سردار سلیمانی
شوخی دیپلماتیک یا حقوق ملت ایران⁉️ 💢دیپلماتهای غربی بعد از خواندن متن پیشنهادی جمهوری اسلامی و خوا
#شوخی_شما_جدیت_ما
📌مملکته در طعنه به پیشنهاد تیم مذاکره کننده ایرانی از زبان دیپلماتهای اروپایی نقل کرده که گفتند: این شوخیه دیگه!
👈نه عزیز اینا جدیه، شوخی مال دوره مذاکره کنندگان قبلی بود که فشار ایمیلی می آوردن و خودکار پرت می کردن و می گفتند هیچ وقت یه ایرانی رو تهدید نکنید اما اونها #تعلیق رو جای #لغو قالب می کردن و بدون هزینه و خسارت وقتی تعهدات طرف ایرانی انجام می شد به تعهداتشان عمل نمی کردند...
اتفاقا خوب به این شوخی ها میخندیدن.
✋اصلا شوخی ظریف بود که گفت با یه بمب تمام سیستم های دفاعی ایران رو از کار میندازن و شوخی تر مال اون دانشجوهایی بود که کف زدن براش، چند وقت بعد گلوبال هاوک رو زدیم دنیا فهمید شوخی نداریم اما هنوز ظریف و تیم مذاکره کننده و این عقبه رسانه ایشون نفهمیدن😳
✍ #محمود_باقری
🍃🌹🇮🇷
*اتمام حجت رهبر معظم انقلاب مدظله العالی*
*برای عموم مردم عزیز*
*همه ی ما ایرانیها🇮🇷 اعم از شیعه و سنی ، همه اقوام از ، کرد ، عرب ، لر ، ترک ، بلوچ ، ترکمن ، بختیاری ، ووو گرفته تا همه جریانات سیاسی اصولگرا ، اصلاح طلب و... باید بدانیم جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی فعلی وجود نخواهد داشت.*
*اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد.*
*نـخیـــــــــر*
*آنهـــایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید.*
*آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند.*
ــــــــــــــــــ
*پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟*
جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند :
حمام خون - قتل عام سراسری - فاجعه انسانی - نسل کشی ایرانیان *بسیار بدتر از میانمار*
*لذا کسانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود. بسیار بسیار در اشتباهند.*
اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند.
آخر و عاقبت سقوط نظام جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیزی بسیار بدتر از سوریه و لیبی و افغانستان فعلی است.
حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد.
اگر نظام سقوط کند ما غارت می شویم - به ما شبیخون می زنند و خدا میداند چه خواهد شد.
فقط همین را بدانید که کار به جاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد.
باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشوی.
ای مردم عزیز بیائید قدر این امنیت را بدانیم و همه مشکلات را با هوشیاری تحمل کنیم
باید دقت کنیم و هوشیار و آگاه باشیم تا فریب دسیسه های بدخواهان ملتمان را نخوریم.
*نشر دهید و مطلع باشید که دشمن بفکر من و تو نخواهد بود.*
جزاکم الله خیرا
*نشر و روشنگری = صدقه ی جاریه*
۱۳ آذر ۱۴۰۰
فقط ۳۰ روز مانده
تا دومین سالگرد فرمانده
دلتنگیم
#حاج_قاسم
🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_دقیقه_با_نهج_البلاغه 🍃🌸
🔺 موضوع:
فراراز کارخیر ممنوع🚫
💠 حکمت 422 نهجالبلاغه
⚜شرح و تفسیر نهجالبلاغه
⚜توسط حجت الاسلام حسن زاده
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فیلمی که «مجید محمدلو، فعال رسانه ای» در مورد اغتشاشات اصفهان ساخت و در فضای مجازی منتشر شد، صدای ایران اینترنشنال سعودی را هم در آورد!
🔹فیلمی که به خوبی اتفاقات اصفهان را نشان داد
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️انتشار مدارک خیانت دولت روحانی به فضای مجازی ایران
📛انتشار برای اولین بار تلاش رسمی اینستاگرام، فیس بوک و واتس آپ برای ایجاد دفتر و فعالیت رسمی در ایران
🌹🍃🇮🇷
🔴خواب راحت را از دیدگان ستمکاران سلب خواهیم کرد.
✅قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد
✅به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند، سلب خواهد کرد.
📚صحیفه نور؛ جلد ٢٠، صفحه ١١.
🔮 مرجع گفتمان
#بسیج
#ایران_قوی
‼️پیوست روشنگری!
🍃🌹 از تاکیدات فراوان رهبرمعظم انقلاب در امر جهاد تبیین و بصیرت افزایی و مقابله با جریان تحریف، میتوان برداشت کرد هر طرح و اقدام بسیج، علاوه بر عدالت، باید پیوست روشنگری نیز داشته باشد.
