eitaa logo
به سوی سماء
958 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
485 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
ترجیع بند «هاتف اصفهانی»، بخش سوم: دوش رفتم به کوی باده فروش ز آتش عشق، دل به جوش و خروش مجلسی نغز دیدم و روشن میر آن بزم، پیر باده فروش چاکران ایستاده صف در صف باده خوران نشسته دوش بدوش پیر در صدر و می‌کشان گردش پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش سینه بی‌کینه و درون صافی دل پر از گفتگو و لب خاموش همه را از عنایت ازلی چشم حق‌بین و گوش راز نیوش سخنِ این به آن، هنیئاً لک پاسخ آن به این، که بادت نوش گوش بر چنگ و چشم بر ساغر آرزوی دو کون در آغوش به ادب پیش رفتم و گفتم: ای تو را دل قرارگاه سروش عاشقم، دردمند و حاجتمند درد من بنگر و به درمان کوش پیر خندان به طنز با من گفت: ای تو را پیر عقل حلقه به گوش تو کجا ما کجا که از شرمت دختر رز نشسته برقع‌پوش گفتمش سوخت جانم، آبی ده و آتش من فرونشان از جوش دوش می‌سوختم از این آتش آه اگر امشبم بود چون دوش گفت خندان که هین پیاله بگیر ستدم گفت هان زیاده منوش جرعه‌ای درکشیدم و گشتم فارغ از رنج عقل و محنت هوش چون به هوش آمدم یکی دیدم مابقی را همه خطوط و نقوش ناگهان در صوامع ملکوت این حدیثم سروش گفت به گوش که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو @sooyesama
ترجیع بند «هاتف اصفهانی»، بخش چهارم: چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد وانچه خواهد دلت همان بینی بی‌سر و پا گدای آن جا را سر به ملک جهان گران بینی هم در آن پا برهنه قومی را پای بر فرق فرقدان بینی هم در آن سر برهنه جمعی را بر سر از عرش سایبان بینی گاه وجد و سماع هر یک را بر دو کون آستین‌فشان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی هرچه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جویی زیان بینی جان گدازی اگر به آتش عشق عشق را کیمیای جان بینی از مضیق جهات درگذری وسعت ملک لامکان بینی آنچه نشنیده گوش آن شنوی وانچه نادیده چشم آن بینی تا به جایی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی با یکی عشق ورز از دل و جان تا به عین‌الیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو @sooyesama
ترجیع بند «هاتف اصفهانی»، بخش پنجم (پایان): یار بی‌پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی‌الابصار شمع، جویی و آفتاب بلند؟! روز، بس روشن و تو در شب تار؟! گر ز ظلمات خود رهی، بینی همه عالم مشارق انوار کوروش قائد و عصا طلبی بهر این راه روشن و هموار؟! چشم بگشا به گلستان و ببین جلوهٔ آب صاف در گل و خار ز آب بی‌رنگ صد هزاران رنگ لاله و گل نگر در این گلزار پا به راه طلب نه و از عشق بهر این راه توشه‌ای بردار شود آسان ز عشق کاری چند که بود پیش عقل بس دشوار یار گو بالغدو و الآصال یار جو بالعشی والابکار صد رهت لن ترانی ار گویند باز می‌دار دیده بر دیدار تا به جایی رسی که می‌نرسد پای اوهام و دیدهٔ افکار بار یابی به محفلی کآنجا جبرئیل امین ندارد بار این ره، آن زاد راه و آن منزل مرد راهی اگر، بیا و بیار ور نه ای مرد راه چون دگران یار می‌گوی و پشت سر می‌خار «هاتف»، ارباب معرفت که گهی مست خوانندشان و گه هشیار از می و جام و مطرب و ساقی از مغ و دیر و شاهد و زنار قصد ایشان نهفته اسراری است که به ایما کنند گاه اظهار پی بری گر به رازشان دانی که همین است سر آن اسرار که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو @sooyesama
عرض ارادتی به اشعار بلند و پر مغز جناب هاتف اصفهانی ره: هاتفا راز جان به جان گفتی سرّ هفت آسمان، عیان گفتی دلم ای کاش، می‌شنید از تو آنچه در گوش جان، نهان، گفتی اگرم نیست این مقام بلند نکته نکته برم چنان گفتی که منِ نادیده، نیک، فهمیدم این سرودی که مست، هان، گفتی به حقیقت قسم، مرا بنما آن مجازها که آنچنان گفتی نه فقط تو، که هفت ارض و سما همه با تو، به یک دهان گفتی شجری بود، «هاتف» بی‌دل که «إله»، «أنا» از این زبان گفتی سخنی را که نیست همتایش واضح و روشن و عیان گفتی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو @sooyesama
