eitaa logo
سردار سلیمانی
457 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
20.8هزار ویدیو
324 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 💠 تجارت با هفتاد دینار حلال... 🔹روزی جوانی به حضور امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: - سرمایه ندارم. امام علیه السلام فرمودند: درستکار باش! خداوند روزی را می‌رساند. 🔹جوان بیرون آمد. در راه، کیسه ای پیدا کرد. هفتصد دینار در آن بود، با خود گفت: باید سفارش امام علیه السلام را عمل نمایم، لذا من به همه اعلام می‌کنم که اگر کیسه‌ای گم کرده اند نزد من آیند. با صدای بلند گفت: هر کس کیسه ای گم کرده، بیاید نشانه اش را بگوید و آن را ببرد. فردی آمد و نشانه‌های کیسه را گفت، کیسه اش را گرفت و هفتاد دینار به رضایت خود به آن جوان داد. 🔹جوان برگشت به حضور حضرت و قضیه را گفت. حضرت فرمودند: - این هفتاد دینار حلال بهتر است از آن هفتصد دینار حرام است، آن را خدا به تو رساند. جوان با آن پول تجارت کرد و بسیار غنی شد. 📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۱۷
📘 💠زبانم لال اگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیده باشم! 🔹ابومسلم می‌گوید: روزی با حسن بصری و انس بن مالک به در خانه ی‌ام‌سلمه (همسر رسول گرامی) رفتیم. انس کنار در خانه نشست، من با حسن بصری وارد منزل شدیم. حسن بصری سلام کرد ام سلمه پاسخ داد و بعد پرسید: «تو کیستی فرزندم؟» گفت: «من حسن بصری هستم.» فرمود: «برای چه آمده ای؟» گفت: « آمده‌ام حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره ی علی بن ابی طالب علیه السلام برایم بگویی.» ام سلمه فرمود: «به خدا قسم حدیثی به تو خواهم گفت که آن را با این دو گوشم از پیامبر خدا شنیده ام، کر شوم اگر دروغ بگویم! و با این دو چشمم دیدم، کور شوم اگر ندیده باشم! و قلبم آن را به خاطر سپرد، خداوند مهرش بزند اگر گواهی ندهد! و زبانم لال شود اگر از رسول خدا نشنیده باشم که ایشان به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: یا علی! هر کس روز قیامت در پیشگاه خداوند حاضر شود و ولایت تو را انکار کند، در صف مشرکان و بت پرستان قرار می‌گیرد.» در این حال، حسن بصری گفت: «الله اکبر! شهادت می‌دهم که حقا علی بن ابی طالب علیه السلام سرور من و سرور همه ی مؤمنان است.» 🔹هنگامی که از منزل‌ ام سلمه بیرون آمدیم، انس بن مالک به او گفت: «چرا تکبیرگفتی؟» حسن علت را باز گفت. در این موقع شنیدم که انس بن مالک خادم پیغمبر صلی الله علیه و آله خدا اظهار داشت: « این حدیث را رسول خدا سه یا چهار بار فرموده است.» 📚بحار، ج ۴۲، ص ۱۴۲
📘 💠 رفتار امام حسین علیه السلام با فقراء 🔹روزی امام حسین علیه السلام از جایی عبور می‌کردند، دیدند چند نفر فقیر، عبای خود را روی زمین گسترده اند و مقدار اندکی نان خشک روی آن ریخته و می‌خورند. امام علیه السلام به آنها سلام دادند و آنان جواب سلام امام (علیه السلام) را دادند، و گفتند: یابن رسول الله بفرمایید از این غذا میل کنید. امام حسین علیه السلام دعوتشان را پذیرفتند، با کمال فروتنی در کنار آنها روی خاک نشستند و با آنها غذا میل کردند و این آیه را تلاوت نمود: ان الله لا یحب المتکبرین« إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ »: خداوند متکبران را دوست ندارد. [۱] 🔹سپس به آنها فرمودند: «من دعوت شما را پذیرفتم شما نیز دعوت مرا بپذیرید، به خانه من بیایید امروز مهمان من باشید.» آنها برخاستند و همراه امام حسین علیه السلام به خانه آن حضرت آمدند. امام علیه السلام به آنها غذا و لباس دادند آنگاه دستور دادند به هر کدام مبلغی هم پول دادند امام حسین علیه السلام با این رفتار پسندیده فقراء را خشنود کردند، و آنها هم از حضور امام علیه السلام با خوشحالی رفتند. [۱]: سوره نحل آیه ۲۳ بحارالانوار، ج ۴۴، روایت ۱۴۴