🌱🌸گروههای زیادی از بسیج برای خدمات اجتماعی به مناطق مختلف کشور اعزام میشوند، لذا ضرورت حکم میکند در شرایط هجمه گسترده تبلیغی و روانی علیه ملت ایران و نظام اسلامی، همه تصمیمگیران و مدیران رده های مختلف بسیج برای برنامه های خود پیوست روشنگری داشته باشند.
🔮 مرجع گفتمان
#جهاد_تبیین
#جریان_تحریف
🌹🍃🇮🇷
باید خاڪریزهاۍ جنگ را بڪشانیم
بـه شھر !
یعنی نسلِ جدید را با شُهدا آشنا کنیم؛
در نتیجه جـٰامعہ بیمه میشود و
یار برایِ امامزمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف تربیت مـےشود (:❤️
#شھیدسِیدمجتبـےعلمدار🌱'
#امام_زمان
#حاج_قاسم
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
*فضای مجازی و هویت سازی های کاذب، برای نوجوان* 👆🏻
🌹🍃🇮🇷
🔴تضمین نگرفتند، هیچ تضمین هم به آمریکا دادند!
🔹روحانی نه تنها تضمین نگرفت و اراده ای برای این کار نداشت، بلکه به مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تضمین هم داد!
♦️فدریکا موگرینی یک هفته پس از خروج آمریکا از برجام و زمانی که روحانی به گفتن "شر یک مزاحم از سر برجام کم شد" بسنده کرده بود، فاش کرد: "من از روحانی ضمانت گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم ها علیه ایران، به برجام پایبند بماند"!
🔹ترامپ پس از آنکه دست دولت ایران را خواند، جرات کرد از برجام خارج شود؛ چون اطمینان پیدا کرده بود که روحانی، تعهدات را یکطرفه اجرا می کند!
🔮 مرجع گفتمان
#برجام
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
🌹🍃🇮🇷
🔴بلینکن: خروج از برجام باعث انزوای آمریکا شد
👤وزیر امور خارجه آمریکا:
🔹برجام یک توافق بسیار موثر بود که برنامه هستهای ایران را مهار کرده بود اما آمریکا با خروج از برجام این وضعیت را تغییر داد.
🔹خروج از برجام باعث اختلاف میان آمریکا و متحدانش شد، در واقع این آمریکا بود که با خروج از برجام منزوی شد، نه ایران.
🔹اگر مسیر بازگشت به برجام به نتیجه نرسد، ما گزینههای دیگری خواهیم داشت.
🔮 مرجع گفتمان
#برجام
#افول_آمریکا
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واتساپ اطلاعات خصوصی و شخصی کاربران خود را در اختیار FBI قرار میدهد!
🌹🍃🇮🇷
🍁
🌺 مقام معظم رهبری(مدظله العالی): امروز حفظِ جمعیّتِ جوانِ کشور یکی از ابزارهای قوّت است.
🍃🌹🍃
🎯 معاونت اجتماعی سپاه قمربنی هاشم علیهالسلام با همکاری معاونت سیاسی سپاه استان برگزار میکند:
✅ سلسله نشست های سبک زندگی ایرانی اسلامی
◀️ موضوع: فرزندآوری
🎙سخنران: حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محسن حسینی هرندی مدرس حوزه و دانشگاه
🕰 زمان: فردا- یکشنبه ۱۴۰۰/۰۹/۱۴- ساعت ۱۹الی ۱۹:۴۵
💠 شرکت از طریق لینک کانال فضای مجازی:
👇👇
🆔 https://rubika.ir/fanoosebameiran
🍁
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_نهم
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهلم
💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلبمان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمیشد که تا #زینبیه فقط گریه کردیم.
مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته و مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) رفت. ابوالفضل مقابل در خانهای قدیمی ایستاده و با نگاهش برایم پَرپَر میزد که تا از ماشین پیاده شدم، مثل اینکه گمشدهاش را پیدا کرده باشد، در آغوشم کشید.
💠 در این سه روز بارها در دلم رؤیای دیدارش را به قیامت سپرده بودم و حالا در عطر ملیح لباسش گریههایم را گم میکردم تا مصطفی و مادرش نبینند و بهخوبی میدیدند که مصطفی از #شرم قدمی عقبتر رفت و مادرش عذر تقصیر خواست :«این چند روز خیلی ضعیف شده، میخواید ببریمش دکتر؟»
و ابوالفضل از حرارت پیشانیام تب تنهاییام را حس میکرد که روی لبش لبخندی نشست و با لحنی دلنشین پاسخ داد :«دکترش حضرت زینبه (علیهاالسلام)!»
💠 خانهای دو طبقه برایمان تهیه کرده بود و میدانست چه #بهشتی از این خانه نمایان است که در را به رویمان گشود و با همان شرینزبانی ادامه داد :«از پشت بام حرم پیداس! تا شما برید تو، من میبرمش #حرم رو ببینه قلبش آروم شه!»
