eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
96 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
65.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز هایت را به دو نفر بگو ... و در تنگنا به دو چیز تکیه کن... و در دنیا مراقب دو چیز باش... و از دو چیز نترس که به دست خداست... و و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن.. تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش... 🌺@havalybehesht🌺
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