#شهید_چمران #مناجات @sooyesama

خدایا هرگاہ دلم رفت تا محبت ڪسی را به دل بگیرد، تو او را خراب ڪردی. خدایا به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شڪستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی. هرکجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایہ امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یڪبارہ همه را برهم زدی و در طوفانهای وحشت زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیر امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامشی و امنیتی در دل خود احساس نڪنم. تو اینچنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا ڪسی امیدی نبندم، و جز در سایه توڪل به تو آرامش و امنیتی احساس نڪنم. خدایا تو را بر همہ این نعمتها شڪر میڪنم. #شهید_چمران #مناجات @sooyesama

#شهید_چمران #مناجات رقص من در برابر مرگ... @sooyesama

خدایا! قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن که کدورتی از اعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند. #شهید_چمران (نیایش‌ها، ص۱۱۰) @sooyesama

#شهید_چمران #طریقه_فقر @sooyesama

#شهید_چمران #رقص_مرگ (دل‌نگاره شهید چمران، اندکی پیش از شهادت) @sooyesama

به سه خصلت ممتاز شده‌ام: ۱. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حيات و مماتم می‌بارد. در آتش عشق می‌سوزم و هدف حيات را جز عشق نمی‌شناسم. در زندگی جز عشق نمی‌خواهم، و جز به عشق زنده نيستم. ۲. فقر كه از قيد همه چيز آزاد و بی‌نيازم. و اگر آسمان و زمين را به من ارزانی كنند، تأثيری در من نمی‌كند. ۳. تنهایی كه مرا به عرفان اتصال می‌دهد. مرا با محروميت آشنا می‌كند. كسی‌که محتاج عشق است، در دنيای تنهایی با محروميتِ عشق می‌سوزد. جز خدا كسی نمی‌تواند انيس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشك‌های او را پاك نخواهند كرد. جز كوه‌های بلند راز و نيازهای او را نخواهند شنيد و جز مرغ سحر ناله‌های صبح‌گاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انسانی می‌گردد تا او را بپرستد يا به او عشق بورزد. ولی هر چه بيشتر می‌گردد، كمتر می‌يابد... #شهید_چمران #وصیت‌نامه @sooyesama

ﺧﺪﺍﻳﺎ! ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣ‌ﻬﺎﻳﺖ ﺷﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ... ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﻳﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ می‌گیرﻡ. ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ... ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪی ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩی ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ... ﮔﺎهی ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می‌کنم ﮐﻪ ﻭقتی کسی ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻢ... ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍین است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩی، ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ... #شهید_چمران @sooyesama

ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩم‌هاﯾﺖ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ... اما ﭘﺲ می‌گیرم. ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩم‌هایت، ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ. ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می‌کنم ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ. ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍین است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ... #شهید_چمران #مناجات @sooyesama

به سه خصلت ممتاز شده‌ام: ۱. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حيات و مماتم می‌بارد. در آتش عشق می‌سوزم و هدف حيات را جز عشق نمی‌شناسم. در زندگی جز عشق نمی‌خواهم، و جز به عشق زنده نيستم. ۲. فقر كه از قيد همه چيز آزاد و بی‌نيازم. و اگر آسمان و زمين را به من ارزانی كنند، تأثيری در من نمی‌كند. ۳. تنهایی كه مرا به عرفان اتصال می‌دهد. مرا با محروميت آشنا می‌كند. كسی‌که محتاج عشق است، در دنيای تنهایی با محروميتِ عشق می‌سوزد. جز خدا كسی نمی‌تواند انيس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشك‌های او را پاك نخواهند كرد. جز كوه‌های بلند راز و نيازهای او را نخواهند شنيد و جز مرغ سحر ناله‌های صبح‌گاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انسانی می‌گردد تا او را بپرستد يا به او عشق بورزد. ولی هر چه بيشتر می‌گردد، كمتر می‌يابد... #شهید_چمران #وصیت‌نامه @sooyesama

یک شب در تنهایی همان‌طور که داشتم می‌نوشتم، چشمم به یک نقّاشی که در تقویمی ‌چاپ شده بود، افتاد. یکی از نقّاشی‌ها زمینه‌ای کاملا سیاه داشت و وسط این سیاهی، شمع کوچکی می‌سوخت که نورش در مقابل این ظلمت، خیلی کوچک بود. زیر نقّاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته شده بود: "من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک، فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم. کسی که دنبال نور است، این نور هر چه‌قدر کوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود". آن شب، تحت تاثیر این شعر و نقّاشی خیلی گریه کردم. #شهید_چمران #شمع #تاریکی @sooyesama

‍ ﺧﺪﺍﻳﺎ! ﺍﺯ ﺑﺪﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩم‌هاﻳﺖ ﺷﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ. ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﻳﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ می‌گیرﻡ. ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ. ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪی ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩی ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩم‌هاﻳﺖ، ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ. ﮔﺎهی ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می‌کنم ﮐﻪ ﻭقتی کسی ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻢ. ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍین است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩی ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ... #شهید_چمران #نجوا @sooyesama