__________________________
#ماجرایعاشقشدنآیتاللهشیخمحمدصادقهمدانی!!!
😳😳😳
جوان بیچاره دل از کف داده و #عشقملکه صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که او بیمار شد و بیماری او را به #مرگ نزدیک کرد
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش #ملکه برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به #ملکه گفت و منتظر "عکس العمل" او شد
#ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از #ناراحتىیکبندهخدا" "جلوگیرى" کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى #ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن دو شرط باید صورت بگیرد.
بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم.!!!
ادامه داستان در کانال زیر سنجاق شده👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361
👆👆👆👆👆