همه مقاطع زندگی انسانهای کامل، الهی و قابل زیارت است. اما برخی مقاطع گنجایش بیشتری برای ظهور توحید داشته است. اکنون حضرت سیدالشهدا (ع) را در سه مقطع مورد توجه قرار دهید: روز عرفه، روز عاشورا و روز اربعین. در عرفه، حضرتْ یک تقاضای توحیدی والایی را مطرح می‌نماید و در فقرات دعای عرفه به نمایش می‌گذارد. این فعلا دعا و درخواست است. اما دعایی برخواسته از جان مبارک حضرت، که اقتضای وجودی اوست. در عاشورا این دعا استجابت می‌شود و حوادثی پیش می‌آید که حضرت سیدالشهدا (ع) را به اوج تجلی توحیدی می‌رساند. در اینجا، آن‌چه پیش‌تر دعا بود، ظهور نموده و حضرت، مظهر آن واقع شده است. در اربعین این تجلی توحیدی به مقام ختمیت می‌رسد؛ زیرا پس از عاشورا حوادث و بلایای تلخ‌تری رخ داد که همان اسارت آل الله (ع) بود. و سر مبارک حضرت که همراه این قافله بود، ناظر این قضایا بود. لذا این ابتلائات جدید، یک تجلیات عمیق‌تری می‌آورد که همان ختم تجلی توحیدی است. لذا زیارت ایشان در روز اربعین اهمیت ویژه‌ای دارد و از نشانه‌های مومن شناخته می‌شود. چراکه یوم اربعین روزی است که اوج توحید در حضرت نمودار شده است. لذا زیارت حضرت در این حال، آثار ویژه‌ای خواهد داشت. اینکه بیش از بیست میلیون نفر در چنین روزی، جذب این ساحت مقدس می‌شوند بخاطر همین ختم در تجلی است که دل‌ها را شیدا نموده است. @sooyesama
ای حسین تو آتشکده ی قلب منی تو نیازگاه روح منی تورا میخواهم که در حضورت خدارابجویم تورا میخواهم که قلب مرا به آسمانها باز کنی... #شهید_مصطفی_چمران @sooyesama
تفسیر سه واژه «کافر»، «مشرک» و «موحد»: ۱- دیدگاه لغوی: «کافر» یعنی ساتر؛ آنکه حقیقتی را می‌پوشاند و خلاف آنرا آشکار می‌کند. «مشرک»: کسیکه در کنار آن حقیقت، شریکی می‌بیند. «موحّد»: شخصی که تنها حقیقت را می‌پذیرد و جز او را نفی می‌کند. ۲- دیدگاه فقهی: «کافر»: آنکه معتقد به خدا نیست و چنین خالق و ربّی را از اساس منکر است. «مشرک»: کسیکه در کنار خدای حقیقی، خدا (یا خدایان) دیگری قائل است. و آنها را شریک در خلقت یا ربوبیت عالم می‌داند. «موحّد»: شخصی که خلقت و ربوبیت را تنها به خدا منسوب می‌کند. ۳- دیدگاه اخلاقی: «کافر»: آنکه صفات حسنای الهی را کنار نهاده، و نواقص مقابل آنها را نمایش می‌دهد. «مشرک»: کسیکه در برخی موضوعات صفات الهی، و در موضوعات دیگر نواقص اخلاقی را نمایش می‌دهد. «موحّد»؛ شخصی که تنها صفات حسنای الهی را ظهور می‌دهد. ۴- دیدگاه عرفانی: «کافر»: آنکه منِ موهومِ او چنان متورّم شده که جز خودپرستی و خودخواهی چیزی به نمایش نمی‌گذارد. «مشرک»: کسیکه هم منِ خود را و هم خداوند را نمودار می‌کند. «موحّد»: شخصیکه من موهوم را محو نموده و تنها ذات الهی را نمودار می‌کند. @sooyesama
من دنیا را طلاق دادم خدای بزرگ مرا در آتش عشق سوزاند ومقیاس‌ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت خواسته‌های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد... #شهید_مصطفی_چمران @sooyesama
ما نماز خواندن بلد نیستیم، نماز را سید الشهدا در ظهر عاشورا خواند؛ الحق نماز، آن، به در بی‌نیاز کرد کز خون وضو گرفت و به مقتل نماز کرد @sooyesama
خدای من خوش دارم که هنگام وداع با دنیا تنها باشم، جز تو کسی مرگ مرا نبیند، جز تو کسی قبر مرا نداند. خوش دارم که به کلی محو شوم، کسی مرا به یاد نیاورد، کسی بر من اشک نریزد، کسی عکس مرا به دیوارها نصب نکند، کسی به دیدار قبر من نیاید. فقط آسمان بلند و ستارگان زیبایش انیس سکوت ابدی من باشند @sooyesama
خنک آن قمار بازی، که بباخت هرچه بودش بنماند هیچش الا، هوس قمار دیگر #مولوی @sooyesama
قمار عشق: بازی عاشقانه‌ای است، که اولیاء الهی با حق تعالی دارند. یعنی پس از باختن تک تک نعماتی که در اختیار دارند، به نقطه‌ای می‌رسند که هستی خویش را در این بازی می‌بازند. آنگاه بی هیچ تعینی، با حقیقت هستی مواجه می‌شوند. و این دروازه فناء فی الله است. @sooyesama