یادتونه چقدر گل های ماشین عروسا رو میکندیم و پرپر میکردیم 😂
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
39.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدئوی زیبا از مشهد در دهه پنجاه😍
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
اولویت ها... - اولویت ها....mp3
4.16M
صبح 15. تیر
#رادیو_مرسی
کلی حال خوب و انرژی تقدیم لحظاتتون😍❤️
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
14.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آشپزی_روستایی
اُردکِ ناردونی
امروز تصمیم گرفتم یکی از غذاهای اصیل مازندران رو درست کنم که اسمش اردک ناردونی هستش، در گذشته مردم مازندران زمانی که مهمان عزیز و مهمی داشتند این غذارو براشون میپختن
طعم دهنده اصلی این غذا یک گیاه خودرو است که معمولا در خاک های بسیار مرطوب و پر باران رشد میکند، اسم این گیاه اوجی یا خَنِش هست که از خانواده پونهها است و استفاده از آن در غذاهای خطه مازندارن بسیار رایج هست، این گیاه انقدر خوش عطر هست که بوی زُهم اردک را میگیرد
از مواد دیگری که در اردک ناردونی استفاده میشود آلوی جنگلی و دانه های انار و رب انار هست که طعم این غذارو مَلَس و رنگش را هوس انگیزتر میکند.
من این غذارا در ظرف گلی پختم که به آن گَمَج میگویند که از گذشته مردم شمال ایران برای پخت و پز آن ها را میساختند و از آن استفاده میکردند.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
https___vesal.co_FTP_files_tracks_32_track_1pXcEo1cQ8aVlL5TV2amJX4QwHTlx9_320.mp3
5.01M
ألحَمدُلِله ألَذی جَعَلنا مِنَ المُتُمَسِکین..؛
بِولایَة أمیرِالمُؤمِنین و أئِمه ألمَعصومِین💛
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
#اندکی_تا_عید_بزرگ_غدیر😍
📜#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#گلچهره
#پارت_اول
مشغول دانه دادن به مرغ ها بودم به عادت هر روزم از این کار بسیار لذت می بردم دوست داشتم که فقط خودم مرغ و خروس ها را دانه بدهم و به جایگاهشان روان کنم از صدای نوک زدن مرغ ها به زمین حس خوبی در من زنده می شد داشتم با خودم فکر میکردم که صدای بی بی رشته افکارم رو پاره کرد بی بی مهربانی که تنها دارایی با ارزش من در این دنیای به این بزرگی بود که حاضر بودم برای تک تک دردای تنش جونم رو هم فدا کنم بی بی همونطور که پشت ماشین نشسته بود و در حال تافته کردن چند باره نخ های چند لایه بود آب دهانش رو با فشار قورت داد و گفت گلچهره جان مادر یه لیوان آب برام بیار گلوم از خشکی مثل چوب خشک شده ننه، باعجله آخرین دانه هایی که توی دستم مونده بود رو هم جلوی مرغ و خروس ها پاچیدمو به سمت کوزه گلی آب رفتم کمی آب داخل لیوان آبی رنگ گلی ریختمو با شتاب به سمت بی بی رفتم یک نفس سر کشید
و ادامه آبی که روی لبهای سفیدش سر خورده بود رو با گوشه روسری ش پاک کرد و گفت الهی خیر ببینی ننه سفید بخت بشی دستت به حرم امامحسین برسه گلوم خیلی خشک بود
دیگه کم کم منم وقت رفتنمه یه پام انگار لب گوره وگرنه قدیمترها که اینطوری گلوم خشک نمیشد و من داشتم فکر میکردم که اگه یک روز بی بی منو تنها بزاره توی دنیای به این بزرگی تک و تنها چه کار باید بکنم پس اخمی به گوشه ابروهایم دادم و گفتم خدا نکنه دردت به جونم تو باید کنار من باشی خودم می خوام ببرمت زیارت امام حسین قربونت برم هوا گرمه خشکی گلوتم بخاطر گرمی هواست به راستی اون روزها وقتی این حرفها رو به بی بی گفتم نمی دونستم که عزیزترینه من مبتلا به بیماری دیابت بود و خودمون هم اصلا ازش خبر نداشتیم و آنهایی که دیابت دارند خوب میدونند که خشکی دهان در اثر همون بیماری و قند بالا به وجود میاد نگاهی دوباره به بی بی انداختم
هیکل تپل و گوشتالوی بی بی قشنگ ترین و دوست داشتنی ترین تصویر من از خانواده یا حتی مادر بود برای منی که از کودکی پدر و مادرم رو از دست داده بودم و همیشه در دامن پرمهر بی بی بزرگ شده بودم و طعم مهر مادری رو با دستای پینه بسته و محبت های بی دریغ بی بی شناخته بودم داشتن بی بی با همین حال مریضشم برام قوت قلب بزرگی بود پس دستانم را باشتاب دور گردنش حلقه کردم و بوسه آبداری روی گونه های پف آلودش نشاندم
بی بی سریع گفت قربونت برم گلی جانم دیگه بزرگ شدی برای خودت خانومی شدی اینطوری
این ور و اونور صورت منو ماچ نکن ننه یکی ببینه میگه دختر وقت شوهرشه ولی عقلش ضایع شده شعور درست و حسابی نداره
اونوقت باید تو پستو ترشی بندازم تورو با اون عمه ذلیل شده تو
از حرف بی بی خنده روی لبهام نشست و همون طور که موهای حنا بسته شو به داخل روسریش هدایت می کردم گفتم بذار مردم هرچی میخوان بگن بی بی من که شوهر بکن نیستم می خوام همیشه کنار تو باشم و با تو زندگی کنم صدای گرفته و بغض آلود بی بی سی که گفت نه نگو دخترم من آرزومه تورو تو رخته سفید عروس ببینم اون وقته که دیگه تو این دنیا منتظر هیچ چیزی نیستم اون اقدس ذلیل شده هم که شوهر بکن نیست با اون کارهایی که میکنه و زبون مثل نی شمارش دلخوش برای هیچ کس نذاشته من که تو کل عمرم یک ماه هم خوشبخت نبودم با این حال مریض من مردن بهتره تا موندن تا اومدم لب به اعتراض باز کنم بی بی گفت پاشو گلچهره جان پاشو برو ببین این دختره ذلیل شده دوباره کدوم گوری رفته پی خوش گذرونی حیف مش صادق )پدرم) و فتانه( عمهام که چند سال پیش فوت شده بود)
