز فعالیت نداشت.
برای اینکه بنده و بقیه ادمین ها مشغول عذا داری بودیم
از فردا انشالله دوباره شروع میکنیم ......
لفت ندید
از شرکت هاتون خوشحال شدم از روز اول تا امروز 26شرکت کننده داشتیم
حالا شرکت کنندگانی که نبردند پیوی بگن در بینشون چالشی بزارم و به 5نفر هدیه بدم یا نزارم و به همه بدم
#تلـنگر↝
🔸چه زیبا میگفت آیت الله مجتهدے تهرانے:
🍎وضو میگیرے..
اما در عین حال اسراف میکنے
🍎نماز میخوانے..
اما با برادرت قطع رابطہ میکنے
🍎روزه میگیرے..
اما غیبت هم میکنے
🍎صدقہ میدهے..
اما منت هم میگذارے
🍎بر پیامبر و آلش صڸـــوات میفرستی..
اما بد خلقے میکنے
🔹صبر ڪن بابا جان!!!!!!
ثوابهایت را در ڪیسہ سوراخ نریز
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
:)♥️:
○●🦋
نوڪرهمیشہ
فخـر،بہ
آقایـَش مےڪند : )
مـن فخـرمےڪنم
ڪہ #طــــُ❥
اربابـمـےحسیڹ✨
#امام_حسین_دلم 🖤🚶🏿♂
#تلـنگرانہ🌻✨
#رفیق یادت باشهـ
جاییـ که تو دستتـ نمیرسهـ؛
#خدا شاخهـ رو میارهـ پایینـ!
منــ این صحنهـ رو زیاد دیدمـ...🦋✨