eitaa logo
سردار سلیمانی
462 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
20.7هزار ویدیو
324 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶قرآن را بوسید، می‌خواستم پشت سرش آب بریزم. در را گرفت و گفت: «عزیزم به خدا از همسایه‌ها خجالت می‌کشم😅تو هی میای پشت سر من آب می‌ریزی، باز می‌بینن فردا برگشتم من در را می‌کشیدم طرف خودم، او می‌کشید طرف خودش از صدای خنده و شوخی 😍ما طاها بیدار شده بود. دست امیرعلی را گرفته بود و دوتایی نگاه‌مان می‌کردند. آخر تسلیم شدم و گفتم: «شما برو، من نمیام بیرون.»😄 🔸همیشه وقتی می‌رفت، برمی‌گشت و دوباره خداحافظی می‌کرد. این‌بار زنگ طبقۀ بالا را زد و به پدرش گفت: «بی‌زحمت بیاید ماشین رو از راه‌آهن برگردونین.» و خودش رفت داخل ماشین نشست.🚙 من آب را ریختم هر چه منتظر ماندم نگاهم کند، نگاهم نکرد دلم شکست آمدم😔 داخل، گوشی‌ام را برداشتم. تماس که برقرار شد، شروع کرد به خندیدن پرسیدم: «چرا پشت سرت رو نگاه نکردی؟»🧐 فقط می‌خندید بلند هم می‌خندید. گفتم:« تا نگی قطع نمی‌کنم!» گفت: «خانوم حداقل بذار به سوریه برسم. می‌ترسم نرسیده، توی این جاده‌ها تلف بشم.»🤗 بعد از ساعتی خودش زنگ زد و کلی دل‌جویی کرد. از تهران برای آموزش فرستاده بودن‌شان یزد. دو هفته‌ای یزد بودند. هر روز تماس می‌گرفت و احوال من و بچه‌ها و پدر و مادرش🌺 را می‌پرسید. یک شب امیرعلی را برده بودم پارک که آقامصطفی زنگ زد. گفت: «الان فرودگاه‌ایم , قراره اعزام‌مون کنن به سوریه.»🍃 گفتم: «برنمی‌گردی مشهد برای خداحافظی؟» گفت: «خودت که می‌دونی، هنوزم رفتن‌مون صددرصد نیست، یادته دفعۀ قبل که می‌خواستم با لشکر فاطمیون برم، توی هواپیما🛩 هم نشستم، همه چی اوکی بود، چند لحظه مونده بود به پرواز فهمیدن ایرانی هستم. بین هفتصدنفر مسافر فقط ده نفر رو دیپورت کردن، که یکیش من بودم.»😉 گفتم: «این دفعه فرق داره.» و سکوت کردم, نمی‌توانستم حرف بزنم او واقعاً داشت می‌رفت. خیلی دور بود نه می‌دیدمش، نه می‌توانستم نگهش دارم.🌿 گفت: «الو، الو، صدام رو می‌شنوی؟» ضعیف و بی‌حال گفتم: «می‌شنوم.» گفت: «زینب، می‌دونی الان چهار شهرک شیعه‌نشین توی سوریه هست که توسط داعش محاصره شدن؟😔 اونا از گشنگی گیاه می‌خورن. بچه‌هاشون از بی‌آبی و بی‌غذایی می‌میرن. داعش تهدید کرده چنان بلایی سرشون بیاریم که در تاریخ بی‌سابقه باشه! اینا از نِرون هم بدترن!»🌹🌹🌹🌹🌹 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