هنگامیکه شبِ دنیا بر ابراهیمِ دلت سایه افکند، قلب تو نیز چون ابراهیم (ع) در پی هر نوری خواهد رفت.
در وادی ظلمت، هر ستارهای جذاب است. پس میروی تا نور را ملاقات کنی. اما هر ستارهای به زودی افول خواهد کرد و تو را در تاریکی شب، رها خواهد نمود.
تا اینکه ماه را میبینی، و میپنداری ماه، نور پایداری خواهد داشت. اما پاسی از شب نمیگذرد که ماه نیز غروب میکند و برگ دیگری بر ناکامیهای تو میافزاید.
در همین افکار، روز فرا میرسد و خورشید، جهان را پر نور مینماید. و تو باز میپنداری که گمشده خویش را یافتهای و به نور مطلق رسیدهای؛ زیرا خورشید هم نور بیشتری دارد و هم زمان بیشتری پایدار است.
درست، هنگامیکه مست از ملاقات خورشیدی و شوق او را در سینه میپروری، او هم غروب میکند تا شکست دیگری بر شکستهای وجودت بیافزاید.
حالا بریدهای؛ از همه چیز و همه کس. اکنون میدانی که هیچ چیزی در این دار فانی، باقی نیست. هر کسی روزی غروب میکند و تو را در تاریکی خویش رها میسازد.
پس پشت میکنی به همه رفتنیها، غروبها و افولها. به غروبها که پشت کردی، طلوع را خواهی یافت. طلوع بیپایانی که هرگز مرگی ندارد. نور مطلقی که زوال نخواهد یافت.
آنگاه ابراهیمِ قلبت میگوید: به غروب کنندگان میلی ندارم و روی به نوری میکنم که آسمان و زمین را شِکُفت و شریکی برایش نخواهم دید.
#ر_س
#رو_به_نور
(برداشتی آزاد از آیات ۷۹-۷۶ سوره انعام)
@sooyesama