نمیدانستم پشت این نسخه، رازی پنهان شده که دستم را گرفت و از راه پله باریک خانه، پا به پای قامت شکستهام تا بام آمد.
💠 قدم به بام خانه نهادم و خورشید حرم در آسمان آبی #دمشق طوری به دلم تابید که نگاهم از حال رفت. حس میکردم گنبد حرم به رویم میخندد و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) نگاهم میکند که در آغوش عشقش قلبم را رها کردم.
از هر آنچه دیده بودم برای حضرت شکایت میکردم و بهخدا حرفهایم را میشنید، اشکهایم را میخرید و ابوالفضل حال دیدنیِ دلم را میدید که آهسته زمزمه کرد :«آروم شدی زینب جان؟»
💠 به سمتش چرخیدم، پاسخ سوالش را از آرامش چشمانم گرفت و تیغی در گلویش مانده بود که رو به حرم چرخید تا سوز صدایش را پنهان کند :«این سه روز فقط #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میدونه من چی کشیدم!»
و از همین یک جمله درددل خجالت کشید که دوباره نگاهم کرد و حرف را به هوایی دیگر بُرد :«اونا عکست رو دارن، اون روز تو بیمارستان کسی که اون زن #انتحاری رو پوشش میداده، تو رو دیده. همونجا عکست رو گرفتن.»
💠 محو نگاه سنگینش مانده بودم و او میدید این حرفها دل کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان میداد :«از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!»
و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بیغیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد :«از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا الان حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه #سپاهی ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حالا میخوان گیرت بندازن تا اطلاعات بقیه رو ازت دربیارن.»
💠 گیج این راز شش ماهه زبانم بند آمده بود و او نگاهش بین من و #حرم میچرخید تا لرزش چشمانم بند زبانش نشود و همچنان شمرده صحبت میکرد :«همون روز تو فرودگاه بچهها به من خبر دادن، البته نه از دمشق، از #تهران! ظاهراً آدمای تهرانشون فعالتر بودن و منتظر بودن تا پات برسه تهران!»
از تصور بلایی که تهران در انتظارم بود باز هم رنگش پرید و صدایش بیشتر گرفت :«البته ردّ تو رو فقط از #دمشق و از همون بیمارستان و تو تهران داشتن، اما داریا براشون نقطه کور بود. برا همین حس کردم امنترین جا برات همون داریاست.»
💠 از وحشتی که این مدت به تنهایی تحمل کرده بود، دلم آتش گرفت و او میدید نگاهم از نفس افتاده که حال دلم را با حکایت مصطفی خوش کرد :«همون روز از فرودگاه تا بیمارستان آمار مصطفی رو از بچههای دمشق گرفتم و اونا تأییدش کردن. منم همه چی رو بهش گفتم و سفارش کردم چشم ازت برنداره. فکر میکردم شرایط زودتر از این حرفا عادی میشه و با هم برمیگردیم #ایران، ولی نشد.»
و سه روز پیش من در یک قدمی همین خطر بودم که خطوط صورتش همه در هم شکست و صدایش در گلو فرو رفت :«از وقتی مصطفی زنگ زد و گفت تو داریا شناساییات کردن تا امروز که دیدمت، هزار بار مردم و زنده شدم!»
💠 سپس از همان روی بام با چشمش دور حرم چرخید و در پناه #حضرت_زینب (علیهاالسلام) حرف آخرش را زد :«تا امروز این راز بین من و مصطفی بود تا تو آروم باشی و از هیچی نترسی. برا اینکه مطمئن بودیم داریا تو اون خونه جات امنه، اما از امروز هیچ جا برات #امن نیست! شاید از این به بعد حرم هم نتونی بری!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ
تسبیحات حضرت زهرا
🎙باصدای #حاج_مهدی_رسولی
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنههایی کمتر دیده شده از فعالیتها و صحبتهای رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت
برشی از مستند «از شما چه پنهون»
🌹🍃🇮🇷
💬پاسخ مدیرکل وزارت خارجه به یک خبرنگار در مورد موضع ایران در مذاکرات وین
✍️رسول موسوی:
🔹طرف میگه: «یک مقام غربی به او گفته به نظر نمیرسد باقری متوجه شرایط اضطراری باشد!»
🔹یکی بهش بگه: «اضطرار برای کی؟ ایران که هزینه فشار حداکثری ترامپ را پرداخته فشارهایی که از قطعنامهها سنگینتر بودند. تحریمهای ترامپی هم شکست خورده. شرایط اضطرار هست ولی برای شما. پس فرصت را دریابید.»
🔮 مرجع گفتمان
#مذاکرات_وین
🌹🍃🇮🇷