که رفتند و این عفریته موند و شد آینه دق که تا منو نکشه آدم بشو نیست در پی دستور بی بی ،بی چون و چرا بلند شدم کوزه خالی آب رو روی دوشم گذاشتم با دست راستم کوزه رو نگه داشتم و با دست چپم در حیاتو باز کردم و به طرف چشمه به راه افتادم
به امید این که توی راه بتونم عمه رو هم ببینم
روستای کوچک و زیبای ما با خانه های کاهگلی و رودی که از وسط روستا رد می شد نهایت تصور من از دنیای اطراف بود و سرسبزی و زیبایی های روستا قشنگ ترین تصویر من از طبیعت این بود که فکر میکردم ته ته دنیا همینجاست یعنی تا چشم باز کرده بودم فقط اینجا بودم و اصلا گمان هم نمیکردم حتی شهر دیگری هم توی این کره خاکی وجود داشته باشه به نظر من آخر دنیا و همه زیبایی های دنیا یعنی همین روستای ما و دیگر والسلام
ادامه دارد.....
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
ادامه ی #سرگذشت #گلچهره فردا ساعت ۹ صبح😍❤️
اولین چرخ خیاطی در ایران توسط
مظفرالدین شاه از سفر فرنگ آورده شد.
تهرانی ها در ابتدا بر این باور بودند
این وسیله ساخت فرنگستان است
و دوختن لباس با آن جایز نیست
و پارچه نجس می شود!
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
📚#پیش_بینی
🔴 به مناسبت عیدالله اکبر ، غدیر خم ، داستان شیربرنج و تقلای عمر و پیشگویی های امام علی ع را ببینید که حتما محقق میشوند!
این روایات شیرین را آنهایی بخوانند که میگویند دشمنان دستشان به احادیث معصومین درباره آخرالزمان و ظهور رسیده و روالش را به هم میریزند !
⚔ میثم تمار وقتی شنید قرار است بر همان نخلی که امیرالمومنین وعده داده بود به دار آویخته شود فریاد شادی سر داد که والله این را مولایم به من وعده داده بود . ابن زیاد عصبانی شد و دستور داد از قتل میثم امتناع کنند و بعدها به نحوی دیگر به شهادت برسانند تا وعده ی حضرت علی (ع) محقق نشود . نتیجه آن شد که همه درسریال مختارنامه هم دیدیم ، میثم بر همان نخلی که از آن ارتزاق میکرد طبق وعده حضرت امیر(ع) به شهادت رسید و به بهشت جاودان نائل گشت.
و باز هم تقلای دیگران را بخوانید برای محقق نشدن وعده ی امیرالمومنین و سر انجام آن:
ﺭﻭﺯﯼ ﻋﻤﺮ به حضرت علی ع گفت: یا ﻋﻠﯽ ﺍﮔﺮ ﺣﻖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ بگو من امروزﻧﻬﺎﺭ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ .. ﺍﻣﺎﻡ فرمود: ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ! ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ.
ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ. ﺩﯾﺪ ﻧﻬﺎﺭ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺪ ﻧﻬﺎﺭ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ ، ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ،
ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻧﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﻣﻄﺒﺦ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ، ﻋﻤﺮ ﻭﻗﺖ ﻧﻬﺎﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺷﯿﺮﺑﺮﻧﺞ ﺍﺳﺖ،ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺷﮏ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﻢ ﻧﺮﯾﺨﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﺘﮏ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺧﻮﺭﺩ،ﻭ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ....
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ... ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻔﺖ: بلاخره برای ناهار ﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩی؟ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ....
🌹 ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ:ﭼﺮﺍ هم ﺷﯿﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﻫﻢ ﮐﺘﮏ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ. ﮐﺘﮏ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩی .
📚مستدرک الوسائل ج1 ص 159 و ص 162
لذا وعده های امیرالمومنین اینگونه است و هر که تقلا کند تا مانعش شود تقلایی بس درد آور و بی حاصل خواهد بود و اگر سعی کنند روایات را شبیه سازی کنند ناخودآگاه در پازل خود روایات بازی خواهند کرد . برای همین بود که فرمودند « سلونی قبل ان تفقدونی » ؛ از من سوال کنید قبل از آن که من از میان شما بروم.
عید ولایت مبارک ، وعده حق نزدیک است✌️
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f