eitaa logo
به سوی سماء
1.1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
552 ویدیو
40 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ‌تﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸ‌ﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ! ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺩﻭﺯﯼ (ﭘﯿﻨﻪ‌ﺩﻭﺯﯼ) می‌کند. ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨ‌ﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ؟ ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ. عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ. ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ: ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ‌اﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ( ﺗﺬﮐﺮﻩ ﺍﻻﻭﻟﯿﺎ) @sooyesama
کرد شاگردی سؤال از اوستاد کز بهشت آدم چرا بیرون فتاد؟ گفت: بود آدم همی عالی گهر چون به فردوسی فرو آورد سر هاتفی برداشت آوازی بلند کی بهشتت کرده از صدگونه بند هرکه در هر دو جهان بیرون ما سر فرو آرد به چیزی دون ما ما زوال آریم بر وی هرچه هست زانکه نتوان زد به غیر دوست دست @sooyesama
نقش تو در خیال و خیال از تو بی‌نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی‌خبر... جویندگان جوهر دریای کنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی‌خبر @sooyesama
گفت: آدم بود بس عالی گهـر چون به فردوسش فرود آورد سر هاتفی برداشت آوازی بلند کای بهشتت کرده از صد گونه بند هر که در هر دو جهان، بیرون ما سر فرود آرد به چیزی دون ما ما زوال آریم، بر وی هرچه هست زانکه نتوان زد به غیر دوست، دست هرکه جز جانان، به چیزی زنده شد گر همه آدم بود، افکنده شد (منطق الطیر) @sooyesama
و گفت: هر آن معصیت بنده را به حق نزدیک گرداند که اول آن ترس بود و آخر آن عُذر. و گفت: هر آن طاعت که اول آن اَمن بود و آخر آن عُجب، آن طاعت بنده را ا زخدای دور گرداند. مطیع با عُجب عاصی است و عاصی با عُذر مطیع، زیرا که در این معنا بنده را به حق نزدیک گرداند. (تذکرة الأولیاء، ذکر ابن‌محمد امام صادق (ع)) @sooyesama
شیخ [ابولقاسم گرگانی] مرا [ابوسعید ابوالخیر] گفت: ای پسر! خواهی که سخن خدای گویی؟ گفتم: خواهم. گفت: در خلوت این می‌گوی: من بی‌تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد همه روز این بیت می‌گفتم تا به برکت این بیت در کودکی، راه حق بر من گشاده شد. (تذکرة الاولیاء) @sooyesama
شبی او [امام محمد باقر] را کسی گفت: یا سیدی چند گریی؟! گفت: ای دوست یعقوب را یک یوسف گم شده چنان بگریست که چشم‌هایش سپید شد. من ده کس از اجداد خود یعنی حسین (علیه السلام) و قبیله او را در کربلا گم کرده‌ام، کم از آن کی در فراق ایشان دیده‌ها سپید کنم. (تذکرة ﺍﻷﻭﻟﯿﺎﺀ، ذکر امام محمد باقر) @sooyesama
از نماز جز ایستادگی تن، و از روزه جز گرسنگی ندیدم. آن‌چه مراست از فضل اوست، نه از فعل من. (تذکره الاولیاء، ذکر )                         @sooyesama
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای خدای بی‌نهایت جز تو کیست چون تویی بی‌حد و غایت، جز تو چیست... گم شدم در بحر حیرت ناگهان زین همه سرگشتگی بازم رهان... نفس من بگرفت سر تا پای من گر نگیری دست من ای وای من... یا ازین آلودگی پاکم بکن یا نه در خونم کش و خاکم بکن... مرده‌ای‌ام می‌روم بر روی خاک زنده گردان جانم، ای جان‌بخش پاک (منطق‌الطیر) @sooyesama
[شبلی را] به خواب دیدند. پرسیدند: بازار آخرت چگونه یافتی؟ گفت: بازاری است که رونق ندارد درین بازار، مگر جگرهای سوخته و دل‌های شکسته. و باقی همه هیچ است. که این‌ها سوخته را مرهم می‌نهند و شکسته را بازمی‌بندند و به هیچ، التفات نمی‌کنند. (تذکرة‌الاولیاء، ذکر شیخ ابوبکر شبلی) @sooyesama
[یحیی معاذ رازی] گفت: اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آن‌که عشق، خود او را صدبار سوخته است. (تذکرة‌الاولیاء) @sooyesama
از او [ابوالحسن خرقانی] می‌آید که گفت: دو برادر بودند و مادری. هر شبی یکی به خدمت مادر مشغول شدی و یکی به خدمت خداوند و آن شخص که به عبادت مشغول بود با خدمت خدایش خوش بود، برادر را گفت: «امشب نیز خدمت خداوند به من ایثار کن». چنان کرد و آن شب به خدمت خدای سر به سجود نهاده در خواب شد، به خواب دید که آواز آمدی که «برادر تو را بیامرزیدیم و تو را بدو بخشیدیم». او گفت: «من به خدمت خدای تعالی مشغولم و او به خدمت والده و مرا در کار او می‌کنید»؟ گفتند: «برای آن‌که آن‌چه تو می‌کنی ما از آن بی‌نیازیم و لکن مادرت از آن بی‌نیاز نیست که برادر تو می‌کند». (تذکرة‌الاولیاء) @sooyesama