📘 💠خصلتی از حضرت یحیی علیه السلام که شیطان آن را دوست داشت! 🔸روزی حضرت یحیی به شیطان گفت: من از تو سؤالی دارم. شیطان در پاسخ گفت: مقام تو بالاتر از آن است سؤال تو را جواب ندهم، هر چه می‌خواهی بپرس من پاسخ خواهم داد. حضرت یحیی فرمود: دوست دارم دامهایت را که به وسیله آنها فرزندان آدم را شکار کرده و گمراه می‌کنی، به من نشان دهی. شیطان گفت: با کمال میل خواسته تو را بجا می‌آورم. 🔸شیطان در قیافه ای عجیب و با وسایل گوناگون خود را به حضرت یحیی نشان داد و توضیح داد که چگونه با آن وسایل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوی گمراهی می‌برد. حضرت یحیی پرسید: آیا هیچ شده که لحظه ای به من پیروز شوی؟ گفت: نه، هرگز! ولی در تو خصلتی هست که از آن شاد و خرسندم و آن را دوست دارم. فرمود: آن خصلت کدام است؟ شیطان گفت: تو گاهی اوقات پرخوری می‌کنی، سنگین می‌شوی بدین جهت از انجام بعضی نمازهای مستحبی و شب زنده داری باز می‌مانی. 🔸یحیی علیه السلام گفت: من با خداوند عهد کردم که هرگز غذا را به طور کامل نخورم و از طعام سیر نشوم، تا خدا را ملاقات نمایم. شیطان گفت: من نیز با خود پیمان بستم که هیچ مؤمنی را نصیحت نکنم، تا خدا را ملاقات کنم. 📚 بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۷۲ ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @sisadodelltangnafar ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
📘 💠 نفرین‌های جبرئیل 🔹هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستند بالای منبر قرار گیردند، سه بار فرمودند: «آمین» 🔹از حضرت علت آن را پرسیدند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: من که خواستم به منبر بروم، شنیدم جبرئیل میگوید: از رحمت خدا دور باد، کسی که ماه رمضان را درک کند و او مورد رحمت و آمرزش الهی قرار نگیرد. من گفتم: آمین. 🔹سپس جبرئیل گفت: خدایا! از رحمتت دور بدار، کسی را که پدر و مادرش را درک کند و آن‌ها را از خود راضی نکند. گفتم: آمین. 🔹در مرحله سوم جبرئیل گفت: پروردگارا! از رحمت خودت دور بدار، کسی را که نام تو[حضرت محمد] را بشنود و صلوات نفرستد و مورد آمرزش تو قرار نگیرد. من هم گفتم: آمین. 📚بحار ج ۷۴، ص ۷۴ و ج ۸۹ ص ۲۱۶.
📘 💠 تجارت با هفتاد دینار حلال... 🔹روزی جوانی به حضور امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: - سرمایه ندارم. امام علیه السلام فرمودند: درستکار باش! خداوند روزی را می‌رساند. 🔹جوان بیرون آمد. در راه، کیسه ای پیدا کرد. هفتصد دینار در آن بود، با خود گفت: باید سفارش امام علیه السلام را عمل نمایم، لذا من به همه اعلام می‌کنم که اگر کیسه‌ای گم کرده اند نزد من آیند. با صدای بلند گفت: هر کس کیسه ای گم کرده، بیاید نشانه اش را بگوید و آن را ببرد. فردی آمد و نشانه‌های کیسه را گفت، کیسه اش را گرفت و هفتاد دینار به رضایت خود به آن جوان داد. 🔹جوان برگشت به حضور حضرت و قضیه را گفت. حضرت فرمودند: - این هفتاد دینار حلال بهتر است از آن هفتصد دینار حرام است، آن را خدا به تو رساند. جوان با آن پول تجارت کرد و بسیار غنی شد. 📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۱۷
📘 💠شکر نعمت 🔹امام صادق علیه السلام به سفیان ثوری که از پیشوایان صوفی بود، فرمودند: 🔹سفیان ثوری! هرگاه خداوند به تو نعمتی داد و خواستی آن نعمت پایدار بماند، زیاد حمد و سپاس خدا را بکن، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "لئن شکرتم لأزیدنکم"؛ شما بندگان! اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می‌افزاییم.*۱ 🔹و هرگاه دچار تنگدستی شدی زیاد استغفارکن، زیرا خداوند می‌فرماید: "استغفروا ربکم إنه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا و.." ای مردم به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزنده ای است، تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند و شما را به مال بسیار و فرزندان زیاد یاریتان نماید و باغ‌های خرم و نهرهای جاری به شما عطا کند.*۲ 🔹سفیان! هرگاه مطلبی تو را غمگین ساخت خواه مربوط به سلطان باشد یا دیگری، زیاد بگو: "لاحول ولا قوة إلا بالله" این ذکر کلید خزانه و گنجی از گنجینه‌های بهشت است. ۱. ابراهیم /۷. ۲.سوره نوح / ۱۰ - ۱۲. 📚بحار ج ۷۵، ص ۲۰۱ و ۲۲۶.
📘 💠تلاش در راه زندگی 🔹عمربن مسلم یکی از یاران امام صادق علیه السلام بود. مدتی گذشت و خدمت حضرت نیامد، امام جویای حال او شدند، اصحاب عرض کردند: او تجارت را ترک کرده و مشغول عبادت است. حضرت فرمودند: «وای بر او آیا نمی داند کسی که در طلب روزی کوشش نکند دعایش مستجاب نمی شود؟» 🔹سپس فرمودند: «گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که آیه (و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزیه من حیث لایحتسب)[۱] نازل شد درها را به روی خود بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزی ما را عهده دار شده! این قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید حضرت فرمود: هر کس چنین کند دعایش مستجاب نمی شود، لذا شما باید در راه زندگی سعی و تلاش کنید.» 📚[۱]: سوره طلاق، آیه (۲-۳). بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۳۱.
📘 💠 لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله 🔹روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه می‌کردند، تبسمی نمودند. شخصی به حضرت گفت: «یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردید و لبخندی بر لبانتان نقش بست، علت آن چه بود؟» 🔹رسول خدا فرمودند: آری! به آسمان نگاه می‌کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می‌شد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود. 🔹فرشتگان به سوی آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند: «ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم. ولی او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود.» 🔹خداوند به آن فرشتگان فرمود: «تا او در بستر بیماری است، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، می‌نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش در نظر بگیرم. » 📚 بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۸۳
📘 💠 ذلت گناه و عزت طاعت 🔹یکی از خلفاء عباسی دل درد شدیدی داشت. بختیشوع که خود نصرانی، و از پزشکان ماهر آن عصر بود، برای معالجه به بالین آن خلیفه آمد و پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد ولی خوب نشد بختیشوع که از معالجه او ناامید شده بود، گفت: آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم. بنابراین درد تو با برنامه طبی، معالجه نمی یابد و ادامه دارد، مگر شخصی که دعایش مستجاب می‌شود، برای تو دعا کند. 🔹خلیفه به یکی از نگهبانان خود گفت: موسی بن جعفر را به اینجا بیاور. او رفت و امام کاظم (علیه السلام) را آورد. مأمور شنید که حضرت در بین راه مشغول راز و نیاز شد و دعایی خواند، همان دم درد خلیفه برطرف شد و شفا یافت. 🔹پس از آنکه امام (علیه السلام) به نزد خلیفه وارد شد، به امام گفت: تو را به حق جدت پیامبر مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند می‌دهم، بگو بدانم درباره من چه دعایی کردی؟ 🔹امام کاظم (علیه السلام) فرمود: گفتم: اللهم کما أریته ذل معصیته فأره عر طاعتی. خدایا! همان طور که نتیجه ذلت و خواری گناه خلیفه را به او نشان دادی، نتیجه عزت و شرافت اطاعت مرا نیز نشان بده. 📌آری، استجابت دعا و نیایش از آثار اطاعت و بندگی است، همچنان که ذلت و گرفتاری معمولا از آثار عصیان و گناه می‌باشد. 📚 بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۴۰.
📘 💠 راه توانگر شدن! 🔹شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرف شد تا سوالی بکند. شنید که پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «هرکه از ما بخواهد به او می‌دهیم و هر که بی نیازی پیشه کند خدایش بی نیاز کند.» 🔹مرد بدون آنکه سوالش را بکند، از محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد. بار دوم نزد پیامبر گرامی آمد و بی پرسش برگشت. تا سه بار چنین کرد. 🔹روز سوم رفت و تیشه ای به عاریت گرفت، بالای کوه رفت و هیزم گرد آورد و در بازار به نیم صاع جو (تقریبا یک کیلو و نیم) فروخت و آن را خود با خانواده اش خوردند و این کار را ادامه داد تا توانست تبر بخرد، سپس دو شتر جوان و یک برده هم خرید و توانگر شد. 🔹بعد، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به آن حضرت گزارش داد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «نگفتم هر که از ما خواهشی کند به او می‌دهیم و اگر بی نیازی پیشه کند، خدایش توانگر سازد!» 📚 بحار ج ۷۵ ص ۱۰۸
📘 💠آمرزش به خاطر فرزند صالح 🔹حضرت عیسی علیه السلام از کنار قبری گذر کرد که صاحب آن را عذاب می‌کردند. اتفاقا سال دیگر گذرش بر آن قبر افتاد. دید که عذاب برداشته شده و صاحب قبر در شکنجه نیست. 🔹عرض کرد: «خدایا! سال گذشته از کنار این قبر گذشتم، صاحبش در عذاب و شکنجه بود و امسال عذاب ندارد. علتش چیست؟» خداوند به آن حضرت وحی فرمود: «یا روح الله! این شخص فرزند صالحی داشت که وقتی بزرگ شد و تمکن یافت راهی اصلاح کرد و یتیمی را پناه داد و من او را به خاطر کار نیک پسرش آمرزیدم.» 📚 بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۰، ج ۱۴، ص ۲۸۷